عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

حرف نمایی: هنر برجسته ذهن و زبان خاقانی در قصاید

حرف نمایی: هنر برجسته ذهن و زبان خاقانی در قصاید
شاعران توانا و بدیع پرداز با الهام از دنیای پیرامون خود، به کشف و شهود مضامین نو پرداخته‌اند و این مضامین را در کارگاه خیال خویش به مقتضیات حال و مقام، در ذهن و زبان خود پرورش داده و به صورت‌های خیالی (تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و ...) بیان نموده‌اند. سخن نویسنده یا سخنور زمانی ارزشمند است که از آفرینشه‌ای بدیع بهره می‌جوید؛ به‌طوریکه دیگران وی را به‌عنوان پدیدآورنده این موضوع سرمشق قرار می‌دهند. در میان شعرا و نویسندگان، کسانی بودهاند که از حروف و کلمات در تصویرسازی بهره گرفته‌اند. از آن میان، «خاقانی شروانی» علاوه بر بهره‌گیری از این شیوه، دست به ابتکارهایی در این باره زده و از حروف و کلمات در القای مفاهیم جدید سود برده است. در این مقاله سعی بر آن بوده است که تأثیرپذیری خاقانی از حروف و کلمات و پربسامدترین آن‌ها، به‌ویژه «لا» و «الا» که از مهمترین موضوعات توحیدی و عرفانی هستند، بررسی شود.

مقدمه
همواره ذهن شعرا و نویسندگان در خلق و ابداع آثار هنری تحت تأثیر عوامل مختلف فرهنگی بوده است. در این مجموعه نیز، حاصل دریافت‌های گوناگون شاعر تماماً از محیط خود بوده، به‌طوری که توانسته است به همراه خلاقیت هنری‌اش جریان تازه‌ای در شعر و هنر ایجاد کند.

نظر استاد شفیعی کدکنی در این‌باره چنین است:

«مجموعه عواملی که جریان‌های ذهنی شاعر را تشکیل می‌دهد، روی‌هم‌رفته بر سه گونه است:

۱. فرهنگ عمومی شاعر، یعنی آگاهی او از آنچه در گذشته و حال، در محیط دور و نزدیک او جریان داشته، از مسائل تاریخی و اجتماعی و سیاسی گرفته تا اطلاعات دینی و علمی و فلسفی.

۲. فرهنگ شعری او که حاصل خوانده‌ها و شنیده‌های اوست در زمینه الفاظ و معانی شعری. ناقدان ادب از دیرباز به اهمیت این مسئله نظر داشته‌اند و گاه‌گاه اشاراتی در کتب قدیمی فارسی نیز، درباره این موضوع می‌توان دید.

۳. در کنار این دو نوع فرهنگ باید از تجربه‌های خصوصی او در طول زندگی، از روزگار کودکی تا لحظه‌ای که به سرودن شعر و خلق هنری می‌پردازد، سخن گفت و این مسئله نکته‌ای است که در بحث از آفرینش شعری، همواره پیچیده‌ترین عنصر ذهنی است و در تحقیقات ادبی، به‌ویژه بحث صور خیال، دارای اهمیت بسیار است» (شفیعی‌کدکنی، ۲۰۳:۱۳۶۶).

از این‌رو شاعران هر کدام به نوبه خود، با توجه به اطلاعات فرهنگی و نبوغ هنری‌شان، از طبیعت الهام گرفته و آثار ارزشمندی آفریده‌اند. برخی از پیشگامان شعر فارسی مانندِ «رودکی، منوچهری، عنصری، فرخی، انوری» در حوزه بهره‌گیری از طبیعت به توصیف‌های گوناگونی پرداخته و در این زمینه درخشیده‌اند.

ناصرخسرو، سنایی، خاقانی، عطار، سعدی و حافظ در زمینه اشعار حِکمی، عرفانی، اخلاقی و اجتماعی به جایگاه خاصی دست ‌یافته‌اند. به قول استاد شفیعی کدکنی برخی از آن‌ها مثل سنایی غزنوی شاعران دوران‌ساز نامیده شده‌اند که پرداختن به آن‌ها در حوصله این مقاله نیست.

از مواردی که ذهن جست‌وجوگر و کنجکاو شاعران و سخنوران را به خود جلب کرده «حروف الفبا»ست. اشکال و هیئت برخی از حروف و کلمات که پیوسته شاعر و نویسنده با آن‌ها سروکار دارد، در کارگاه خیال شاعران به‌ویژه در فن تشبیه تصاویری پدید آورده که در مواردی جزء ابداعات و شاهکارهای آن‌هاست. هیئت حروف از نظر قامت و کشیدگی، انحنا، شکستگی، تدویر و... ذهن سخنوران را به خود معطوف داشته و توانسته است به‌گونه‌ای در القای مفاهیم شاعر مؤثر باشد.

 

حرف‌نمایی۱ و اقتباس‌های هنری از آن در ادب فارسی
در این زمینه گاهی سخن‌سرایان، دست به ابتکارهایی زده‌اند که در مواردی از شاهکارهای ادب فارسی به‌شمار می‌روند. مثلاً خواجه شیراز «دهان معشوق» را که شاعران از نظر تدویر، تنگی و کوچکی به نقطه میم یا نقطه، مانند می‌کرده‌اند، به صورتی زیبا و اغراق‌گونه و با گریز زدن به موضوع فلسفی جوهر فرد ـ جزء لایتجزّی ـ این چنین توصیف می‌کند:

بعد ازینم نبود شائبه در جوهر فرد
که دهان تو در این نکته خوش‌استدلالی است
(حافظ، ۱۵۴:۱۳۵۹)

یا در جای دیگر قد و قامت معشوق را به الف شبیه کرده و آن را در مقایسه با دیگران برتری داده است:

هر سرو که در چمن برآید
پیش الف قدت چون نون باد
(همان: ۷۰)

یا در این بیت نظامی:

همچو «الف» راست به عهد و وفا
اول و آخر شده بر انبیا

به راستی «الف» در اول و آخر کلمه «انبیا» توجه شده است.

در موارد دیگر، قامت را به «الف»، دهان را به «میم»، زلف را از نظر خمیدگی و تاب به «نون»، «د» و «ح»، حلقه کمر را به «میم»، طوق را به «د»، چشم را به «ع» و «ص» و گوش را به «ج» مانند کرده‌اند:

تخته اول که «الف» نقش بست
بر در محجوبه احمد نشست
حلقه «حی» را که «الف» اقلیم داد
طوق ز «دال» و کمر از «میم» داد
(نظامی، ۱۵:۱۳۶۶ و ۱۶)

 

مولانا:
«نون» ابرو «صاد» چشم و «جیم» گوش
بر نوشتی فتنه صد عقل و هوش
(مولوی، ۲۱:۱۳۷۰)

«جیم» گوش و «عین» چشم و «میم‌» فم
چون بُوَد بی‌کاتبی ای متهم
(همان: ۲۹۲)

 

رودکی:
زلف معشوق را به صورت جیم (ج) و خالش را به نقطه آن (ج) تشبیه کرده است و دهان تنگ او را به دانه اناری که آن را به دو نیمه کنند:
زلف تو را «جیم» که کرد؟ آنکه او
خال تو را نقطه آن جیم کرد
وان دهن تنگ تو گویی کسی
دانگکی نار به دو نیم کرد
(دبیرسیاقی، ۵۴:۱۳۵۶)

 

فرخی:
از همه «ابجد»، بر «میم» و «الف» شیفته‌ام
که به بالا و دهانِ تو «الف» ماند و «میم»
(فرخی، ۲۴۶:۱۳۷۱)

 

سنایی:
سنایی غزنوی کسی است که حال و هوای دیگری در ادبیات، به‌ویژه ادب عرفانی، وارد نمود و آغازگر راهی شد که بعدها توسط عطار و مولوی و .... ادامه یافت و با توجه به نگرش عرفانی و توحیدی، تصاویر جدیدی از برخی حروف، به‌ویژه در اشکال مختلف «الا» و «الاالله» که مأخوذ از ذکر جلاله «لا اله ‌الا الله» است، ارائه شد.

در شبکه تصاویر وی «لا» به دار (صلیب)، اژدها، نهنگ، تیغ، شربت، فراش، جاروب، صحرا و... مانند شده‌اند که هر کدام با وجه شبه‌های گوناگون و تناسب با کلمه «الا الله» مفاهیم نو خلق می‌کنند:

شهادت گفتن آن باشد که هم ز اول در آشامی
همه دریای هستی را بدان حرف نهنگ‌آسا
نیابی خار و خاشاکی در این ره چون به فراشی
کمر بست و به فرق اِستاد در حرف شهادت «لا»
(سنایی، ۵۲:۱۳۶۴)

پس به جاروب «لا» فرو روبیم
کوکب از صحن گنبد دوار
تا ز خود بشنود نه از من و تو
لِمَن المُلک واحد القهار
(همان: ۱۹۷)

زان که کرده‌ست قهر الا الله
عقل را بر دو شاخ «لا» بردار
(همان: ۲۰۱)

همچو «لا» بربند و بگشا گر همی دعوی کنی
هم میان و هم زبان را تا ز «الا» برخوری
(همان: ۶۵۳)

بر در میدان «الا الله» تیغ «لا اله»
هر قرینی کو نه ز «الله» بهر قربان داشتن
(همان: ۴۵۹)

نَفْس بی‌توقیعشان افکنده در صحرای «لا»
چشم بی‌منثورشان افتاده در دریای لن
(همان: ۴۷۵)

شربت «لا» بر امید درد «الا الله» چشیم
و آنچه آن طوفان نوح آورد در طوفان کنیم
(همان: ۴۱۳)

 

خاقانی:
خاقانی از آن دسته از شاعرانی است که در پرتو معارف اسلامی و آشنایی با آیین مسیحیت (زیرا مادرش آیین نسطوری داشته است) در بسیاری از موارد، سخن خود را فنی و دامنه‌دار ساخته و از آیات قرآن و احادیث به‌صورت اقتباس، تلمیح، حل، درج و... سود جسته است.

چنانکه اشاره شد، شاعران تعدادی از حروف و کلمات را، به دلیل داشتن ویژگی‌هایی در صور خیال، به استخدام گرفته‌اند. از جمله خاقانی دل‌بستگی‌ خود را در تصویرسازی شاعرانه، به‌ویژه تشبیه در حروف، نشان داده و در کلمه «لا اله الا الله» با بهره‌گیری از تشبیهات گوناگون، هنر خود را نمایان ساخته است.

 


حال به ذکر شواهد و مصادیق هنر حرف‌نمایی خاقانی، به صورت الفبایی، می‌پردازیم:

آ.
خاقانی از «آه» با توجه به محیط و توصیف دردمندی و نزاری، آن را با هنرمندی به الف که مثل سوزن زه و گریبان حضرت مسیح(ع) است تشبیه نموده و «ه» را به حلقه زنجیر مطران (مهتر ترسایان) خیال‌بندی کرده است.

ز آه ایشان گه «الف» چون سوزن عیسی شده
گاه «هی» چون حلقه زنجیر مطران آمده
(خاقانی، ۳۶۹:۱۳۶۸)

 

حرف الف (ا):
تصویر خاقانی از «الف»، که معمولاً تنها نوشته می‌شود، به تنهایی و تهی بودن را، با توجه به تناسب معنی، به صفر مانند کرده است:

چون «صفر» و «الف» تهی و تنها
چون تیر و قلم نحیف و عریان
(همان: ۳۴۶)

ز هرچه زیب جهان است و هرکه ز اهل جهان
مرا چون «صفر» تهی دار و چون «الف» تنها
(همان: ۱۰)

با بهره‌گیری از کلمه «اطعنا» و «طعن» درون آن، به معنی نیزه و نیزه زدن، نیزه را به «الف» که در پیش و پس «اطعنا»ست مانند کرده و خود را در آماج نیزه و سرزنش بدخواهان می‌بیند:

چنان استاده‌ام پیش و پس «طعن»
که اِستاده است الف‌های «اطعنا»
(همان: ۲۵)

چون الف سوزنی نیزه و بنیاد کفر
چون بن سوزن به قهر کرده خراب و یباب
(همان: ۴۴)

در تصاویری زیباتر خاقانی در مرثیه شیخ‌الاسلام، ابومنصور عمدئ‌الدین حفده، با تلمیح به آفرینش آدم، او را نقطه حروف «الف، دال و میم» (آدم) معرفی می‌کند که به خاطر وجود او و نمازش، «الف»، قیام را و «د»، رکوع را و «ل» تشهد را فراگرفته‌اند:

او بود نقطه حرف الف، دال و میم را
کامد چهل صباح و چهار اصل و یک قیام
زو دید آن نماز که قائم نمود الف
راکع بماند دال و تشهد نمود لام
(همان: ۳۰۱)

خاقانی با اقتباس از آیه مبارکه «اذ قال یا عیسی‌بن مریم أانت قلت للناس اتخذونی و امی الهین» (مریم/ ۱۶)، همزه را به مسمار (میخ) و الف را به دار مانند کرده و منظورش از «کاف‌ها» اولین آیه سوره مریم است (کهیعص):

از أ انتش همزه مسمار و الف داری شده
بر چنین داری ز عصمت «کاف‌ها» خوان آمده
(همان: ۳۷۰)

وی تصویر متحرک و دل‌پذیری را از حرکت دست و پای شتران رهوار که در حال حرکت و خم شدن هستند به شکل «لام» و «الف» یعنی «لا» به تصویر کشیده است:

چون صد هزار لام الف افتاده یک به یک
از دور دست و پای نجیبان رهبرش
(همان: ۲۱۷)

 

حرف تا (ت)
تصویری از دو بچه به دو سواری که در این کژاوه‌ها نشسته‌اند مانند کرده است که به دو نقطه حرف «ت» می‌مانند:

مانَد کژاوه حامله خوش‌خرام را
اندر شکم دو بچه بمانده مُحصَّرش
یا بی‌قلم دو «نون» مربع نگاشته
اندر میان چو «تا» دو نُقَط کرده مُضمرش
(همان: ۲۱۷)

 

حرف دال (د)
انحنای حرف «د» را به شخصی که در حال رکوع است مانند کرده است:

زو دید آن نماز که قائم نمود الف
راکع بماند دال و تشهد نمود لام
(همان: ۳۰۱)

 

حرف سین (س)
وی بخش زیادی از این دست تصاویر را در سفرهای مکه تجربه‌ کرده است. مثلاً دهانه چاه زمزم که در گردی مثل دهان حرف میم بوده و بر اثر ریزش آب و رفت و آمد طناب چاه، دندانه دندانه شده است به حرف «س» که حرف دندانه‌داری است و مثل دهانه چاه دایره‌وار است:

زمزم آنک چون دهانی آب حیوان در گلو
و آن دهان را میم لب چون سین دندان آمده
(همان: ۳۷۰)

در این بیت با آوردن تشبیهی از حرف «س» خود را نفرین می‌کند و ممدوح را ستایش می‌نماید:

همچون دهان زمزم دندانه باد چشمم
گر نیستی به چشمم با سنگ کعبه همبر
(همان: ۱۸۷)

در بیت زیر، دندانه‌های حرف «س» را در کلمه سبحان به دندانه‌های کلیدی تشبیه کرده است تا قفل گنج و رحمت الهی را بگشاید:

بر در امیدشان قفل از «فَقُل حسبی» زده
باز دندانه کلیدش «سین» سبحان دیده‌اند
(همان: ۹۳)

در بیت زیر با نگاهی به کتابت زمان خویش (بدون دندانه بودن حرف «س» و پر بودن «م») که تناسب نوع کتابت این دو حرف را به شکستن آز و زدودن حرص به تصویر آورده‌اند کشیده است:

رقوم اشک اگر بینی به عُجم و نقطه بر رویم
رموز غم ز هر حرفی به مدّ و همزه برخوانی
ببستم حرص را چشم و شکستم آز را دندان
چو «میم» اندر خط کاتب چو «سین» در حرف دیوانی
(همان: ۴۱۱)

 

حرف عین (ع)
نعل اسب منوچهرشاه که از ممدوحان وی بوده است به مناسبت فرا رسیدن عید به هلال و دو چشم و دو گوش اسب او را به آینه و قیچی (ناخن بُرا) مانند کرده است:

عید افسر است بر سر اوقات بهر آنک
شبهی است «عین» عید ز نعل تکاورش
چون «عین» عید نعلش وز نقش گوش و چشم
های مشقّق آمد و میم مدوّرش
چون آینه دو چشم و چو ناخن‌بُرا دو گوش
در رنگ عید شانه زده دنب احمرش
(همان: ۲۲۵)

 

حرف لام (ل)
در این بیت خاقانی لام را به شخصی که به حالت تشهد نشسته به تصویر کشیده است. گویا وی باز نظر به یکی از ممدوحان خویش داشته و این‌چنین نمازش را توصیف می‌کند.
زو دید آن نماز که قائم نمود الف
راکع بماند دال و تشهد نمود لام
(همان: ۳۰۱)

در بیت زیر با استدلال بر اینکه کلمه «دل» از دو حرف کژ و خمیده یعنی «دال» و «لام» ساخته شده است اما صادق‌ترین شاهد است. همچنین با تلمیح به آیه «نون والقلم و ما یسطرون»، «نون» خمیده و ناراست را به عنوان گواه صادق بر وحی پروردگار، می‌ستاید:

به صورت دو حرف کژ آمد «دل» اما
ز دل راستگوتر گوایی نیابی
«الف» راست‌صورت صواب است لکن
اگر کژ شود هم خطایی نیابی
نه «نون والقلم» هم کژ است اول، آن‌گه
به جز راستش مقتدایی نیابی
(همان: ۴۱۶)

 

حرف میم (م)
در مدح شروان‌شاه، با الهام از تدویر و گردی سر حرف «میم» دو تصویر ساخته است، یکی تشبیه به طوق اصفیا و دیگر یاره و دست‌آور سخن حوران. آنگاه می‌افزاید که اگر آسمان مثل حرف میم در کلمه «منوچهر» مدور نبود، سقفش مثل حرف «نون» در هم می‌شکست. از این‌رو حرف «م» به طوق و یاره و حرف نون به هیئت و شکلی شکسته (دایره ناتمام) تشبیه شده است:

نام او چون اسم اعظم تاج اسما دان از آنک
حلقه میم منوچهر است طوق اصفیا
بلکه رضوان زین‌پس از میم منوچهرِ مَلِک
یاره حوران کند گر شاه را بیند رضا
گر سما چون میم نام او نبودی از نخست
همچو «نون» در هم شکستی تاکنون سقف سما
(همان: ۲۰)

 

حرف نون (ن)
در حرف «میم» ذکر شد، شکستگی حرف «نون» به دایره‌ای ناقص مانند شده بود. خاقانی در قصیده‌ای در مدح مکه سروده است، کجاوه‌هایی که بر دو طرف کوهان شتران سوارند به حامله‌ای مانندند که دو بچه در شکم دارند و خرامان راه می‌روند. از سوی دیگر کژاوه‌ها را به دو نون که کاملاً خمیدگی ندارند و در نظر به مربع شبیه‌اند، همچنین دو بچه را به دو سواری که در این کژاوه‌ها نشسته‌اند مانند کرده است. این دو به دو نقطه حرف «ت» می‌مانند. بنابراین هر نیمه کژاوه را به حرف «ن» تشبیه کرده است که آن را به صورت مربع ـ نه مدور ـ نوشته باشند و مسافر آن به صورت نقطه‌ای از حرف «ت» ظاهر شود. (استعلامی، ۶۹۶:۱۳۸۷)

مانَد کژاوه حامله خوش‌خرام را
اندر شکم دو بچه بمانده مُحصَّرش
یا بی‌قلم دو «نون» مربع نگاشته
اندر میان چو «تا» دو نُقَط کرده مُضمَرش
(خاقانی، دیوان: ۲۱۷)

 

حرف ها (ه)
ها، در قصاید خاقانی به دو گونه «مشبهٌ‌به» واقع شده است: ۱. های مدور ۲. های مشقَق (دو چشم».

چنانکه در قسمت مربوط به حرف «الف» گذشت، خاقانی کلمه «آه» را در دو بخش «آ» و «ها» تشبیه کرده است:

«آ» به سوزن الف مانند حضرت عیسی و «ه» را به صورت حلقه زنجیر مطران:


ز آه ایشان، گه «الف» چون سوزن عیسی شده
گاه «هی» چون حلقه زنجیر مطران آمده
(همان: ۳۶۹)

و گاه‌، های مدور، به صفر ـ که در لغت به معنی تهی و خالی نیز آمده است ـ تشبیه شده و به‌ویژه کلمه «جاه» را که نشانه‌ای از عظمت ممدوح او بوده، چنین توصیف می‌کند: زیر سه حرف «جاه» گنجی است نهان و در آخرین حرف آن یعنی «ه» که دایره‌ای تشبیه شده دربرگیرنده کل هفت فلک است:

زیر سه حرف جاهش گنجی‌ست و حرف آخر
صفری است در میانش هفت آسمانشْ محضر
(همان: ۱۸۹)

در بیت زیر دو چشم اسب ممدوح به های مشقّق (دو چشم) یا دو آینه تشبیه شده است.

چون «عین» عید نعلش وز نقش گوش و چشم
های مشقّق آمد و میم مدورش
(همان: ۲۲۵)

 

حرف یا (ی)
خاقانی در قصیده‌ای با توجه به اشکال فلکی و برج‌های آسمانی، ورود خورشید را به برج حَمَل که آغاز بهار و سال است و به برج صفر تعبیر شده است با تصویری بدیع چنین توصیف می‌کند: صولجان (چوگان) مانند حرف «ی» است. پس حرف «ی» به چوگانی تشبیه شده است در دست فلک که گوی خورشید را به برج حَمَل وارد کرده است، در نتیجه طبیعت، خواص و نعمت‌های خود را ظاهر می‌کند و طبیعت از افلاس به توانگری می‌رسد (استعلامی، ۶۳۶:۱۳۸۷).

از حرف صولجان فش زیرش دو گوی ساکن
آمد چو صفرِ مفلس و در صفر شد توانگر
یعنی که قرص خورشید از حوت در حَمَل شد
کرد اعتدال بروی بیت‌الشّرف مقرر
(همان: ۱۹۱)

 

«لا» و «الا الله»
در تشبیهاتی که خاقانی از حروف و کلمات در قصاید آفریده است، تحت‌تأثیر لفظ جلاله «لا اله الا الله» و مضمون شعر و شرع دست به ابتکارهایی زده است و چنانکه گذشت، سنایی در این زمینه بیشترین بسامد تشبیه از این دست یا تأثیر از «لا اله الا الله» را به خود اختصاص داده است.

خاقانی با الهام از آیه «والشعراء یتّبعهم الغاوون. الم تر انهم فی کل و ادیهیمون. و انهم یقولون مالا یفعلون. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکروا الله کثیراً و انتصروا من بعد ما ظلموا و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» (شعرا/ ۲۲۴ تا ۲۲۷)، «لا» را به بیابان گمراه و هلاک‌کننده تشبیه کرده و «الا الذین» را به منزل امن. از این‌رو از خداوند می‌خواهد که جزو شاعران گمراه و گمراه‌کننده نباشد و او را به منزل امن «الا الذین» که مختص مؤمنان و نیکوکاران است هدایت کند:

مرا به منزل «الا الذین» فرود آور
فرو گشای ز من طمطراق «و الشّعرا»
(همان: ۱۰)

اگرچه نام من اندر حساب «و الشّعرا»ست
ز مِدحت تو به «الا الذین» سزاوارم
(همان: ۲۸۸)

و برای رسیدن به «الا الله» توصیه می‌کند که در بیابان «لا» که هلاکت گاه است نباید توقف نمود:

دو اسبه بر اثر «لا» بران بدان شرطی
که رخت نفکنی الا به منزل «الا»
(همان: ۹)

گر در سموم بادیه «لا» تبه شوی
آرد نسیم کعبه «الا اللهت» شفا
(همان: ۱۶)

از عشق ساز بدرقه پس هم به نور عشق
از تیه «لا» به منزل «الا الله» اندر آ
(همان: ۳)

 

«لا» و تشبیه آن به دنیای نیستی
خاقانی دنیا و ماسوی الله را به عدم و فنا تشبیه کرده است. در عین حال سلاطین به مناسبت به قدرت رسیدن به نشانه آن، پنج بار طبل می‌کوبیدند و این نشانه اظهار قدرت و شوکت برای آن‌ها بود. خاقانی چنین فضایی را فانی و نابود‌شونده تلقی می‌کند و تنها تکیه‌گاه عالم وجود و هستی را در اتصال به وحدت و یگانگی خداوند می‌داند:

ندای هاتف غیبی ز چار گوشه عرش
صدای کوس الهی به پنج نوبه «لا»
(همان: ۲۹)

ای پنج نوبه کوفته در دار ملک «لا»
«لا» در چهار بالش وحدت کشد تو را
جولانگه تو زان سوی «الا» ست گر کنی
هژده هزار عالم از این سوی «لا» رها
(همان: ۳)

 

«لا» و تشبیه آن به دندانه کلید
خاقانی با تشبیه رسا، سه حرف عشق و دو حرف لا را به دروازه و دندانه ماننده کرده است. خاقانی در این درمانندگی شگفت و نوآیین، به ریخت نوشتاری دو واژه نیز می‌اندیشیده است (کزازی، ۱۴:۱۳۸۶). بنابراین «عشق و لا» را به دندانه‌های کلیدی که انسان را به جاودانگی و ابدیت رهنمون می‌کند تشبیه کرده است:
دروازه سرای ازل دان سه حرف «عشق»
دندانه کلید ابد دان دو حرف «لا»
(همان: ۳)


«لا» و تشبیه آن به اژدهای دوسر
«لا» زان شد اژدهای دو سر تا فرو خورد
هر شرک و شک در ره «الا» شود عیان
(همان: ۳۱۰)


«لا» و تشبیه آن به مصباح
هرچه جز نور السموات از خدای آن عزل کن
گر ترا مشکات دل روشن شد از مصباح «لا»
(همان: ۱)

 
«لا» و تشبیه آن به شجر
در کنف فقر بین سوختگان خام‌پوش
بر شجر «لا» نگر مرغ دلان خوش‌نوا
(همان‌: ۳۶)

 

«لا» و تشبیه آن به چلیپا (صلیب)
خاقانی با تلمیح به داستان به صلیب کشیدن حضرت عیسی(ع)، نَفْس را به عیسی(ع) و «لا» را به صلیب مانند کرده‌اند:

با «لا» بر آر نفس چلیپا پرست از آنک
عیسیِ توست نفس و صلیب است شکل «لا»
(همان: ۱۶)

 

«لا» و «هو» تشبیه به مَرکب
از «لا» رسی به صدر شهادت که عقل را
از «لا و هو»ست مرکب لاهوت زیرِ ران
(همان: ۳۱۰)

 

نتیجه‌گیری
خاقانی به کمک ذهن و زبان مبتکر خود و با الهام از دنیای پیرامونش، بسیاری از تشبیهات و تصاویر بدیع را به‌ویژه در قصاید ارائه داده است، که هنرنمایی ایشان را نشان می‌دهد. ایشان به برکت سفر مکه که ماه‌ها به‌طول می‌کشید، تصاویر بدیعی از محیط گرفته و با ذهن تصویرگرش آن‌ها را به‌گونه‌ای آراسته و زیبا جلوه داده و در قالب زبان فخیم و استوارش ریخته است.

در تعدادی از قصاید مدحی و موعظه‌وار خویش که رنگ و بوی اخلاقی و عرفانی نیز دارند از هیئت و شکل حروف و کلمات قرآنی سود جسته و با آفرینش‌های هنری‌اش آن‌ها را در قصایدش درج کرده است، که بیانگر دقت و نازک‌اندیشی و خلاقیت و ابتکار اوست. ایشان علاوه بر استفاده هنری از شکل ظاهری حروف به‌عنوان «مشبهٌ‌به» بیشترین صور خیال را در کلمه «لا اله الا الله»، که رکن اصلی ایمان و خداشناسی است به کار برده است.

 

 

پی‌نوشت‌ها
۱. هرگاه در ساختار تشبیه به چگونگی و شکل حروف الفبا توجه شود، آن را «حرف نمایی» گویند (فضیلت، ۷۰:۱۳۸۴).
۲. های مشقّق، هایی است در خط ثلث که آن را خِصیئ‌الحمار و اُذُن الفرس گویند. وجه تسمیه مشقَّق آن است که مدّی میان دو چشم‌ «ها» فاصله باشد، گویا که شقّ آن‌ها به فصل آن مدّ باشد.

 

منابع
۱. قرآن کریم.
۲. استعلامی، محمد، نقد و شرح قصاید خاقانی بر اساس تقریرات فروزانفر، انتشارات زوار، ج اول، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۷.
۳. حافظ، شمس‌الدین محمد، دیوان حافظ، ج۱، به تصحیح خانلری، چاپ دوم، ۱۳۵۹.
۴. خاقانی، افضل‌الدین علی، دیوان خاقانی، به کوشش سیدضیاءالدین سجادی، انتشارات زوار، چاپ سوم، ۱۳۶۸.
۵. داد، شیما، فرهنگ اصطلاحات ادبی، انتشارات مروارید، چاپ چهارم، ۱۳۸۷.
۶. دبیرسیاقی، محمد، پیشاهنگان شعر فارسی، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی با همکاری انتشارات فرانکلین، چاپ دوم، ۱۳۵۶.
۷. سنایی‌غزنوی، دیوان سنایی، به تصحیح مدرس رضوی، کتابخانه سنایی، چاپ سوم، ۱۳۶۴.
۸. شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، انتشارات آگاه، چاپ سوم، ۱۳۶۶.
۹. فرخی سیستانی، دیوان فرخی سیستانی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، زوار، چاپ چهارم، ۱۳۷۱.
۱۰. فضیلت، محمود، آرایه‌های ادبی، انتشارات طاق‌بستان، چاپ اول، ۱۳۸۴.
۱۱. کزازی، میرجلال‌الدین، سراچه آوا و رنگ، انتشارات سمت، چاپ چهارم، ۱۳۸۶.
۱۲. مازندرانی، محمدهادی، انوارالبلاغه، به کوشش محمدعلی غلامی، مرکز فرهنگی نشر قبله، ۱۳۷۶.
۱۳. مولوی‌بلخی، جلال‌الدین، مثنوی معنوی، به تصحیح رینولدالین نیکلسون، انتشارات مولی، چاپ هشتم، ۱۳۷۰.
۱۴. نظامی گنجه‌ای، کلیات خمسه، چاپ چهارم، ۱۳۶۶.



۵۸۶
کلیدواژه (keyword): خاقانی,حروف,تشبیه,لا و الّا,
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید