عکس رهبر جدید

شغل هاى کلیشه اى

شغل هاى کلیشه اى

 

ماجرا از آنجا شروع شد که گزارشی را که مجلهی رشد آموزش ابتدایی در دورهی بیستویکم (شمارهی 3) از دانشآموز ایرانی مقیم آمریکا تهیه کرده بود، خواندم. از آن دانشآموز در مورد شغل آیندهاش پرسیده شده بود و او در پاسخ گفتهبود میخواهد آشپز بشود. یاد تابستانهای سالهای دورتر افتادم. در آن سالها، تابستان که از راه میرسید و مدرسهها تعطیل میشدند، پدرها و مادرها، پسرها را به دنبال آموزش حرفههای گوناگون میفرستادند و دخترها هم یا به کلاسهای خیاطی و گلدوزی میرفتند یا در خانه به آشپزی مشغول میشدند.

این سالها دیگر خبری از حرفهآموزی نیست. بچهها درگیر کلاسهای زبان، موسیقی و رباتیک شدهاند و به جای اینکه با حرفهای آشنا شوند، درگیر حاشیهها شدهاند. البته نمیگویم یادگیری زبان و رباتیک فایدهای ندارد. هر علم و مهارتی که انسان بیاموزد خوب است، اما هر جامعهای به متخصصان متنوع نیاز دارد. امروزه وقتی از دانشآموزان میپرسیم دوست دارند در آینده چهکاره شوند، جوابهای کلیشهای و تکراری میشنویم: «دکتر، مهندس، معلم، پلیس، خلبان».

آن مطلب مجله برای من معلم تلنگری شد تا به فکر معرفی و شناساندن مشاغل و حرفهها به دانشآموزان بیفتم و با علاقهمند کردن آنها به مشاغل و کشف استعدادهایشان و راهنماییهای لازم، به مسیر صحیح و هدفمندی هدایتشان کنم تا انسانهایی کارآفرین، خلاق و با ایدههای نو پرورش یابند. در اردیبهشتماه که تقریباً مباحث کتابهای درسی تمام شده بودند، تصمیم گرفتیم برای دانشآموزان اردوهای حرفه‌‌آموزی برپا کنیم. این اردوها شامل کارگاههای آشپزی، خیاطی، نجاری و آشنایی با ابزارآلات بودند. در کارگاه دو روزهی آشپزی، بچهها خرد کردن مواد، پخت یک نوع املت و درست کردن کیک فنجانی ساده را یاد گرفتند. در کارگاه نجاری نحوهی استفاده از ابزارآلات و در کارگاه خیاطی سوزن نخ کردن و دوختهای ساده و کشیدن الگو و در نهایت دوخت جامدادی با نمد را آموزش دادیم.

بعد از برگزاری این اردوها بازخورد خوبی از دانشآموزان گرفتم. وقتی در مورد شغل آیندهشان از آنها سؤال کردم، متوجه تغییر در دیدگاهشان شدم. از اینکه توانستهام تغییر مثبت ایجاد کنم، احساس رضایت و خشنودی میکنم.

 

۵۸۳
کلیدواژه (keyword): شغل هاى کلیشه اى
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید