موزه، کودک، آموزش
۱۳۹۷/۰۱/۰۹
چرا کودک و موزه؟ چرا لازم است که موزهها برای مخاطبان کوچک خود برنامهریزی داشته باشند و چرا باید خود را برای پذیرایی از این مهمانان پرشور آماده کنند؟
از دوره رنسانس نگرش مردم نسبت به موزهها و کارکرد آنها در جامعه تغییر کرد. موزهها که تا قبل از آن مکانهایی برای جمعآوری و نمایش اشیا بودند، بهعنوان مکانهای آموزشی مورد توجه قرار گرفتند. در تعریف جدیدی که ایکوم از موزه ارائه داد، بر نقش آموزشی آن تأکید شده بود. با توجه به این تعریف، موزهها وظیفه دارند در جهت انجام این وظیفه خود برنامهریزی درستی داشته باشند و این نقش مهم و اساسی خود را با دقت بیشتری ایفا کنند.
موزهها باید به سمت جاری شدن در زندگی مردم حرکت کنند، تا حفاظت از آثار تاریخی جزئی از فرهنگ جامعه شود و مردم خود نسبت به این قضیه احساس مسئولیت داشته باشند. برای رسیدن به این هدف، به فرهنگسازی پایهای و اصولی نیاز داریم که باید از دوران کودکی آغاز شود (البته این یک بُعد از این ماجراست؛ چرا که امروز موزهها از حیطههای تاریخی و باستانشناسی فراتر رفتهاند و طیف وسیع و متنوعی از موضوعات را شامل میشوند).
همانطور که میدانیم، برخورد درست در سنین کودکی ماندگاری در ذهن را در تمام دوران زندگی فرد به ارمغان میآورد. همچنین میدانیم که با تمام بیتوجهیهایی که موزهها نسبت به کودکان و نوجوانان دارند، بیشترین بازدیدکنندگان موزهها را همین گروههای سنی تشکیل میدهند. بنابراین، میبینیم که دانشآموزان بهترین گروه برای سرمایهگذاری هستند. از طرف دیگر، امکانات بالقوه موجود در موزههاست که برای مدارس و آموزشگاهها میتواند قابل توجه باشد. موزهها میتوانند مکانی باشند که کودکان آموزشهای نظری و خشک مدارس را در آنجا عملی و عمیقتر دریافت کنند.
موزهها میتوانند میزبان دانشآموزان باشند یا مهمان آنها در مراکز آموزشی. هرکدام از این موارد، در صورتی مفید واقع میشود که برنامهریزان و مسئولان موزهها بتوانند موزه و اشیاء آن را به شکل مناسبی هویتبخشی کنند و این امر در سایه توجه به دو نکته بهدست میآید: ۱. شناخت مخاطب.
۲. شناخت ماهیت و اهداف موزه.
موزه یک رسانه است. این رسانه در جهان امروز، که با سرعت زیادی در حال تغییر و تحول است، باید بتواند بین گذشته و آینده پیوند ایجاد کند. موزهها وظیفه دارند برای نمایش اشیاء خود راه و روشهای جدیدی را ابداع کنند تا عموم مردم بتوانند با آنها ارتباط برقرار سازند. برای رسیدن به این هدف، موزهداران و مسئولان موزهها باید وارد عمل شوند و موزهها را از حالت شیءمحور خارج کنند و آنها را مخاطبمحور کنند.
در سالهای اخیر، حرکتهایی در زمینه آموزش موزهای و ارتباط با مخاطب در ایران شکل گرفته است. موزه ملک یکی از اولین موزههایی است که در این راه اقداماتی نوآورانه داشته که یکی از آنها آمادهسازی نمایشگاههای سیار موزه است. این نمایشگاه بهصورت تابلوهایی با موضوعهای مختلف طراحی و آماده شده است و مراکز آموزشی کودکان میتوانند به مناسبتهای مختلف و با توجه به نیاز مخاطبان خود از این مجموعهها استفاده کنند. در کنار این مجموعهها، حضور راهنمایان خلاق و روش های متفاوت راهنمایی در این موزه چشمگیر است.
از دیگر تجارب این موزه، برنامهریزی تورهایی خارج از موزه برای دانشآموزان است که نگارنده خود، برنامهریزی و اجرای دو تور متفاوت با اهداف گوناگون را برای این موزه برعهده داشته است:
۱. پروژه باغ قصهها در مدارس
۲. نمایشگاه سیار «تک اثر بازوبند».
پروژه باغ قصهها
این پروژه در دو بخش، داخل و خارج از موزه برنامهریزی و اجرا شد و نگارنده در این پروژه، طراحی و اجرای تور باغ قصهها را در مدارس برعهده داشت. در اینجا به اختصار به چگونگی اجرای این برنامه و نتایج آن اشاره خواهیم کرد. این پروژه با توجه به وجود مجموعهای غنی از نسخ خطی قدیمی در مجموعه ملک با هدف معرفی ادبیات کهن ایران به کودکان و ترویج آن آغاز شد. با تکیه بر فعالیتهای زیادی که در سالهای اخیر برای معرفی شاهنامه و شخصیتهای آن به کودکان انجام شده است، این بار کتاب مثنوی معنوی را انتخاب کردیم. مخاطبان ما دبستانیها بودند و از همین رو، ما در جستوجوی داستانی ساده با قابلیت اجرای متفاوت بودیم. بعد از بررسیهای زیاد، سرانجام داستان «فیل در تاریکی» انتخاب شد.
هدف ما در این پروژه علاقهمند کردن کودکان به ادبیات کهن ایران بود. این داستان به ما کمک میکرد تا بتوانیم این فضای جذاب را بیافرینیم. داستان یاد شده در عین سادگی ظاهری این قابلیت را نیز داشت که حس کنجکاوی دانشآموزان را برمیانگیخت و باعث میشد آنها با مجری همراه شوند. همچنین، به مجری کمک میکرد که آنها را با داستانی ساده به عالم خیال و تجسم ببرد و لحظاتی جذاب برایشان بیافریند.
شرحی از برنامه
داستان فیل در تاریکی داستانی معنوی است که در فرهنگهای مختلف مشرقزمین، روایات گوناگونی از آن وجود دارد. این داستان دارای دو بُعد ظاهری و باطنی است؛ در ظاهر، داستان عدهای است که در خانهای تاریک با موجودی ناشناس مواجه میشوند و هرکس یک قسمت از بدن این موجود را لمس میکند و توصیف خود را از آن بیان میکند ولی در نهایت، زمانی که شمع روشن میشود همه متوجه اشتباه خود میشوند.
بُعد معنوی داستان، روایت زندگی انسانهاست که در مواجهه با مسائل، هر کس یک واقعه را از دید خود تفسیر میکند و آنچه دلیل و حکمت اتفاق است، بر ما آشکار نیست.
برای اینکه این داستان برای کودکان جذاب شود، آنها را در بازسازی فضای داستان شریک کردیم. بخش اول داستان خوانده شد و بعد کودکان در گروههای کوچک دعوت شدند تا از حس لامسه خود کمک بگیرند و حدس بزنند. در واقع، آنها خود بخشی از داستان را که شنیده بودند تجربه کردند. بعد از آن، در تجربه متفاوت دیگری هرکس مسئول شد آنچه را لمس کرده است بسازد و در نهایت، قرار شد هر گروه حدس بزند که چه چیزی مهمان آنها شده است. بعد از این تجربه داستان کامل میشد.
در این برنامه، کودکان با کتاب مثنوی معنوی بهعنوان یک کتاب ارزشمند و به یادگار مانده از گذشته، آشنا شدند. از دیگر ویژگیهای این برنامه، تقویت روحیه همکاری و ریسکپذیری، خلاقیت و حس کنجکاوی درکودکان بود.
گزارش نمایشگاه سیار «تک اثر بازوبند»
این نمایشگاه در اردیبهشت و خرداد سال ۱۳۹۴ مهمان مدارس و مؤسسههای آموزشی کودکان بود. همزمان با برگزاری نمایشگاه تک اثر بازوبند در موزه ملک، به پیشنهاد موزه برنامهای طراحی شد تا این اثر در قالب نمایشگاهی سیار مهمان مدارس شود و دانشآموزان با این اثر و کارکردهایش از یک طرف، و موزه ملک از طرف دیگر آشنا شوند.
در این برنامه، دوباره دانشآموزان دبستانی بهعنوان گروه هدف انتخاب شدند و نگارنده از طراحی و اجرای یک تجربه هنری برای برقراری ارتباط بین شیء و مخاطب بهره گرفت.
۱۲ عدد تابلو با تصاویری از کاربرد بازوبند، نمایشگاه سیار ما بود. سخنگوی صرف نبودن در کار با کودکان و جلب مشارکت آنها در برنامه را میتوان رمز موفقیت این قبیل برنامهها دانست. وجود تابلوها و تصاویر متفاوت آنها نظر کودکان را به خود جلب میکرد. مرحله بعد این برنامه به صورت پرسش و پاسخ از کودکان بود. همانگونه که در هر تصویر میبینید، آنها اینچنین و با مشارکت خود با کارکردهای بازوبند آشنا شدند. بعد از این مرحله، ساخت بازوبند توسط هر کودک این تجربه را کامل کرد. در این بخش از برنامه، بچهها آرزوها، خواستهها و نگرانیهایشان را آشکار کردند و بازوبندها راهی برای ارتباط آنان و بیان آرزوهایشان شد. کودکی که آرزوی سلامتی مادرش را داشت و خواهری که برای برادر کوچکش بازوبندی با نام «خدا» برای حفظ از چشمونظر ساخت، نمونههایی از ارتباط کودکان با این اثر بود.
موزهها ظرفیت حمایت از انواع روشهای آموزشی را دارند اما بسیاری از این روشها یا مناسب استفاده در کلاس درس نیستند و یا اصلاً در قالب آموزش رسمی نمیگنجند. موزهها این فرصت را میدهند که آموزشهای مشارکتی و اجتماعی، آموزش از طریق مشاهده، بحث، هماندیشی، حل مسئله و نیز تجارب خلاق نظیر نقاشی، ایفای نقش یا خلق یک اثر هنری امکانپذیر شوند و همراه با آموزش از طریق خواندن و نوشتن، کار انفرادی یا گروهی، به یادگیری افراد کمک شایان توجهی شود. میتوان گفت موزهها امکان آموزش از طریق تماس با واقعیت را فراهم میکنند؛ برخلاف آموزش رسمی که در آن فقط نظریات ذهنی و غیرملموس تدریس میشوند.
موزهها وظیفه دارند که بازدیدکننده را به دقیق نگریستن به اشیا، اندیشیدن به آنها و سپس برداشتن گامی فراتر در جهت تحقیق و بررسی، جذب، ترغیب و تشویق نمایند.
بازدید از موزه ابزاری برای وسعت بخشیدن و عمق دادن به آموزش است و میتواند مکملی برای کلاسهای درس باشد.
همچنین، یافتهها نشان میدهد که بچهها به موزهها یا نگارخانههایی که با کار مدرسه آنها ارتباط دارد، تمایل بیشتری نشان میدهند و بازدیدهای گروهی و هدفمند کودکان از موزه، اغلب مراجعه دوباره آنها را به اتفاق خانوادهشان در پی دارد. امید است ارتباط مؤثرتری بین موزهها و مدارس برقرار شود و اینگونه مراکز بتوانند از ظرفیتهای یکدیگر هرچه بیشتر بهرهمند شوند.
۶۵۴
کلیدواژه (keyword):
موزه، کودک، آموزش