عکس رهبر جدید

ساختارشناسی معنایی کنایه و ضرب‌ا‌لمثل

ساختارشناسی معنایی کنایه و ضرب‌ا‌لمثل
یکی از ابعاد مهم زبان فارسی، فرهنگ، هنر و ادبیات مردمی آن است. گردآوری، مطالعه، طبقه‌بندی و پژوهش درباره فرهنگ و ادب و هنر مردم به‌طور عام و امثال و کنایات به‌طور خاص، که در حکم یکی از میراث‌های معنوی ماست، دوام و بقای فرهنگ و غنای آن را در پی دارد. جملاتی که در قالب کنایه و یا ضر‌ب‌المثل به کار می‌روند، بیش از دیگر انواع سخن در اذهان و عامه تأثیر می‌گذارند. شاعر و نویسنده با استفاده از این دو عامل،‌ تخیل شعری خود را وسعت می‌دهد و دست به آفرینش معانی تازه می‌زند. در این مقاله، نگارنده تلاش کرده است که ضمن توضیح و تبیین آرایه‌های کنایه و ضرب‌المثل، تفاوت‌های ساختاری آن‌ها را بررسی کند.

مقدمه
 موضوع علم «بیان، ایراد معنای واحد به طرق مختلف است مشروط بر اینکه اختلاف آن طرق مبتنی بر تخییل باشد؛ یعنی لغات و عبارات به لحاظ تخییل (تصویر) نسبت به هم متفاوت باشند» (شمیسا، ۱۳۹۰: ۲۹). زیرا «سخنور بلیغ برای تأدیه هر معنایی طرق و فنون مختلف دارد که قصد خود را در هر مقامی به طریقی خاص تعبیر می‌کند» (طبسی، ۱۳۹۱: ۵۵).

در واقع، سخن هر سخنور هنگامی دلپذیر است که از آرایش لفظ و معنی بهره کافی داشته و فصیح باشد. در کتاب‌های علم بلاغت، سخنی فصیح دانسته شده است که از صنایع بدیع برخوردار بوده و آمیخته با آرایش‌های لفظی و معنوی و مطابق با مقتضای حال و مقام باشد (عفیفی، ۱۳۷۱: ۷).

کنایه به عنوان یکی از ابزارهای صور خیال در علم بیان برای ارائه مطلب غیرمستقیم مورد استفاده همه شاعران قرار گرفته و از دیرباز اهل ادب و منتقدان به اهمیت کنایه و میزان تأثیر آن در اسلوب بیان توجه داشته‌اند (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۵: ۱۳۹).

«مَثَل نیز سخن کوتاه و ساده‌ای است که به دنبال حادثه‌ای، برای بیان تجربه یا اندیشه عمیقی از زبان گوینده‌ای شنیده شده است. سخنی تأثیرگذار، آراسته به طنز و ایهام و کنایه و اخلاق، که در موقعیت‌های مختلف امکان تکرار و کاربرد آن وجود داشته است. ما اغلب مَثَل‌های فارسی ریشه در تاریخ، فرهنگ عامیانه، قرآن و احادیث دارند» (ذوالفقاری، ۱۳۸۵: ۱۵).

در میان دانشمندان عرب‌زبان، ابوعُبیده قاسم‌بن سلام (متوفی به سال ۲۲۳ ه) درباره امثال عرب گوید: «مَثَل رشته و شعبه‌ای از فلسفه و حکمت عرب در زمان جاهلیت و عصر اسلام است که در اثنای سخن می‌آوردند و به وسیله آن مقصود خود را به کنایه، که ابلغ از تصریح است، ادا می‌کردند» (همان: ۹).

شادروان استاد دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب کاغذ زر چنین می‌نویسند: «چهار صنعت در مَثَل جمع می‌شود که در دیگر انواع سخن به این حد نیست: ایجاز لفظ، استواری و اصابت معنی، حسن تشبیه و جودت کنایه، و این نهایت بلاغت است. ایجاز و رواج سخن در بین مردم صفت اساسی مَثَل است، به‌علاوه مثل‌ها انعکاس تجربه قوم و بیان خرد و حکمت مشترک عموم است که طی نسل‌ها به مفهوم آن‌ها پی برده‌اند و آن‌ها را به یکدیگر منتقل کرده‌اند» (عفیفی، ۱۳۷۱: ۱۲).

در این بخش، تعریفی اجمالی از مثل و کنایه آورده می‌شود:

 

مَثَل
در فرهنگ‌های فارسی، مفاهیم مختلفی برای مثل آورده‌اند:

مَثَل: «همتا، مانند، داستان، قصه مشهور، افسانه، نمونه بارز، نمونه اعلی، وصف حال، دلیل، مقوله، نمونه، عبرت، پند و اندرز».

در لغت‌نامه دهخدا شواهد زیر برای مثل آمده است:

زین مَثَل حال می‌نگشت و نتافت
که کسی شال جست و دیبا یافت (عنصری)

صورت حال و خصم، خاقانی
مَثَل مار و باغبان افتاد (خاقانی)

مَثَل زیرکان و چنبرِ عشق
طفل نادان و مار رنگین است (سعدی)

پوستین پاره‌ای ز دوشم کم
مَثَل است این که سر فدای شکم (شیخ بهایی)

(دهخدا، ۱۳۲۵: ۱۵۸۷)

«مَثَل واژه‌ای است که از زبان عربی به زبان فارسی راه یافته و آن‌چنان که می‌نویسند از ماده «مثول» بر وزن عقول به معنی شبیه بودن چیزی به چیز دیگر، یا به معنی راست ایستاده و برپای بودن آمده است. این واژه در عربی به چند معنی به‌کار رفته:‌۱. مانند و شبیه ۲. برهان و دلیل ۳. مطلق سخن و حدیث ۴. پند و عبرت ۵. نشانه و علامت و ‌آیت. در اصطلاح ادبا مَثَل نوع خاص است که آن را به فارسی «داستان» و گاهی به تخفیف «دستان» می‌گویند». (ذوالفقاری، ۱۳۸۵: ۱۷).

سید یحیی برقعی در کتاب کاوشی در امثال و حِکم چنین می‌نویسد: «یک جلمه کوتاه به نظم یا به نثر، گاهی دربردارنده پند و دستور اخلاقی و اجتماعی بزرگی است که با وجود کوتاهی لفظ و سادگی و روانی، شنونده را در افکار عمیق فرو می‌برد و آن جمله را از گوش به اعماق قلب خود می‌فرستد و انفعالات و هیجانی در نفس او به‌وجود می‌آورد» (برقعی، ۱۳۵۱: ۵).

 

کنایه
«کنایه در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی نزدیک و  دور باشد، بنابراین اگر گوینده، آن جمله را چنان به کار بَرَد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل گردد از کنایه استفاده کرده است، مانند دست‌درازی که کنایه از تعدی و تجاوز و طمع‌کاری به مال دیگران است» (همایی، ۱۳۷۴: ۲۵۵).

«کنایه یکی از صورت‌های بیان پوشیده و اسلوب هنری گفتار است؛ بسیاری از معانی را اگر با منطق عادی گفتار ادا کنیم لذت‌بخش نیست و گاه مستهجن و زشت می‌نماید، اما از رهگذر کنایه می‌توان [آن‌ها را] به اسلوبی دلکش و مؤثر بیان کرد» (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۵: ۱۴۱).

در این مجال، جا دارد که به توضیحی هر چند مختصر در باب انواع کنایه و امثال و حِکم بپردازیم:

 

انواع کنایه به لحاظ وضوح و خفا
۱. تلویح
تلویح در لغت به معنی از دور نگریستن است و در اصطلاح کنایه‌ای است که در آن واسطه میان معنی ظاهری و معنی باطنی زیاد است. محمد خلیل رجایی در این باره می‌گوید: «تلویح در لغت به معنای اشاره کردن به چیزی است از دور و در اصطلاح کنایه‌ای است که انتقال از ملزوم به لازم نیاز به واسطه‌های زیادی داشته باشد، مانند بستن سر کیسه به بند گندنا، یا کثیرالرماد و مهزول الفصیل» (رجایی، ۱۳۷۲: ۳۳۲).

مانند «کوهه زدن» در معنی «حمله کردن» در بیت زیر از شرفنامه نظامی:
سپاهی که اندیشه را پی کند
چو کوهه زند، کوه ازو خوی کند
(۱۰/۴۳۰)

۲. ایما
ایما در لغت به معنی اشاره کردن است و در اصطلاح کنایه‌ای است که واسطه بین «مُکنّی به» و «مُکنّی عنه» کم باشد و به همین دلیل به آسانی می‌توان معنای پنهانی عبارت را دریافت کرد و از رایج‌ترین نوع کنایه است. شمیسا در تعریف ایما می‌گوید: «ایما کنایه‌ای است که واسطه‌ها کم است و ربط بین معنی اول و دوم آشکار می‌باشد. به همین دلیل ایما  عکس تلویح است و به‌طور کلی رایج‌ترین نوع کنایه است. مانند رخت بر بستن = سفر کردن، پخته خوار= تنبل» (شمیسا، ۱۳۸۵: ۲۸۰).

مانند «نفس برآوردن» در معنی «سخن گفتن» در بیت زیر از شرفنامه نظامی:
فرستاده را نیست آن دسترس
که با ما به تندی برآرد نفس
(۱/۲۸۶)

۳. رمز
رمز در لغت به معنی راز، سِر، نشانه و مانند آن‌ها به کار رفته و در علم بیان کنایه‌ای است که واسطه‌ها در آن اندک و فهم معنای کنایی آن بسیار دشوار است؛ بنابراین «این نوع کنایه را در مقابل تلویح که نوع «بعید» است کنایه خفی خوانده‌اند، مانند عریض القفا که کنایه از آدم ابله است» (هاشمی، ۱۳۸۵: ۳۵).

مانند عبارت «کبک شکستن» در معنی «راز دل پنهان داشتن» در بیت زیر از شرفنامه نظامی:
چو بشکست کبک دری را عقاب
ملک کبک بشکست و آمد به تاب
(۱۶/۱۴۳)

 

۴. تعریض
تعریض یا گوشه زدن، کنایه‌ای است که بدون ذکر مخاطب و به منظور سرزنش یا تمسخر و غیره آورده می‌شود و در زبان و ادبیات فارسی بسیار رواج دارد، مثلاً اگر به کسی که تقاضای کمک از او را داریم بگوییم:
«دوست آن باشد که بگیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی»

درباره او تعریض به کار برده‌ایم. گاهی تعریض به صورت ذکر صفات متضاد کسی صورت می‌گیرد، یعنی به طنز و مسخره «زنگی» را «کافور» و «ظالم» را «عادل» بنامیم.

مثلاً برای کسی که ادعای خودستایی می‌کند، حافظ می‌گوید:
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
(نوروزی، ۱۳۷۶: ۳۷۶)

بهروز ثروتیان این‌گونه بیان می‌کند:
تعریض از ریشه «عرض» به ضم عین و به معنی «جانب» است، به معنی اشاره کردن به جانبی و اراده جانبی دیگر است. در محاورات مردم، تعریض اغلب با استفاده از مثل‌ها بر زبان جاری می‌شود و طعمی تلخ و گزنده به همراه دارد. چنانکه کسی در غیبت بزرگی سخن ناشایست گوید و دیگری برای جلوگیری از ادامه بحث، این بیت سعدی را بخواند:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
(ثروتیان، ۱۳۶۹: ۱۰۶)

 

انواع امثال و حِکم
امثال و حکم را به سه دسته می‌توان تقسیم کرد: امثال، ضرب‌المَثَل و تمثیلات

۱. امثال. «آن قسمت از حکایات کوچک اخلاقی است که به عربی مَثَل و به زبان‌های لاتین فابْل و به فارسی داستان یا دستان گویند. این رشته از ادب در ادبیات جهان فصلی بزرگ دارد و این نوع داستان در تمام ‌السنه برای ارشاد مردم وضع شده و بیشتر قهرمانان این داستان‌ها حیوانات و نباتات هستند. گاهی این داستان‌ها از زبان‌هایی به زبان‌های دیگر ترجمه و تلخیص شده است، مانند کلیله و دمنه که  مشتمل بر داستان‌های اخلاقی از زبان حیوانات است» (برقعی، ۱۳۵۱: ۴).

۲. ضرب‌المثل. «یک جمله کوتاه به نظم یا به نثر، گاهی دربردارنده پند و دستور اخلاقی و اجتماعی بزرگی است که با وجود کوتاهی لفظ و سادگی و روانی، شنونده را در افکار عمیق فرو می‌برد و آن جمله را از گوش به اعماق قلب خود می‌فرستد و انفعالات و هیجانی در نفس او به وجود می‌آورد» (همان: ۵).

«این نوع کلام از لطایف علم بدیع شمرده می‌شود و آن‌چنان است که گوینده در کلام یا شاعر در بیت خود سخنی گوید که طبایع آن را قبول کنند و در زبان‌ها افتد و بدان تمثّل نمایند. علمای اخلاق در بیان خود از این جملات بسیار دارند و [آن‌ها را] برای بیت جامعه خود به کار می‌برند» (همان: ۵).

این‌گونه کلام (ضرب‌المثل) نیز مانند مثل از زبان قومی به زبان‌های اقوام دیگر درآمده و جنبه جهانی به خود گرفته است. در قرآن کریم و احادیث نبوی این‌گونه ضرب‌المثل‌ها فراوان است و منشأ تحولی در ادبیات و علوم اخلاقی ملت‌ها شده است.

مانند این‌ آیه از قرآن کریم که می‌فرماید: « ولا یحیق المکر السییء الّا بأهله» و در حدیث نبوی آمده است: «من حفر بئراً لأ فیه وقع فیه» (همان: ۶).

۳. تمثیلات. «تمثیلات و امثال مانند یکدیگرند با این تفاوت که در امثال، گوینده به حیوانات و نباتات و حتی به جمادات شخصیت انسانی می‌دهد و کردار و گفتار ذوالعقل را به‌ آن‌ها نسبت می‌دهد ولی وقوع آن در خارج گاهی امکان‌پذیر نیست ولی در تمثیل موضوع سخن افراد انسانی است و گوینده از عالم انسانی مثال می‌آورد. پس تمثیل حکایتی است حقیقی و قابل وقوع که فرض حدوث آن ممکن است» (برقعی، ۶:۱۳۵۱)

تمثیلات نیز از زبانی به زبان دیگر رفته و از قومی به قوم دیگر رسیده است. در ادب فارسی تمثیل فراوان است و کمتر گوینده و نویسنده‌ای پیدا می‌شود که سخن خود را به تمثیل زینت نداده باشد. این نوع سخن از معلومات و دانش عمومی است (همان: ۷).

خلاصه «مثل» در هر ملتی نماینده افکار و روحیات آن ملت است و چه بسا با شناخت ریشه یک مثل بتوان به قدرت فکر و چگونگی اصالت اجتماعی و ذوق ملتی پی برد.

 

تفاوت کنایه با ضرب‌المثل
ارسال المثل، در واقع به دلیل قرابتش با کنایه، که از انواع صور خیال است، می‌تواند در خیال‌انگیزی شعر مؤثر واقع شود؛ اما این دو، تفاوت‌های اساسی و بنیانی با هم دارند که در ذیل به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌شود: «ژرف ساخت کنایات بر مجاز است اما مثل‌ها بر تشبیه و استعاره. مثل‌ها اغلب استعاری تمثیلی هستند که هر یک از واژه‌های آن استعاره از چیزی است، مثل‌ها اغلب جنبه اندرزی، دلیل‌آوری، هشداردهندگی و کابردهایی از این قبیل دارند اما کنایات معادل یک مفهوم‌اند. اغلب مثل‌ها موسیقی درونی و بیرونی رسایی دارند اما کنایات فاقد آن هستند. مثل‌ها مورد مضرب دارند اما کنایات فاقد مورد مضرب هستند. کنایات مدخلی از لغت‌نامه هستند و حکم گزاره جمله‌ای را دارند که به نهاد نیاز دارد اما امثال مستقل هستند و حکم جمله کامل را دارند. کنایه مصدری است قابل تأویل به جمله اما مثل جمله‌ای است قابل تبدیل به مصدر» (ذوالفقاری، ۱۳۸۵: ۱۳۰).

برای به‌کار بردن کنایه به جای کلام صریح و آشکار دلایل متعددی وجود دارد. بعضی از ادبیان فرنگی مثل مالارمه عقیده دارند که «اگر چیزی را به همان نام که هست یعنی به نام اصلی خودش بنامیم، سه چهارم لذت و زیبایی بیان را از میان برده‌ایم» (شفیعی کدکنی، ۱۳۵۸: ۱۳۹). به همین دلیل است که همه دانشمندان این علم بر این موضوع اتفاق‌نظر دارند که همان‌طور که مَجاز از حقیقت گویاتر و رساتر است، کنایه نیز گویاتر از کلام آشکار و سخن صریح است (تفتازانی، ۴۱۴-۴۱۵).

از دیگر دلایل استفاده از کنایه، که در کتب بلاغی ذکر شده است، به این موضوعات می‌توان اشاره کرد: «ویژگی بلاغی، عظمت و بزرگی، کراهت از ذکر نام و رعایت ادب» (آقا زینالی، ۱۳۸۷: ۱۰۵- ۱۰۹).

در حالی که «مَثَل، سخنی است که متضمن مطلبی حکیمانه است و این صنعت همه جا موجب آرایش و تقویت بنیه سخن می‌شود و گاه باشد که آوردن یک «مثل» در نظم یا نثر و خطابه و سخنرانی، اثرش در پروراندن مقصود و جلب توجه شنونده بیش از چندین بیت منظوم و چند صفحه مقاله و رساله می‌باشد (همایی، ۱۳۷۴: ۷۸).

بی‌شک «تعداد زیادی از مثل‌ها حاصل و فشرده داستان‌های مشهوری هستند که به لحاظ پیام، کاربرد، مفهوم و مضمون، زبان، قدرت بیان، حسن تأثیر شهرت یافته‌اند و جمله یا جملاتی از آن‌ها زبانزد و رایج شده‌اند. داستان‌هایی که منشأ ادبی دارند اغلب از این نوع‌اند ولی برخی از داستان‌های عامیانه، براساس مثلی شکل گرفته و ساخته شده‌اند. گاه برخی افراد خوش‌ذوق برای توجیه و تبیین و ریشه‌یابی برخی مثل‌ها، داستانی ابداع می‌کنند. آفرینندگان این مثل‌ها و داستان‌ها به یقین تاکنون شناخته نشده‌اند و آنچه گفته می‌شود، گمانه‌زنی‌هایی در این مورد است؛ اما به یقین ضرورت‌ها و نیازهای مردم آفریننده آن‌هاست؛ مثل‌هایی که صدها سال‌ سینه به سینه با کاهش و افزایش به دست ما رسیده است» (ذوالفقاری، ۱۳۸۵: ۱۵).

 

نتیجه‌گیری
در زبان و ادب فارسی، کاربرد آرایه‌های ادبی همچون کنایه و ضرب‌المثل، در آرایش و زیبا ساختن کلام سهمی بسزا داشته‌اند و هنگامی که در کلام به کار می‌روند، سخن را دلنشین‌تر می‌سازند. به عبارت دیگر، شیوایی کلام، که شامل روانی، رسایی و استواری سخن است، چنانچه با ضرب‌المثل و کنایه همراه شود، تأثیر شگرفی در شنونده می‌گذارد.

شماره امثال و کنایات هر ملت با ذوق ادبی و وسعت زبان آن ملت نسبت مستقیم دارد و آن‌ها در زنده نگاه داشتن لغات و کنایات و مصطلحات فارسی همواره عاملی قوی بوده‌اند. بسیاری از شاعران و نویسندگان ادب فارسی نیز با بهره‌گیری از انواع ادبی، خصوصاً کنایه و ضرب‌المثل، سخن خویش را از مضامین بیانی سرشار کرده‌اند.

 

منابع
۱. آقازینالی، زهرا؛ آقاحسینی، حسین؛ مقایسه تحلیلی کنایه و آیرونی در ادبیات فارسی و انگلیسی، فصلنامه علمی پژوهشی کاوش‌نامه، س۹، ش ۱۷، ۱۳۸۷.
۲. برقعی، یحیی؛ کاوشی در امثال و حکم فارسی، حکمت، قم، ۱۳۵۱.
۳. تفتازانی، سعد‌الدین؛ مطوّل، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۷ ه.ق.
۴. ثروتیان، بهروز؛ بیان در شعر فارسی، آرین، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۹.
۵. دهخدا، علی‌اکبر؛ لغت‌نامه، دانشگاه، چاپ سوم، تهران، ۱۳۲۵.
۶. ذوالفقاری، حسن؛ داستان‌های امثال، مازیار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۵.
۷. رجایی، محمدخلیل؛ معالم البلاغه در علم معانی و بیان و بدیع، دانشگاه، چاپ سوم، شیراز، ۱۳۷۲.
۸. شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ صور خیال در شعر فارسی، آگاه، چاپ هفتم، تهران، ۱۳۸۵.
۹. شمیسا، سیروس؛ بیان، میترا، چاپ نخست از ویراست چهارم، تهران، ۱۳۹۰.
۱۰. طبسی، محمد رفیع بن عبدالواحد؛ حدیقئ‌البدایع، تصحیح و حواشی از وحید مبارک، غلامرضا غلامی درگاهی، یار دانش، تهران، ۱۳۹۱.
۱۱. عفیفی، رحیم؛ مثل‌ها و حکمت‌ها در آثار شاعران قرن سوم تا یازدهم هجری، سروش، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۱.
۱۲. نظامی، الیاس بن یوسف؛ شرف‌نامه، تصحیح و حواشی از حسن وحید دستگردی، قطره، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۸۱.
۱۳. نوروزی، جهانبخش؛ معانی و بیان، کوشامهر، شیراز، ۱۳۷۶.
۱۴. هاشمی، احمد؛ جواهر‌البلاغه فی المعانی و البیان و البدایع، صادق، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۵.
۱۵. همایی، جلال‌الدین؛ فنون بلاغت و صناعات ادبی، نشر نما، چاپ یازدهم، تهران، ۱۳۷۴.

۳۲۲۲
کلیدواژه (keyword): کنایه، امثال و حکم، ضرب المثل، معناشناسی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید