عکس رهبر جدید

ساختار جمله با فعل‌های «کرد» و «شد» در زبان فارسی معاصر

ساختار جمله با فعل‌های «کرد» و «شد» در زبان فارسی معاصر
«کرد» و «شد» در زبان فارسی فعل‌هایی پرکاربردند و از گذشته تاکنون معانی و ساختارهای متنوعی یافته‌اند. این دو فعل در جمله‌های همگون جایگزین یکدیگر می‌شوند و شکل‌های ساده، مرکب، اسنادی و غیراسنادی به خود می‌گیرند؛ اگر «کرد» در زبان فارسی امروز، همکرد فعل مرکب شود، لزوماً متعدی است و اگر «شد» همکرد فعل مرکب باشد، بی‌شک لازم. زبان‌شناسان و دستور‌نویسان برخی از جنبه‌های ساختاری و معنایی این دو فعل را پژوهیده‌اند، ما در این گفتار ضمن نگاه نقادانه به آن کاربردهای دو فعل مذکور را با مثال‌های متنوع بررسی می‌کنیم و برای نشان دادن چگونگی کاربرد این فعل‌ها نیز شواهدی از داستان کوتاه «فارسی شکر است» و دیگر متون معاصر می‌آوریم.

اشاره
از دبیران و پژوهشگرانی که در حوزه دستور زبان فارسی کار می‌کنند انتظار می‌رود با تأمل در این مقاله و نقد آن، دیدگاه‌های خود را برای مجله ارسال دارند. (رشد زبان و ادب فارسی)

 

طرح مسئله
فعل‌های دو مصدر «کردن» و «شدن» در زبان فارسی بسیار پرکاربردند و در جمله‌هایی با ساختارهای متنوع به کار می‌روند. این دو فعل در جمله‌هایی که ژرف ساختی یکسان دارند جانشین هم می‌شوند و به اشکال «ساده اسنادی، ساده غیراسنادی، مرکب متعدی (فعل کرد) و مرکب لازم (فعل شد) درمی‌آیند. برای شناسایی و طبقه‌بندی ‌آن‌ها بررسی جمله‌های متعدد و توجه به معانی فعل در آن‌ها مورد نظر است.

در این گفتار، نخست مباحث نظری خود را درباره این دو فعل در سه دسته از جمله‌ها مطرح می‌کنیم، سپس به پیشینه این بحث می‌پردازیم و دیدگاه‌های دستوریان و زبان‌شناسان را نقل و نقد می‌نماییم:

دسته یکم - کرد و شد به صورت ساده اسنادی: کرد در برخی جمله‌ها به معنای «گردانید» است و شد در برخی جمله‌ها به معنای «گردید» و هر دو فعل، ساده و اسنادی هستند. در این دسته، فعل گردید در جمله‌های زیرساختی جانشین «شد» می‌گردد و با پذیرش تکواژ سببی «ان» به «گردانید» بدل می‌شود و جمله چهارجزئی با مفعول و مسند می‌سازد و به جای آن می‌توان «کرد» به کار برد. مانند «حرفش کوتاه شد / گردید» ← «حرفش را کوتاه گردانید/ کرد». رابطه مفعول و مسند در این جمله‌ها به صورت گروه اسمی «هسته+ وابسته پسین= حرف کوتاه» نمایان می‌شود.

شواهد: «والا جیب و بغل و سوراخی نماند که در آن یک طرفئ‌العین خالی نکرده باشند.» (جمال‌زاده، ۱۳۴۳: ۲۵) جیب و بغل و سوراخ در جمله وابسته (پیرو) محذوف و مفعول است و خالی، مسند.

«زمینه حکومت انزالی را برای خود حاضر می‌کرد.» (همان، ۲۵)

«چشم‌ها را با دامن قبای چرکین پاک کرده.» (همان، ۲۷)

«برادر برادرگویان دست دراز کرد.» (همان، ۳۳)

«مرا با سه نفر شریک گور کرده‌اید.» (همان، ۳۷)


دسته دوم- کرد و شد به صورت ساده غیراسنادی: کرد در برخی جمله‌ها، فعل ساده غیراسنادی و به معنای انجام دادن است و گذرا به مفعول. شد نیز در برخی جمله‌ها، فعل ساده غیراسنادی و به معنای انجام گرفتن (انجام پذیرفتن) است و ناگذر. در این جمله‌ها اگر شد جانشین کرد شود مفعول جمله، نهاد جمله بعدی است؛ مانند: «روی این موضوع خیلی کار کردم. (کار: مفعول، کردم: فعل ساده)/ روی این موضوع خیلی کار شد» (کار: نهاد، شد: فعل ساده) مثال‌های دیگر:

«درباره آن تحقیقات کردند/ انجام دادند./ درباره آن تحقیقات شد/ انجام گرفت.»

«تو در این مدرسه تحصیل می‌کردی/ انجام می‌دادی./ در این مدرسه تحصیل می‌شد/ انجام می‌گرفت.»

«او مقاومت نکرده است/ انجام نداده است./ مقاومت نشده است/ انجام نگرفته است.»

«بچه‌ها به وضعیت بد غذا اعتراض کرده بودند./ به وضعیت بد غذا اعتراض شده بود.»

شواهد:

«رفته رفته به تاریکی این هولدونی عادت کردم» (جمال‌زاده، ۱۳۴۳: ۲۶) عادت، مفعول و کردم فعل ساده است و با جانشینی «شد» به جای «کرد» عادت، نهاد می‌شود. ( ... عادت شد)

«با صدایی نرم و لرزان سلامی کرده» (همان، ۳۳) ( ... سلامی می‌شد)

«از مردم استرحام می‌کرد.» (همان، ۳۹) ( ... استرحام می‌شد)

«در این نامه حتی یک بار هم به این رابطه اشاره نمی‌شود.» (و امقی، ۶۹) اشاره، نهاد است و با جایگزینی «کرد» به جای «شد» مفعول می‌شود. (.... اشاره نمی‌کرد)

«ادبای تجددخواه چه کردند؟» (عابدینی، ۱۳۸۳: ۱۲۴) (... چه شد؟)

«مدام درباره او بحث می‌کند.» (همان، ۸۰۹) (... بحث می‌شود)

چند نکته: ۱. شد در جمله‌های جایگزین شده، فعل کمکی برای مجهول نیست زیرا در زبان امروز صورت مجهول فعل کرد، کاربردی ندارد مثلاً جمله «بچه‌ها منظره را تماشا کردند» به صورت «منظره‌ها تماشا کرده شدند» مجهول نمی‌شود؛ البته در زبان گذشته، شکل مجهول فعل کرد رایج بوده، نمونه را در تاریخ بیهقی می‌خوانیم: «و آنچه از ایزد - عزّ ذکره - تقدیر کرده شده است، دیده آید» (بیهقی، ج ۲، ص ۷۵۵).

۲. شد در جمله‌های جایگزین شده در این دسته از فعل‌ها، اسنادی نیز نیست؛ زیرا فعل‌های هم‌طبقه‌اش به جای آن نمی‌نشیند؛ مثلاً جمله «منظره‌ها تماشا شد» به صورت «منظره‌ها تماشایی است/ بود/ می‌باشد» به کار نمی‌رود.

۳. در بسیاری از جمله‌های این دسته متمم اسم (متمم مفعول) دیده می‌شود، مانند «به او تعظیم کنید/ به او تعظیم شد» یا «به پدرم سلام کردم/ به پدرم سلام شد» یا «سپاه ایران با سپاه روم جنگ کرد/ با سپاه روم بارها جنگ شد»

۴. فعل کرد، گذرا به مفعول (متعدی) است و فعل شد، ناگذر (لازم). معانی این دو فعل نیز چنین است، «کرد= انجام داد» متعدی و مجهول آن «انجام داده شد» می‌باشد و «شد= انجام گرفت» لازم.

دسته سوم - کرد و شد به صورت فعل مرکب- فعل‌های این دسته به دو گروه بخش می‌شوند: گروه اول- فعل‌های این گروه هم به صورت مرکب و هم به صورت ساده به‌کار می‌روند و با وجود شباهت ساختی و همانندی ظاهری در جمله‌های این گروه، کارکردی دوگانه دارند و تعیین نوع آن‌ها در جمله و با توجه به معنی میسر است. در واقع «هر فعل باید دقیقاً در همان جمله و بافتی که به کار رفته در نظر گرفته شود چون در کاربرد دیگر احتمالاً معنایی دیگر خواهد داشت و این دو با وجود شباهت ساختی نباید از یک مقوله تلقی شود.» (وحیدیان، ۱۳۸۳: ۶۱)

الف - مرکب: در این گروه اسم جزء غیرصرفی فعل به سبب بودن مفعول کارکرد معنایی مستقل خود را از دست می‌‌دهد مانند:

«من این کتاب را مطالعه می‌کنم» / «این کتاب مطالعه شد»

«دوستم از من پول قرض کرده است» / «از من پول قرض شده است»

«رازی الکل را کشف کرد»/ «الکل کشف شد»

ب- ساده: در این گروه اسم پیش از فعل، خود یک گروه اسمی با معنای مستقل است و مفعول جمله، و گسترش‌پذیر است، مانند:

«من مطالعه می‌کنم»/‌ «مطالعه می‌شود» / «... مطالعاتی می‌کنم / مطالعاتی می‌شود»

«دوستم از من قرض گرفته است» / «از من قرض شده است» / « ... قرض بسیاری گرفته است»

«رازی کشف مهمی کرد» / «کشف مهمی شد»

شواهد:

«گاهی هم ساعتش را درآورده، نگاهی می‌کرد» (جمال‌زاده، ۱۳۴۳: ۳۳)

«فکر نمی‌کنی: دکتر دارد نقش مجنون را بازی می‌کند؟» (عابدینی، ۱۳۸۳: ۹۷۳)

«نمایش، مثل بچه‌ها بازی نمی‌کند، خاطراتی از گذران دوران نوجوانی .. است» (همان، ۱۰۴۵)

«رابعه به وصیت عمرو با طاهر ملاقات می‌کند» (همان، ۱۴۴)

«رابعه به وصیت عمرو طاهر را ملاقات می‌کند».

گروه دوم- فعل‌هایی که فقط به صورت مرکب به کار می‌رود مانند:

«کاوه لذت خواندن را درک خواهد کرد/ لذت خواندن درک خواهد شد».

«ما هرگز تو را فراموش نمی‌کنیم/ تو هرگز فراموش نمی‌شوی».

«مهر خویش از ما دریغ نکنید/ مهرتان از ما دریغ نشود».

«او را با دنیای خشنی مواجه می‌کند/ او با دنیای خشنی مواجه می‌شود»

«احتمالاً شهردار موضوع مهمی عنوان بکند/ احتمالاً موضوع مهمی عنوان بشود».

«شاید خبرگزاری‌ها خبر را اعلام کرده باشند/ شاید خبر اعلام شده باشد».

«ما پرونده را بررسی می‌کنیم/ پرونده بررسی می‌شود».

«این رمان را در پنج فصل روایت می‌کند/ این رمان در پنج فصل روایت می‌شود».

«زن بیچاره را طرد کرده بودند/ زن بیچاره طرد شده بود».

«باید فرمول‌ها را حفظ کند/ فرمول‌ها باید حفظ شود».

شواهد:

«یاروها ما را پسر حاجی و لقمه چربی فرض کرده و صاحب صاحب‌گویان دورمان کردند» (ما را دوره کردند) (جمال‌زاده، ۱۳۴۳: ۲۳)

«در آن سه گوشی چیزی جلب نظرم را کرد» (نظرم را جلب کرد) (همان، ۲۶)

«در وهله اول گمان کردم که گربه سفیدی است که به روی کیسه خاکه زغالی چنبر زده و خوابیده باشد» (همان، ۲۶) مفعول گمان کردم، جمله وابسته است (مفعول مؤوّل)

«آیا نواده دختری، دیگر به حساب خانواده پدری دختر، منظور نمی‌شود؟» (وامقی، ۱۳۷۳: ۶۹)

«فصل بعد از زاویه دید شفی روایت می‌شود.» (عابدینی، ۱۲۸۳: ۱۲۸۵) (فعل لازم مرکب)

«زخم‌خوردگان هویت خود را انکار می‌کنند» (همان، ۱۲۸۱) (فعل متعدی مرکب)

«نقش مهمی در شکل‌ دادن به دید تلخ او درباره زندگی ایفا می‌کند» (همان، ۱۳۷۶)

توجه: همه نکات مربوط به دسته دوم درباره این دسته نیز صادق است.

دیدگاه‌ها و نقد آن‌ها:
آنچه از نظر گذشت برداشت‌هایی است که این جانبان با پژوهش در برخی از متون معاصر و نیز بررسی زبان معیار نمودیم و اکنون برای مقایسه آنچه آمد با دیدگاه‌های دستورنویسان و زبان‌شناسان، و نیز نقد نظریاتشان و روشن شدن پیشینه این بحث، مهم‌ترین دیدگاه‌های ایشان را می‌آوریم:

۱. دکتر فریدون اکبری شلدره در مقاله «با فعل مرکب چه کنیم؟» چه می‌نویسند: «فعل‌هایی که با جزء صرفی کرد به کار می‌روند معمولاً به چند صورت ظاهر می‌شوند ... الف- گاهی اسنادی است به معانی فعل‌های نمود، گردانید و ساخت. ب- گاهی فعل ساده غیراسنادی است در این صورت معمولاً به معنی «انجام داد» به کار می‌رود. ج- گاهی با جزء غیرصرفی خود ترکیب می‌شود و فعل مرکب می‌سازد.» (اکبری شلدره، ۱۳۸۰: ۶۵) بن‌مایه‌های نظری این گفتار با دیدگاه ایشان همخوانی دارد.

۲. دکتر محمدرضا باطنی در «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی» درباره فعل‌های کرد و شد در موضوع فعل‌های مرکب نوشته‌اند: «یکی از خصوصیات زبان فارسی داشتن فعل‌های متعدد ترکیبی است که معمولاً از یک اسم یا عنصر دیگری به اضافه فعل ساخته می‌شود. مثلاً گفته می‌شود «سرخ‌شدن» نه «سرخیدن» ... علاوه بر فعل‌های بالا می‌توان مثال‌های زیر را ذکر کرد.

مفتضح کردن/ شدن- منقبض کردن/ شدن- افتتاح کردن/ شدن - دیوانه کردن/ شدن - سوار کردن/ شدن ... همچنین برای ساختن فعل از واژه‌های فرنگی نیز از همین الگو استفاده می‌شود:

«مونتاژ کردن، رگلاژ کردن، سرویس کردن» (باطنی، ۱۳۶۴: ۷۸) ایشان در ادامه نوشتار بالا آورده‌اند:

«افعال ترکیبی فارسی از نظر معنی یک واحد هستند ولی از نظر ساختمان دستوری دو جزء هستند و دارای دو نوع رفتار متفاوت می‌باشند .... بنابراین از نظر طبقه دستوری جزء اول و دوم متعلق به یک طبقه نمی‌باشند ... قسمت غیرفعلی که متمم نامیده می‌شود و قسمت‌ فعلی که اسناد خوانده می‌شود، مثال: تو را فریب داد» { مسندٌ‌الیه + متمم اول+ متمم دوم+ اسناد} (همان، ۷۹- ۸۰)

اکنون این پرسش پیش روست که اگر دو جزء یک فعل ترکیبی متعلق به دو طبقه است و هر یک جداگانه عمل می‌کند؛ چرا ترکیب؟ وانگهی برخی فعل‌هایی که ایشان مثال زده‌اند، فعل مرکب است و قسمت غیرفعلی نه گسترش‌پذیر است نه مفعول (متمم فعل) و در برخی مانند «دیوانه کردن/ شدن» دیوانه، مسند است و می‌توان گفت: «عطر گل‌ها پروانه را دیوانه کرد/ پروانه دیوانه شد/ پروانه دیوانه»؛ همان‌گونه که می‌بینیم: در این مورد، کرد فعل ساده‌ای است با دو متمم که متمم اول مرجع متمم دوم است همان‌طور که ایشان در جای دیگر کتاب ارزشمند خویش آورده‌اند: « شما ما را شرمنده کردید- شما: مسندٌالیه، ما: متمم، شرمنده: متمم، کردید: اسناد می‌باشد و مرجع شرمنده، ماست.» (همان، ۹۶). به این ترتیب مشاهده می‌شود نظر وی درباره فعل‌های کرد و شد دو گونه است و موجب سردرگمی، اما آوردن فعل‌های مرکب کرد و شد به همراه هم، راهنمای خوبی بود برای ما که به رابطه این دو فعل می‌اندیشیدیم.

۳. دکتر پرویز ناتل خانلری درباره فعل مرکب و همکردهای آن سخنانی فرموده‌اند که مفید گفتار ماست اما در نوشته ایشان نیز انواع کاربرد «کرد و شد» در جمله با دقت کافی از هم تفکیک نشده‌اند:

«فعل‌ کردن رایج‌ترین همکرد در فارسی است .. برای مثال شتاب کردن: شتافتن، آرایش کردن: آراستن .. جنگ کردن: جنگیدن، غارت کردن: غارتیدن، رقص کردن: رقصیدن، طلب کردن: طلبیدن ...»(خانلری، ۱۳۷۲: ۵۰) و درباره همکرد شدن می‌نویسند: «شدن از جمله فعل‌های اسنادی است ... مانند بودن و ‌آن را همکرد نباید شمرد» (همان، ۶۰) و در جای دیگر «اما همه فعل‌های مرکب که با همکرد کردن صرف می‌شوند و معنی متعدی دارند نیز دارای یک صورت لازم هستند که با شدن ترکیب می‌شود و در این حالت است که شدن را به قیاس کردن باید از نوع همکرد به شمار آورد: قسمت کردن - قسمت شدن: میانه اندر به دو قسمت شود (سیستان، ۲۳). تلف کردن- تلف شدن: و خواسته مرد تلف شود (سیاست، ۱۳۳)» (همان، ۶۱).

پیش از هر چیز باید گفت در میان مثال‌های بالا «شتاب کردن، جنگ کردن و رقص کردن» مرکب متعدی نیستند؛ بلکه کردن فعل ساده و به معنای انجام دادن است و شتاب، جنگ و رقص مفعول این مثال‌ها، مانند آنکه بگوییم: «برای کسب معلومات شتاب کنید» و شدن در آن‌ها فعل لازم است و تنها «آرایش کردن، غارت کردن و طلب کردن» مرکبِ متعدی است مانند آنکه بگوییم: «تاتارها شهر را غارت کردند/ شهر غارت شد» شهر در جمله اول مفعول و در جمله اول مفعول و در جمله دوم، نهاد است. و اما در شواهد ایشان نیز مواردی درنگ‌برانگیز وجود دارد. در نمونه‌هایی که برای ترکیب کرد با اسم آورده‌اند در هم‌آمیختگی انواع کاربرد فعل کرد دیده می‌شود مانند «یک چند زدرد عشق زاری کردم (فرخی، ۱۲۹)» (همان، ۵۱) زاری کردم، فعل مرکب نیست بلکه زاری مفعول و کردم، فعل ساده است به معنای انجام دادم.

مورد دیگر «آرایش کردن» است در «چو آرایش کند او را فراوان (ویس۴۲)» (همان، ۵۱) در این شاهد فعل مرکب است اما این فعل را می‌توان به صورت مفرد نیز به کار برد، مانند‌ «او آرایش کرد/ او آرایش شد». مورد دیگر از ترکیب کرد با اسم، جمله «اگر عقاب سوی جنگ او شتاب کند» (فرخی۲۱۸) (همان، ۵۱) است. در این شاهد نیز «شتاب کند» فعل مرکب نیست و فعل کند، ساده است و می‌توان گفت: «شتابی کند»/ «شتابی شود». درباره شواهد ایشان از ترکیبِ صفت با کرد، باید گفت در همه موارد، فعل کرد ساده است به معنای گردانید نه مرکب و صفتِ پیش از آن، مسند. مثل «تهی کردی از پیل هندوستان (فرخی۵۶) و «ملائکه را آگاه کرد که من بنده را از همه چیز پاک کردم» (سیستان ۵۱) و «پسرش را فرمود تا در حصار استوار کند (مجمل ۳۶۷) و ... (همان، ۵۱) در این شواهد «تهی، آگاه، پاک و استوار» مسند است و می‌توان گفت: هندوستان تهی، ملائکه آ‌گاه، همه چیز پاک، در استوار.

۴. دکتر تقی وحیدیان و غلامرضا عمرانی درباره فعل‌های مرکب با کرد مثال‌های زیر را آورده‌اند: فروگذار کردن، بازگو کردن، عرضه کردن، فراموش کردن، مطرح کردن، حاصل کردن، حاصل کردن، اداره کردن، سرازیر کردن، ارزانی کردن، دریافت کردن، فراهم کردن، عوض کردن» (وحیدیان، ۱۳۸۳: ۶۱) و مثال‌های دیگری می‌توان افزود، چون «ترسیم کردن، توصیف کردن و برپا کردن» نکته آنکه این مثال‌ها خارج از جمله نیز جزء فعل مرکب‌اند و در طبقه واژگانی دیگری نمی‌گنجند. البته با معیار آزمودن در جمله می‌توان به فعل مرکب بودن بودنشان پای فشرد و اینکه همه موارد به مفعول نیازمندند و این خود مُهر تأیید گفتار ماست مبنی بر متعدی بودن آن‌ها.

نتیجه: با دقت نظر زبان‌شناسان و دستورنویسان و نقادی دیدگاه‌های آنان و نیز با دقت در مثال‌ها و شواهد درمی‌یابیم فعل‌های «کرد و شد» به دو صورت ساده و مرکب به‌کار می‌روند و صورت مرکب و نیز ساده فعل کرد همواره متعدی است، و هر گاه به جای کرد در جمله‌های هم‌ساخت، فعل شد را جایگزین نماییم؛ جملات حاصل دو جزئی با فعل لازم است؛ چه «شد» ساده باشد چه مرکب.

 

منابع
• اکبری شلدره، فریدون، با فعل مرکب چه کنیم؟ رشد آموزش زبان و ادب فارسی، سال پانزدهم، شماره ۵۸، تابستان ۸۰
• باطنی، محمدرضا، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴.
• بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، سعدی، ۱۳۶۸.
• ناتل خانلری، پرویز، دستور تاریخی زبان فارسی، تهران، توس، چاپ اول، ۱۳۷۲.
• جمال‌زاده، محمدعلی، یکی بود یکی نبود، تهران، کانون معرفت، ۱۳۴۳.
• میرعابدینی، حسن، صد سال داستان‌نویسی ایران، تهران، نشر چشمه، چاپ سوم، ۱۳۸۳.
• وامقی، ایرج، بیژن‌نامه، آشنا، سال سوم، شماره ۱۶، ۱۳۷۳.
• وحیدیان کامیار، تقی و عمرانی، غلامرضا، دستور زبان فارسی ۱، تهران، سمت، چاپ ششم، ۱۳۸۳.

 

 


۳۷۶۵۲
کلیدواژه (keyword): کرد و شد,فعل ساده اسنادی و غیراسنادی,فعل مرکب,فعل متعدی و لازم,
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید