عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

آرش کمانگیر

  فایلهای مرتبط
در مقاله حاضر که در پیوند با درس دهم فارسی نهم متوسطه اول (آرشی دیگر) است، دیدگاه مؤلفان کتب کهن تاریخی و نیز کتب دوران اسلامی درباره داستان آرش کمانگیر بررسی می‌شود.

مقدمه

آرش، از پهلونان نامدار تاریخ اساطیری ایران در دوره منوچهر است که شرح پهلوانیاش در نوشتههای دوران اسلامی آمده است؛ نوشتههایی که از روایات کهن ایرانی برگرفته شدهاند. پس از آنکه منوچهر، پادشاه پیشدادی در واپسین روزهای سلطنت خود، افراسیاب تورانی را در طبرستان محاصره کرد، بین ایران و تورانیان پیمانی بسته شد مبنی بر اینکه یکی از ایرانیان دلاور با پرتاب تیری از یکی از بلندیهای البرز به سوی کوهی درکرانه آمودریا، سرحد این دو سرزمین را تعیین کند.

بنابراین، آرش نامی ـ که بهترین تیرانداز سپاه منوچهر بود ـ بدین منظور از کمان خویش تیری رهانید که از بامداد تا نیمروز در حرکت بود و سرانجام در کنار جیحون بر زمین آرام گرفت.

 

سیمای آرش در کتب تاریخی

در تیشتریشت، یشت هشتم از اوستا، (بندهای 6 و 37) از آرش سخن گفته شده و شتاب رفتن «تیشتر» ایزد باران، بهسوی دریای «فراخ کرت» به شتاب تیر او مانند شده است.

نام آرش در اوستا «اِرِخْشَ: Erexša» و صفت او «خشویوی ایشو» XŠwivi - iša یعنی: «سخت کمان، دارایی تیر تیزرو» و در پهلوی «شِپاک تیر: Šepāk-tir» و در فارسی «شیواتیر: Šepa-tir» در کتاب مجملالتواریخ و القصص، و «آرش کمانگیر» در ویس و رامین ضبط شده است.

«گفتهاند تیری که آرش از دماوند به جیحون پرتاب نمود، مجوف بود و آرش آن را با شبنم پر کرد. بهرام چوبین، سردار نامدار ایرانی و هَمِستارِ خسرو پرویز ساسانی، خود را از تبارِ آرش میداند.

در ادب و تاریخ ایرانزمین، داستان تیراندازی آرش برای نشانگذاری مرز ایران و توران مشهور است.

چنین روایت شده است که افراسیاب تورانی، منوچهر، شاه پیشدادی، را در طبرستان محصور میکند.آرش کمانگیر

 

سرانجام هر دو خواهان آشتی میشوند و منوچهر از افراسیاب درخواست میکند که به اندازه یک پرتاب تیر از خاک او را به وی برگرداند. افراسیاب این درخواست را میپذیرد. سپندار مذ به معنای «اخلاص و بردباری» به منوچهر فرمان میدهد که تیر و کمان خاصی برای این کار تهیه کند. چوب این تیر و کمان از جنگلهای خاص، پَر آن از پر عقاب برگزیده و آهن آن از کانیهای ویژه آماده میشود.

آرش، پهلوان ایرانی، انجام دادن این کار مهم را برعهده میگیرد. او همه نیروی وجود خود را با یاد سرزمین ایران به تیر میبخشد. تیر هنگام سپیدهدم رها میشود، از کوهها میگذرد؛ ایزد باد به یاری میآید تا سرانجام در غروب آفتاب، در سرزمین بلخ، در ناحیهای به نام گوزگان، در کنار جیحون بر درخت گردویی که بلند بالاتر از آن در جهان نیست، مینشیند و مرز ایران و توران مشخص میگردد» (آموزگار، 1380: 61).

فخرالدین اسعد گرگانی در منظومه ویس و رامین مینویسد:

«اگر خوانند آرش را کمانگیر

که از ساری به مرو انداخت یک تیر

تو اندازی به جان من ز گوراب

همی هر ساعتی صد تیر پرتاب»

گرگانی، 1361: 378

«از آرش و پهلوانیهای او در شاهنامه فردوسی نشانی نیست. شاید شباهت نام آرش با ارشک سر سلسله اشکانیان دلیل حذف آن از خداینامهها و به دنبال آن از شاهنامه باشد» (آموزگار، 1380: 641).

نکته قابلتوجه این است که طبق روایتهای ملی در متون دوران اسلامی، جنگ منوچهر و افراسیاب با پرتاب تیر آرش و  تعیین سرحد ایران و توران خاتمه مییابد. برخی از مورخان، چون ابوریحان بیرونی، درباره جزئیات داستان تیراندازی شگرف و معجزهآسای آرش سخن گفته اند.

«بیرونی درباره جشن تیرگان، که در تیر روز از ماه تیر برگزار میشده است، چنین مینویسد:

پس از آنکه افراسیاب بر منوچهر چیره شد، او را در طبرستان محاصره کرد و قرار بر این نهادند که مرز ایران و توران با پرتاب تیری معین شود. در این هنگام، فرشته اسفندار مذ حاضر شد و فرمان داد تا تیروکمانی چنان که در ابستا (اوستا) بیان شده است، برگزینند1.

آنگاه آرش را که مرد شریف و حکیم و دینداری بود، برای انداختن تیر بیاوردند. آرش برهنه شد و بدن خویش را به حاضران بنمود و گفت: «ای پادشاه و ای مردم! به تنم بنگرید. مرا زخم و بیماری نیست اما یقین دارم که پس از انداختن تیر، پارهپاره شود و فدای شما گردم» (بیرونی، 1370: 220).

در تاریخ طبری و ترجمه بلعمی از آن و نیز در نوروزنامه و ورضهالصفا این داستان با اندک دگرگونی به نگارش درآمده است.

«اما از آرش قهرمان که وقتی تیر را پرتاب میکرد پهلوانی تندرست بود و همه را به گواهی تندرستی خود طلبیده بود دیگر چیزی باقی نمیماند؛ چون او هستی خود را به تیری بخشیده که سرزمین ایران را گستردهتر کرده است» (آموزگار، 1380: 61).

«پس از آن، دست به چله کمان برد و نیروی خداداد تیر از شست رها کرد و خود جان داد» (پورداوود، 1382: 329).

«خداوند به باد فرمان داد تا تیر را نگاهداری کند. آن تیر از کوه رویان2 به دورترین نقطه خاور، به فرغانه3 رسید و به ریشه درخت گردکانی که در جهان بزرگتر از آن درختی نبود نشست. آنجا را مرز ایران و توران شناختند.

گویند از آنجا که تیر پرتاب شد تا بدان جایی که فرو نشست، شصت هزار فرسنگ فاصله است. جشن تیرگان به مناسبت آشتی میان ایران و توران برپا میشد» (بیرونی، 1372: 220).

«در خور توجه است که داستان آرش کمانگیر در روایات ملی از ارکان داستان غلبه افراسیاب بر ایران در عهد منوچهر است و در حقیقت، جنگ بین منوچهر و افراسیاب نیز با تیراندازی حیرتآور آرش پایان مییابد» (کریستین سن، 68).

همانطور که گفته شد، از آرش و پهلوانیهای وی در شاهنامه سخنی به میان نیامده است.

اشاره نمودیم به اینکه از این واقعه در پشت هشتم (اوستا) سخن به میان آمده است ولی یادآوری این نکته ضروری مینماید که روایت نقل شده در اوستا هیچ رابطهای با تاریخ پادشاهی منوچهر (منوش چیثر) ندارد.

از جمله مؤلف تاریخ ثعالبی نیز بر این عقیده است که تیراندازی آرش در دوران پادشاهی و سلطنت «زو» اتفاق افتاده و پیمان عقد شده بین زو و افراسیاب حاکی از این است که افراسیاب به اندازه پرتاب یک تیر از ایرانشهر فاصله بگیرد. ثعالبی در چگونگی انتخاب تیر و ساخت آن و نشان نهادن افراسیاب روی آن و پرتاب تیر به وسیله آرش برخلاف آنچه در این باره قبلاً بدان اشاره شد، روایت میکند که «زو دستور داد تیری از چوب عود از بیشهای تهیه کنند و به روی آن پر عقاب تعبیه نموده، پیکان آهن بر آن نهند و به آرش که به کهولت رسیده بود امر کرد تیر را از کوهستان طبرستان پرتاب کند ... و این تیر را از کمان خویش پرتاب کرد، تیری که افراسیاب نیز بر آن نشانه گذارده بود.

آرش همانجای بمرد و این هنگام برآمدن خورشید بود. تیر از طبرستان به بادغیس4 رسید و چون بر بادغیس فرود آمد، از آنجا پر کشید. چنان که گفتهاند به فرمان یزدان تا به زمین خلم از نواحی بلخ رسید همانجا فرود آمد که آنجا را کوزین مینامیدند» (ثعالبی، 1368: 90 به نقل از فلاحی، 1381: 118).

در پایان این سخن اشاره بدین نکته نیز ضروری مینماید که در متون پهلوی از جمله بندهشن و مینوی خرد و دینکرد نیز هر چند که به پیمان بین ایران و توران و مشخص کردن مرز آن دو سخن راندهاند ولی از پرتاب کردن تیر به وسیله آرش در آن آثار کهن نشانهای نمیشود بهطوری که بندهشن فقط اشاره بدان دارد که پس از گذشت دوازده سال از تسلط افراسیاب بر ایران، در پیوندی دیگر، منوچهر ایرانشهر را از افراسیاب باز پس میگیرد و شایان ذکر است که مراد از «پیوند دیگر» اشاره به صلح صورت گرفته میان منوچهر ایرانی و افراسیاب تورانی است.

کلام را به این نکته ختم میکنیم که از آرش کمانگیر در «مینوی خرد» سخنی به میان نیامده ولی در فصل بیستوهفتم بند چهل و چهار این کتاب به پیمان بین ایران و توران اشارت رفته است که براساس آن افراسیاب میپذیرد که سرزمین ایران از «پدشخوارگر5» در جنوب دریای مازندران تا دوژک (کابل) به منوچهر واگذار کند (کریستین سن، 1368: 127 به نقل از فلاحی، همان: 119).

«در نگاهش خشم و آتش را نمیدیدند

بر کمانش تیر آرش را نمیدیدند»

فارسی نهم، 1394: 83

 

پینوشتها

1. در اوستای کنونی تنها اشارهای به آرش شده است و از جزئیات داستان او سخنی در میان نیست. از نوشتار ابوریحان بیرونی چنین بر میآید که اوستای روزگار او کاملتر از اوستای کنونی بوده است.

2. سرزمین وسیعی از کوههای طبرستان در بخش غربی مازندران است.

3. کوهستانی در کنار مرزهای شمالی افغانستان امروزی و شوروی سابق که بعضی شعب رودهای سیحون و جیحون ازآنجاست.

4. ناحیهای در قسمت شمال غربی افغانستان کنونی در ایالت هرات، در اصطلاح جغرافیون قرن چهارم هجری، بادغیس نام ناحیه شمالغربی شهر هرات، بین این شهر و سرخس بود و بعداً به تمام سرزمین بین هری رود و مرغاب اطلاق گردید. شهر عمده آن قلعه نو است.

5. در کتاب تاریخ طبرستان، تعیین حدود پتشخوارگر طبرستان به منوچهر شاه ایران نسبت داده شده است. در این باره این چنین آمده است: «حد فراشواذکر [پتشخوارگر] آذربایجان و سرو طبرستان و گیل و دیلم و ری و قومش (قومس) و دامغان و گرگان باشد و اول کسی که این حد پدید کرد منوچهر شاه بود و معنی فرشواذ آن است که باش خوار، ای عش سالماً صالحاً» پس پشتخوارگر همان است که در پیمان بین ایران و توران، بهوسیله آرش کمانگیر بهعنوان سرحد این دو سرزمین تعیین شد.

 

 

منابع

1. آموزگار، ژاله. (1380). تاریخ اساطیری ایران. تهران: سمت.

2. اسفندیار کاتب، بهاالدین، (1320). تاریخ طبرستان به تصحیح عباس اقبال، تهران: چاپخانه مجلس.

3. بلعمی، ابوعلی. (1368). تاریخ طبری. به کوشش ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات اساطیری.

4. بهار، مهرداد. (1370). بندهشن. تهران: انتشارات فروهر.

5. پور داوود، ابراهیم. (1356). گزارش. انتشارات دانشگاه تهران.

6. تفضیلی، احمد. (1364). مینوی خرد. تهران: انتشارات توس.

7. ثعالبی، عبدالملک. (1368). تاریخ ثعالبی. ترجمه محمد فضالکی. تهران: نشر نقره

8. دینکرد، ترجمه و تصحیح محمد جواد مشکور: تهران: انتشارات توس.

9. گروه مؤلفان. (1394). فارسی پایه نهم دوره اول متوسطه. وزارت آموزشوپرورش سازمان پژوهشی و برنامهریزی درسی.

10. فلاحی، منیژه. (1381). سیمای منوچهر در شاهنامه و برخی متون تاریخی. تهران: مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه.

11. کیانیان، کریستین سن، آرتو. (1368). کیانیان. ترجمه ذبیحالله صفا. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

12. بینام، مجملالتواریخ و القصص. (1318). به تصحیح ملکالشعرای بهار، تهران: کلاله خاور.

 

 

۶۶۸۲
کلیدواژه (keyword): آرش کمانگیر، فارسی نهم، شاهنامه، کتب تاریخی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید