دوستی تعریف میکرد در کودکی بازیگوش بودم و حوصله درس خواندن نداشتم. شبهای امتحان بهجای درس خواندن، سرگرم تماشای تلویزیون و بازی میشدم. صبح که میشد، با اضطراب شدید به مادر میگفتم «مامان هیچی نخوندم. امتحان رو خراب میکنم. معلم دعوام میکنه. میشه امروز نرم مدرسه!» و اغلب این پاسخ را میشنیدم: «نه عزیز دلم. با خودت بگو من میتونم، من موفق میشم». آخر سر هم میگفت «امیدت به خدا باشه».
از خانه تا مدرسه با خودم میگفتم: «پسر تو میتونی، تو میتونی...». سر امتحان هم میگفتم: «خدایا به امید تو»! ولی نه! انگار هیچ اتفاقی نمیافتاد. باز هم مغزم سر جلسه هنگ میکرد.
دچار تعارض شدیدی شده بودم؛ مگه خدا نگفته «بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؟»۱ پس چرا کمکم نمیکنه؟ چرا ناامیدم میکنه؟
ماجرا را برای معلم دینی و قرآن تعریف کردم. یک کتاب نهجالبلاغه جمع و جور داشت که بعضی وقتها دیده بودم مطالعه میکند. ورق زد و فرازی از ترجمه یکی خطبهها را نشانم داد و گفت بخوان؛ «به گمان خود ادّعا میکند که به خدا امیدوار است! سوگند به خداوند بزرگ که دروغ مىگوید! چگونه است حال او که امیدواریاش به خداوند، در عمل و کردارش نمودار نیست».۲
تکلیفم این شد که تا هفته آینده درباره این عبارت بیندیشم. تا آن روز، تکلیفی به این شیرینی و تأثیرگذاری انجام نداده بودم. بارها در طول هفته به آن فکر کردم و مفهومش را با کارهایم سنجیدم. تقریباً منظور معلمم را فهمیده بودم؛ بدون اینکه درس بخوانم، از خدا انتظار کمک داشتم. عجب امید مسخرهای!
آن روز معلم از مدیر مدرسه اجازه گرفت در جلسه سخنرانی که برای اولیای دانشآموزان برگزار میشد، شرکت کنم. خلاصه سخنرانی این بود:
امیدوار بودن به معنای خوشبینیِ بیاساس درباره موفق شدن نیست. ویژگی افراد موفق، داشتن اهداف مشخص، داشتن برنامههای دقیق و تلاش کافی برای رسیدن به این اهداف، و سرانجام، احساس و انگیزه بالا در طی کردن مسیر رسیدن به اهداف است. داشتن انگیزه و اعتماد به نفس، به تنهایی و بدون داشتن اهداف روشن و برنامه و تلاش کافی، نهتنها به موفقیت نمیانجامد، بلکه احتمال شکست را هم افزایش میدهد. فرض کنید به کودکتان که برای امتحان آماده نشده است، سفارش کنید امیدوار باش و با خود بگو «خواستن توانستن است»، مطمئن باش نمرهات خوب میشود. کودک سر جلسه امتحان با اعتماد به نفس بالا شروع به پاسخ دادن میکند؛ پاسخ پرسش اول را نمیداند، مفهوم سؤال دوم را متوجه نمیشود، فقط بخشی از سؤال سوم را پاسخ میدهد. به نظرتان پس از امتحان چه رخ میدهد؟ کودک اعتماد به نفسش را بیش از پیش از دست میدهد. امیدواری، نتیجه تلاش برای رسیدن به اهداف است. هر چه کودک به هدف مورد نظرش نزدیکتر شود، انگیزه و امیدش برای حرکت رو به جلو بیشتر خواهد شد.
تقسیم هدف بزرگ به گامهای کوچک
اغلب کودکان وقتی حجم بالایی از مطالب را میبینند، احساس ناتوانی میکنند یا بهنظرشان از عهده خواندن آن برنمیآیند؛ ازاینرو با عقب انداختن درس خواندن، به نوعی از این گرفتاری فرار میکنند. یک راه حل مناسب، تقسیم این حجم زیاد به بخشهای کوچکتر (تقسیم هدف بزرگ به گامهای کوچک) و سپس تعیین زمانی برای پایان مطالعه هر بخش کوچک است. کودک با تمام کردن مطالعه هر بخش در زمان خود، احساس موفقیت کرده، با انگیزه بیشتر، گام بعد را آغاز میکند. دل بستن به یاری خداوند، اینجا معنا میدهد.
چند سال پیش، مادری دختر دهسالهاش را برای مشاوره نزدم آورد. دختر معتقد بود به جهنم میرود. زیرا ۶۰ نماز صبح قضا دارد و نگران بود بدون خواندن آنها بمیرد؛ اما هیچ ارادهای برای خواند نماز قضا نداشت. پرسیدم شما که نتیجهاش را میدانی، چرا به جا آوردن قضای آنها راآغاز نمیکنی؟! گفت «مگه نمیگن خدا بخشنده است؟ امیدوارم خدا منو ببخشه. من که عمداً نمازام قضا نشده».
گفتم «ببین! این که گفتی، اسمش امید نیست؛ به این میگن آرزو. آرزو یعنی بدون تلاش کافی، انتظار داشته باشی به نتیجه برسی. خدا میبخشه؛ ولی به شرطی که ببینه شما تلاش کردی کارهای نکرده رو جبران کنی. اگه یه برنامه خوب معرفی کنم که تا دو ماه آینده هیچ نماز قضایی نداشته باشی، چه احساسی داری؟» گفت «خُب معلومه! خیلی خوشحال میشم».
قرار شد هر روز بعد از نماز ظهر و عصر یک نماز صبح قضا بخواند. پرسیدم «میتونی»؟ گفت «فکر کنم بتونم. سخت نیست». هنوز یک ماه نشده بود که گفت قضای همه نمازها را خواندم!
پینوشتها:
۱. غافر، ۶۰.
۲. ترجمه و شرح نهجالبلاغه (فیض الإسلام)، ج۳، ص۵۰۶.