عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

شما سؤال کنید، من نمره می دهم

آقای کاغذچی معلم علوم ما بود. او عادت داشت هر درسی که میداد، اولاً با استفاده از ابزار و وسایل باشد. ثانیاً درس را از همان اول با سؤال و جواب شروع میکرد و پیش میبرد، طوری که خود بچهها هم در تدریس او شریک میشدند. این روش خوبی بود و من حالا که بزرگتر شدهام، فهمیدهام او روش سقراطی را به کار میبرد. میدانیم که سقراط عقیده داشت علم در درون ذهن هر کسی هست. فقط باید آن را به او نشان داد. میگفت معلم در نقش یک ماما عمل میکند، یعنی همانطور که ماما با مهارت خود بچه را از شکم مادر بیرون میآورد، معلم هم باید بتواند دانش را از طریق گفتوگو با شاگرد به او بفهماند.

به هر حال، آن روز درس ما وزن و جرم بود. آقای کاغذچی قبلاً به ما گفته بود که مردم عموماً جرم و وزن را یکی میدانند و نمیدانند اینها با هم متفاوت هستند، و قول داده بود به وقتش برایمان تفاوتآنها را بگوید. حالا آن روز بود.

آقای کاغذچی وقتی وارد کلاس شد. مثل همیشه دستش پر بود؛ دو تا بادکنک باد کرده زرد و قرمز در یک دست و یک پاکت هم در دست دیگرش. ما هم منتظر بودیم ببینیم چگونه میخواهد برایمان تفاوت جرم و وزن را توضیح دهد. او درس را شروع کرد. همان اول گفت: بچهها، این دو تا بادکنک وقتی خالی هستند، جرمشان با هم هیچ فرقی ندارد، فقط رنگشان فرق میکند. بعد هر دو بادکنک را رها کرد. بادکنک زرد روی میز ماند، اما بادکنک قرمز به طرف بالا رفت و چند ثانیهای نگذشت که به سقف کلاس چسبید. چسبیدن بادبادک به سقف برای بچهها تازه نبود، ولی شاید کسی تا آن موقع به این فکر نکرده بود که چرا از دو بادکنک مشابه، یکی بالا میرود و یکی نمیرود. آقای کاغذچی پرسید: «چرا بادکنک قرمز بالا
رفت؟»

احمد: «چون سبک بود».

• سبک بود یعنی چه؟ مگر بادکنک زرد سنگین است که بالا نمیرود؟

مسعود: «سبکتر از هوا بود».

• بله، چون گازی که در آن است، رقیقتر از هوایی است که در بادکنک زرد است.

آقای کاغذچی گفت: «پس تا اینجا بدانید که این دو بادکنک هر دو جرم یکسان دارند، ولی وزنشان متفاوت است. حالا به این آزمایش توجه کنید».

آقای کاغذچی از داخل پاکت یک ظرف شیشهای دهانگشاد، که همان بشر آزمایشگاهی بود، همراه با یک نیروسنج فنری بیرون آورد و روی میز گذاشت. بعد، از پارچ آبی که روی میز بود، ظرف را تقریباً پر کرد و سپس، یک وزنه را که میگفت 200 گرم است، به نیروسنج آویزان کرد. وزنه را داخل آب قرار داد و گفت: «ببینید، محمدرضا سعیدی! تو بیا این نیروسنج را بخوان. وزنه را چند گرم نشان میدهد».

محمدرضا آن را خواند و گفت 173 گرم!

آقای کاغذچی از بچهها پرسید: «جرم وزنه که فرق نکرد، پس چرا وزنش کم شد و از 200 گرم به 173 گرم رسید»؟

هر کس جوابی داد که آقای کاغذچی را قانع نکرد. خودش گفت: «از این دو آزمایش یک نتیجه میگیریم و آن این است که هر جسمی دو چیز دارد: جرم و وزن».

بعد پرسید: «جرم چیست؟»

علیرضا: «شکل ظاهری».

• نه؛ چون هر جسمی ممکن است از یک شکل به شکل دیگر درآید.

آقای کاغذچی ادامه داد: «جرم همان مادهای است که جسم را میسازد و همیشه مقدارش ثابت و بدون تغییر است. مثلاً اگر شما این میز را پیچ و مهرههایش را باز کنید و همه اجزایش را در گوشهای بگذارید، جرمش تغییری نکرده و فقط شکلش عوض شده است. همینطور، اگر آن را از اینجا به شهر دیگری ببرید، باز هم جرمش ثابت است و تغییری نمیکند. حالا بگویید: «وزن چیست؟»

محمود: «سنگینی هر چیزی را وزنش میگویند».

تو به جواب نزدیک شدی محمود! اما دقیقترش این است که بگوییم مقدار نیرویی که جاذبه زمین به جرم وارد میکند، برابر وزن آن جرم است. حالا هر چه جرم یک چیز بیشتر باشد، وزنش هم بیشتر است.

در اینجا یکی از بچهها پرسید: «آقا، میتوانیم بگوییم جرم چیزها را به چشم میبینیم، ولی وزنشان را نمیبینیم؟»

آقای کاغذچی گفت: «کاملاً درست است. جرم دیدنی و لمس کردنی است، اما وزن نیرو است و نیرو هم دیدنی نیست، فقط می‌‌توان آن را احساس کرد یا به وسیلهای اندازه گرفت».

در اینجا فرزاد میراحمدی گفت: «آقا، پس هر چه نیروی جاذبه بیشتر شود، وزن هم بیشتر میشود!»

آقای کاغذچی گفت: «دقیقاً درست گفتی فرزاد. بچهها توجه کنید. در کره ماه جاذبه خیلی کمتر از جاذبه در کره زمین است. به همین دلیل، اگر شما به آنجا بروید، وزنتان حدود یک پنجم میشود و میتوانید به جای دویدن پرواز کنید! اما بر عکس، در کره مشتری جاذبه خیلیخیلی زیاد است و اگر کسی بتواند آنجا برود، ممکن است این قدر سنگین شود که نتواند راه برود.

به زنگ تفریح نزدیک میشدیم. آقای کاغذچی گفت هفته آینده هر کس باید یک سؤال درباره جرم و وزن بیاورد و در کلاس بپرسد. مسئلهها را هم حل کنید.

این هم یکی از عادتهای معلم علوم ما بود که به جای اینکه خودش از ما سؤال کند، میگفت شما سؤال کنید و به بهترین سؤالها نمره میداد.

 

۱۳۸۰
کلیدواژه (keyword): ما و خوانندگان،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید