عکس رهبر جدید

انواع «را» در کتاب فارسی3

  فایلهای مرتبط
انواع «را» در کتاب فارسی3
مبحث «را» و کاربرد آن در متون ادبی از جمله مواردی است که در کتب متعدد دستور زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفته اما اختلاف نظر و یا سکوت اغلب دستورنویسان موجب سردرگمی و تشتت آرای دبیران ادبیات درباره آن شده است. در تحلیل قلمرو زبانی متون کلاسیک، خواسته یا ناخواسته باید کارکرد تاریخی بعضی واژه‌ها و مفاهیم را پیش چشم داشته باشیم. اغلب دانش‌آموزان با کارکرد ساده و امروزی «را» آشنایی دارند ولی این برای تحلیل زبانی متون کلاسیک کارگشا نیست. انواع «را» در کتب دستور جدید نیز با رویکردهای زبان‌شناسانه و مثال‌های ساده، که کاربرد امروزی این واژه را نشان می‌دهند، مورد بررسی قرار گرفته اما در کارگاه‌های متن‌پژوهی کتاب‌های فارسی، بعضی کارکردهای تاریخیِ «را» مطرح شده است که جای تأمل دارد. در مقاله حاضر، ابتدا کارکردهای «را» از دیدگاه‌ دستورنویسان سنتی و جدید بررسی می‌شود. سپس، ضرورت اشاره به دیدگاه‌های دستوری مطرح‌شده مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. محور اصلی مقاله بررسی کارکرد «را» در قلمرو زبانی کارگاه‌ متن‌پژوهی درس ششم کتاب فارسی۳ و چالش‌های تشخیص آن از رهگذر نظریات دستورنویسان با ارائه نمونه‌های دیگر از متون ادبی در زبان فارسی است.

مقدمه
در کتب دستور زبان فارسی سنتی، بحث «را» و کارکردهایش به نوعی مطرح شده اما نوع آن در بعضی متن‌ها همواره ناشناخته باقی مانده است. در مبحث حروف زبان فارسی، هیچ کدام از حروف به اندازه «را» کارکردهای متفاوت ندارد. در این گفتار فقط حرف «را» و انواع کاربردهایش از گذشته تا به امروز بررسی می‌شود تا با نشان دادن چالش‌های این مبحث، اهمیت توجه به چگونگی طرح سؤال در تحلیل زبانی برای دانش‌آموزان مورد بازنگری قرار گیرد.

 

طرح مسئله
یکی از مباحث درخور تأمل در کتب فارسی، مطرح شدن کاربردهای «را» در تحلیل زبانی متون است. در قلمرو زبانی کارگاه متن‌پژوهی درس چهاردهم کتاب فارسی۱ از دانش‌آموزان خواسته است درباره کاربرد کلمه «را» در بیت زیر توضیح دهند.

«هدیه‌ها می‌داد هر درویش را

تا بیابد نطق مرغ خویش را»

(مولوی)

وقتی دانش‌آموز با چنین مقوله‌ای برخورد می‌کند، متوجه می‌شود که «را» جز اینکه نشان مفعول است، کاربردهای دیگری نیز دارد؛ در مصراع اول این بیت، «را» در معنای «به» حرف اضافه و نشان متمم، و در مصراع دوم نشان مفعول صریح است و تشخیص آن، چندان دشوار نیست اما در کارگاه متن‌پژوهی درس ششم فارسی۳، کارکرد «را» در بیت زیر از دانش‌آموز خواسته شده است:

«سر من از ناله من دور نیست

لیک چشم و گوش را آن نور نیست»

(مولوی)

این سؤال در کنار تغییر معنای فعل «نیست» در مصراع دوم، دو کاربرد متفاوت از «را» را به ذهن می‌آورد:

الف. «نیست» در معنای «ندارد»، که طبق نظریه دستورنویسان هرگاه فعل «است و بود» همراه با «را» به کار رود، «را» معنای «داشتن» می‌دهد و نوع آن، «را»ی مالکیت یا «را»ی تغییر فعل است.

شاید توجه به معنا در اینجا راه‌گشا باشد؛ به معنای روان بیت با کاربرد ذکر شده، دقت کنید:

«راز من از سوز و ناله‌ام جدا نیست اما چشم و گوش ظاهری قدرت درک این راز را ندارد.»

ب. «نیست» در معنای «وجود نداشتن» و «را» به معنای حرف اضافه «برای»؛ در این صورت «را» نشان متمم است. اکنون به معنای روان بیت با توجه به این کاربرد، دقت کنید:

«راز من از سوز و ناله‌ام جدا نیست، اما قدرت درک این راز برای چشم و گوش ظاهری وجود ندارد.»

همان‌طور که می‌بینیم، در هر کاربرد نسبت به اینکه نوع «را» را حرف اضافه و نشان متمم یا «را»ی مالکیت بدانیم، نقش دستوری گروه‌های اسمی متفاوت خواهد بود. البته این دوگانگی منحصر به این بیت نیست بلکه در بیت هشتم و چهاردهم نی‌نامه همین مسئله مطرح است.

«تن زجان و جان ز تن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست»

«محرم این هوش جز بیهوش نیست

مر زبان را مشتری جز گوش نیست»

بنابراین، در طرح سؤالات قلمرو زبانی باید به اختلاف نظر دستورنویسان و کارکردهای متفاوت یک مقوله توجه بیشتری شود.

در نی‌نامه و دیگر دروس کتاب فارسی۳ کارکردهای مختلف «را» دیده می‌شود و همین بیت اکثر همکاران را دچار شک می‌کند، چه رسد به دانش‌آموزان! در اینجا این سؤال مطرح می‌شود: آیا اساساً طرح چنین سؤالی بدون هیچ توضیح یا پیش‌زمینه‌ای درست است؟

جالب اینکه مؤلفان در راهنمای تدریس کتاب فارسی۳ در این باره سکوت اختیار کرده‌اند. آیا این بدان معنا نیست که خود مؤلفان در مورد کارکرد «را» در این بیت اتفاق‌نظر نداشته‌اند؟

نکته دیگر اینکه در کتب فارسی جدید‌التألیف به نکات دستوری در حوزه قلمرو زبانی اشاراتی شده است. در بررسی نکات نمی‌توان به نتیجه دقیقی  در این باره رسید که آیا مباحث دستوری مطرح شده بر مبنای دستور زبان جدید است یا اساساً دستور تاریخی مدنظر است؟

برای مثال، مطرح شدن این سؤالات درباره کارکرد «را» مربوط به دستور تاریخی است و در کتب فارسی به این کارکردها اشاره نشده؛ پس اگر طرح مباحث دستور تاریخی مورد نیاز نیست، چرا از آن‌ها سؤال طرح می‌شود؟

همین دوگانگی تدریس را برای همکاران پیچیده کرده و دانش‌آموزان را دچار تناقض نموده است. از یک‌سو، همکاران نمی‌دانند آیا باید تمام متون را از لحاظ دستوری بررسی کنند و تمامی کارکردها و نظریه‌های مطرح شده درباره یک مقوله دستوری را توضیح دهند و از سوی دیگر دانش‌آموزان نمی‌دانند کدام مباحث برای یادگیری و نتیجه‌گیری مطلوب ضروری است.

 

پیشینه تاریخی واژه «را»
تکواژ «را» همان diyār است که در کتیبه‌های فرس قدیم در مفهوم «به‌خاطر» و «به سبب» به کار رفته است. صورت اصلی این واژه dār است که در حالت متمم دری به صورت diyār صرف می‌شود و در فارسی در یک دگرگونی آوایی به «رای» yār تغییر شکل داده است (باقری، ۱۶۸:۱۳۹۰). yār در فارسی میانه نیز در معانی «به سبب»، «درباره»، «در مورد» و «برای» به کار رفته است. این تلفظ در برخی لهجه‌های زبان کردی با همین معنا و کاربرد فعال است.

مثال: رای چه؟ (rāy çe?)

این واژه که در گذر زمان با کاهش آوایی، حذف و تغییر و کاهش معنایی روبه‌رو بوده، در نقش‌های مختلف و به معنی «علت» ظاهر شده است اما در حال حاضر «را» در مفهوم «برای» کاربردی ندارد. در فارسی امروز «را» در بیان سبب و علت تنها در ترکیبات این کلمه با حرف‌های اضافه دیگر باقی‌مانده است.

چرا= چه + را

برای = به+ رای + ِ

زیرا= از+ ای + را

از برای= از+به+ رای+ ِ

زیرا که= از+ ای + را+ که

 

کارکردهای «را» در کتب دستور زبان فارسی
تمامی دستورنویسان از «را» به‌عنوان حرف نشانه مفعول نام می‌برند و این تنها کارکردی است که در زبان فارسی معیار امروز کاربرد شایع دارد. در کتاب‌های دستوری به کارکردهای دیگر این واژه نیز اشاره شده است. خانلری بعضی از این کاربردها را به گویش‌های محلی منسوب کرده ـ مثل «را» نشانه نهاد ـ و بعضی کاربردها را عام دانسته است؛ مثل «را» نشان مفعول (خانلری، ۳۸۴:۱۳۸۷).

مهری باقری در بحث مفعول و پیشینه رابطه مفعولی می‌گوید:

«رابطه مفعولی در فارسی باستان با افزوده شدن لاحقه‌های صرفی به پایان اسم نشان داده می‌شد. در دوره میانه با از بین رفتن سیستم صرف اسامی، حالت مفعولی واژه یا از روی رابطه هم‌نشینی واژه‌ها بر روی زنجیر گفتار و ساخت جمله مشخص می‌شد و یا تکواژ «رای» بدین منظور به کار می‌رفت. در فارسی جدید نیز برای نشان دادن حالت مفعولی از «را» استفاده می‌کنند و آن را نشانه مفعول یا مفعول صریح می‌خوانند. تکواژ «را» علاوه بر وظیفه گرامری خود در دستگاه زبان دارای معنی و مفهوم خاصی است. این کلمه «سبب»، «علت» و «توجه» معنی می‌دهد» (باقری، ۱۶۸:۱۳۹۰).

دیگر کاربردهای «را» جز نشان مفعول:

 

الف. رای نهادی
کاربرد «را» بعد از نهاد جمله (رای فاعلی) «این کاربرد، خاص یک یا چند گویش محلی بوده که در بعضی متون دیده می‌شود» (خانلری، ۳۸۵:۱۳۸۷). مهین صدیقیان نیز در مقاله‌ای با عنوان «پژوهشی در دستور زبان فارسی «را» نشانه نهاد (فاعل)» چگونگی این نوع کاربرد را تبیین نموده‌اند و به نقل قولی از پرویز خانلری اشاره می‌کنند که «امروزه مردم کرمان بعد از فاعل «را» استعمال می‌کنند» (صدیقیان، ۲۴۹:۱۳۵۴). البته این کاربرد از ویژگی‌های نثر سبک خراسانی است و در متونی چون تاریخ بلعمی، تاریخ سیستان، سمک عیار و... مشاهده می‌شود.

مثال: «هر گروهی را فوج فوج بر او همی گذشتند». (تاریخ بلعمی)

 

ب. «را» حرف اضافه و نشان متمم
در بعضی کتب دستور، «را» به طور کلی نشانه مفعول بی‌واسطه یا باواسطه است. خیام‌پور در این باره می‌گوید: «این حرف در قدیم کمتر در مفعول صریح به کار برده می‌شده و بیشتر استعمال آن به‌عنوان حرف اضافه بوده است در معنی «به»،‌ «از»، «برای» و غیر آن‌ها» (خیام‌پور، ۱۲۸:۱۳۸۲). خطیب رهبر در کتاب «حروف اضافه و ربط» برای «را» هفده معنی برشمرده است که معانی موردنظر اکثر دستورنویسان را دربرمی‌گیرد. با بررسی این موارد درمی‌یابیم که «را» در چهارده معنی کاربرد حرف اضافه و نشان متمم دارد. پس می‌توان گفت اگر «را» در معانی زیر به کار برود، حرف اضافه و نشان متمم یا مفعول با واسطه است.

۱. را در معنی اختصاص
مثال: «بدو گفت پردخته کن سر ز باد/ که جز مرگ را کس ز مادر نزاد» (فردوسی)

۲. استعانت و واسطه
مثال: «خواجه را بیهده گرفته نشد/ راه مردان و مهتران و ردان» (فرخی سیستانی)

(خواجه را: به واسطه خواجه)

۳. تعلیل
«گفتم وفا را تا قلعت رویم و چون وی را آنجا رسانند، بازگردیم» (تاریخی بیهقی، ۷۴:۱۳۸۰).

۴. توضیح
«بر سپهر کارگاهی هست قادر عزم تو/ چیره‌دستی را عطارد، تیزپایی را قمر» (مسعود سعد سلمان)

۵. مترادفِ «از»
«قضا را طبیب اندر آن شب بمرد/ چهل سال از این رفت و زنده ست کُرد» (سعدی)

۶. مترادفِ «به»
«ز درد و غم و رنج دل دور بود/ بدی را تن دیو رنجور بود» (فردوسی)

۷. مترادف «بای» قسم
«عماری‌دار لیلی را که مهد ماه در حکم است/ خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد» (حافظ)

۸. مترادف «با»
«نهان داشتن راز، اهل ریبت را مشارکت است در زلت» (نصرالله منشی، ۱۱۴:۱۳۷۶).

۹. مترادف «بر»
«شیخ گفت: او حکم کرد ما را... ما حکم کردیم او را...» (محمدبن‌ منور، ۱۸۹:۱۳۹۳).

۱۰. مترادف «تا» برای نهایت غایت و ظرفیت
«و آفتاب زرد را چنان شد که گفتی هرگز مسکن آدمیان نبوده است» (بیهقی، ۲۲۹:۱۳۸۰)

۱۱. مترادف «در» برای ظرفیت
«حروف عقل بشمارم که مسطور است اشیا را/ کتاب نفس برخوانم که باشد نسخه‌ای در جان» (ناصر خسرو)

۱۲. مترادف «درباره»
«این عامل مگر آن ضیاع را حجتی داشت، گفت: این ضیاع او نیست؛ حالش به درگاه بازنمایم» (نظام‌الملک، ۸۶:۱۳۲۰).

۱۳. مترادف «دربرابر»
«سوم پیراهن صبر پوشیده‌ام که محنت را هیچ چیزی چون صبر نیست» (بیهقی، ۳۳۶:۱۳۸۰).

۱۴. مترادف «نزد، پیش»
«شیخ ابوالعباس گفت: ما را معهود نبوده است» (محمدبن منور، ۲۴۲:۱۳۹۳).

این موارد معانی مختلف «را» به‌عنوان حرف اضافه و نشان متمم در متون ادبی است. دستورنویسان دیگر نیز چون شریعت، مشکور، و فرشیدورد همین معانی را با اندکی جابه‌جایی بازگو کرده‌اند. ابوالقاسمی «را»ی حرف اضافه را پس‌واژه برای متمم می‌داند (ابوالقاسمی، ۸۹:۱۳۷۵).

فرشیدورد با مطرح کردن «را» به‌عنوان حرف نشانه مخالف است و آن را در تمامی کاربردهایش نوعی حرف اضافه به حساب می‌آورد.

«برخی از دستورنویسان کسره اضافه و «را» را حرف نشانه گرفته‌اند؛ در حالی که این دو عنصر حرف اضافه‌اند و اصولاً همه حروف، اعم از حرف اضافه و ربط و ندا و تفسیر، کلمات نشانه و نقش‌نما هستند و این امر اختصاص به کسره و «را» و حرف ندا، ندارد» (فرشیدورد، ۴۴۸:۱۳۸۲).

 

پ. «را»ی فک اضافه
دستورنویسان، کاربردی از «را» که مضاف‌الیه را از مضاف جدا می‌کند و باعث می‌شود مضاف‌الیه پیش از مضاف بیاید، «رای فک اضافه» می‌نامند. خانلری در این باره می‌گوید: «را در بیان تعلق که معنی اصلی آن است در متون این دوره بسیار متداول است و به جای اضافه ملکی یا تخصیصی به کار می‌رود. در این حال، همیشه مضافٌ‌الیه پیش از مضاف می‌آید» (خانلری، ۳۹۲:۱۳۸۷). مثال:

«گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم

گفت والی از کجا در خانه خمار نیست؟»

(پروین اعتصامی)

 

ت. «را»ی تغییر فعل یا «را»ی مالکیت
هرگاه فعل‌های مصدر «بودن و استن» با حرفِ «را» در جمله همراه شوند، در معنا، معادل فعل «داشتن» است که در دوره‌های گذشته کاربردی عام داشته است اما امروزه در سبک ادبی کاربرد دارد. علاوه بر خانلری، مشکوئ‌الدینی و صادقی نیز به این کاربرد در زبان ادبی امروز اشاره داشته‌اند.

هر چند اغلب دستورنویسان به این کاربرد در زبان فارسی هیچ اشاره‌ای نداشته‌اند، به نظر می‌رسد این کارکرد را با «را» در معنای تخصیص و تملیک یکی دانسته‌اند.

 

ث. «را»ی زائد
برخی از دستورنویسان «را» را از جمله حروف زائد در ساختار دستور تاریخی برشمرده‌اند. مشکور و شریعت هر دو به این کاربرد اشاره داشته‌اند.

مثال: «من نیز اگرچه ناشکیبم/ روزی دو برای مصلحت را» (سعدی)

خانلری این کاربرد را چنین توضیح داده است: «در مقامی که «را» در بیان سبب و علت به کار می‌رود، گاهی برای تقویت مفهوم علت کلمات دیگری که دارای همین معنی است به جمله افزوده می‌شود» (خانلری، ۳۹۷:۱۳۸۷).

مثال: «نبید چند مرا ده برای مستی را/ که سیر گشتم ازین زیرکی و هشیاری» (تمهیدات ۱۵)

 

کاربرد «را» در دستور گشتاری
مشکوئ‌الدینی در کتاب «دستور زبان بر پایه نظریه گشتاری» (۱۳۷۰) همراهی نشانه «را» با گروه‌های اسمی را در موارد متعدد بررسی کرده است.

از این دیدگاه نشانه «را» با چهار نوع گروه اسمی همراهی می‌کند که عبارت‌اند از:

الف. «را» همراه گروه اسمی در جایگاه مفعول صریح

ب. «را» همراه گروه اسمی در جایگاه پایه فعل مرکب با عنصر فعل متعدّی

مثال: «فریب مردم حیله‌گر را نباید خورد» (فعل مرکب: فریب خوردن، فریب کسی را خوردن)

البته مطابق دستور ساختاری، مرکب به حساب آوردن این افعال نادرست است و این کاربرد زیرمجموعه مورد الف است.

پ. «را» همراه گروه اسمی در جایگاه قید زمان و مکان

مثال: «بیشتر دانش‌آموزان از خانه تا مدرسه را پیاده می‌روند.»

«او ساعتی را در کنار ساحل قدم زد.»

ت. «را» همراه با گروه اسمی در جایگاه نهاد با فعل «بودن»

مثال: «هر کاری را پایانی است.»

توضیح این نکته لازم است که هر جمله با روساخت «گروه اسمی+ را+ گروه اسمی+ بودن» از لحاظ معنی برابر روساخت «گروه اسمی+ گروه اسمی+ داشتن» است. این ساخت بیشتر در سبک ادبی به کار می‌رود (مشکوئ‌الدینی، ۱۸۸:۱۳۷۰).

علی اشرف صادفی نیز در مقاله‌ای با عنوان «کاربرد را در زبان فارسی امروز» به این موارد اشاره نموده است.

در نظریات جدید زبان‌شناسی «را» را نشانه حالت معرفی کرده‌اند. قمشی به نقل از راسخ مهند «را» را نشانه حالت می‌داند که به گروه‌های اسمی اعطا می‌شود که ویژگی کلامی از پیش انگاشته شده۱ را دارا باشند (راسخ مهند، ۶۳:۱۳۸۸). دبیر مقدم (۱۳۶۹) در تحلیلی متفاوت «را» را نشانه مبتدای ثانویه می‌داند اما در مقاله دیگری می‌گوید: «در توصیف «را» در فارسی امروز اتکا به نقش دستوری آن به منزله نقش‌نمای صدرنشین مفعول‌ها، یعنی مفعول صریح، اجتناب‌ناپذیر است» (دبیرمقدم، ۱۲۴:۱۳۸۳).

در پایان، باید توجه داشت برای مطرح کردن مباحث دستوری، ضرورت دارد نگاهی فراگیر به چالش‌ها و کاربردهای آن‌ها داشته باشیم.

 

نتیجه‌گیری
۱. در تحلیل قلمرو زبانی متون کلاسیک خواسته یا ناخواسته باید کارکرد تاریخی بعضی واژه‌ها و مفاهیم را پیش چشم داشته باشیم.

۲. گاهی در یک بیت یا عبارت «را» می‌تواند دو کاربرد دستوری متفاوت داشته باشد.

۳. تکواژ «را» در کتیبه‌های فرس قدیم در مفهوم «به‌خاطر» و «به سبب» به کار رفته است.

۴. تلفظ و کاربرد کهن «رای» در برخی لهجه‌های زبان کردی با کاربرد و معنای تاریخی این واژه، امروزه فعال است.

۵. تکواژِ «را» طی ادوار با تحول آوایی و معنایی روبه‌رو بوده است.

۶. در فارسی امروز، «را» در بیان سبب و علت تنها در ترکیبات این کلمه با حرف‌های اضافه دیگر باقی مانده است.

۷. مهم‌ترین کاربردهای «را» در متون فارسی علاوه بر نشان مفعول عبارت‌اند از: رای نهادی، رای حرف اضافه، رای مالکیت، رای زائد.

۸. «را» در جایگاه حرف اضافه و نشان متمم در بردارنده معانی مختلف است و گاه تشخیص آن برای مخاطب امروزی پیچیده می‌شود.

۹. به نظر می‌رسد دستورنویسان کارکرد «را»ی مالکیت را با «را» در معنای تخصیص و تملیک یکی دانسته‌اند که این نکته باعث اختلاف‌نظرهایی در تشخیص نقش‌های دستوری می‌شود.

۱۰. «را» در فارسی امروز با نقش دستوری مفعول پیوند خورده است.

۱۱. در کتاب‌های درسی برای مطرح کردن مباحث دستوری، ضرورت دارد که نگاهی فراگیر به چالش‌ها و کاربردهای آن‌ها داشته باشیم.


 

 

پی‌نوشت

1. Presupposed



 

منابع

۱. ابوالقاسمی، محسن. (۱۳۷۵). دستور تاریخی زبان فارسی. تهران: انتشارات سمت.
۲. احمدی‌گیوی، حسن؛ انوری، حسن. (۱۳۷۹). دستورزبان فارسی۱. تهران: انتشارات فاطمی.
۳. انوری، حسن؛ احمدی‌گیوی، حسن. (۱۳۸۰). دستورزبان فارسی۲. تهران: فاطمی.
۴. باطنی، محمدرضا. (۱۳۸۲). توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی. تهران: امیرکبیر.
۵. باقری، مهری. (۱۳۹۰). تاریخ زبان فارسی. تهران: نشر قطره.
۶. بیهقی، محمدبن‌ حسین. (۱۳۸۰). تاریخ بیهقی. تصحیح علی‌اکبر فیاض. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی.
۷. حافظ، شمس‌الدین محمد. (۱۳۷۰). دیوان اشعار. تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی. تهران: نگاه.
۸. خطیب‌رهبر، خلیل. (۱۳۶۷). دستور زبان فارسی؛ حروف اضافه و ربط.تهران: نشر سعدی.
۹. خیامپور، عبدالرسول. (۱۳۸۲). دستورزبان فارسی. تبریز: ستوده.
۱۰. دبیرمقدم، محمد. (۱۳۸۳). زبان فارسی و نظریه‌های زبانی: در جست‌وجوی چارچوبی برای تدوین دستور جامع زبان فارسی، دستور. سال اول. شماره ۱. صص ۱۲۰ـ۹۳.
۱۱. راسخ مهند، محمد. (۱۳۸۸). گفتارهایی در نحو، تهران: نشر مرکز.
۱۲. سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی. (۱۳۹۷). فارسی (۱و۲و۳). تهران: شرکت چاپ و نشر کتاب‌های درسی ایران.
۱۳. ـــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۹۷). راهنمای معلم فارسی۳. تهران: شرکت چاپ و نشر کتاب‌های درسی ایران.
۱۴. سعدسلمان، مسعود. (۱۳۱۸). دیوان اشعار. به تصحیح رشید یاسمی. تهران: ؟؟؟؟؟
۱۵. سعدی، مصلح‌الدین. (۱۳۶۳). کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی. تهران: نشر سخن.
۱۶. شریعت، محمدجواد. (۱۳۷۲). دستورزبان فارسی. تهران: اساطیر.
۱۷. صادقی، علی‌اشرف. (۱۳۴۹). را در زبان فارسی امروز. مجله دانشکده ادبیات تبریز. سال ۲۲. ش ۹۴. صص ۹ تا ۲۲.
۱۸. صدیقیان، مهین. (۱۳۵۴). پژوهشی در دستورزبان فارسی (را) حرف نشانه نهاد مجله دانشکده ادبیات و علوم‌انسانی تهران. سال ۲۲، ش ۳ و۴. صص ۳۴۵ تا ۳۵۱.
۱۹. فرخی سیستانی. (۱۳۷۴). دیوان اشعار. به تصحیح محمددبیر سیاقی. تهران: انتشارات زوار.
۲۰. فردوسی، ابوالقاسم. (۱۳۹۳). شاهنامه. پیرایش جلال خالقی مطلق. تهران: نشر سخن.
۲۱. فرشیدورد، خسرو. (۱۳۸۲). دستور مفصل امروز. تهران: نشر سخن.
۲۲. ـــــــــــــــــ . (۱۳۸۲). جمله و تحول آن در زبان فارسی. تهران: امیرکبیر.
۲۳. قبادیانی، ناصرخسرو. (۱۳۷۵). دیوان اشعار ناصرخسرو. به تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق. تهران: دانشگاه تهران.
۲۴. محمدبن منور. (۱۳۹۳). اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابوسعیدابوالخیر. به تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: آگه.
۲۵. منشی، نصرالله. (۱۳۷۶). کلیله و دمنه. به تصحیح مجتبی مینوی. تهران: امیرکبیر.
۲۶. مشکور، محمدجواد. (۱۳۵۰). دستورنامه. تهران: مؤسسه مطبوعاتی شرق.
۲۷. مشکوئ‌الدینی، مهدی. (۱۳۷۰). دستورزبان فارسی بر پایه نظریه گشتار مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی.
۲۸. مولانا، جلال‌الدین. (۱۳۸۲). مثنوی‌معنوی. به تصحیح نیکلسون. تهران: امیرکبیر.
۲۹. ناتل خانلری، پرویز. (۱۳۸۷). تاریخ زبان فارسی. ۳ جلد. تهران: نشر نو.
۳۰. ــــــــــــــــــ . (۲۵۳۵). دستورزبان فارسی. تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

۳۱. نظام‌الملک، محمد. (۱۳۲۰). سیاست‌نامه، تصحیح عباس اقبال. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

 

 


۱۰۱۵۷۰
کلیدواژه (keyword): حروف اضافه، انواع «را»، کارکرد دستوری، حرف نشانه
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید