عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

شغلی که آینده مرا رقم می زند

این موضوع از آنجایی شروع شد که من فکر کردم آینده ام خیلی مهم است،حداقل برای مادرم که هر روز سعی می کند رابطه ی شکرآب شده میان من وکتب درسی ام را اطلاح کند.
این شد که من به این نتیجه رسیدم تا به سمت فیزیک بروم ومانند آدم های اتو زده با یک کیف دردست و عینک های گرد بزرگ به دانشگاه بروم،اما چون دوست نداشتم مانند اکثر لیسانسه های بیکار فامیلمان بنشینم و آمار پشه های کشور آفریقا را بگیرم به دنبال شغلی بودم که نیازی به درس خواندن نداشته باشد.
همان طور که در افکار خودم غوطه ور بودم به فکرم رسید که بازیگر شوم بنابراین راه افتادم که از استاد بزرگم تلویزیون جان مشورت بگیرم که از شانس بد من و شاهکارهای اداره برق قضیه ی بازیگر شدنم به کلی نابود شد.
از آنجا که عاشق هیجان وجو ورزشگاه آزادی بودم تصمیم گرفتم تا فوتبالیست شوم،مثل قرمز و آبی های مشهور،ابتدای راه رویای ورودم به ورزشگاه آزادی بسیار شیرین بود ،اما آخرش برخوردم به مافیا و دست های پشت پرده و آینده ی خوب من با آسفالت کف ورزشگاه آزادی یکی شد.
همانطور که داشتم آینده ام را جمع و جور می کردم در این فکر بودم که در آینده بنشینم در خانه ی خودمان و نان و ماستم را بخورم که ریش سفیدان و بزرگان فامیل پس از برگزاری جلسات متعدد در طی بیانه ای به من ابلاغ کردند که سنگک هشتصد تومانی را حق نداری بخوری و باید به عنوان یکی از آثار شاطر داوینچی قاب بگیری و به دیوار خانه نصب کنی واگر چنین نکنی امکان دارد پس از مصرف ماست ولبنیات پر از روغن پالم مسافر عزرائیل خان شوی.
این گونه شد که تصمیم گرفتم اگر کسی از من شغل آینده ام را پرسید او را به قاتل بروسلی معرفی و به سرعت محل را ترک کنم.
۱۶۰۹
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید