حواس ورزى؛ ۳۶ فعالیت نگارشی برای تقویت انشا نویسی در دوره دوم ابتدایی: قسمت سوم
۱۳۹۸/۰۹/۲۷
برای آن دسته از دانشآموزانی که علاقهی بیشتری به نوشتن دارند و موضوعهای کتاب آنها را قانع نمیسازد، در هر شماره از مجلهی رشد آموزش ابتدایی فعالیتهایی چاپ میشود که انجام آنها برای آنان مفید است و تنوع را به کلاس انشا باز میگرداند.
فراموش نکنیم، هر اندازه در کلاس انشا و نگارش تنوع بیشتری ایجاد شود، همراهی بچهها در نوشتن افزایش مییابد. البته انتظار نیست همهی دانشآموزان کلاس به یک اندازه به نوشتن علاقه داشته باشند، اما انتظار داریم با فراهم کردن محیط مناسبتر، دانشآموزان بیشتری به نوشتن روی خوش نشان دهند. همانطور که همهی بچهها به یک اندازه از خوشنویسی استقبال نمیکنند یا همه بهطور یکسان از زنگ ورزش لذت نمیبرند یا حتی از اردو هم همه به یک میزان شاد نمیشوند؛ در زنگ نگارش همین تفاوت به چشم میخورد. باید کاری کرد که بچهها احساس اجبار نکنند و فکر نکنند برای نوشتن گرفتار چند موضوع تکراری هستند. از این رو، با پیشنهادهای حاضر، شاید تعداد بیشتری از بچهها با رغبت مشارکت کنند. در این شماره، به پرورش حواس پرداخته شده که برای کلیهی دانشآموزان ابتدایی مفید است.
پرورش حواس
اگر به نوشتههای مطبوعات سری بزنیم، میبینیم اغلب نوشتهها با استفاده از حس بینایی نوشته شدهاند. اگر کتابها را هم بررسی کنیم، باز سهم حس بینایی چند برابر بیشتر از بقیهی حواس است. نویسندگان مطبوعات و کتابها در مدرسههای ما تربیت شدهاند. اگر در مدرسه یاد بگیرند همهی حواس خود را در متن درگیر کنند، بعدها در بزرگسالی هم وقتی در مطبوعات قلم به دست میگیرند، علاوه بر بینایی، از حواس چشایی، لامسه، شنوایی و بویایی هم در نوشتهشان بهره میگیرند. وقتی کتاب مینویسند هم از این حواس کمک میگیرند. شاید من و شما هم به خاطر تربیتی که از مدرسه با خودمان داریم، بیشتر نوشتههایمان بر حس بینایی متمرکز است. نه اینکه نباید از بینایی استفاده کنیم، خیر، بلکه باید به اندازه استفاده کرد و حق بقیهی حواس را هم ادا کرد. نوشتهای که بر حواس گوناگون مبتنی است، یکنواخت و خستهکننده نمیشود و تا خواننده بخواهد احساس خستگی کند، وارد حس بعدی شده است. این اتفاق خواننده را تا پایان همراه متن نگاه میدارد.
شکار حواس
متنی را برای بچهها تکثیر کنیم و در اختیارشان قرار دهیم. این متن میتواند صفحهای از یک داستان، یا بریدهای از یک روزنامه باشد. اگر این امکان را نداریم، صفحهای از کتاب را که در آن از یک یا چند حس استفاده شده، در کلاس بخوانیم و از بچهها بخواهیم هرجا از حس بینایی استفاده شده است، یک ضربه روی میز بزنند. برای حس شنوایی دو ضربه، حس بویایی سه ضربه، حس لامسه چهار ضربه و حس چشایی پنج ضربه روی میز بزنند. اگر این فعالیت مزاحم دیگر کلاسها باشد، میتوانند برای اشاره به حس بینایی انگشت اشاره را بالا ببرند، حس شنوایی انگشت وسط، حس بویایی انگشت چهارم، حس لامسه انگشت کوچک تا به حس چشایی میرسند که نوبت به بالا بردن انگشت شست میشود. فراموش نکنیم، این بازی اگرچه اولش سخت و وقتگیر است، اما برای همیشه در ذهن دانشآموزان مینشاند که از پنج حس خود استفاده کنند.
کف دست
کف دست خود را روی تخته بگذاریم و با گچ یا ماژیک شکل کف دست و انگشتان را روی تخته رسم کنیم. از بچهها بخواهیم آنها هم شکل کف دستشان را روی صفحهای از دفترشان بکشند. اکنون مثل تمرین بالا، انگشتان را به نام حواس نامگذاری کنند؛ هر کدام به یک نام.
حالا پنج قطعهی زیر را به بچهها بدهیم یا برایشان بخوانیم و بگوییم هر قطعه مناسب هر حس و انگشت بود، آن را رنگ کنند. از قبل هم رنگها را مشخص کنیم که چه رنگی برای چه حسی و برای کدام انگشت استفاده شود. میتوان از بچهها خواست هر بار یکی از آنها نمونههای زیر را بخواند و بقیه انگشت مربوط را رنگ بزنند. این نمونهها از کتاب مربای شیرین هوشنگ مرادی کرمانی (نشر معین، چاپ بیستوپنجم) انتخاب شدهاند؛ البته به جز مورد پنجم.
• مادر درِ شیشهی مربا را زیر شیر آب گرم گرفت؛ گرداند. آب داغ انگشتهایش را سوزاند، به روی خودش نیاورد. دستهایش به گرمی و سردی عادت داشت. (ص۸)
• مردم که مربا نمیخرند پشت شیشهاش را لیس بزنند تا دهانشان شیرین شود. میخواهند بخورند، کره بگذارند لای نان، بعد مربا بگذارند روی کره و لقمه را بگذارند تو دهانشان و بجوند. تمام شد و رفت. (ص۲۶)
• دو طرف راهرو پر از ویترین بود. تو ویترینها همهجور چیزی بود؛ اسباببازی بچه، خمیر مجسمه، حشرهکش، داروهای گیاهی، شامپو، رب گوجه فرنگی، نوشابه، روغن نباتی، شیرخشک، کرم، پودر، لیوان یکبار مصرف، جعبهی بیسکوییت، همهجور مربا و...(ص ۳۸)
• صدای غریچ غریچ و باز و بسته شدن در دستشویی میآمد. صدای قورت قورت آب خوردن پدر خانم زینلی سکوت نیمهشب آپارتمان را میشکست. (ص۷۲)
• بوی سبزه و علف همهجا را پر کرده بود. به این بوها حساسیت داشت. عطسهاش گرفت. یکی، دو تا، پنج تا، ده تا...سریع از پارک رفت بیرون. دور و دورتر شد تا دیگر بوی سبزه را نشنود تا دیگر عطسه نکند.
کتاب داستان
از بچهها بخواهیم هر کدام کتاب داستانی از منزل بیاورند. میتوانند از کتابخانهی مدرسه هم امانت بگیرند. نیمی از یک زنگ نگارش را به خوانده شدن کتابها در کلاس اختصاص دهیم. هر کس آرام کتابش را بخواند. بعد مثل تمرین شکار حواس، دوباره حواس را شمارهگذاری کنیم. حالا از بچهها بخواهیم اگر کتاب برای خودشان است، در حاشیهی آن، هرجا به هر حسی رسیدند، با عدد مربوط آن را نشان دهند. اگر کتاب امانت است، در برگهای، به شمارهی صفحه و عدد حواس اشاره کنند. اکنون نیم دیگر ساعت نگارش را به این اختصاص دهیم که بچهها مواردی را که انتخاب کردهاند در کلاس بخوانند و بقیه هم گوش کنند ببینند انتخاب او درست بوده است یا نه.
در همین جا میتوان به ارزش کتابهایی که در آنها نویسنده به حواس بیشتری پرداخته است اشاره و اهمیت آن را گوشزد کرد.
فراموش نکنیم، با چنین تمرینهایی، بچهها نسبت به حواس خود حساس و کمکم به استفاده از آنها در نوشتهی خود تشویق میشوند.
هر گروه یک حس
میتوان کلاس را بر اساس علاقهی بچهها به پنج حس تقسیم کرد. با گشتی در حیاط مدرسه، به هر گروه مسئولیت میدهیم تا مطالب مربوط به هر حس را به صورت گروهی بنویسند. گروه بینایی مطالب مربوط به حس بینایی را مینویسند و در کلاس میخوانند. گروه شنوایی و بقیهی گروهها هم همینطور. خود ما هم میتوانیم به صورت فعال در همهی گروهها حضور داشته باشیم و موانع پیش رو را پیشبینی و برطرف کنیم.
کلاس نگارش فرمول ثابتی ندارد. بسته به موقعیت مدرسه، بسته به موقعیت شهر و استان و با توجه به وضعیت دانشآموزان کلاس، باید ابتکار به خرج دهیم و آن را برای بچهها شیرین کنیم. وقت نگارش را صرف املا، ریاضی و علوم نکنیم که بچهها به کسب مهارت در نوشتن بسیار نیازمند هستند. کمک کنیم تا جامعه در این بعد پیشرفت کند. نویسندگان و روزنامهنگاران برجستهای تحویل اجتماع دهیم. انشاالله.
۶۷۶۷
کلیدواژه (keyword):
نوشتن,انشانویسی,حواس ورزى,فعالیت نگارشی,تقویت انشا نویسی,دوره دوم ابتدایی,