بررسی معانی واژه «بازی» در شاهنامه فردوسی
-
دبیر زبان و ادبیات فارسی دبیرستانهای اصفهان
-
بهمن علامی
فایلهای مرتبط
۱۳۹۸/۰۹/۱۸
۱. مقدمه
شاهنامه فردوسی از ارزشمندترین کتب زبان فارسی است که هر ایرانی علاقهمند به فرهنگ و سنتهای دیرینه را مجذوب خویش میکند. این کتاب سترگ، علاوه بر اینکه سند فرهنگ و هویت ماست و در احیای پیشینه فرهنگی و غرور ملی ایرانیان جایگاه بیبدیلی دارد، از حیث تحقیقات ادبی نیز دارای جایگاهی ممتاز است. «در اهمیت شاهنامه و فردوسی همین بس که در جشنی که در سال ۱۳۵۵ به مناسبت هزارمین سال سرایش شاهنامه با حضور خاورشناسان بنام و ادیبان سرشناس ایرانی برگزار شد، فردوسی بهعنوان سومین ادیب برتر تاریخ جهان (پس از هومر و شکسپیر) برگزیده شد» (ریاحی، ۴۵:۱۳۸۹)۱.
یکی از مهمترین جنبههای تحقیقی در شاهنامه، موضوع لغتشناسی و پرداختن به ساختار و معنای واژگان است. در طول تاریخ معاصر، عده زیادی از دانشمندان بزرگ ادبیات درباره ضبط کلمات و معانی آنها بحثهای درازدامنی انجام دادهاند و این موضوع هنوز هم ادامه دارد. ناگفته نماند که ادیبان سنتی ایران از گذشته تا امروز اعتقاد راسخ دارند که نخستین و مهمترین گام برای فهم یک متن کهن، آشنایی با معنای صحیح لغات و البته تسلط بر دستور زبان آن متن است.
این دانش نیز مانند دیگر دانشهای ادبی ریشه در علوم قرآنی دارد. دانشی که در قدیم با عنوان فقهاللغه ایجاد شد و نیز بحثهایی که درباره وجوه و نظائر در میان مفسرین و متوغلین قرآن شکل گرفت، ادیبان را که خود ابتدا علوم قرآنی میآموختند، بدین سوی رهنمون کرد که درباره ثبت و ضبط شکل کلمات و معانی مختلف هر کلمه بحث و بررسی کنند. بدین ترتیب، ذهن دانشمندان مسلمان نسبت به کشف معانی مختلف کلمات یا تأمل درباره آنها خوگر شده بود و این روند همچنان در میان دانشمندان ادبیات با قدرت ادامه دارد. البته روند یاد شده در غرب نیز وجود داشته است و دارد. به هر حال، ادیبان و زبانشناسان و اهل لغت هر ملت و تمدنی علاقه دارند که درباره گذشته واژگان و سیر تطور آنها تحقیق کنند و از اینرو، دانشهایی مانند فیلولوژی و ترمینولوژی در غرب (ظاهراً آنها نیز با تأمل در متون مقدس خود به این بحث متمایل شدند) شکل گرفت.
در این مقاله سعی بر این است که معانی مختلف کلمه «بازی» در یکی از مهمترین متون ادبیات ایران بررسی شود. کتاب عظیم شاهنامه، که در چاپهای مختلف معتبر و نامعتبر سی تا شصتهزار بیت دارد، گنجینه بزرگی از واژگان پارسی را تشکیل میدهد و از حیث مطالعات لغوی بسیار اهمیت دارد. با توجه به فیشهای استخراج شده درباره واژه مزبور، میتوان گفت که فردوسی کلمه «بازی» را در معانی متنوعی به کار برده است. در ادامه، این موضوع به تفصیل بررسی میشود.
هدف تحقیق
هدف از این پژوهش، پرداختن به معانی یکی از واژگان مهم زبان فارسی در شاهنامه فردوسی است. واژه «بازی» و مصدر «باختن» که از روی آن ساخته شده است، در زبان فارسی بسامد بالایی دارند. معمولاً امروزه به معانی متنوع کلمه بازی در قدیم توجه نمیشود. این غفلت در هنگام مطالعه متنی کهن همچون شاهنامه موجب درک نادرست مخاطب از متن میشود. بنابراین، در مقاله حاضر نویسنده سعی دارد با شناساندن کاربردهای معنایی مختلف «بازی» در شاهنامه، تنوع معنایی این کلمه و توجه مخاطب به این تنوع را یادآور شود.
۱.۲. روش تحقیق
این مقاله از نوع کتابخانهای و اسنادی است و با رویکرد تحلیلی ـ توصیفی نوشته شده است. ابتدا شواهد شعری از واژه «بازی» و «باختن» در شاهنامه جمعآوری شد و سپس، هر یک از معانی بازی در بخشی جداگانه بررسی گردید. سعی نویسنده بر این بوده است که برای هر قسم معنایی، شواهدی از متون همروزگار شاهنامه یا دیگر متون متقدم بیاورد. البته، مقاله شامل مقدمهای مجمل درباره دانش لغتشناسی، معانی و «نظائر» کلمات و نیز ریشه و گستره معنایی واژه «بازی» است.
۱.۳. پیشینه تحقیق
به رغم پژوهشهای بسیار زیادی که درباره شاهنامه و لغات آن صورت گرفته، تاکنون هیچگونه تحقیقی در باب معانی کلمه «بازی» در حماسه ملی انجام نشده است. صرفاً علی رواقی ضمن مقالهای با نام «باز هم شاهنامه را چگونه باید خواند» (نامه انجمن، ۱۳۸۳، ش۱۳)، هنگام بحث از ترکیب «دینخرم» در شاهنامه، دو سه صفحهای را به معانی واژه «بازی» در شاهنامه و متون دیگر اختصاص داده است. طرفه آنکه، اساساً هیچ پژوهش مستقل و جامعی درباره معانی این واژه در زبان و ادب فارسی وجود ندارد و مقاله پیش رو نخستین مطالعه در اینباره است. نبود سابقه پژوهش درباره این واژه مهم البته عجیب است و نشان میدهد که بهرغم مطالعات فراوان واژهشناختی، چه اندازه تحقیق انجام نشده در این زمینه وجود دارد.
۲. متن
متأسفانه نبود یک فرهنگ تاریخی که در آن کلمات و معانی آنها براساس سیر تاریخی ذکر و مرتب شده باشد، در زبان فارسی محسوس است.۲ در عموم فرهنگهای لغت، بیتوجه به ترتیب قدمت و حدوث معنا برای یک کلمه، صرفاً معانی مستعمل آن واژه در زبان فارسی مطرح شده است. برای مثال، در لغتنامه دهخدا که هنوز جامعترین فرهنگ لغت فارسی به فارسی است، سه معنا قید شده است: «هر کار که مایه سرگرمی باشد. رفتار کودکانه و غیرجدی برای سرگرمی، کار تفریحی، لعِب؛ مزاح؛ و سهل انگاشتن و به شوخی گرفتن» (لغتنامه، ذیل «بازی»).
کلمه «بازی» معانی دیگری نیز دارد؛ مانند نیرنگ، ورزش، اعتیاد به رفتار یا حیوانی (مثل کفتربازی و ماشینبازی). از اسم «بازی» فعلهای «بازیکردن» و «باختن» نیز در زبان فارسی ساخته شده است. باختن گاهی به صورت فعل ساده میآید و به معنای شکستخوردن و مغلوب شدن در مسابقه و بازی است، اما در متون کهن در موارد زیادی به صورت ترکیبی و در قالب یک فعل مرکب آمده است. جان باختن، سر باختن، خرقه باختن و نرد باختن از جمله این افعال پرشمارند.
۲.۱. «بازی» در شاهنامه
براساس یادداشتهای ما از شاهنامه و تأیید نرمافزارهای واژهیابی مانند «درج» و «گنجور»، واژه «بازی» ۶۳ بار در شاهنامه فردوسی آمده است. البته فریتز ولف در کتاب مشهور «فرهنگ شاهنامه»، تعداد دفعات تکرار این کلمه را ۹۲ بار دانسته است (ولف، ۱۰۸:۱۳۷۷). در دقت علمی ولف کمتر میتوان شک کرد اما اختلاف دو عدد از آنجا ناشی میشود که ولف کلمات مرکبی را که «بازی» بهعنوان بخش دوم آنها به کار رفته نیز در شمار آورده است، که این کلمات در تحقیق ما نمیگنجند.
بخشی از دفعات تکرار این کلمه مربوط به داستان گُو و طلخند میشود. در ضمن وقایع پادشاهی نوشینروان در شاهنامه، سخن از داستان دو شهزاده هندی به نامهای یاد شده به میان میآید. گُو بر اثر زیادهخواهی و طمع در پادشاهی، برادرش را میکشد. سپس پشیمان میشود و به فکر فرو میرود که چگونه خبر مرگ او را به مادرش بدهد. پس، تخته شطرنجی میچیند و با شبیهسازی نبرد خود با برادر، موضوع را به اطلاع همگان میرساند. این داستان در منابع قدیمتر از شاهنامه نیز آمده است.۳
در شاهنامه فردوسی، بازی به چندین معنا آمده است. در ادامه، هر معنا در بخش جداگانهای توضیح داده خواهد شد.
الف. سرگرمی و ورزش
بخش بزرگی از بسامد کلمات شاهنامه به این قسم معنایی اختصاص دارد؛ چنانکه از ۶۳ بار تکرار این واژه، ۳۵ بار مربوط به ورزش و سرگرمی است. موضوع بازی و نشاط حاصل از آن، علاوه بر آنکه از بدیهیات زندگی انسانی است، در شریعت نیز مستحسن دانسته شده است؛ چنانکه درباره پیامبر اسلام(ص) آمده است که فرمودهاند: «به بازی و سرگرمی بپردازید؛ زیرا من دوست ندارم در دین شما سختگیری و خشونت دیده شود» (مجلسی، ۲۱:۱۳۷۵).
گویا اصل کلمه بازی نیز ناظر به معنای سرگرمی و نشاط است. ملکالشعرای بهار در اینباره مینویسد: «کلمه بازی که در اصل پهلوی واژیک است، در متون پهلوی جزء کلمات نامطلوب و لغو ـ چنانکه بعد از اسلام متداول گردیده ـ نبوده بلکه در ردیف خنیا و در عِداد سایر تفریحات عمومی و مجاز استعمال میشده است... در عصر شاهنشاهی ساسانیان، هر تفریح و تماشا و صنعتی را که شایان توجه باشد، بازی میگفتهاند» (بهار، ۶۴۳:۱۳۱۳). بازی احتمالاً همعمر بشر است و انسان بهطور غریزی از ابتدای آفرینش در پی فراهم آوردن اسباب نشاط و سرگرمی بوده است؛ چنانکه در کشفیات بسیار کهن جیرفت که قدمتی ششهزار ساله دارند، صفحه بازیای کشف شده (ر.ک: نیوتون، ۸۳:۱۳۸۶ـ۷۸) و قریب به یقین، اسباب دیگری نیز برای بازی در کار بوده است.
بازی به معنای سرگرمی و نشاط در متون کهن نیز آمده است:
تا شب آنجا نشاط و بازی کرد
عودسازی و عطرسازی کرد
(نظامی، ۱۴۸:۱۳۸۹)
قشیری نیز مینویسد: «ابراهیم اطروش گوید به بغداد نزدیک معروف کرخی نشسته بودم. به دجله قومی جوانان بگذشتند به زورقی، و دف همی زدند و شراب همی خوردند و بازی همی کردند. معروف را گفتند کی نبینی آشکارا معصیت همی کنند. دعا کن بر ایشان. دست برداشت که یا رب، چنانکه ایشان [را] در دنیا شاد کردهای، ایشان را در آخرت شادی ده» (قشیری، ۲۰۶:۱۳۷۴). چنانکه رواقی متذکر شده، این کلمه به معنای نشاط و سرگرمی در شاهنامه نیز آمده است (رواقی، ۲۷:۱۳۸۳ـ۲۶). البته رواقی به معنای بازی بزرگسالان اشاره کرده؛ در حالی که این واژه به همان معنای بازی کودکان هم آمده است.
در ادامه، باید این توضیح را افزود که بازی و سرگرمی در شاهنامه به دو حالت مطرح شده است: بازیهای کودکانه، و بازیهای پهلوانان و درباریان. حالت نخست، امر بدیهی است که هر انسانی بخشی از دوران خردی خویش را با بازی سپری میکند. در اوج تراژدی داستان رستم و سهراب، آنگاه که پسر جوان به دست پدر زخمی عمیق بر میدارد، به رستم میگوید:
بدو گفت کاین بر من از من رسید
زمانه به دست تو دادم کلید
تو زین بیگناهی که این گوژپشت
مرا برکشید و به بازی بکشت
به بازی به کویاند همسال من
به خاک اندر آمد چنین یال من
(فردوسی، ۱۸۸:۱۳۶۹)
اما این بخش ساده موضوع است. نکته مهم در بازیهای بزرگسالان در شاهنامه مستتر است. توضیح اینکه در شاهنامه مکرراً با این مفهوم مواجه میشویم که شاهان و پهلوانان به بازی میپردازند. در اینجا نیز باید به دو وجه متفاوت نگاه کرد. گاهی این بازیها به معنای بزم و خوشگذرانی محض و بیانگر عیاشی افرادند؛ چنانکه فردوسی درباره بهرام گور میگوید که او ملک و مملکت را رها کرده بود و به خوشگذرانی و نشاط و شکار میپرداخت و از همه این مفاهیم با عنوان «بازی» یاد میکند. بهرام گور در آستانه ۳۸ سالگی درمییابد که زمان نشاط تا ۴۰ سالگی است و دو سال دیگر فرصت کامرانی دارد؛ لذا تصمیم میگیرد:
همی بزم و بازی کنم تا دو سال
چو لختی شکست اندر آید به یال
شوم پیش یزدان بپوشم پلاس
نباشم ز گفتار او ناسپاس
(همو، ۶:۱۳۸۴/۶۰۵)
و اینگونه است که حکومتش رو به زوال میرود.
اما مهمترین مسئله درباره بازی بزرگسالان این است که این کار در شاهنامه یکی از ارکان رفتاری پهلوانان محسوب میشود. در اینجا، بازی در راستای اظهار قدرت بدنی و نشان دادن توانمندیهای جسمانی پهلوانان است. این موضوعی است که تاکنون کمتر بدان پرداخته شده است. برای مثال، در داستان سیاوش میبینیم که سپاهیان سیاوش در توران با پهلوانان گزیده تورانی بازی چوگان ترتیب میدهند:
سیاوش ز ایوان به میدان گذشت
به بازی همی گرد میدان گذشت
چو گرسیوز آمد بینداخت گوی
سپهبد پسِ گوی بنهاد روی
چو او گوی در زخم چوگان گرفت
هماورد او خاک میدان گرفت
ز چوگان او گوی شد ناپدید
تو گفتی سپهرش همی برکشید
(همو، ۲:۱۳۶۹/۳۲۳)
نیز اردشیر در هنگام مرگ اندرزهای فراوانی به اطرافیان میدهد. از جمله، میگوید:
به روزی که روی شکار آیدت
چو یوز درنده به کار آیدت
دو بازی به هم در نباید زدن
می و بزم و نخجیر و بیرون شدن
(همان، ۶:۱۳۸۴/۳۴۷)
دیگر نکتهای که در تکمیل این بحث باید افزود، این است که بازی کردن معمولاً به صورت جمعی انجام میشده و نیز همراه با شادخواری و بزم وقوع مییافته است؛ چنانکه در داستان سیاوش مشاهده شد یا در دو بیت اخیر مندرج است. شادخواری از کارهای پسندیده دین زردشتی بوده است و پیروان این دین غم و غصه را آفریده اهریمن میدانستند (بویس، ۱:۱۳۷۴/۵۵) و بنابراین، بر شادی و شادمانی و شادخواری تأکید داشتند.
ب. بازیچه و پوچی
پوچی و بیهودگی نیز از دیگر معانی واژه «بازی» است که به متون قدیم، از جمله شاهنامه، راه یافته است. اصولاً این کلمه در حوزه تعلیم و موعظه میگنجد و در مواردی بیان شده که شاعر یا نویسنده خواسته است بیاعتباری و پوچی و بیهودگی دنیا و مافیها را به مخاطبانش یادآور شود. این مفهوم بر اثر تذکر و تأکید قرآن نزد شاعران مسلمان رواج و به آثار ایشان راه یافته است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیائُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» (حدید/ ۲۰) یا «وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیائُ الدُّنْیا....» (انعام/ ۷۰). در این آیات، دنیا به لهو و لعب ماننده شده است. حقتعالی گفت: «اعْلَمُو أنَّمَا الْحَیَائُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَئٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأمْوالِ وَ الْأوْلادِ»؛ بدانید که زندگانی دنیا بازی و مشغولی و آرایش و تفاخر و تکاثر در مالها و فرزندان است (غزالی، ۴:۱۳۸۶/۵۳۸).
همین موضوع در ادبیات فارسی و نیز شاهنامه وارد شده است. شاعران برای اینکه زندگی دنیوی را رد کنند و بر پارسایی و معنویت خویش تأکید نمایند، ادعا میکنند که در جهان به لهو و بازی نپرداختهاند:
به بازی نبردم جهان را به سر
که شغلی دگر بود جز خواب و خور
(نظامی، ۸۷:۱۳۸۴)
یا:
جهان در چشم دانا هست بازی
نباشد هیچ بازی را درازی
(گرگانی، ۱۳۷:۱۳۶۹)
گاهی این مفهوم با کلمه «بازیچه» میآید:
بازیچه شمر، گردش این گنبد بازیچ
گر طفل نئی سغبه بازیچه چرایی؟
(خاقانی، ۲۳۸:۱۳۸۲)
در شاهنامه گرچه کلمه «بازیچه» نیامده، واژه بازی چندین بار به معنای لعب آمده است. حکیم طوس در ابتدای کتاب سترگ خویش و در «گفتار اندر ستایش پیغامبر» زنهار میدهد که:
نگر تا نداری به بازی جهان
نه برگردی از نیکپی همرهان
(فردوسی، ۱:۱۳۶۶/۱۱)
مشهورتر از بیت پیشین، بیتی است که در بخش «گفتار اندر آفرینش مردم» وجود دارد. در اینجا فردوسی با زبانی حکیمانه و در جایگاه یک معلم اخلاق و دلسوز جامعه اعلام میدارد:
نخستینت فطرت، پسینت شمار
تو مر خویشتن را به بازی مدار
(همان:۷)
حکیم طوس در این بیت فاش میگوید که انسان بهعنوان آفریدهای ارزشمند نباید خویشتن را به بازی و لهو و لعب دچار کند و ایام شریف عمر را بدین طریق بگذراند.
فردوسی شاعری بسیار خردگرا و دانا و بصیر است و به همین سبب از معدود شعرای قدیم است که به «حکیم» بودن موصوف شده است. گریزهای اخلاقی و تعلیمی در پیش و حین و پس داستانها بسیار دلنشین است و بر مخاطب شیرین مینماید. با وجود این، فردوسی تنها در همین دو بیت واژه «بازی» را به معنای لهو و لعب و مترادف مفهوم بیهودگی آورده است و صرفاً در این دو بیت به معنای دینی «بازی» و آیات قرآن توجه دارد.
ج. نیرنگ و فریب
یک معنای بسیار متفاوت برای بازی نیز از دیرباز در ادب فارسی وجود داشته است. گاهی این واژه به معنای نیرنگ و فریب و مکر و رنگ و حیله به کار میرود. درباره چرایی وجود چنین معنایی برای این واژه اطلاعاتی وجود ندارد. شاید چون گاهی افراد در بازیها مکر و حیله به کار میبردهاند تا به پیروزی برسند، این معنا مجازاً تولید شده و در طول زمان جزء معانی این واژه قرار گرفته است.
نکته دیگر اینکه «بازی» در این معنا بیشتر از جانب تقدیر صورت میگیرد. مسلمانان متشرع که نمیتوانستند به خداوند شکایت برند، فلک و آسمان و تقدیر را در این میانه مقصر میدانستند تا هم به نوعی عقدهگشایی و شکایت کنند و هم به بیادبی به مقام الوهیت متصف نشوند؛ چنانکه مثلاً مسعود سعد سلمان در زندان نای میگوید:
بستد از من سپهر هرچه بداد
نیک شد با زمانه سربهسرم
(مسعود سعد سلمان، ۱۸۰:۱۳۶۲)
این مفهوم دیرسال که بازی به معنای فریب است و از جانب فلک صورت میگیرد، در متون قدیم تکرار شده است. در خسرو و شیرین، در داستان «دیدن خسروشیرین را در چشمه» در وصف پادشاه ایران آمده است:
حسابی برگرفت از روی تدبیر
نبود آگه ز بازیهای تقدیر
(نظامی، ۹۲:۱۳۸۹)
این کاربرد معنایی برای واژه «بازی» در شاهنامه نیز ۱۸ بار تکرار شده که قابل توجه است. فردوسی در داستان کاموس کشانی میگوید:
که تا چون نماید به ما چرخ مهر
چه بازی کند پیرگشته سپهر
(فردوسی، ۱۹۱:۱۳۷۱)
حکیم توس در ابتدای داستان سام نیز میگوید:
نگه کن که مر سام را روزگار
چه بازی نمود ای پسر، گوش دار
(فردوسی، ۱۶۵:۱۳۶۶)
البته گاهی نیز بازی و فریب از جانب دشمن صورت میگیرد؛ چنانکه در جنگ دوازده رخ کهرم و اندریمان، دو سردار تورانی، درباره سربازان ایرانی با هم چنین میگویند:
بباید فرستاد تا هر که هست
سرانشان به خنجر ببرند پست
چه بازی کند پاسبان روز جنگ
برین نامداران شود کار، تنگ
(فردوسی، ۱۹۱:۱۳۷۳)
به هر حال، کید و نیرنگ جزء محاسن جنگجویان محسوب میشد و در کارزار امری مستحسن بهشمار میرفت. بنابراین، بعید نیست که سرداری تورانی در پی خنثی کردن نیرنگسازی ایرانیان برآید.
د. سهلانگاشتن و به شوخی گرفتن
گاهی نیز «بازی» به معنای به شوخی گرفتن و کوچک پنداشتن امری جدی آمده است. شاهنامه، بهعنوان یک متن حماسی، بستر اغراقها و کارهای محال و ناشدنی از سوی پهلوانان است. در اینجا رفتارهای محیرالعقولی مشاهده میشود. در ضمن این رفتارها شاهد رجزخوانیها و تبادل سخنان درشت از سوی خصمان علیه یکدیگر هستیم. حماسهای بدین شکوهمندی جایگاه مسخرگان و مسخرگی نیست و سخنان جدی از جانب شاعر یا گُردان بیان میشود. ضمناً، چنانکه پیشتر گفته شد، فردوسی حکیم است و سخنان حکیمانه و گریزهای اخلاقی و تعلیمی مکررا در حماسه ملی دیده میشود. به این دو علت، فردوسی بارها در شاهنامه برای آنکه مخاطب موضوعی را خوار و بیارزش نپندارد، نهیب میزند که نباید آن موضوع را به شوخی گرفت یا سهل انگاشت.
جالب اینکه گزاره «تو این را به بازی مدار» بارها در متون کهن دیده شده است. این نکته نشان میدهد که عبارت فوق یک گزاره دستوری رایج در میان قدما بوده است:
نگر تا این سخن بازی نداری
که بازی نیست با شیر شکاری
(گرگانی، ۵۳:۱۳۶۹)
یا:
این دم از عالم عشق است، به بازی مشمر
گر به بازی شمری، قیمت خود میشکنی
(عطار نیشابوری، ۱۹۲:۱۳۶۲)
در سطرهای پیشین به «مخاطبان» فردوسی و شاهنامه اشاره شد. البته فردوسی از جانب شخص خود سخن نمیگوید بلکه در میانه روایت قرار میگیرد و از زبان پهلوانان و شاهان به موضوعی اشاره میکند. یک بار، وقتی فرستاده فریدون به یمن میرسد تا سه دختر پادشاه آن سرزمین را برای سه پسر فریدون برگزیند، شاه یمن با مشاوران خویش رأی میزند. در خلال رایزنی، اعلام میدارد که رد کردن درخواست فریدون کاری بس دشوار است و نباید به سادگی به چنین اقدامی دست زد:
کسی کو بود شهریار زمین
نه بازیست با او سگالید کین
(فردوسی، ۹۴:۱۳۶۶)
پیش از نبرد رستم و اسفندیار، پشوتن که برادر پهلوان و دانای اسفندیار است، نزد او میرود و متذکر میشود:
سوار جهان، پور دستان سام
به بازی سر اندر نیارد به دام
(همو، ۳۱۰:۱۳۷۵)
نیز بعد از مرگ اسفندیار، فرزند دلاور او، بهمن، قصد کینخواهی پدر میکند. فرامرز، پسر رستم، نزد سپاهیان میرود و اعلام میدارد که عمویم، زواره، پس از مرگ اسفندیار چنین موضوعی را پیشبینی کرده و به پدرم، رستم، گفته بود. این بیتها از زبان فرامرز خطاب به سپاهیان ایران گفته میشود:
بدان نامداران زبان برگشاد
ز گفت زواره بسی کرد یاد
که پیش پدرم آن جهاندیده مرد
همی گفت و لبها پر از باد سرد
که بهمن ز ما کین اسفندیار
بخواهد، تو این را به بازی مدار
(همان: ۴۷۴)
مطلب آخر آنکه «بازی» در این کاربرد معنایی، علاوه بر همراهی با فعل نفی، به صورت هشداری و زنهار مطرح میشود. گوینده این کلمات همواره به طرف مقابلش هشدار میدهد که این موضوع را سرسری نگیرد.
۳. نتیجهگیری
با توجه به مطالب مندرج باید گفت که فردوسی در شاهنامه بارها از واژه «بازی» استفاده کرده است. او این واژهها را در معانی متعددی به کار برده است که به قرار زیرند:
ـ نیرنگ و فریب؛ با مطالعه موارد استعمال «بازی» در شاهنامه، این نتیجه حاصل میشود که بسامد استفاده از این واژه به معنای فریب و نیرنگ بسیار است؛ بهطوری که از ۶۳ مورد استعمال «بازی»، ۱۸ مورد آن به این کاربرد معنایی اختصاص دارد.
ـ سهلانگاشتن و به شوخی گرفتن؛ در شاهنامه واژه «بازی» ۸ بار به معنای به شوخی گرفتن و سهلانگاشتن آمده است. البته حکیم توس در این کاربرد، کلمه یادشده را با فعل منفی به کار میبرد و به مخاطبانش متذکر میشود که نباید نکته مورد اشاره او را سبک و خوار بپندارند. موارد استعمال این معنا همواره از زبان شخصیتهای روایتها بیان میشود. با توجه به موضوع شاهنامه، که حماسه و نبرد است، و نیز حکمت فردوسی، که همیشه در بزنگاههای داستانها قصد آگاه ساختن و تعلیم مخاطبانش را دارد، این معنا کاملاً قابل درک و بجاست.
ـ پوچی و بازیچگی؛ در این کاربرد معنایی، فردوسی تحتتأثیر مستقیم آموزههای اسلامی و مشخصاً آیاتی از قرآن است که بر پوچی دنیا تأکید دارند. جالب توجه آنکه در متن عظیم شاهنامه تنها دو بار این کاربرد معنایی مشاهده میشود که آن هم در صفحات نخستین حماسه ملی و هنگامی است که حکیم توس به مخاطبانش پند و تعلیم میدهد و هنوز وارد مبحث حماسه نشده است.
ـ بازی؛ این بخش شامل دو قسمت است: نخست به بازی کودکانه و سرگرمیهای این گروه اشاره میشود اما قسمت مهمتر به بازیهای شاهان و پهلوانان اشاره دارد. نکته قسمت اخیر این است که بازی بخشی از زندگی پهلوانان و جزء هنرهای ایشان محسوب میشود. به همین سبب، مکرراً (۳۵ بار) در شاهنامه از بازی به معنای فعالیت ورزشی گردان و گنداوران سخن به میان میآید. دیگر نکته مهم این بخش آن است که بازی با بزم و نشاط همراه است و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
پینوشتها
۱. چه بسا اگر فارسی قدرت سیاسی و اقتصادی زبانهای غربی را داشت و شاهنامه به زبانهای مختلف ترجمه شده بود، رتبه فردوسی بالاتر از هومر و شکسپیر میبود.
۲. البته اخیراً فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی طرح بزرگی را با نام «پیکره زبان فارسی» ارائه کرده که در آن شواهد هر واژه در متون مختلف جمعآوری شده است. برخلاف اعلام قبلی فرهنگستان، افسوس که این طرح به صورت برخط (آنلاین) و رایگان در سایت فرهنگستان قرار نگرفت و دسترسی به آن، امروزه جزء امور محال شده است.
۳. در اینباره بنگرید به مقاله «گونهای از بازی شطرنج در شاهنامه فردوسی و سنجش آن با انواع دیگر»، صص ۱۰۲ تا ۱۰۷.
منابع
۱. قرآن کریم
۲. بویس، مری. (۱۳۷۴). تاریخ کیش زرتشت. ج۱. ترجمه همایون صنعتیزاده، تهران: توس.
۳. بهار، محمدتقی. (۱۳۱۳). بازیهای ایرانی. تعلیموتربیت. س۴. ش ۱۱. صص ۶۴۷ـ۶۴۱.
۴. خاقانیشروانی، افضلالدین بدیل. (۱۳۸۲). دیوان. به تصحیح ضیاءالدین سجادی. تهران: زوار.
۵. دهخدا، علیاکبر. (۱۳۶۲). لغتنامه. تهران: دانشگاه تهران.
۶. رواقی، علی. (۱۳۸۳). باز هم شاهنامه را چگونه باید خواند. نامه انجمن. ش ۱۳. صص ۵۳ـ۴.
۷. ریاحی، محمدامین (گردآورنده). (۱۳۸۹). هزاره فردوسی، مجموعه مقالات دانشمندان ایران و ایرانشناسان جهان به مناسبت هزارمین سالروز تولد فردوسی. تهران: دانشگاه تهران.
۸. عطار نیشابوری، فریدالدین محمد. (۱۳۶۲). دیوان به تصحیح تقی تفضلی. تهران: زوار.
۹. غزالی، محمد. (۱۳۸۶). احیاء علوم دین. ج۴. ترجمه مؤیدالدین خوارزمی. به تصحیح حسن خدیوجم. تهران: علمی و فرهنگی.
۱۰. فردوسی، ابوالقاسم. (۱۳۶۶) شاهنامه. دفتر ۱. به تصحیح جلال خالقیمطلق. نیویورک: بیبلیوتیکا پرسیکا.
۱۱. ـــــــــــــــــــ . (۱۳۶۹). شاهنامه، دفتر ۲. به تصحیح جلال خالقیمطلق. نیویورک و کالیفرنیا: بنیاد میراث ایران.
۱۲. ـــــــــــــــــــ . (۱۳۷۱). شاهنامه، دفتر ۳. به تصحیح جلال خالقیمطلق. نیویورک و کالیفرنیا: بنیاد میراث ایران.
۱۳. ـــــــــــــــــــ . (۱۳۷۳). شاهنامه، دفتر ۴. به تصحیح جلال خالقیمطلق. نیویورک و کالیفرنیا: بنیاد میراث ایران.
۱۴. ـــــــــــــــــــ . (۱۳۷۵). شاهنامه، دفتر ۵. به تصحیح جلال خالقیمطلق. نیویورک و کالیفرنیا: مزدا و بنیاد میراث ایران.
۱۵. ـــــــــــــــــــ . (۱۳۸۴). شاهنامه، دفتر ۶. به تصحیح جلال خالقیمطلق و محمود امیدسالار. نیویورک: بنیاد میراث ایران.
۱۶. قشیری، ابوالقاسم. (۱۳۷۴). رساله قشیریه. به تصحیح بدیعالزمان فروزانفر. تهران: علمیوفرهنگی.
۱۷. گرگانی، فخرالدین اسعد. (۱۳۶۹). ویس و رامین. به تصحیح محمد روشن. تهران: صدای معاصر.
۱۸. گلی، احمد و رمضانی، مهدی. (۱۳۹۴). گونهای از بازی شطرنج در شاهنامه فردوسی و سنجش آن با انواع دیگر. آینه میراث. ش ۵۶، صص ۱۲۰ـ۱۰۱.
۱۹. مجلسی، محمدباقر. (۱۳۷۵). بحارالانوار. تهران: بینا.
۲۰. مسعود سعد سلمان. (۱۳۶۴). دیوان. به تصحیح مهدی نوریان. تهران: کمال.
۲۱. نظامی، الیاس. (۱۳۸۴). شرفنامه. به تصحیح حسن وحیددستگردی. به کوشش سعید حمیدیان. تهران: قطره.
۲۲. ــــــــــ. . (۱۳۸۹). هفتپیکر، به تصحیح حسن وحیددستگردی. به کوشش سعید حمیدیان، تهران: قطره.
۲۳. ــــــــــ . (۱۳۸۹)، خسرو و شیرین، به تصحیح حسن وحیددستگردی. به کوشش سعید حمیدیان، تهران: قطره.
۲۴. نیوتون، جن. (۱۳۸۶). صفحههای بازی در آثار کشفشده جیرفت. ترجمه آذین خشنودشریعتی. آینه خیال. ش ۲. صص ۸۳ـ ۷۸.
۲۵. ولف، فریتس. (۱۳۷۷). فرهنگ شاهنامه. تهران: اساطیر.
۳۱۲۸
کلیدواژه (keyword):
شاهنامه فردوسی,«بازی»,لغت شناسی,معانی چهارگانه بازی,