نُزهتگه ارواح: بررسی کهن الگوی «بهشت = آسمان» در ادبیات ایران
-
دکتر علی اصغر فیروزنیا
۱۳۹۸/۱۱/۰۸
مطالعه کهن الگوی «بهشت = آسمان» در باورهای اقوام آریایی، ما را به سرچشمه مشترک این باور در فرهنگ کهن آنان میرساند. اقوام آریایی از جمله ایرانیان باستان، آسمان را مترادف با بهشت میدانستهاند. نشانههایی از این کهن الگو در شعر و نثر فارسی به جا مانده است. این نوشتار در پیوند با تعبیری از کتاب «کویر» اثر علی شریعتی است که در «ادبیات پیشدانشگاهی» آمده است.
کهن الگو (Archetype) به شیوههای روایی مکرر، الگوهای عمل داستانی و انواع شخصیت یا تصاویری اشاره دارد که در آثار ادبی و نیز در اسطورهها، رویاها و حتی در شیوههای آیینی اجتماعی ظاهر میشوند. بهنظر میرسد این الگوها منعکسکننده مجموعهای از شکلها یا الگوهای جهانشمول و اولیه در روان انساناند که تجسم مؤثر آنها در یک اثر ادبی موجب واکنش عمیق از سوی خواننده آگاه میگردد. زیرا خواننده نیز کهن الگوهای بیانشده نویسندگان را در روان خود دارد. یکی از تصاویری که مکرراً در آثار ادبی دیده میشود، عبارت است از تصویر بهشت (ر.ک./ ایبرمز، ۱۳۸۴: ۱۸).
باور مورد نظر در بین اقوام آریایی ریشه و پیشینه کهنی برخوردار است. میدانیم که «هند و اروپایی به اقوامی اطلاق میشود که در روزگارانی بس کهن در نواحی واقع در جنوب سرزمین روسیه امروزی در دشتها و استپهای میان جنوب سیبری، دریاچه آرال، شمال بحر خزر و شمال قفقاز میزیستند.
چنانکه از مدارک و قراین برمیآید، اقوام هند و اروپایی تا اواخر هزاره سوم پیش از میلاد در سرزمین مشترک اولیه خود میزیستند و از آن زمان به بعد، بنابر ضرورت، به مهاجرت از سرزمین اصلی خود ناچار شدند.» (باقری، ۱۳۸۳: ۲۸)
پراکندگی قوم اولیه آریایی، دگرگونی باورها و رسوم را در بین آنها موجب گردید. با این همه، مداقه در آثار ادبی و لغات زبانهای ملل آریایی ما را در ریشهیابی افکار و عقاید در میان این اقوام مدد میرساند.
«heaven» در زبان انگلیسی، هم به معنی بهشت است و هم به معنی آسمان (ر.ک. هزاره، ۱۳۸۵: ۷۴۱)
از منظر لغتشناسی، لغت مذکور انگلیسی با واژه «هوا» (به معنای آسمان) در زبان فارسی سنجیدنی است.
پورداوود درباره اشتراک عقاید و اعیاد اقوام آریایی چنین نوشته است: (جشن فروردین اوقات نزول فروهرهاست از آسمان برای دیدن بازماندگان. نظیر این جشن در سایر ادیان قدیم و جدید نیز موجود است و آن را عید اموات گویند در نزد هندوان نیز ستایش نیاگان (پیتارا) شباهتی به فرودگان ایرانی دارد. رم [ی]ها نیز ارواح مردگان را به اسم مانس پروردگارانی تصور کرده، فدیه تقدیم آنها میکردند. آنها عقیده داشتند که روح پس از به خاک سپرده شدن بدن به یک مقام عالی میرسد هر چند که معمولاً آرامگاه آن در داخل زمین است ولی قادر است که در روی زمین نفوذ و تسلطی داشته باشد و به واسطه فدیه و قربانی توجه او را از عالم زیرین به سوی خود میکشیدند. در قبرستانها در ماه فوریه عیدی برای مردگان میگرفتند و فدیه و هدیه نیاز مینمودند» (پورداوود، ۱۳۷۷: ۵۹۳).
همانطور که میدانیم در ایران قدیم، مراسم چهارشنبهسوری در سیصد و شصتمین روز سال (یعنی آغاز جشن گاهنبار همسپتمدم = روز بیست و ششم اسفندماه) برگزار میگردید «و معتقد بودند در این روز فَروهرهای نیاکان به زمین فرود میآیند و این آتش برای راهنمایی آنهاست» (یا حقی، ۱۳۸۹: ۳۰۶)
بعضی معتقدند که عقاید آریایی در اروپا، کمکم رنگ مسیحی به خود گرفت: «آتشافروزی آغاز بهار به جشن فِصَح مبدل گردید، عیدی که حضرت عیسی در سومین روز شهادتش از گور برخاست و بهسوی جهان مینوی به آسمان صعود کرد» (رضی، ۱۳۸۵: ۱۲۲).
باورهای آریایی بعدها با آیینهای جدید مردم ایران زمین نیز آمیخته شد و در ادب فارسی بازتاب یافت.
«گاهی آسمان به مفهوم عالم بالا (غیب) و آسمانی، به معنی الهی و از عالم بالا در ادب فارسی به کار رفته و رنگ آبی آسمان نیز با معنویت و نیایش پیوندی خاص یافته است. در فرهنگ اسلامی غالباً بهشت در آسمان تصور شده و جایگاه ملایک و تقدیر الهی. سرزمین بازگشت روح پس از مرگ نیز آسمان بوده است» (یاحقی، ۱۳۸۹: ۴۶).
در شاهنامه راجعبه فرجام کار رستم، از قول او به شغاد میخوانیم که روح انسان پس از مرگ نیز آسمان میرود:
تهمتن چنین داد پاسخ بدوی
که ای مرد بدگوهر چاره جوی
سرآمد مرا روزگار پزشک
تو بر من مپالای خونین سرشک
فراوان نمانی، سرآید زمان
کسی زنده برنگذرد باسمان (یا حقی، ۱۳۷۰: ۴۳۳)
بهشت، که اصلاً به معنی بهترین مکان است، جایی است که روان نیکوکاران پس از مرگ در آن جاودان باشد (ر.ک. یاحقی، ۱۳۸۹: ۲۲۹).
صفتِ «برین» که برای بهشت آمده است نیز ریشه در همین کهن الگو دارد:
سوسن کافور بوی، گلبُن گوهرفروش
زمی ز اردیبهشت گشته بهشت برین
(ادبیات پیشدانشگاهی، ۱۳۹۱: ۷۹)
به گمان اسلامی ندوشن، رنگ آبی کاشیهای مساجد اصفهان مبین آسمان است و همان کنایه مینو را در خود مینماید (ر.ک. ادبیات فارسی ۲، ۱۳۸۸: ۱۰۶).
در شعر حافظ، ترکیب زیبای «نُزهتگه ارواح» آمده است:
گر به نزهتگِه ارواح بَرَد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند (حافظ، ۱۳۶۴: ۲۶۱)
زنده یاد شریعتی نیز در کتاب کویر، با الهام و اقتباس از شعر حافظ، آسمان را «نزهتگه ارواح پاک» دانسته است:
«آسمان، کشور سبز آرزوها، چشمه مواج و زلال نوازشها، امیدها و ... انتظار! انتظار! ... سرزمین آزادی، نجات، جایگاه بودن و زیستن، آغوش خوشبختی، نزهتگهِ ارواح پاک، فرشتگان معصوم، میعادگاه انسانهای خوب، از آن پس که از این زندان خاکی و زندگی رنج و بند و شکنجهگاه و درد، با دستهای مهربان مرگ نجات یابند! » (ادبیات پیشدانشگاهی، ۱۳۹۱: ۸۶)
یکی از محققان راجع به باورِ گذشتگان نسبت به آسمانمینویسد:
«در باورشناسی باستانی، آسمان در گوهر و نهاد، پیراسته و همگون است و جایگاه جانهاست. زمین و زمینیان در گوهر و نهاد، آمیخته و سرشتهاند و ناهمگون؛ اما آسمان و آسمانیان، سادهاند (= بسیط) و به دور از آمیختگی و سرشتگی. از آن است که در آنها دگرگونی راه ندارد و مانند پدیدههای زمینی و گیتیگ، حالهای گوناگون ندارند.
بر پایه همین باور باستانی است که حافظ آسمان را ساده دانسته است و سادگی و پُرنقشی را نغز و نازک در کنار یکدیگر نهاده است و چیستانی هنری و پندار خیز پدید آوزده است:
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش؟
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست» (کزازی، ۱۳۸۵، ج۱: ۱۷۳)
نتیجه
تأمل در ادبیات فارسی، ما را به نشانههای بازمانده از کهن الگویی رهنمون میگردد که در بین اقوام آریایی بوده است. بازتاب این سرنمون ازلی، در شعر و نثر فارسی از سدههای پیش تا به امروز قابل پیگیری است. ایرانیان باستان همچون دیگر اقوام آریایی، بهشت را با آسمان یکی میدانستهاند.
منابع
۱. ایبرمز، میپر هوارد، فرهنگ توصیفی اصطلاحات ادبی، مترجم سعید سبزیان، چ ۱، تهران، رهنما، ۱۳۸۴.
۲. باقری، مهری، تاریخ زبان فارسی، چ ۹، تهران، قطره، ۱۳۸۳.
۳. پورداوود، ابراهیم، یشتها (جلد اول، ترجمه و تفسیر)، چ۱، تهران، اساطیر،۱۳۷۷.
۴. پارسانسب، محمد و دیگران، زبان و ادبیات فارسی پیشدانشگاهی، چ ۱۸، تهران، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، ۱۳۹۱.
۵. داودی، حسین و دیگران، ادبیات فارسی ۲، چ ۱۲، تهران، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، ۱۳۸۸.
۶. حافظ، شمسالدین محمد، دیوان غزلیات، چ ۲، تهران، صفی علیشاه، ۱۳۶۴.
۷. حقشناس، علیمحمد، هزاره، چ۷، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۵.
۸. کزاری، میرجلالالدین، نامه باستان، چ۵، تهران، سمت، ۱۳۸۵.
۹. رضی، هاشم، جشنهای آتش، چ۴، تهران، بهجت، ۱۳۸۵.
۱۰. یاحقی، محمدجعفر، بهین نامه باستان، چ۲، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰.
۱۱. یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، چ۳، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۸۹.
۴۶۵
کلیدواژه (keyword):
کهن الگو، بهشت، آسمان، علی شریعتی، کویر