عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

بررسی نقش اسطوره در داستان‌های کودک و نوجوان با تأکید بر اسطوره دیو و پری

  فایلهای مرتبط
بررسی نقش اسطوره در داستان‌های کودک و نوجوان با تأکید بر اسطوره دیو و پری
دیو و پری از مهم‌ترین شخصیت‌های اسطوره‌ای هستند که قبل از وارد شدن به ادبیات معاصر، سیری دوگانه را پشت سر گذاشته‌اند و گاه به‌عنوان موجوداتی مقدس و قابل پرستش و گاه به‌عنوان موجوداتی موهوم و اغواگر شناخته شده‌اند. حضور موجودات اسطوره‌ای مانند دیو و پری به جذابیت داستان‌های کودک و نوجوان می‌افزاید و به نویسندگان این حوزه کمک می‌کند که داستان خود را به گذشته ارتباط دهند و فانتزی آثار خویش را که مورد نیاز این نسل است، افزایش دهند. چهره دیو و پری در داستان‌های کودک و نوجوان دوگانه است؛ در داستان‌های کودک این دو موجود چهره‌ای کاملاً مثبت دارند و نویسندگان این آثار آن‌ها را موجوداتی لطیف معرفی کرده‌اند اما در داستان‌های نوجوان، نویسندگان سعی دارند علاوه بر نشان دادن چهره نیک دیو و پری، با نگاهی به اساطیر، چهره خبیث و اغواگر این موجودات اسطوره‌ای را هم نشان دهند.
مقدمه
اسطوره‌ها و مضامین اسطوره‌‌ای، از دیرباز مورد توجه نویسندگان و ادیبان بوده‌اند، از این رو شاهد کاربرد انواع اسطوره‌ها در آثار ادبی و به‌ویژه در داستان کودک و نوجوان هستیم. نوع خاصی از کاربرد اسطوره در رمان معاصر وجود دارد که کمتر به آن پرداخته شده و آن دگردیسی اسطوره است.

نویسندگانی که به دگردیسی اسطوره می‌پردازند، صرفاً به بازروایی روایت‌های  اساطیری و تکرار آن‌ها توجه ندارند، بلکه برای بیان مقاصد خود از قدرت نهفته در اسطوره‌ها بهره می‌برند. به همین منظور، اسطوره‌ها را با یکدیگر تلفیق می‌کنند یا در ساختار روایت آن‌ها اندک تغییراتی می‌دهند و آن‌ها را در فضایی نو می‌کارند، به‌طوری که ممکن است. پس از تغییراتی که نویسندگان در آن‌ها اعمال کرده‌اند، شباهتی به اسطوره‌های کهن نداشته باشند.

دگردیسی اسطوره را نباید با اسطوره‌زدایی در هم آمیخت، چرا که در اسطوره‌زدایی، جدای از اینکه اسطوره و قدرت آن مردود شمرده می‌شود، با نمایشی کمدی از اسطوره‌ها نیز مواجه می‌شویم. در حالی که در دگردیسی اساطیر، نه‌تنها اسطوره‌ها از بهترین قالب‌های بیان اندیشه هستند و با «نیروی ویران‌گر» اسطوره مواجهیم، بلکه نهایتاً با نمایشی از نوع طنز از اسطوره‌ها روبه‌روییم.

الیاده در مورد اسطوره‌زدایی می‌گوید: «این شکل از کاربرد اسطوره، یعنی از دست‌ دادن معنای مذهبی یک اسطوره و تبدیل آن به حکایت یا افسانه یا قصه برای کودکان، در اسطوره‌شناسی «اسطوره‌پیرایی» یا «اسطوره‌زدایی» گفته می‌شود» (الیاده، ۱۳۸۶: ۱۱۷-۱۱۶). در داستان کودک و نوجوان شکلی از این کاربرد اسطوره دیده می‌شود که در آن نویسنده به روایت دوباره اسطوره یا بازآفرینی شکل جدیدی از آن می‌پردازد.

یکی از مهم‌ترین اساطیری که از ادبیات کهن در داستان معاصر، به‌ویژه در قصه‌های کودک و نوجوان وارد شده، اساطیر مربوط به شخصیت‌های اسطوره‌ای مانند دیو و پری است.

استفاده از شخصیت‌های اساطیری بر جذابیت‌ قصه‌های کودک و نوجوان و فانتزی کردن آن‌ها می‌افزاید و می‌تواند مخاطبان این قصه‌ها را نیز افزایش دهد و کودکان و نوجوانان را به مطالعه ترغیب نماید.

مسئله اصلی این پژوهش بررسی و تبیین نقش دیو و پری به‌عنوان دو شخصیت اسطوره‌ای در داستان‌های کودک و نوجوان است و اینکه کاربرد اسطوره و شخصیت‌های اساطیری چه تأثیری بر داستان و مخاطب کودک و نوجوان خود دارد؟ با توجه به پژوهش پیش رو، می‌توان گفت که شخصیت‌های اسطور‌ه‌ای از طریق جذاب کردن داستان‌ها، می‌توانند کودکان و نوجوانان را به مطالعه ترغیب کنند و به نویسندگان این امکان را بدهند تا نکات تربیتی و آموزشی خود را با استفاده از الگوهای کاملاً ایرانی به مخاطبان خود القا نمایند. ضمناً سعی شده است تفاوت‌ها و شباهت‌های داستان کودک و نوجوان در استفاده از یک الگوی اسطوره‌ای ثابت، بررسی شود.

 

پیشینه تحقیق
در مورد پیشینه تحقیق باید گفت مقاله‌ای در کتاب سایه‌های شکار شده با عنوان پری (۱۳۷۸) از بهمن سرکاراتی به چاپ رسیده است. همچنین در دایرئ‌المعارف بزرگ اسلام در ذیل مدخل پری مقاله‌ای توسط مهران افشاری (۱۳۷۷) نگاشته شده که هر کدام به گونه‌ای به ماهیت پری و خویشکاری‌های وی پرداخته‌اند.

در مورد دیو هم مقاله‌ای با عنوان مفهوم دوگانه دیو در ادبیات سعدی (۱۳۸۹) از زهره زرشناس و مقاله بررسی سیر تحول مفهومی دیو در تاریخ اجتماعی و ادبیات شفاهی (۱۳۹۲) منتشر شده است.

نکته‌ای که به پژوهش حاضر تازگی می‌بخشد از یک سو توجه به نقش دیو و پری در کنار یکدیگر است و از سوی دیگر نمادشناسی عناصر دیگری است که در کنار دیو و پری در داستان کودک و نوجوان ایفای نقش می‌کند. همچنین تبیین تفاوت‌ها و شباهت‌های داستان کودک و نوجوان در استفاده از این دو عنصر اساطیری، از نوآوری‌های این پژوهش است.

 

روش تحقیق
پژوهش حاضر از نوع تحقیقات تحلیلی است، به‌طوری که در آن پس از استخراج اسطوره‌های مربوط به دیو و پری از داستان‌های کودک و نوجوان، با روش توصیفی - تحلیلی به تبیین و بررسی نقش این اسطوره در داستان‌های کودک و نوجوان پرداخته شده است.

 

دیو و پری
«پری» در اصل از ریشه هند و اروپایی «per» به معنای «به‌وجود آوردن و زاییدن است» که در زمانی ایزد بانوی باروری و زایش بوده است (سرکاراتی، ۱۸۷:۱۳۸۵). پری در داستان‌های عامیانه و افسانه‌های فارسی ایران دوره اسلامی زنی اثیری پنداشته شده است، که از نیکویی و زیبایی و در برخی موارد از قدرتی فوق‌العاده برخوردار بوده است.

فریبندگی و آفریدن عشق در پری صفتی اصیل و ذاتی است. «از فریبایی و جاذبه و افسونگری زنانه به پندار مردمان برای باروری و زایش با ایزدان و شاهان و یلان اسطوره‌ای درمی‌آمیختند و با نمایش جمال و زیبایی خود آنان را می‌فریفتند. بعدها بر اثر تحول، ارزش‌های اخلاقی و دگرگونی جوهری یافتند و در آیین زردشتی و دین مزدیسنا به صورت بوده‌های اهریمنی درآمدند. لیکن تأثیر عمیق باورهای دیرین مذهبی در آزمون مردم سبب شد تا با همه این دگرگونی‌ها پریان، برخی جنبه‌های کهن سرشت اساطیری خود را حفظ کنند و به‌صورت موجودات افسانه‌ای زیبا و فریبنده‌ای که دلباخته نران و پهلوانان می‌گردند تصور و معرفی شوند» (سرکاراتی: ۱۳۸۵، ۱۸۷).

واژه اوستایی daeu ua به معنای دیو و واژه سنسکریت dava به معنای ایزد، هم‌ریشه‌اند هر چند دارای معانی کاملاً متضادی هستند. در ایران، مانند هند، خدایان به دو گروه اهوره ( در زبان اوستایی - ahura ، در زبان سنسکریت asura- و دئوه در زبان اوستایی daeuua و در زبان سنسکریت deva بخش شده‌اند. اهوره‌ها در ایران مظهر رفتار نیک‌اند و در ذات اهوره مزدا گرد آمده‌اند و دئوه‌ها به رده اهریمنان تنزل یافته‌اند و مظهر رفتار ناپسند و زشت‌اند. حال ‌آنکه در هند دقیقاً عکس این پدید آمده است (بویس، ص ۴۴).

ویدن گرن (WiEdENGREN ۱۹۶۵, ۲۰) بر آن است که در ایران نیز، حداقل در برخی موارد، واژه «دئوه» بر مجموعه خدایان اطلاق شده است و عبارت acsdaeuuaisca msaiiaisca به معنای «برای خدایان و برای انسان‌ها» (یسنا ۲۹، بند ۴؛ یسنا ۳۴، بند ۵، یسنا ۴۸، بند ۱) تأییدی بر این امر است. «دیوان» ایزدانی بودند که زردشت آنان را خدایان دروغین می‌شمرد (BENVENiSTE ۱۹۶۷, ۱۴۴-۱۴۷) - خدایان یکی از جوامع شرقی ایران که مطرود او بودند (CHRiSTENSEN ۱۹۴۱, ۴).

 

پری در ادبیات کودک و نوجوان
پری در ادبیات کودک و نوجوان چهره‌ای دوگانه دارد و می‌توان دو چهره نیک و بد برای آن متصور شد. پری موجودی افسانه‌ای، زیبا، موهوم و در عین حال دل‌پذیر است. «چنان‌که از روایات کهن برمی‌آید پری موجودی است لطیف و بسیار زیبا که اصلش از آتش است و با چشم دیده نمی‌شود و با زیبایی فوق‌العاده‌اش آدمی را می‌فریبد» (یاحقی، ۱۳۸۵: ۲۴۴).

در آیین زردشتی، پری «موجودی پلید، دیوصفت و از همکاران اهریمن است که از طرف او برای نابودی زمین، گیاه، آب، آتش، ستوران و باران گماشته شده است و دشمن سرسخت تیشتر، ایزدباران است همواره با او در ستیز است» (عفیفی، ۱۳۷۴: ۴۶۹).

این موجود شرور با برخورداری از نیروی جادو، خود را به شکل‌های مختلفی درمی‌آورد و قصدش از این کار فریب دادن و آسیب رساندن به پهلوانان است. به همین جهت برای چیرگی بر آنان و رفع دشمنی آن‌ها، به ایزدان و فروهرِ بعضی از پهلوانان و پارسیان نیایش می‌شود.

این چهره پری به‌صورت محدود فقط در داستان‌های نوجوان مشاهده می‌شود. مثلاً در داستان سبزپری که در اصل از ملا احمد جامی است و توسط منصور یاقوتی به شکلی نو روایت می‌شود. داستان دو پری روایت می‌شود که از کوه قاف به دنیا می‌آیند و در پی اغوای شاهزاده و پسر وزیر هستند: «سبزپری و زردپری به آن دخمه رفتند، عصا را برداشتند و هر دو به پرواز درآمدند و گشتند و رفتند تا به چهار باغ رسیدند و در آن‌جا چشم پریان بر جمال شاهزاده و پسر وزیر افتاد و هر دو به دام عشق گرفتار شدند» (یاقوتی، ۱۲:۱۳۸۷).

پس از ایجاد عشق، دو پری کنش اسطوره‌ای خود را برای به دست آوردن دو پهلوان اجرا می‌کنند. نکته جالب توجه اینکه دو پری این داستان ابتدا دیو را در ازای واگذاری ملک پرده چهارم کوه قاف، اغوا می‌کنند که آنان را به شاهزاده‌ها برساند و پس از آن به فریب شاهزاده‌ها می‌پردازند: «پریان نزدیک شاهزاده‌ها آمدند و آن‌ها را در خواب دیدند. سبز‌پری انگشتر خود را در دست شاهزاده کرد و انگشتر شاهزاده را در دست خود نمود و شال را بر سر او انداخت و صورت خود را روی کاغذ کشید و زیر سر شاهزاده گذاشت. زرد پری هم بالای سر پسر وزیر همین کارها را کرد» (همان: ۱۵). به این ترتیب سبزپری و زردپری موفق می‌شوند پسر پادشاه و وزیر را اغوا و آن‌ها را شیفته خود کنند.

اما، کنش دیگر پریان حضور آن‌ها به‌عنوان معشوقه‌هایی زیبا در قصرهاست که پهلوانان و شاهزادگان را به سوی این قصرها می‌کشانند و گاه موجبات هلاکت آن‌ها را فراهم می‌آورند. قرار گرفتن دختر زیبا، که کنش پری‌وار دارد، در ادبیات گذشته مرسوم بوده است و به افسانه بانوی حصاری شهرت دارد.

اصل این افسانه در هفت پیکر نظامی نقل شده است. این داستان توسط دختر پادشاه سقلاب برای بهرام نقل می‌شود و قصه از این قرار است که دختری بسیار زیبا برای اینکه از دست خواستگارهای متعدد رها شود و بتواند شوهری نیکو بیابد خود را در دژی زندانی می‌کند و در راه رسیدن به دژ طلسمی قرار داده بود که هر کس از زیر آن عبور می‌کرد به دو نیمه می‌شد، سپس عکس خود را در شهر قرار می‌دهد و اعلام می‌کند هر کس چهار شرط او را به جای آورد او را به‌عنوان شوهر برمی‌گزیند:

شرط اول اینکه نیک‌نام باشد، دوم بتواند طلسم را خنثی کند، سوم درِ استوار دژ را بگشاید و چهارم اینکه به آنچه دختر از او می‌پرسد پاسخ دهد. همه از این کار باز می‌مانند، مگر شاهزاده‌ای شجاع که با همکاری پیری خردمند موفق به گذراندن شروط دختر می‌شود (کزازی، ۱۳۸۱: ۱۶۸-۱۶۷).

در سبزپری، شهبال که پادشاه سرزمین قاف است، با طلسم کردن سبزپری و زردپری آن‌ها را در دژی زندانی می‌کند: «در کوه هفتم قاف پادشاهی پری‌زاد بود که او را شهبال می‌گفتند و دو دختر داشت. نام یکی سبز‌پری و نام دیگری زردپری بود. پدرشان آن‌ها را طلسم کرده بود تا نتوانند از جای خود به دنیای آدمیان بروند» (یاقوتی، ۱۳۸۷: ۱۱).

در نسخه اصلی این افسانه، پری تصویری از خود را بر دیوار شهر قرار می‌دهد و بسیاری از پهلوانان و شاهزادگان، در راه رسیدن به دژ برای رسیدن به صاحب این تمثیل زیبا جان خود را از دست می‌دهند. اتفاقاً چنان‌که قبلاً ملاحظه شد، سبزپری و زردپری هم تصویری از خود بر بالین شاهزاده و پسر وزیر قرار می‌دهند و آن‌ها را کاملاً شیفته خود می‌کنند. «هر دو، که نقاشی چهره سبزپری و زردپری را دیدند، حیران در فکر فرو رفتند. شاهزاده آهی کشید و بی‌هوش افتاد. پسر وزیر شانه‌اش را مالید تا به هوش آمد. پسر وزیر هم که خوب چهره زردپری را تماشا کرد، مثل شاهزاده از هوش رفت» (همان: ۱۶).

در داستان نوجوان، چهره مرموز پری به شکل اسطوره‌ای آن تصویر شده است. اما در ادبیات کودک، پری موجودی پاک و دوست‌داشتنی‌ای توصیف می‌شود که بسیار مهربان است و زیبایی منحصربه‌فردی دارد. در این داستان‌ها همواره پری‌ها موجودات نیکی هستند که معمولاً مظلوم واقع می‌شوند. مثلاً‌ در داستانی از سرور کتبی قصه پری کوچکی روایت می‌شود که درون‌ گردویی زندگی می‌کند و چون گردو به زمین می‌افتد بی‌خانه می‌شود: «یه روز پری کوچولویی توی یک گردو زندگی می‌کرد. یه روز تندبادی وزید و گردو رو به زمین انداخت. گردو شکست و پری‌کوچولو از آن بیرون افتاد» (کتبی، ۱۳۹۰، ج ۱۶: ۱۰).

در داستان‌های کودک، پریان گاه به موجوداتی فرازمینی تبدیل می‌شوند که قدرت برآورده کردن آرزوها را دارند. مثلاً در داستان زیر، قصه نخودی روایت می‌شود که درون شیشه گیر افتاده و منتظر است پری آرزو او را نجات دهد: «کاش پری آرزو می‌رسید و مرا از این‌جا نجات می‌داد. سرش را از بین نخودها بیرون کشید، زبانش بند آ‌مد، پری آرزوها آمده بود» (کتبی، ۱۳۹۰، ج ۱۱: ۱۷)

از ویژگی‌های مهم پریان، ارتباط آن‌ها با آب است. در اساطیر، پریان به‌عنوان ربایندگان آب‌ها شناخته شده‌اند. شاید یکی از دلایل وجود همیشگی آب در داستان‌های پریان است که اسطوره‌ها با نظام شناختی انسان پیوند می‌یابد و با شکل زندگی انسان در دوره‌های مختلف زندگی و محیط جغرافیایی او ارتباط دارد. لذا «جرجِ فریزر»، اسطوره‌ را حاصل تلاش انسان ابتدایی برای شناخت جهان می‌بیند. برای همین است که آب در زندگی و تمدن  ایرانیان نقش اساسی داشته است. در عهد مادرسالاری ایزدان باروری (رود، کوه، زمین و آب) به صورت الهه‌هایی زیبا تصور می‌شده‌اند (فریزر، ۱۳۸۶: ۱۲۲). مثلاً در ایران آناهیتا به‌عنوان اسطوره مقدس شناخته می‌شود.

در بسیاری از اساطیر سرچشمه زندگی و باروری  و به هیئت موجودی مادینه است در ایران، اردوی سورا آناهیتا یعنی آب‌های نیرومند، بی‌آلایش سرچشمه همه آب‌های روی زمین است. او نیرومند و درخشان، بلند بالا، زیبا، پاک و آزاده توصیف شده است.

بنابراین ظهور پریان در کنار چشمه‌ها و آب‌ها بی‌ارتباط با این موضوع نیست. حتی در باورهای ایرانیان باستان جاری شدن آب را به پری نسبت داده‌اند. البته معنای نمادین آب در سه مضمون اصلی خلاصه می‌شود: چشمه حیات، وسیله تزکیه و مرکز زندگی دوباره. آب فضیلتی تزکیه کننده دارد و به همراه آن قدرتی رستگار کننده (شوالیه، ۱۳۸۵: ۳۳).

در داستانی از فروزنده خداجو ارتباط پری با آب و چاه به زیبایی بیان شده است. در این قصه، سطلی وارد چاه می‌شود تا آب بردارد، اما چاه خالی است و پری تشنه‌ای در آن نشسته است. پری و سطل با یکدیگر به دنبال آب می‌گردند. اما وقتی جست‌وجوی آن‌ها بی‌نتیجه می‌ماند،  سطل آن‌قدر گریه می‌کند که پر آب می‌شود و پری را سیراب می‌کند:

«سطل پرید ته چاه که آب بیاورد، اما چاه، آب نداشت. عوضش یک پری دریایی قشنگ ته چاه نشسته بود و دم بلندش را تالاپ و تلوپ به دیواره چاه می‌کوبید. سطل دلش لرزید و گفت‌: تو الآن باید توی دریا باشی، اینجا چه کار می‌کنی؟ پری سرش را بالا گرفت و گفت: دریا کم کم خشک شد. دیگر یک قطره آب هم نداشت، داشتم دنبال آب می‌گشتم که سر از اینجا درآوردم» (خداجو، ۱۳۹۰، ج ۵۱: ۲۷).

اتفاقاً در این داستان، ارتباط چاه و پری هم قابل ملاحظه است. در کتاب مقدس آمده است که چاه در بیابان و چشمه‌هایی که برای بادیه‌نشینان ظاهر می‌شود، موجب شادی و شگفت‌انگیز بسیار بوده است. نزدیک چشمه‌ها و چاه‌ها ملاقات‌های اساسی صورت می‌گرفته است، نقطه‌ای که آب پیدا می‌شد به مثابه مکانی مقدس نقشی  بی‌بدیل ایفا می‌کرد: «نزدیک آب عشق متولد می‌شد و وصلت صورت می‌گرفت» (شوالیه، ۱۳۸۵، ج ۱: ۱۸).

در این داستان هم بین سطل و پری پیوندی صورت می‌گیرد و آن‌ها هیچ‌گاه از هم دور نمی‌شوند. به گفته ماکس مولر قصه‌های پریان ارتباط تنگاتنگی با طبیعت دارند و در واقع «باقی‌مانده دوران جان‌گرایی طبیعت و توتم پرستی هستند» (برفر، ۱۳۹۱: ۱۶۶). به این ترتیب ارتباط پریان با طبیعت در داستان‌های کودک و نوجوان ریشه در این پیشینه اسطوره‌ای دارد.

 

دیو در داستان‌های کودک و نوجوان
در فرهنگ هند و ایرانی خدایان و نیروهای شر به شکل نظام‌مند تعریف نشده بودند. آریایی‌ها به دو دسته از خدایان خیر معتقد بودند: اهوره‌ها به جنبه مادی زندگی مربوط می‌شدند و دئوه‌ها یا دیوها به جنبه مادی زندگی.

«پس از جدایی هندوان و ایرانیان و مهاجرتشان به دره سند و نجد ایران، تحت تأثیر فرهنگ آسیای غربی، تغییری مشترک در دین هر دو گروه آریایی به‌وجود می‌آید که همان تبدیل گروه خدایان به دو گروه خدایان خیر و شر است.

در هند، اهوره‌ها از مقام خدایی می‌افتند و در وداهای متأخر تبدیل به دیو می‌شوند و دئوه‌ها، خدایان خوب می‌گردند. در ایران برعکس، اهوره‌ها خدایان خوب می‌گردند و دئوه‌ها که در فرهنگ آریایی قدیم مقدس بوده‌اند از مقام خدایی نزول می‌کنند و خدایان شر می‌شوند» (بهار، ۱۳۷۵: ۱۲۸).

در آیین زردشتی، دیوان موجودات اهریمنی هستند که در مقابل موجودات اهورایی قرار می‌گیرند و ضد آنان عمل می‌کنند: «علاوه بر کمالگان یا سردیوان، همه جلوه‌های زشت و پلید نیز به صورت دیوان و دروجان در برابر ایزدان شخصیت می‌یابند» (قلی‌زاده، ۱۳۸۷: ۲۱۶). دیوان با سپاه خود؛ یعنی درد و بیماری و خشم و پیری در صدد نابودی انسان‌ها هستند و تنها با خواندن اوستا یا بانگ حیوانات اهورایی مثلِ اسب، سگ و خروس رانده می‌شوند. برخی از  دیوها به نام «استویهاد» دیو، از ابتدای تولد طوقی به گردن نوزاد می‌افکنند و بعد از مرگ اگر بد کردار بود، او را به دوزخ می‌کشانند.

کشمکش‌ بین خوبی و بدی در همه ادیان و نیز در دین زردشتی به‌عنوان یک اصل وجود دارد. بنا بر این اعتقاد «انسان در مراحل زندگانی با فرشته نیکی و خوبی و با دیو زشتی و بدی همسفر است. آن یک کوشاست که وی را به سرمنزل مقصود رساند و آن دیگری ساعی است که وی را از راه راست به در ببرد و از کاروان سعادت دور نماید. انسان در این میان باید با عزم و اراده مردانه بکوشد که دیو فتنه در او رخنه نکند و اقلیم وجودش به تصرف اهریمن بدخواه نیفتد» (پورداود، ۱۶: ۱۳۷۷. ج ۲).

در اساطیر سایر ملل، دیو یا غول، همان زمان است و نمادی از «قدرتی کور و درنده است .... که می‌بلعد و قی می‌کند. جایگاه مسخ است، جایی است که قربانی باید در آنجا استحاله یابد. در قیاس با کرونس و غول، دیو به اسطوره سنتی زمان و مرگ نزدیک می‌شود» (شوالیه، ۱۳۸۵: ۲۹۶).

در ادبیات کودک و نوجوان دیو دو جلوه کاملاً متفاوت دارد. در داستان‌های نوجوان، دیو حالت اسطور‌ه‌ای خود را حفظ کرده است و جلوه‌ای شر دارد. اما در داستان‌های کودک، دیو بیشتر جلوه‌ای خیر دارد و موجودی دوست‌داشتنی و نحیف تصویر می‌شود.

داستان‌های نوجوانان بیشتر برگرفته از شاهنامه و متون کهن مانند یادگار زریران هستند که در آن‌ها دیو جلوه‌ای شر پیدا دارد. مثلاً محمدرضا یوسفی در بازنویسی جدیدی که از یادگار زریران دارد، دیو را از خدایان شر توصیف می‌کند که در توران زندگی می‌کند و به نیروهای تاریکی یاری می‌رساند.

در این داستان سیه‌گان نام اسبی است از توران که بر سر برقرار شدن یا نشدن آیین نیکی‌ای که گشتاسب پایه‌ریزی کرده است با سپیدان مسابقه می‌دهد و هر کدام پیروز شوند آیین مورد نظر آن‌ها بر ایران حاکم خواهد شد. در نتیجه پیروزی سیه‌گان برابر می‌شود با فرمانروایی دیوان:

«اگر سیه‌گان بر او چیره شود چنان است که سیاه‌بختی سرنوشت و زندگی دختران شهر را فراخواهد گرفت. آن‌هنگام دیگر دختری نخواهد خندید و شادی از یادها گم خواهد شد و مردمان سپاسگزاری از اهورامزدای مهربان را فراموش خواهند کرد. بر دل آنان دیوان فرمانروا خواهند شد و زمین پر از دروغ و رنگ و ریا می‌گردد» (یوسفی، ۱۳۸۷: ۲۱۰).

یا در گفت‌وگوی بستور چابکسوار و سپیدان آمده است: «اگر سیه‌گان همه دیوان شب را به یاری بخواهد و همه دیوان به دست و پای او نیرو ببخشند، باز هم نخواهند توانست از سپیدان بستور پیشی بگیرند» (همان: ۱۸).

به این ترتیب، در داستان‌های برگرفته از اساطیر ایرانی، دیو که در مقابل اهورامزدا به جدال می‌پردازد، موجودی پلید و از یاران اهریمن است.

در اساطیر ایرانی، دیو با طبیعت بسیار ارتباط دارد و برخی از بلایای طبیعی مانند سیل، خشک‌سالی، زلزله به‌عنوان دیو معرفی می‌شوند. در اسطوره‌های مزدیسنا دیوی به نام چشمک وجود دارد که «زمین‌لرزه و گردباد و سیل به‌وجود می‌آورد و به ستیزه با ابر و باد سودمند می‌پردازد» (بهار، ۱۳۷۵: ۱۴۴).

در داستان‌های مختلفی به این شکل از اسطوره دیو اشاره شده است. مثلاً در داستان دختر نفرین شده از فریبا کلهر روایتی بیان می‌شود که در آن روستای دختر کوچکی به نام میانماه دچار سیل می‌شود و او مادر و برادرش را در این حادثه از دست می‌دهد. «میانماه از بالای سنگ روستا را نگاه می‌کرد، روستایی که در آبی گل‌آلود غرق شده بود و انرژی از آن نمایان نبود. انگار دیو سیل آن را بلعیده بود» (کلهر، ۱۳۷۷:۱۳۱). در این داستان، نویسنده از اسطوره‌های مختلفی استفاده می‌کند که یکی از آن‌ها برگرفته از اساطیر طبیعت است.

اما، این جلوه شرّ دیو در داستان‌های نوجوان، در داستان‌های کودک کاملاً دگرگون می‌شود و دیوها و غول‌ها چهره‌ای نیک  و مهربان به خود می‌گیرند و تصویری لطیف از آن‌ها برای کودکان ارائه می‌شود. مثلاً سرور کتبی داستان غولی را روایت می‌کند و سر راه خود هر چه به او برمی‌خورد در کوله‌اش قرار می‌دهد: «غول هر چه سر راهش می‌رسید از آن تکه‌ای در کوله‌پشتی‌اش قرار می‌داد. آسمان، ابر، گنجشک، درخت و حتی‌ آبشار» (کتبی، ۱۳۹۱، ج ۱۶: ۳۳).

در قصه‌های کودک، گاه دیو و پری در کنار یکدیگر کنشی یکسان پیدا می‌کنند و در مواردی می‌توان همزیستی آن‌ها را مشاهده کرد. مثلاً در داستانی از فرهاد حسن‌زاده شاهد ازدواج دیو و پری هستیم. در این داستان پری دریایی با غولی ازدواج می‌کنند اما پری نمی‌تواند به خانه غول، که چراغ جادوست، وارد بشود. به همین دلیل غول در کنار دریا قصری بنا می‌کند و با همسر خود، پری دریایی در‌‌ آن زندگی می‌کنند (حسن‌زاده، ۱۳۹۱، ج۳۳: ۲۵).

یا در داستانی دیگر شاهد راهنمایی پری به دیو هستیم. در این داستان، دیوی به دنبال آینه می‌گردد تا صورت خود را در آن مشاهده کند، ولی وقتی چهره زشت خود را در ماه، آب و آفتاب نگاه می‌کند، آن‌ها را بیرون می‌اندازد. تا اینکه پری روی ابر به او می‌گوید اول باید استحمام کند و بعد از آن به آینه بنگرد. «پری روی ابر زندگی می‌کرد. دیو گفت: آهای پری، آینه من می‌شوی؟ پری نگاه کرد دید: وای چه دیوی! چه رویی!

چه سری! چه مویی! پری گفت: نه که نمی‌شوم. دیو گفت چرا نمی‌شوی؟ پری گفت: تن تو آب می‌خواهد، موی تو شانه مهتاب می‌خواهد، صابون آفتاب می‌خواهد» (حسن‌زاده، ۱۳۹۱، ج ۲۲: ۴۶).

البته در موارد محدودی داستان‌های کودک چهره خبیث دیو را هم به نمایش می‌گذارند که البته همراه با لطافت خاص کودکان است. در این داستان‌ها فقط جلوه‌‌هایی از زشتی‌ دیوها توصیف می‌شود و سریعاً دیوان در برابر قهرمانان قصه‌ها که معمولاً کودکان هستند، شکست می‌خورند. مثلاً در داستانی از فریبا کلهر، نویسنده قصه سرزمینی را بیان می‌کند که دیوهای آهنی به آنجا حمله کرده‌اند و والدین بچه‌ها را می‌دزدند. در همان حوالی دختری در حال گریه کردن است و دیوی از او می‌پرسد چرا گریه می‌کنی؟ دختر با زیرکی خاصی جواب می‌دهد دلیل گریه کردن او این است  که دیوها قادر نیستند مثل او گریه کنند. دیوهای آهنی برای اینکه نشان دهند قادرند هر کاری را انجام دهند، آن‌قدر گریه می‌کنند که زنگ می‌زنند و از کار می‌افتند و بچه‌ها موفق می‌شوند پدر و مادر خود را آزاد کنند (کلهر، ۱۳۹۱، ج۴: ۲۹).

به این ترتیب شمه‌ای از چهره ترسناک و خبیث دیوها توصیف می‌شود، اما آن‌ها دشمنانی زودباور و ساده‌لوح معرفی می‌شوند که به راحتی می‌توان شکستشان داد. یا در داستانی دیگر نویسنده سعی کرده است تصویر مردمی را نشان دهد که از دیوها می‌ترسند: «روی زمین خدا، کنار یک تپه سرسبز یک روستا بود، راستش را بخواهید مردم این روستا خیلی ساده بودند، خیلی هم ترسو بودند و تا بود و نبود از دیو شاخ‌دار، دیو کله گنده و دیوهای جورواجور می‌ترسیدند» (حسن‌زاده، ۱۳۹۲:۱۰).

نویسنده قصد دارد به کودکان آموزش دهد که دیو موجودی خیالی است و در ادامه داستان بیان می‌دارد که مردم از بزی می‌ترسند که بر روی سر او دیگی گیر کرده است و همه از او هراسناک‌اند.

به این ترتیب در ادبیات کودک برخلاف ادبیات نوجوان، چهره نیکی از دیو به نمایش درآمده است و آن‌ها سعی دارند در قالب  داستان، دیو را موجودی خیالی و مهربان جلوه دهند یا اگر چهره خبیث آن‌ها را به نمایش می‌گذارند، طوری نیست که خطرناک باشند و قرار نیست با توصیفی خارق‌العاده در دل کودک ترس به‌وجود بیاورند.

 

نتیجه‌گیری
دیو و پری موجوداتی فراواقعی هستند که در اساطیر چهره‌ای کاملاً دوگانه دارند. دیو قبل از ورود به اسطوره‌های مزدیسنا جزو خدایانی بود که مسئولیت امور مادی مردم را برعهده داشت، ولی بعدها چهره‌ای خبیث پیدا کرد و جزو لشکر اهریمن شد. پری هم در اساطیر کهن چهره‌ای نیک داشت و از خدابانوان محسوب می‌شد، ولی با ورود به متون حماسی چهره خبیث و اغواگری پیدا کرد و معمولاً با زیبایی خود شاهزادگان و پهلوانان را فریب می‌داد.

این دو چهره از دیو و پری بنا بر اقتضا، وارد داستان‌های کودک و نوجوان شده است. در داستان‌های نوجوان، چهره نیک و خبیث دیو و پری با الهام کامل از اساطیر مورد استفاده نویسندگان قرار گرفته است که البته چهره خبیث آن‌ها بیشتر مورد استفاده بوده است که این امر نشان می‌دهد نویسندگان این حوزه، به اساطیر اشراف کامل داشته‌اند. اما در داستان‌های کودک، بیشتر دیو و پری موجوداتی لطیف و بی‌آزار نشان داده شده‌اند که متناسب با نیاز و سلیقه کودکان‌اند.

حضور موجودات اساطیری مانند دیو و پری در داستان‌های کودک و نوجوان باعث می‌شود که جذابیت این داستان‌ها بیشتر شود و مخاطبان آن‌ها علاقه بیشتری به قرائت این داستان‌ها پیدا کنند. در کنار جذابیت، نویسندگان این حوزه می‌توانند نکات تربیتی خود را با الهام از الگوهای اسطوره‌ای ایرانی به کودکان و نوجوانان آموزش دهند.

 

منابع
۱. الیاده، میرچا (۱۳۸۶). چشم‌اندازهای اسطوره، ترجمه جلال ستاری، تهران: توس.
۲. برفر، محمد (۱۳۹۱). آیینه جادویی خیال (پژوهشی در قصه‌های پریان)، تهران: علمی.
۳. بهار، مهرداد (۱۳۷۵). پژوهشی در اساطیر ایران، تهران: آگه.
۴. پورداود، ابراهیم (۱۳۷۷)، یشت‌ها، ۲ج، تهران: اساطیر.
۵. جرج فریزر، جیمز (۱۳۸۶)، شاخه زرین، تهران: آگاه.
۶. حسن‌زاده، فرهاد (۱۳۹۱)، دیو دیگ به سر، تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
۷. خداجو، فروزنده (۱۳۹۰)، مجموعه داستان‌های کودک، کتاب‌های نارنجی، تهران: قدیانی.
۸. سرکاراتی، بهمن (۱۳۸۵)، سایه‌های شکار شده، تهران: سخن.
۹. شوالیه، ژان؛ برگران، آلن (۱۳۸۸)، فرهنگ نمادها، ترجمه سودابه فضایلی، تهران: سخن.
۱۰. عفیفی، رحیم (۱۳۷۴)، اساطیر و فرهنگ ایرانی در نوشته‌های پهلوی، تهران: توس.
۱۱. قلی‌زاده، خسرو (۱۳۸۷)، فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی، تهران: پارسه.
۱۲. کتبی، سرور (۱۳۹۰)، مجموعه داستان‌های کودک، کتاب‌های نارنجی. تهران: قدیانی.
۱۳. کزازی، جلال‌الدین (۱۳۸۱)، نامه باستان، ج۳، تهران: سمت.
۱۴. کلهر، فریبا (۱۳۷۷)، دختر نفرین‌شده. تهران: آموت.
۱۵. ـــــــ (۱۳۹۱)، مجموعه داستان‌های کودک، کتاب‌های نارنجی. تهران: قدیانی.
۱۶. یاحقی، محمدجعفر (۱۳۸۵)، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران: جامی.
۱۷. یاقوتی، منصور (۱۳۸۷)، پری چل گیس. تهران: قطره.
۱۸. یوسفی، محمدرضا (۱۳۸۷)، یادگار زریران. تهران: پیدایش.


 

۲۱۵۱
کلیدواژه (keyword): اسطوره، دیو، پری، داستان کودک، داستان نوجوان
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید