عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

تجلی مفاهیم شهید و شهادت در شعر شاعران انقلاب اسلامی

تجلی مفاهیم شهید و شهادت در شعر شاعران انقلاب اسلامی
شهید و شهادت از عالی‌ترین مفاهیم شعر انقلاب اسلامی‌اند. شاعران انقلاب به مجاهدان صحنه‌های نبرد که خاصه اولیاءالله محسوب می‌شوند، عشق می‌ورزند؛ چرا که اینان محبّان صادق خدا هستند. مشاهده از جان گذشتگی‌های رزمندگان اسلام و شوق آنان برای رسیدن به شهادت، مفهوم شهید و آرزوی شهادت را بارها در شعر شاعران جلوه‌گر ساخت. شاعران انقلابی نیز این مفاهیم را در آثار خود فراوان به‌کار برده و در این زمینه کوشش بسزایی کرده‌اند.

مقدمه
از جمله عواملی که باعث طرح مفهوم «شهادت» در ادبیات انقلاب گردید جنگ تحمیلی و هشت سال دفاع مقدس بود و فداکاری‌ها، حق‌طلبی‌ها، ایثار و شهادت‌طلبی رزمندگان یادآور واقعه عاشورا و حوادث پس از آن گردید.

بی‌تردید واژه شهادت در ادبیات منظوم دفاع مقدس از پربسامد‌ترین واژه‌ها به شمار می‌رود و کمتر شعری را می‌توان یافت که مستقیم یا غیرمستقیم به شهادت نپرداخته باشد. شعر زیر که مطلع و مقطع غزلی است به نام «سبزترین فصل»، گرچه رنگ و بوی حماسی دارد ولی با یاد شهیدان سروده شده و دارای لحن محکم و حماسی است:‌
ز جاده‌های خطر بوی یال می‌آید
کسی از آن سوی مرزِ مُحال می‌آید
به لحظه‌لحظه این روزهای سرخ قسم
که بوی سبزترین فصل سال می‌آید
(تنفس صبح، ۱۳۶۳‌ :۷۸)

شهادت امری عینی و ملموس است. شعرهای سروده شده در این باب مبتنی بر دیده‌ها و محسوسات پیرامون شعر و فارغ از بُعد زمان و مکان بوده است. یاد «شهدا» از مضامین برجسته ادبیات انقلاب است و این یادکرد با انگیزه عبرت‌آموزی و غفلت‌زدایی صورت گرفته است.

«شهادت نوعی مرگ نیست بلکه شهادت صفتی است از حیات معقول و شهید از فنا رسته و به ابدیت و بقا پیوسته [است]».
(مردانی نوکنده، ۱۳۸۴:‌ ۱۰۱)

شاعران انقلاب نیز به موضوع شهادت ارج می‌نهند و آن را یک ارزش برتر معرفی می‌کنند و گاه خودشان نیز آرزوی شهادت نموده‌اند؛ چنانکه علیرضا قزوه می‌گوید:
گل اشکم شبی وا می‌شد ای کاش
همه دردم مداوا می‌شد ای کاش
به هر کس قسمتی دادی خدایا
شهادت قسمت ما می‌شد ای کاش
(قزوه، ۱۳۷۶: ۴۸)

از دیدگاه متون اسلامی پرمحتواترین عنوان در راستای تکامل انسان «شهید» و «شهادت» است. شهید با قطرات خون سرخ و زیبایش راه اصلی انسان و خط اصیل سعادت بشر را علامت‌گذاری می‌کند تا رهروان در طول مسیر، راه را گم نکنند و با پی‌گرفتن نشانه به سعادت ابدی دست یابند.

 

دلجویی و تسلّی بخشیدن به خانواده‌های شهدا
یکی دیگر از مفاهیم و موضوعات جنگ، بازماندگان شهدا، خصوصاً فرزندان و همسران و مادران آن‌هاست. این رویکرد به‌گونه‌های مختلف در شعر دفاع مقدس بازتاب داشته است. شاعر انقلاب گاهی زبان حال آن‌ها را بیان می‌کند و گاهی احساسش نسبت به آن‌ها را در قالب شعر می‌سراید.

خانواده‌های محترم شهدا، به‌خصوص مادران شهید که فرزند دلبند خود را از دست داده‌اند، یقیناً غم جانکاهی بر آنان مستولی می‌شود و چنین غم و اندوهی طبیعی به‌نظر می‌رسد. شاعر متعهد با زبان شعر از مردم دعوت می‌کند که با عرض تسلیت به خانواده‌های شهدا و حضور یافتن در مجلس سوگ عزیزان از دست رفته، گوشه‌ای از غم و آلام آنان را بکاهند.

«شهید‌پروران، خَجِل و سرافکنده نیستند بلکه آبرومند، مفتخر و صابرند و محبوب خدا. آن‌ها به یاد خدا دل‌خوش‌اند. و از هیچ‌کس جز خدا انتظار ندارند و با شهدایشان ارتباط دارند و از خدا و رسول و رهبر خویش اطاعت می‌کنند و فرمانروای معنوی جامعه [هستند].»
(ولوی، ۱۳۷۸:‌ ۴۷)

خانواده‌های شهدا، علاوه بر داشتن تناسب سنخیت روحی و اعتقادی با «شهید»، دارای علائق و دلبستگی‌هایی نَسَبی و سببی با «شهید» نیز هستند. لذا هم در محضر خداوند از جایگاه اجتماعی و مقام بالایی برخوردارند و هم در نزد مردم مسلمان و مؤمن مورد احترام ویژه قرار می‌گیرند.

بازماندگان شهدا به ادامه راه شهید تا پیروزی حق علیه باطل تأکید می‌کنند و با قسم به خون شهیدان خود، در تداوم راه آنان می‌کوشند:
کس راز حیات او نداند گفتن
بایست زبان به کام خود بنهفتن
هر چند میان خون  خود خفت ولی
سوگند که خون او نخواهد خفتن
(در کوچه آفتاب، ۱۳۶۳: ۴۲)

 

خود اتهامی و فقدان مفاخره
نظاره شهیدانی که بر تخت روان دست‌ها و با سوگ و سوز بدرقه می‌شوند و حضور عاشقان و پاک‌بازان جوانی که در جبهه‌ها حماسه می‌آفرینند شاعران را به درنگ در خویش می‌کشد تا خود را با رزمندگان اندازه بگیرند و فاصله خود را با آنان دریابند.

در چنین شرایطی، شعر فریادی است که شاعر بر سر خویش می‌کشد. این خود اتهامی در نوسروده‌ها فراوان دیده می‌شود. سلمان هراتی، قیصر امین‌پور، علیرضا قزوه و محمد‌رضا عبدالملکیان و بسیاری دیگر از شاعران در سروده‌های خویش این نهیب و فریاد را همواره بر سر خویش می‌کشند و اندوهناک و نگرانِ ماندن و رسوب خویش‌اند.
دل در تب لبیک، تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
(تنفس صبح، ۱۳۶۳: ۱۹)

 

تشییع پیکر شهیدان و وداع با آنان
یکی از خاطره‌های جاودانه و فراموش نشدنی دوران دفاع مقدس، خاطره تشییع جنازه شهیدان است. در این مراسم، حزب‌الله با تکیه بر اصول و بنیاد‌های خدشه‌ناپذیر انقلاب، با فریاد‌های بلند‌ خود با خون شهید بیعتی تازه می‌کردند و وداع‌شان با شهیدان، همواره با سوز درون و داغ و درد همراه بود.

در جریان دفاع مقدس بارها دیده می‌شد که نزدیکان شهید در آخرین وداع، بوسه‌ای بر رخسار گلگون شهید می‌زنند. شاعر این عصر، قیصر امین‌پور از اینکه کسی بتواند بر آفتاب بوسه بزند اظهار شگفتی می‌کند:

نوشیدن نور ناب، کاری است شگفت
این پرسش را جواب، کاری است شگفت
تو گونه یک شهید را بوسیدی
بوسیدن آفتاب، کاری است شگفت
(در کوچه آفتاب، ۱۳۶۳: ۶۱)

شاعران گاهی از زبان مادران شهید؛ این شیر‌زنانی که گاه پیکر فرزندان قهرمان خود را به دست خود به خاک می‌سپردند، با شهیدان به نجوا نشسته‌اند و حاصل آن به مرثیه‌ای این چنین سوزناک بدل شده است:
تمام چهارده سالگی‌اش را در کفن پیچیدم
با همان شور شیرین‌گونه‌ای که کودکی‌اش را قنداق می‌پیچیدم
مظلوم کوچک من/ با پای شوق خود رفته بود و اینک با شانه‌های شهر بازش آورده بودند
(هراتی، ۱۳۷۶: ۱۵)

شور و وجدی که در جبهه موج می‌زند و صحنه‌های تکان‌دهنده آن هر شنونده و بیننده‌ای را در خویش فرو می‌برد و  در قبال این حماسه به اعتراف صادقانه وا می‌دارد و شاعر از حقارت خود سخن می‌گوید و با دیدن صحنه‌های شگفت ایثار و شهادت و جانبازی و دلاوری رزمندگان، خود را سرزنش می‌کند و به اتهام خود می‌پردازد:
جنگ را نگفتیم/ ما جنگ را تنها شنیده‌ایم/ یا از ورای فاصله‌ها/ از دور دیده‌ایم/ اما ما جنگ را نبودیم/ بودن/ یعنی میان حادثه بودن
(تنفس صبح، ۱۳۶۳: ۳۸)

ثَبات دین، ملیت و تجربه‌های کلاسیک، به ادبیات انقلاب هویتی ویژه می‌بخشد و برخلاف برخی آثار گذشته پیش از انقلاب که شاعران نام را در دشنام به گذشته و ارزش‌های پیشین می‌جستند و گاه مردم را مرکز اتهام قرار می‌دادند، ادبیات دفاع مقدس مردم‌گرا، دین‌گرا و گذشته‌باور است.

در آثار ادبی معاصر، هم‌پیوستگی با گذشته احساس می‌شود و هم باورهای زنده، زیبا و دینی آن جریان دارد و هم مردم‌ستایی رسم و شیوه و رویکرد غالب است. حتی گاه شاعر و نویسنده چنان از شوکت و شکوه و شعور مردمی به وجد می‌آید و شگفت‌زده می‌شود که به نوعی خود‌اتهامی می‌پردازد.

«غزل تقویم‌ها» نمونه کاملی از غزل‌هایی است که شاعر با محتوای شرم از شهیدان، پای در گِل مانده و با شِکوه از غفلت خود و دیگران و دور ماندن از خیل یاران شهید، آن را سروده است:
عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم‌ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
(تنفس صبح، ۹۷، ۱۳۶۳)

«طنین مظلومیت و حزن و اندوه ویژ‌ه‌ای که در وزن و آهنگ خاص واژه‌ها و ترکیبات این غزل نهفته است، به توفیق شاعر در بیان احساس و اندیشه‌اش کمک شایانی کرده است. اغراق شاعرانه در این غزل به فضای حماسه‌گونه شعری در عین حال حزن‌انگیز بودن آن کمک کرده است.»
(حسینی، ۱۳۸۱: ۲۳)

 

ترسیم سیمای جانبازان
یادگاران هشت سال دفاع مقدس، جانبازانی هستند که از جنگ تحمیلی آثار و نشانه‌هایی در بدن آن‌ها وجود دارد. جانبازان با ایثار و نثار جزئی از بدن خود در راه دفاع از آرمان‌ها و اندیشه‌های انقلاب نماد و اسوه ایثار و از خودگذشتگی به‌شمار می‌روند.

امین‌پور نیز، همچون سایر شاعران دفاع مقدس، در شعر خود، به ترسیم سیمای جانبازان پرداخته است.

او در غزل زیر با بیان زیبا و صمیمی از راز و نیاز شِکوه‌آلود جانبازی با خداوند و درد دل با شهیدان این‌گونه می‌سراید:
«به بارعام شما  هم مرا اجازه نداد
چه گویم؟ از که بگویم؟ خدا اجازه نداد
قرار بود شما تا خدا مرا ببرید
شما قبول نکردید یا اجازه نداد
به گَردِ قافله نزدیک بود ما برسیم
ولی به وقت رسیدن به ما اجازه نداد
دل از دریچه زخمم سر پریدن داشت
در این معالجه دردا، دوا اجازه نداد!»‌
(تنفس صبح، ۱۳۶۳: ۱۲۴-۱۲۳)

غزل «به یاد ساقه شکسته» نیز با یاد جانبازان و تجلیل از سلحشوری‌های آنان سروده شده است و امین‌پور با به‌کارگیری مفاهیم غنی اسلامی و اصطلاحات عرفانی سعی می‌کند عرفان جانبازان و اعتقاد دینی آنان را نیز بیان کند:‌
تو عقل سرخ شهابی، تو فصل سبز نیازی
تو شرح گلشن رازی، اگر درست بگویم
دل مسافر من هم به یاد ساقه‌ات ای گل
شکسته خواند نمازی، اگر درست بگویم
(همان، ۹۳)

شاعر و نویسنده ادب مقاومت برای خود نمی‌نویسد و در کلامش لاف و فریب  وگریز راه ندارد. قلم در دست او برای هوشیار‌سازی است. او شرف کلام را می‌شناسد و آن را برای بیان نارضایتی‌های اجتماعی ناشی از مؤلفه‌های ستمگرانه به ‌کار می‌برد.

در نگاه امین‌پور جانبازان چون با عشق و علاقه در راه معبود زخمی شده‌اند این زخم و نشان آن‌ها بسیار ارزشمند و مقدس است:
صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق نامی برای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه زخم‌های تو نیست
به آن زخم‌های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
(آینه‌های ناگهان، ۱۳۸۸:‌ ۱۴۲-۱۴۱)

و این دلاوری‌ها و رشادت‌های جانبازان شاعر را بر آن می‌دارد که به مقام والای آنان افتخار کند.


مفقودان دفاع مقدس
«شاعر امروزِ ایرانی می‌تواند یک بار دیگر همانند فرزانه طوس مثنوی حماسه بسراید و این بار قهرمان شعرش نه رستم دستان که شهیدان بزرگواری هستند که می‌توانند مثنوی معنوی را جانی دوباره ببخشند و تمثیل‌ها را از صحنه‌های نبردی انتخاب  کنند که از تراوش خون و جان است. عارف فرزانه ایران امروز می‌تواند تذکرئ الاولیاء با مضمون شهیدان گمنام به رشته تحریر درآورد»
(منصوری لاریجانی، ۱۳۸۹: ۲۳۵)

یکی دیگر از رویکرد‌های دفاع مقدس، رزمندگانی بودند که در جریان جنگ تحمیلی به جبهه‌های نبرد اعزام شدند ولی از سرنوشت آن‌ها اطلاعی در دست نیست. برخی به اسارت رفته و برخی به شهادت رسیده‌اند و جسد این شهیدان در مناطقی که به دست دشمن افتاده باقی مانده است؛ موضوعی که جان‌سوزترین محتوا را به شعر جنگ داده است.

تنت‌ خونی، لباست پاره‌پاره
خودت ماهی و چشمونت ستاره
نمی‌دونم کجایه قبرت اما
الهی نور به قبرت بباره
(قزوه، ۱۳۷۵: ۴۷)

امین‌پور در «دستور زبان عشق» از این سربازان گمنام یاد می‌کند:

دلم را ورق می‌زنم/ به دنبال نامی که گم شد/ در اوراق زرد و پراکنده این کتاب قدیمی/ به دنبال نامی که من/ شعرهایم که من هست و من نیست/ به دنبال نامی که تو/ توی آشنا- ناشناس تمام غزل‌ها/ به دنبال نامی که او/ به دنبال اویی که؟
(دستور زبان عشق، ۱۳۸۶:‌ ۲۰)

و این‌گونه از کاروان شهدا و ایثارگران جاماندنِ شاعر، وی را به تحسّر و متهم کردن خویش وا می‌دارد.

 

بیان درد، دغدغه و اعتراض به افول ارزش‌‌ها
مشاهده بی‌دردی‌ها، غفلت‌ها و غفلت‌زدگان، نادیده گرفتن ارزش‌های جنگ و انقلاب و دهن‌کجی مرفهین بی‌درد و دنیامداران به  جبهه و اهالی آن باعث شد تا موجی از اعتراضِ شاعرانه شکل بگیرد و دلیلی باشد بر نگرانی شاعران، زیرا دستاوردهای ایثار و شهادت و فداکاری شهدا و رزمندگان را بربا‌درفته می‌دیدند.

پیشتاز پرداختن به این موضوع، قیصر امین‌پور است. وی در این رباعی، توصیف شکوهمند شهیدان، دلتنگی برای شهیدان و حسرت خود را این‌گونه بیان می‌کند:‌
گفتم غزلی به نامت آغاز کنم
آغاز نشد
با نام تو یاد خویش دمساز کنم
دمساز نشد
گفتم که ز تنگنای این کهنه قفس
تا هست قفس
پر باز کنم سوی تو پرواز کنم
پر باز نشد»
(در کوچه آفتاب، ۱۳۶۳: ۵۵)

هر حادثه‌ای که در خلال جنگ پیش می‌آمد و هر چه ‌شمار شهیدان فزونی می‌گرفت از خودگذشتگی و استقامت مردم، به‌ویژه  جوانان،‌ بیشتر می‌شد.

بسیاری از جوانان پس از بازگشت از جبهه به شاعری روی می‌آوردند و پس از کنار گذاشتن تفنگ، سلاح قلم را بر می‌گرفتند تا از درد و دلتنگی خود بنویسند.

در واقع این دردواره‌ها بیان مستقیم رنج و دردی است که شاعر خود و مردم را با آن عجین می‌بیند؛ درد و رنجی که در نهایت نام دیگر شاعر می‌شود و حضور خود را تثبیت می‌کند.

درد، حرف نیست/ درد نام دیگر من است/ من چگونه خویش را صدا کنم.
(آینه‌های ناگهان، ۱۳۸۸: ۱۸)

امین‌پور در قسمتی از شعر «درد‌‌واره» می‌گوید که مردم دردهای خویش را دارند و این از شناسنامه‌های آن‌ها پیداست و آن قدر این طرف و آن طرف شد که پاره‌پاره گشت. در حقیقت کلمات او با کلمات همین مردم و درد و دل شعرهایش، با دردهای مردم زمانه‌‌اش یکی بود:

دردهای من/ گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست/ درد مردم زمانه است/ مردمی که چین پوستینشان/ مردمی که رنگ روی آستینشان/ مردمی که نام‌هایشان/ جلد کهنه شناسنامه‌ها‌شان/ درد می‌کند»
(آینه‌های ناگهان، ۱۳۸۸: ۱۶)

بعد از اتمام جنگ، بسیاری از ارزش‌ها به افول گرایید. سوء‌استفاده‌ها و بی‌اعتنایی صاحبان زر و سیم به طبقات محروم، رواج تملق و چاپلوسی، از یاد رفتن ایثار و مجاهدت‌های دلیر‌مردان جبهه حق و بی‌اعتنایی به آن‌ها در این برهه از تاریخ موضوع مهم شعر دفاع مقدس گردید.

دسته گل‌ها دسته‌دسته می‌روند از یادها
 شمع روشن‌کرده‌ای در رهگذار بادها؟
سخت گمنامید اما، ای شقایق سیرتان
کیسه می‌دوزند با نام شما، شیادها!
(قزوه، ۱۳۷۶: ۲۲)

امین‌پور در کتاب «گل ها همه آفتاب گردانند» اشعاری دارد که در واقع نوعی بَثّ‌الشکوی است:
کشت تقدیر تو ما را به که باید گفت؟
مُردم از درد، خدا را به که باید گفت؟
مو به مو  حادثه بارید به هر بندم
تیز باران بلا را به که باید گفت؟
هر دمی دردی و هر ثانیه سالی بُود
 شرح این ثانیه‌ها را به که باید گفت؟
(گل‌ها همه آفتاب گردانند، ۱۳۸۰: ۱۳۳)

«این نوع سروده‌ها که هم از لحاظ درون‌مایه، پرخاش‌آمیز، مقاوم و تسلیم‌ناپذیرند، هم از نظر لفظ و آهنگ به پاره‌های سرخ شده‌ای می‌مانند که از زیر ضربان پتک آهنگری زورمند بر سندان می‌جهند، شراره‌اند و شررافکن که به آن‌ها شعر انتقاد یا اعتراض می‌گویند.»
(یوسفی، ۱۳۷۳: ۷۷)

شاعران بسیاری در حوزه شعر انتقاد یا اعتراض سخن گفته‌اند از جمله سلمان‌ هراتی در شعر سپید «پاسخ یک نامه» در پاسخ به کسانی که درکوران حوادث خود را به آن سوی آب رساندند و با مفاخره و مباهات به این سوماندگان به شکلی موذیانه دهن‌کجی می‌کنند، شادی‌ها و تمتّعات حقیر و بی‌عمق خود را به شکلی اغراق‌آمیز به رخ آنان می‌کشند و برحقانیت خود در گریز از وطن پای می‌فشرند:

تعارف کردی دوستمان داری/ در نامه‌ای/ در پاکتی که به تمبری از/ آسمانخراش‌های واشنگتن آلوده است/ اینجا درخت و آب/ پرنده و آفتاب و میلیون‌ها دست آسمان را آکنده‌اند/ مرتب گل‌هایی می‌شکوفند.
(هراتی، ۱۳۷۶: ۷۵)

در سیر این‌گونه سرودن، به‌ویژه در شعر شاعرانی که وفادار و باورمندِ اصول و مبانی انقلاب‌اند و خود روزهای عشق و پاکبازی و مناجات‌های شبانه را تجربه کرده‌اند، این اعتراض تنها متوجه  جامعه نیست که خود را نیز در تیررس تیغ آخته به اعتراض قرار می‌دهند.

دغدغه و هراس، چیز دیگر شدن و با آن روزها و عظمت‌ها فاصله گرفتن فضایی در شعر می‌سازد که شاعر همواره مانند دیگران خود را زیر تازیانه تنبیه و اعتراض قرار می‌دهد و حتی به مجامعی که با عنوان حقوق بشر بر ستم‌هایی که بر ملت ایران رفت و سکوت اختیار کردند فریاد اعتراض خود را بلند می‌کند:

با این همه خبر/ در عصر شب/ در عصر خستگی/ در عصر بی‌عصب/ در روزنامه عصر/ از شرح حال ما اثری نیست/ در عصر خواب و خلسه و خمیازه/ در عصر آخرین خبر تازه/ از نام ما/ در روزنامه‌ها خبری نیست.
(آینه‌های ناگهان، ۱۳۸۸:‌ ۱۲۴)

قیصر امین‌پور به حمایت از مظلومان جهان نیز برمی‌خیزد و در اعتراض به ستم ظالمان بر توده‌های مظلوم و محروم، شعری برای فلسطین می‌سراید:
در انتهای کوچه شب، زیر پنجره
قومی نشسته خیره به تصویر پنجره
این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد
در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره
جز با کلید ناخن ما وا نمی‌شود
قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره
(همان: ۱۴۸-۱۴۷)

 

نتیجه
شعر دفاع مقدس در سیر تحول و ارتقای خود، عناصر فراوانی از فرهنگ شهید و شهادت را در خود گنجانده و در فاصله سال‌های ۶۰ تا ۶۴ از جلوه‌های فرهنگ دفاع مقدس سرشار است.

اگر چه شعر دفاع مقدس غالباً حول محور وقایع هشت سال جنگ تحمیلی، که برای ما مقوله‌ای اعتقادی است، دور می‌زند و از دنیایی سخن می‌گوید که همه ارض آن کربلا و همه ایامش عاشوراست و امروز به ظاهر موضوعی پایان یافته است، اما آتش شعر دفاع مقدس هنوز زبانه می‌کشد و می‌کوشد همچنان رسالت خویش عمل کند.

زنده نگه داشتن پیام، فلسفه، هدف و انگیزه هشت سال دفاع، شهادت و ایثار، همچنین انتقال فرهنگ مجاهده و جهاد  ارزش‌های والای آن به نسلی که از نزدیک هیچ یک از آن رشادت‌ها و مقاومت‌ها را لمس نکرده، بخشی از این رسالت است.

جامعه‌ای که با حسین و عاشورایش آشناست، همچون عاشورا زنده، زاینده، فزاینده و فاتح خواهد بود. شاعران انقلاب صادقانه حساسیت‌هایشان را در مواجهه با جهان و جامعه بیان می‌کنند، اهل تزویر نیستند، روح زمان به روشنی در اشعارشان بازتاب یافته است.

صدق شاعرانه در واقع گزارش صریح و راستین مناسبات شاعر با هستی، با جامعه و با تغییرات و تحولات اعتقادی آنان است.

آنان ملتزم به ایدئولوژی، متعهد به ارزش‌های مذهبی و اعتقادی و راسخ در اصول انقلاب و آرمان‌های جمعی هستند.

تجلیل از شهیدان به‌عنوان کسانی که در راه عقیده خویش به جهاد برخاسته و سپس در خون خویش غلتیده‌اند، همچنین تقدیس شهادت به مثابه فرهنگی اصیل و ماندگار در شعر فارسی سابقه‌ای دیرینه دارد.

«در سروده‌های آغازین دفاع مقدس، یاد شهدا با دعوت به حریم و خیزش و جهان همراه است. شاعر پس از تکریم و تجلیل شهید، خود و دیگران را به تداوم این راه دعوت می‌کند.»
(سنگری، ۱۳۸۶: ۵۴)
 

منابع
۱. امین‌پور، قیصر (۱۳۶۳)، تنفس صبح، تهران: سروش
۲. ـــــــــ (۱۳۶۳)، در کوچه آفتاب، تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
۳. ــــــــــ (۱۳۸۰). گل‌ها همه آفتاب گردانند، تهران: مروارید
۴. ــــــــــ (۱۳۸۶)،‌ دستور زبان عشق، تهران: مروارید
۵. ـــــــــــ (۱۳۸۸)، آینه‌های ناگهان، تهران: افق
۶. حسینی حسن (۱۳۸۱)، گزیده شعر و جنگ دفاع مقدس، تهران: حوزه هنری-
۷. سنگری محمد‌رضا (۱۳۸۰)، نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس، دوره ۳ جلدی، تهران: پاییزان
۸. قزوه، علی‌رضا (۱۳۷۵)، شبلی و آتش، تهران: اهل قلم
۹. ـــــــــــــ (۱۳۷۶)، از نخلستان تا خیابان، تهران: حوزه هنری
۱۰. مردانی نوکنده، محمدحسین (۱۳۸۴)، مهدویت و شهادت، تهران: شاهد
۱۱. منصوری لاریجانی، اسماعیل (۱۳۸۹)، آشنایی با دفاع مقدس، چ۵، قم: خادم‌الرضا (ع)
۱۲. ولوی، علی محمد (۱۳۷۸)، شاهدان شهادت، چ اول، تهران: شاهد
۱۳. هراتی، سلمان (۱۳۷۶)، دری به خانه خورشید، تهران: سروش

۱۴. یوسفی، غلام‌حسین (۱۳۷۳)، چشمه روشن، تهران: علمی

 

 

۲۲۹۷
کلیدواژه (keyword): آموزشی, تحلیلی,شهید,شهادت,شاعران انقلاب,
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید