عکس رهبر جدید

گزارشی از میزگرد روش‌‌های نوین: تدریس زبان و ادبیات فارسی در پایه یازدهم: بخش دوم و پایانی

  فایلهای مرتبط
گزارشی از میزگرد روش‌‌های نوین: تدریس زبان و ادبیات فارسی در پایه یازدهم: بخش دوم و پایانی
در شماره پیشین روش تدریس، کارافزارهای پیوسته و ناپیوسته (گسسته) در تدریس زبان و ادبیات فارسی مطرح شد و نظرگاه کارشناسان و دبیران برتر در جشنواره کشوری الگوهای برتر تدریس ملاحظه گردید. در این شماره، ادامه بحث میزگرد تقدیم می شود. دبیران برتر، خانم ها فاطمه مرادی و لیلا حیدری، الگوی تدریس خود را به طور اجمالی در این میزگرد تبیین و تشریح کرده اند.

حیدری: اگر اجازه دهید من درباره جشنواره صحبت کنم. در جشنواره من باید درس سفر به بصره را تدریس میکردم. روزی که بخشنامه آمد و دیدم استان قزوین و اردبیل درس سفر به بصره است، با عشق تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم؛ چون یکی از بهترین درسهاست که تدریس آن در کلاس برای من راحت است. از آن رو که خودم سفر را بسیار دوست دارم، خیلی راحت میتوانستم همه چیز را منتقل کنم. به همین دلیل، خیلی راحت انتخاب کردم و اولینبار هم بود در جشنواره شرکت میکردم.

درباره آن بسیار فکر کردم. بماند که سفرنامه ناصرخسرو را دو بار از ابتدا تا انتها خواندم. اتفاق جالبی که برای من افتاد این بود که هزاره ناصرخسرو در ایران به همت دانشگاه شهید بهشتی برگزار میشد و در کل مسیر سفر ناصرخسرو و در شهرهای مهم، همایش برگزار میکنند؛ از مرو تا خوی چنین بود.

از خوشاقبالی ما در قزوین هم برگزار شد. بسیار لذتبخش بود و یکی از بهترین همایشهایی بود که من شرکت کردم. به این دلیل که سخنران اصلی برنامه از آمریکا آمده و با ماشین شخصی خود از مرو شروع کرده و کل مسیر سفر ناصرخسرو را تا روستاها، براساس کتاب کشف کرده بود و یادداشتهای مفصل نوشته بود و اسلایدها پخش میشد و سخنرانی بسیار عالیای داشت.

خود آقای جعفری مذهب، بانی برگزاری همایش ناصرخسرو بودند و توضیحات خوبی ارائه میدادند. به هر شهری میرسیدند از استادان آن شهر و مقالات آنها در این زمینه استفاده میشد. با چنین پیشینهای من وارد جشنواره شدم. تمام تلاشم را کردم که مطلب درونی شود؛ یعنی من ناصرخسرو را خوب بشناسم تا بتوانم خوب منتقل کنم. این اولین قدم من بود.

دومین قدم روی بحث روشهاست که جلسه امروز با همین محوریت است. من درباره این کتاب خواندم و فیلمهای زیادی دیدم. کتاب دکتر حسن شعبانی به من پیشنهاد شد و من مطالعه کردم. روشهای مختلف را دیدم و از استادان روانشناسی در این زمینه خیلی مشاوره گرفتم.

در نهایت، دکتر کمالی نهاد زحمت داوری جشنواره را برعهده داشتند. من از روشهای مختلفی استفاده کردم. روی کارافزارهای پیوسته نیاز نداشتم کار کنم؛ چون یک چیز درونی است. این قصه را در وجودم دارم که معلمی کنم ولی روی قسمت دوم از پیشنهاد یکی از همکارانم، که در بخش روش تدریس حرفهای زیادی برای گفتن دارند، استفاده کردم که گفتند بچههای امروز واقعاً شیفته فناوری هستند. یعنی معلم هر اندازه علم داشته باشد و هر چند حرکاتش کامل و جاذب باشد، باز هم تکنولوژی آموزشی مطرح شود برای دانشآموزجذابتر است.

من در درس کمالالملک همواره قسمتی از فیلم علی حاتمی را سرکلاس میبرم و نمایش میدهم. یک قسمت از فیلم گاو مهرجویی را سرکلاس میبرم. همیشه دعواست که بچهها میخواهند تا انتها ببینند و من میگویم این در سبز باغ است و بقیه را خودتان پیگیری کنید.

به هر حال، در جشنواره تصمیم گرفتم از روشهای مختلفی استفاده کنم و نرمافزار هم برای من مهم بود. از نرمافزار فلش استفاده کردم. فلش قابلیت بالایی دارد. هم قابلیت نشستن متن را بسیار زیبا دارد و هم فیلم در آن، جا میگیرد و هم انیمیشن که اهم کار من بود در آن وجود داشت.

انیمیشن دیرین دیرین برای بچهها خیلی جذاب است و قسمتهای جدید آن دست به دست میشود. من واقعاً میخواستم در انیمیشن از آن شیوه کپیبرداری کنم.

مسئله مهمی که در تدریس من در جشنواره بسیار کارگشا بود، مشارکت گروهی بود. من اصلاً درس ندادم. همه را سؤال کردم. همواره درس را بیان میکردم ولی با سؤال، و کاملاً کارایی تیمی داشت. من نیم ساعت وقت داشتم ولی مطالبم در حد دو ساعت بود و میتوانستم بچهها را خوشحال سرکلاس نگه دارم. همواره نگرانی زمان را داشتم.

در پرانتز صحبت کوچکی عرض کنم و آن اینکه از آنجا که شما جزو مؤلفان کتابها هستید بدانید یکی از دلایلی که معلمها نمیتوانند از این روشها استفاده کنند و سعی میکنند از روش معلمی بهره ببرند، بحث زمان و بودجهبندی کتابهاست. همیشه از ما میپرسند چه میکنید و چطور ممکن است؟

شاید نیاز نباشد آن حجم مطلب را به بچه بدهیم ولی این کار فتح بابی است برای اینکه خودش به دنبال آن برود. من چند سالی سرگروه ناحیه بودم و همیشه این را از همکاران میشنیدم که تأکید بر زمان داشتند. این را باید بیان کنم که نرمافزار فلش برای خود من جالب بود و برای همین، به خودم قول دادم برای دوره آموزش آن بروم. وقتی یک انیمیشن کوتاه تا این اندازه روی دانشآموز تأثیرگذار است، حتماً این کار را خواهم کرد.

 

دو نکته را استفاده کنم؛ ما دو نوع سفر داریم که یکی آفاقی است و انسان سیر میکند و از این شهر به آن شهر یا از این کشور به آن کشور میرود. دیگری هم سفر انفسی است؛ یعنی انسان در خویش سفر میکند. شما سفر ناصرخسرو را آفاقی کردید که موفق شدید و هم سفر انفسی بود.

این سفر در شما چنان جذب شد که جزء وجودتان شد. درباره کارافزارهای پیوسته و ناپیوسته یک نکته را بیان کنم. همیشه کسی که در طرح یک مسئله موفق است و بر موضوعی که میخواهد مطرح کند، مسلط است، همواره رو به جلو حرکت میکند. کسی که مسلط نیست، همواره عقب مینشیند.

در تمام مدتی که موضوع خود را طرح میکردید، رو به جلو صحبت میکردید؛ این یعنی اینکه بر موضوع خود احاطه دارید. خیلی خوب است که گفتید از فیلم و فلش استفاده میکنید. نکته دیگر این است که باید امروزیترین پدیده را به کار بگیریم؛ یعنی وقتی شما میگویید «دیرین دیرین» یعنی به زبان زمان سخن میگویید و رفتار میکنید.

وقتی دانشآموز من وارد کلاس میشود، باید بدانم چه مسئلهای ذهن او را مشغول کرده است و من از همان بهره بگیرم. این از هنرهای فوقالعاده معلمی است.

دکتر قاسمپور: من فکر میکنم مشکل شیوه و روش حل نشده است.

 

این دو کلمه را با هم به کار میبرید؟

دکتر قاسمپور: معادل هم بهکار میبرم. تصور من این است که علت عدم استفاده از روشهای تدریس نوین، ناآگاهی از اهداف آموزشی است. اگر من در مقام دبیر، اهداف کتاب را نشناسم، خودِ کتاب هدف میشود. مشکل ما این است که در کلاسهای درس دبیران حاضر شدهایم و آنها از کارافزارهای پیوسته و ناپیوسته به خوبی و بهصورت ذاتی استفاده میکنند اما چون هدفها را نمیبینیم ـ بازتاب هدفها در کتاب است و ما نمیبینیم ـ پس خود کتاب هدف قرار میگیرد. آن وقت برای محقق شدن کتاب درسی نمیتوانیم از شیوهها و فنون آموزشی به خوبی استفاده کنیم.

اولین توصیه من به همکاران این است که از راههای مختلف به این برسند که چرا این کتاب را باید تدریس کنند. آیا به صرف اینکه فارغالتحصیل رشته ادبیاتاند باید این کتاب را  تدریس کنند یا این منبع آموزشی به دنبال اهدافی است که من از آنها اطلاعی ندارم. این یک نکته است.

نکته دوم این است که روشهای تدریس کمک میکنند که بین ما و دانشآموز تعامل دو طرفه برقرار شود. زمانی که من تعامل ندارم و انتقال مفاهیم من یک سویه است، کارافزارها مؤثر نخواهند بود؛ چه کارافزارهای پیوسته و چه کارافزارهای ناپیوسته حتی اگر ابزار صوتی و تصویری و شنیداری و دیداری را سر کلاس ببرم، از آنجا که مفهوم را یک سویه انتقال میدهم، آن ابزارها به ابزارهای نمایشی تبدیل میشوند که تدریس مرا خدشهدار میکنند. اینجاست که زمان کم میآورم؛ چون از هدف دور شدهام.

زمانی که روش تدریس من در بنیان آن اهدافی است که من میشناسم و درونی شده است، کارافزارهای پیوسته و ناپیوسته لازم و ملزوم هم میشوند؛ یعنی من چون کارافزار پیوسته لحن صدا را دارم ولی کارافزارهای ناپیوسته صوت را ندارم، مؤثر نیست. در سالنی که 200 نفر دبیر نشستهاند، من صدای خوبی دارم ولی میکروفون در اختیار من نیست. اینجا عملاً لحن و حرکات دست من تأثیرگذار نخواهد بود؛ چون کسانی که ته سالن نشستهاند قادر به شنیدن صدای من نیستند. ما باید جایگاه اینها را به خوبی و به نیکی بشناسیم و استفاده کنیم.

نکته سوم اینکه از دبیران ادبیات فارسی کشور تشکر میکنم که با تمام وجود درس میدهند و همه از فنون آموزشی خوبی برخوردارند. اینکه میگویم فنون آموزشی، به این علت است که روشها را ما نمیشناسیم ولی تمامی دبیران ادبیات از فنون آموزشی خوبی که همان کارافزارهای پیوسته و ناپیوستهاند، به خوبی استفاده میکنند. اگر من روشها را نشناسم، کارافزارهای پیوسته هم عامل منفی میشود؛ یعنی در جایگاه خودش باید آن را به کار گیرم.

مثلاً اگر میخواهم ادبیات حماسی را تدریس کنم، در آنجا لحن به کمک من میآید ولی زمانی که ادبیات پایداری یا انقلاب اسلامی را بیان میکنم، جلوتر از کارافزارهای پیوسته، کارافزارهای ناپیوسته وسط میآیند؛ چون برای عینی کردن مفهوم ادبیات انقلاب اسلامی، به پخش فیلم و خواندن کتابی غیر از کتاب درسی نیازمندم.

آخرین نکتهای که باید خدمت همکاران بیان کنم این است که کتاب درسی یکی از اجزای بسته آموزشی است. این را هنوز نتوانستهایم جا بیندازیم که تصور میکنند کتاب درسی برای 90 دقیقه است؛ در حالیکه در 90 دقیقه ما چند جزء داریم.

مثلاً اگر نگارهای داریم که باید آن را در کلاس آویزان کنیم، و مثلاً نقشه حرکت ناصرخسرو را از مرو تا انتهای سفر او نشان میدهد، این جزئی از آن 90 دقیقه است.

چون به علم طراحی آموزشی مسلط نیستیم، بهطور طبیعی پایش و مدیریت زمان را از دست میدهیم. در نهایت، به این میرسیم که ما زمانی موفق خواهیم شد که در کنار تخصص ادبیات فارسی ـ که تخصص رشتهای است به علم و تخصصی به نام طراحی آموزشی هم مجهز باشیم. مثلاً خانم حیدری بهطور خودجوش تشخیص دادند که در جشنواره، زمانی میتوانند مؤثر واقع شوند که علاوه بر دانشی که درباره ناصرخسرو کسب کردهاند، به سراغ دانشی به نام طراحی آموزشی هم بروند؛ پس، از کسانی که اهل نظر و علم بودند سؤال کردند و راهنمایی خواستند و کتاب مطالعه کردند. بنابراین، دانش را بر روش سوار کردند و حاصل آن آموزش زبان و ادبیات فارسی شد.

معلوم شد عدم آشنایی با اهداف متن، گمشدگی و سردرگمی در روش را سبب میشود و پاسخ کوتاهی به نکته خانم حیدری دادید که حجم کتاب درسی واقعاً زیاد نیست و ما روش عرضه کردن آن را نمیدانیم.

دکتر قاسمپور: در خصوص تأثیرگذاری دبیران فکر میکردم که چرا آن دبیر توانست در من تأثیر بگذارد. جوابی که به خودم دادم این بود که آن دبیر توانسته بود کارافزارهای پیوسته را جزء منش رفتاری خود کند؛ یعنی تمام شخصیت و منش این فرد مسلط به این کارافزارهاست.

 

گاهی روشی که  ما از آن استفاده میکنیم، به قدری تصنعی است که خود، بیرون میزند. برخی به حدی آرایش میکنند که خودشان گم میشوند و «آرایش» دیده میشود! برخی آنقدر روش را پررنگ میکنند که خود درس گم میشود!

حیدری: من کاملاً متوجه این هستم که هر درس هدفی دارد. در «ادبیات سفر» میدانم چه باید بگویم و در انتها دانشآموز چهچیزی را باید آموزش ببیند اما نکتهای که وجود دارد این است که من دبیرم و نمیتوانم خطبهخط و نکتهبهنکته متن را بخوانم. اگر فقط بحث التذاذ بود، دانشآموز هم مسلط به دانش میشد و هم از کلاس ادبیات لذت میبرد.

من در همین جشنواره درباره هر قلمروی به اختصار بحث کردم؛ برای فتح باب بود که دانشآموز به دنبال آن برود.

مثلاً در بحث ادبیات کهن، مجبورم خطبهخط و کلمهبهکلمه بخوانم؛ چرا که دانشآموز همین الان تست میزند و آزمونهای قلمچی را شرکت میکند. مشکل همین است.

من سال گذشته، 6 ساعت به مدرسه تیزهوشان دوره اول نهم دعوت شدم و قبول کردم. بهترین کار سال من بود؛ چون اصلاً ترس کنکور وجود نداشت. کارهایی کردیم که بچهها با شخصیت زنهای شاهنامه عمیقاً آشنا شدند. شعرها را حفظ میکردند و با علاقه به دنبال آنها میرفتند؛ چون ترس از کنکور نبود. من میدانستم زمان کم ندارم. مشکل فقط همین است.

دکتر قاسمپور: شاید این بحث ما نباشد ولی من میخواهم به شما کمک کنم تا توجیه شوید؛ چون دبیر خوبی هستید. وظیفه ما این نیست که کتاب درسی را در خدمت کنکور قرار دهیم. من همیشه خدمت دبیران میگویم کنکور واقعیتی است که نمیتوان آن را انکار کرد اما کلاس آن باید جدا باشد؛ یعنی فوق برنامه بشود. یعنی اگر مدیر مدرسه و اولیا علاقهمندند که بچههایشان در کنکور موفق شوند، بعدازظهرها کلاس بگذاریم.

در واقع، ما دبیران ادبیات باید دو نقش ایفا کنیم. نقش اول این است که برای تحقق متن به هیچ عنوان نمیتوان ریاضیوار تدریس کرد چون هدف تحقق نمییابد. در جایی که واقعیت انکارناپذیر را میخواهیم به دست بیاوریم، میتوان چنین کرد و لباس کنکوری پوشید و بچهها را با مدلهای ریاضی به کنکور برسانیم.

ما در مقام تصمیمگیرندگان و مجریان برنامه درسی فارسی، یک واقعیت را باید بدانیم و آن این است که تعداد صندلیهای کنکور بیشتر از تعداد داوطلبان است. هر کسی شرکت کند، قبول خواهد شد. با علم به این، آیا باز هم باید کلاس خود را فدای کنکور کنیم؟ یعنی آیا کلاسی که 35 نفر دانشآموز دارد همه میتوانند رتبه یک بیاورند؟ این 35 نفر میخواهند رشته جغرافیا بخوانند؟ خیر. این واقعیت را باید در نظر گرفت. اگر در کلاس تشخیص دادیم دو نفر واقعاً علاقهمند به ادبیاتاند، آنها را جدا کنیم تا در کنکور ادبیات اول شوند و رشته ادبیات بخوانند. مسائل کاملاً درهم شده است. به این مسائل باید توجه شود.

تدریس زبان و ادبیات فارسی در پایه یازدهم

این نیازمند بحث مفصل است. گمشدگی هدف در تدریس که بر روش و بازتاب و انتظارات تأثیر دارد، یکی از آفتهای بزرگ حوزه کار معلمان ادبیات است. یک سؤال دیگر مطرح کنم.

روشها را استفاده کنیم. معلم هم نمیتواند جدا از جامعه امروز و پیشرفتهای آن باشد. وقتی در دست دانشآموزان ما فناوریهای روز دیده میشود و در خانه و بازیها و در جریانات زندگی از آنها استفاده میکنند، لازم است در شیوههای تدریس هم این کارافزارهای پیوسته و فناوری را ببینیم و از آنها استفاده کنیم.

دکتر قاسمپور در زمینه استفاده بهجا و هدفمند از این کارافزارها نکات خوبی را مطرح کردند. ما با دو مشکل روبهرو هستیم. همه معلمان ممکن است در زمینه کار با همه این کارافزارهای گسسته (فناوری آموزشی) بهطور کامل تبحر نداشته باشند برخی در سالهای پایانی خدمت هستند و از آنها انتظار بهکارگیری فناوری نوین نداریم.

نکته دوم اینکه زمان تدریس ما بهطور کامل در خدمت این کارافزارها قرار نگیرد. نکته دیگر هم که میتوان به اینها اضافه کرد، این است که این کارافزارهای گسسته چقدر با هدف روش تدریس ما سنخیت دارند، که این هم بسیار مهم است.

من با جرئت عرض میکنم که مجموعه مفصلی از این کارافزارهای گسسته در دبیرخانه اتحادیه دبیران ادبیات کشور و دبیرخانه راهبری ادبیات کشور داریم که همیشه بهصورت رایگان در اختیار همکاران قرار دارد. مجموعه بسیار مفصلی است که اگر بخواهم الان جزء به جزء، شیوهها و چگونگی استفاده از آن در کلاسها بگویم، وقت زیادی میگیرد. این حاصل تجارب و تلاشهای همه دبیران کشور است. من اینها را جمعآوری کردهام تا همکاران هر جا در جریان تدریس لازم بود، برای بهتر شدن روشهای تدریس از آنها استفاده کنند.

برای همکار ما هم تسلط بر همه کارافزارهای گسسته و اینکه کدام را کجا و با چه میزانی تنظیم کند، بسیار مهم است. این، آموزش و تجربهای بسیار بلندمدت را میطلبد که باید به دست بیاید. ما گاهی برای استفاده از ابزارها و رسانههای آموزشی در استانها کارگاه گذاشتهایم. الان هم من پیشنهاد برگزاری کارگاه را به انجمن ترویج زبان و ادبیات فارسی دادهام و نمیدانم پذیرفته میشود یا خیر. در جلسه بعد قرار است ارائه شود، که در کنار همایشهای بزرگ، کارگاهی حداقل دو ساعتی یا یک ساعتی برای استفاده از کارافزارها داشته باشیم.

در این حوزه چند مثال بزنم. باید از بروشورها و نقشهها و غیره استفاده کنیم. مثلاً یکی از همکاران تاریخ ادبیات را مختصر کرده و در بروشوری آورده است. یکی در مازندران زندگینامهها را خلاصه و نقشه‌‌مانند کرده است که معلم ادبیات میتواند آن را با خود سر کلاس ببرد و از آن استفاده کند. کس دیگری در شیراز نقشهای ادبی درست کرده است و تمام متولدان برجسته ادبی در هر ماه را با تصویر و زندگینامه معرفی کرده است. دبیر ادبیات میتواند این کار افزارها را به سرکلاس ببرد و نصب کند و هر زمان نیاز شد، از آنها استفاده کند.

من فکر میکنم برخی مواقع اینها بسیار کارآمدند. البته برخی مواقع نیاز نیست وقت ما را در تدریس بگیرند؛ مثلاً من امروز میخواهم شعر نیما را بخوانم؛ چه ا شکالی دارد از تصویر شاعران در کلاس استفاده کنم و از نیما و زندگی او مجموعه کاملی در کلاس داشته باشم.

همکاران ما در شیراز کلاس موضوعی ادبیات درست کردند که با این نیت بود و جای سپاسگزاری داشت. تصویرهای شاعران و تفسیرها را آورده بودند. من میخواهم مثال توصیف گل را در اشعار شاعران پیدا کنم و تشبیهات و استعارهها را بگویم. چه اشکالی دارد گلها را در نقشهای معرفی کنم. اگر از گل بنفشه در شعر سخن به میان آمد، دانشآموز این گل را ببیند و بفهمد چرا در شعر اینگونه شناسانده شده است.

این مثالی در حوزه پوستر است که جای دو ساعت بحث دارد.  بایگانی کاملی از فیلمها و برشها و انیمیشنها و غیره داریم که معلم میتواند در مواقع مختلف، با صرف دو دقیقه از وقت کلاس در تدریس خود از آن استفاده کند و کلاس را جذابتر سازد. یکجا صحبت از اخوان است، فیلمی از او نمایش داده شود. جایی که صحبت از کمالالملک است، فیلم او نمایش داده شود. جایی که صحبت از رستم و سهراب است، در دو دقیقه نبرد رستم و سهراب را نشان بدهیم.

حوزه دیگری که شما هم به درستی به آن اشاره کردید، صدای شاعران و نویسندگان است. من میخواهم امروز شعری از آقای موسوی گرمارودی در کلاس بخوانم؛ چه اشکالی دارد این شعر با صدای خود شاعر در کلاس پخش شود؟ با این کار، بسیاری از دو گانهخوانیها و ابهامها رفع میشود. حوزه دیگر تختههای الکترونیک است که امروزه در هوشمندسازی مدارس روی آنها تأکید میکنیم ولی متأسفانه همکاران هنوز با این تختهها بهطور کامل آشنا نیستند و نمیدانند که آنها چقدر میتوانند به ما که در آموزش زمان کم داریم، کمک کنند.

وقتی یک اسلاید میآورم و در کانالها قرار میدهم تا بچهها از آن استفاده کنند، چه ضرورتی دارد 25 دقیقه از کلاس گرفته شود تا آنها لغات و شرح بیتها را یادداشت کنند؟ اینها یادداشت شده در اسلاید ارائه میشود. در تخته الکترونیک هم استفاده شده است و دانشآموزان در زمان تفریح خود از آن میتوانند استفاده کنند.

از کانالها و گروههای تلگرامی میتوان به بهترین شیوه در آموزش استفاده کرد. در آزمونها و بازخوردها و ارائه صوت معلم و بررسی تکالیف در شب و جاهای دیگر قابل استفاده است.

کتابخانه الکترونیک یکیدیگر از ابزارهاست. الان دیگر نیاز نداریم کتابخانه 2 هزار جلدی درست کنیم. یک مجموعه چند هزار جلدی با عنوان ای. بوک (E book) تهیه شده است. در حوزه ادبیات، بسیاری از دیوانهایی را که در کتابخانهها نیست، بهصورت الکترونیک تهیه میکنیم. همیشه هم فلش در جیب من هست و اگر دانشجو بخواهد در اختیارش قرار میدهم.

از گوشیهای تلفن همراه میتوان به بهترین نحو در مسیر آموزش استفاده کرد. صوت در کلاس پخش میشود و از سایتها و وبگاههای ادبی هم میتوان استفاده کرد. من مجموعهای از سایتها را جمعآوری، و کارآیی آنها را تشریح کردهام. بسیاری از همکاران ما در سطح کشور یک فلش در جیب خود دارند و برای تنظیم آن وقت گذاشتهاند. این اسلایدها اگر هدفمند در کار همکاران قرار گیرد، میتوان از آنها استفاده کرد.

معلمان ما برخی مواقع با محدودترین امکانات بهترین کارافزارها را در تدریس آماده میکنند. در نتیجه، تدریس در کوتاهترین زمان صورت میگیرد.

بحث نرمافزارهای آموزشی درسی و غیردرسی است که در بازار هست، باید مورد توجه قرار گیرد. برخی از نظر کارایی ضعیفاند و بسیاری از نظر درسی خوب تدوین شدهاند. حدود 150 نرمافزار را در مجموعهای کامل معرفی کردم که برخی همانند دانشنامه حافظ تخصصی هستند و برخی نرمافزارهایی هستند که برای عموم جامعه طراحی شدهاند.

وقتی ما معلمها بر روش استفاده از آنها اشراف داشته باشیم، در آموزش ما را یاری خواهند کرد. مثلاً در جایی که بحث نجومی و پزشکی است، در کلاس از این ابزارها استفاده میکنم.

 

خانم مرادی: در سال 83 در آموزشوپرورش شهر تهران درباره همیار معلم صحبت کردم. آن زمان اثبات کردم که با طرح همیار معلم خیلی از چالشهای زمانی ما حل خواهد شد؛ مثلاً آمادهسازی فضای کلاس برای همه معلمان امکان ندارد. من در دبیرستان شاهد تدریس میکنم. فضا باز نیست و وقت من برای آماده کردن وسایل صرف نخواهد شد.

برای مرحله استانی از کارهای پازل استفاده کردم. برای مرحله کشوری احساس کردم با توجه به رویکرد کتابهای ما،  چالش تقسیمبندی در تدریس ادبیات بهترین روش برای ارائه کتاب روش پازل است. یکی از نکاتی که موجب میشود معلمان به سمت این روش بروند، این است که درس باید بهصورت مساوی بین اعضای گروه تقسیم شود ولی کتابهایی که در پایههای دهم و یازدهم تدریس میشوند، این مشکل معلم را حل کردهاند.

در کتابهای درسی موجود سه قلمرو زبانی، ادبی و فکری داریم؛ یعنی هر درس را براساس این سه قسمت، میتوان میان دانشآموزان تقسیم کرد.

از روش تدریس اعضای گروه در کلاس استفاده کردهام؛ مخصوصاً در دروسی که احساس میکردهام نکات کنکوری خالی میماند. در این روش، جزوه در اختیار دانشآموز قرار میدهم و دانشآموز موظف است در حیطه تخصصی خود کاملاً تحقیق و تفحص کند. به این ترتیب، ضعیفترین دانشآموز هم بهکار گرفته میشود.

مثلاًحیطه زبانی را دانشآموز تحقیق میکند و مجبور میشود به کتابهای مختلف نگاه کند و در نهایت به من مراجعه میکند و من کتاب به او معرفی میکنم. من به این سبک در کشور اجرا کردم؛ جالب است که هم زمان کم نیاوردم و هم دانشآموزان بعد از تدریس احساس خوبی داشتند و لذت بردند. نقشه مفهومی را هم که در انتها اجرا کردم، دانشآموزان بهطور کامل تشریح کردند.

تدریس من «غرش شیران» بود و برای دانشآموزان لذتبخش شده بود. من به تفکر انتقادی رسیدم و ارزشیابی را در نهایت بهصورت نماهنگ ارائه دادم. به آنها گفتم برداشت خود را بیان کنند. آنها سناریوی از پیش تعیین شده نداشتند ولی درباره یمن و حضرت شعیب صحبت کردند. در آن لحظه احساس کردم که به یاددهی رسیدهام و بچهها متوجه درس شدهاند.

بچهها خیلی پیشرفتهاند و بیشتر از ما نرمافزارها را بلدند و میسازند؛ بنابراین، تکجنبهای نگاه کردن به آنها را نمیپسندم. در عین بهرهگیری از روشهای نو در عین حال معتقدم که دستاوردهای سنتی را نباید کنار گذاشت.

در مرحله قبل، از کارافزارهای «بازشو، بسته شو» استفاده کردم. با همینها هم میتوان آموزش داد و اینگونه نیست که از مقوا دیگر نتوان استفاده کرد. در کنار آن هم نباید شیفته نرمافزارهای جدید شویم که دستاوردهای گذشته را که با تفکر و زحمت فراوان فراهم شدهاند، فراموش کنیم.

 

نمونههایی از کارافزارها را مطرح کردید که امیدواریم دبیران از آنها بهرهگیری کنند. من قصدم این بود که وارد سؤالی دیگر شوم اما از آن صرفنظر میکنم. نشست پربار و راهگشایی برای ما بود. از صبوری دوستان تشکر میکنم.

از همه دوستان شرکتکننده در این نشست آموزنده و پربار سپاسگزارم.

 

 

 

** گزارشی از میزگرد روش‌ های نوین: تدریس زبان و ادبیات فارسی در پایه یازدهم: بخش نخست

 

 

۵۸۶۵
کلیدواژه (keyword): فاطمه مرادی,لیلا حیدری,الگوی تدریس, کارافزارهای پیوسته و ناپیوسته,تدریس زبان و ادبیات فارسی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید