جلوههای مقاومت در اندیشه و آثار سیمین دانشور
-
سمیه قلیپور
-
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
۱۳۹۸/۱۱/۱۳
سیمین دانشور نخستین نویسنده زنی بود که در ایران بهصورت حرفهای شروع به داستاننویسی کرد. او همچنین نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود. دانشور از نظر فن رماننویسی، یکی از خوشتکنیکترین رماننویسان ادبیات فارسی است. او با رویکردی فلسفی، اجتماعی و تاریخی سعی در نمایاندن راه حفظ ارزشهای ملی و انسانی داشته و به حق از موفقترین داستاننویسان این عرصه بوده است. رمانهای او، با زبانی ساده خواننده را با دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران (از زمان اتمام جنگ جهانی دوم) آشنا میکند و نوع زندگی روشنفکران، منتقدان و قهرمانان ایرانی را جلوهگر میسازد.
ادبیات مقاومت معمولاً به آثاری گفته میشود که تحتتأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانونگریزی و قانون ستیزی با پایگاههای قدرت، غصب قدرت و سرزمین و سرمایههای ملی و فردی شکل میگیرند. هدف این تحقیق، شناسایی مؤلفهها و شاخصههای ادبیات مقاومت در آثار سیمین دانشور بوده است. با توجه به بررسیهایی که انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که تقریباً تمامی مؤلفههای مربوط به ادبیات مقاومت را در آثار سیمین دانشور میتوان یافت، که از آن میان، جنگ و ملیگرایی اهمیت بیشتری دارند.
مقدمه
ادبیات داستانی، بهویژه رمان، بازتابدهنده واقعیات اجتماعی است. هر تحولی در نهادهای یک کشور بر بخشهای فرهنگی و ادبی آن بیشتر اثر میگذارد. همانگونه که منتقدان ادبی معتقدند: «اثر ادبی پیش از هر چیز در سنت زبانی و ادبی جای میگیرد و سنت زبانی و ادبی نیز به نوبه خود محاط در اقلیم فرهنگ عمومی است و با اوضاع عینی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، ارتباطش باواسطهتر است. البته قلمروهای فعالیت بشری همگی با یکدیگر در ارتباطاند. در نهایت امر میتوان بین وجوه تولید و ادبیات نوعی رابطه برقرار کرد» (ولک و وارن، ۱۳۷۳: ۱۱۳). این دیدگاه ضرورت توجه به بافت متن و به بافت موقعیت در رمان را نمایان میکند و در تحلیل رمان بر توجه هرچه بیشتر به این دو جنبه میافزاید.
ادبیات مقاومت با تکیه بر ویژگی ملیت یا دین، انسانها را به دفاع و مبارزه در برابر هر گونه استبداد دعوت مینماید. این نوع ادبیات با هدف اعتراض به ظلم و بیداد و مقابله با حاکمان جور نوشته میشود و درصدد بیدار کردن مردم علیه ظالمان زمانه است. این نوشتهها با تکیه بر آرمانخواهی و نوعدوستی، تصویری از جنایات استکبار را ارائه میکنند و از مظلومیت مردم جهان سخن میگویند.
از آنجایی که موضوع این پژوهش بررسی شاخصههای ادبیات مقاومت، بهطور اعم و بررسی شاخصههای ادبیات مقاومت در آثار سیمین دانشور، بهطور اخص است، ضروری میدانم ابتدا مقدماتی پیرامون انواع ادبیات و معرفی مختصر آنها بیان شود، سپس بهطور خاص ادبیات مقاومت و تاریخچه آن مورد بحث قرار گیرد.
ادبیات مقاومت
هدف ادبیات، بیدارسازی انسان، ایجاد آرامش روحی در وی و نیز تحقق آزادی برای اوست. «ژان پل سارتر» در اینباره مینویسد: «غرض از ادبیات، تلاش، و مبارزه است؛ تلاش و مبارزه برای نیل به آگاهی، برای تحری حقیقت و برای آزادی انسان و از این روست که نویسنده در مقابل عملی که میکند مسئول است و باید بداند برای چه مینویسد و دست به چه اقدامی زده است و چرا این اقدام مستلزم توسل به نگارش بوده است، زیرا سخن گفتن در حکم عمل کردن است» (پل سارتر، ۱۳۴۸: ۳۵).
با توجه به متعهد و ملتزم بودن ادبیات مقاومت، طبیعی است که نویسندگان و شاعرانی که نگاه انسانی و اجتماعی متوسطی دارند، نیز تحتتأثیر قرار میگیرند. «موج ادبیات ملتزم، بسیاری از نویسندگان و شاعران غیرحزبی را، که فقط تمایلات انساندوستانه و اجتماعی متوسطی داشتند، فرا گرفت و فیالمثل در دورهای کسی مثل احمد شاملو را بر آن داشت تا قطعه معروف «شعری که زندگی است» را بسراید و برای شاعر روزگار خود تکلیف ویژه معین کند» (یاحقی، ۱۳۷۴: ۹۰ ـ ۹۱).
شاعر متعهد یا به تصویر کشیدن مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، نوعی آگاهی و بیداری در مخاطب بهوجود میآورد و با ایجاد انگیزه در وی کمکش میکند تا رذایل اخلاقی را، که مطرود جامعه است، کنار بگذارد و فضایل اخلاقی را، که مورد پسند جامعه است، به مرحله اجرا درآورد. با توجه به موضوع مطرح شده بهتر است ابتدا به تعریف ادبیات مقاومت بپردازیم:
«ادبیات مقاومت به مجموعه شعرها، داستانها، نمایشنامهها، سرودهها، ترانهها و تصنیفهایی گفته میشود که در دوران خاصی از تاریخ ملتی یا قومی بهوجود میآید و هدف آن ایجاد روحیه مبارزه و پایداری در مردم است. معمولاً این نوع آثار در دوران خاصی بهوجود میآیند و اگر هنرمندانه پرداخته شوند، از حیطه ادبیات قومی و ملی فراتر میروند و بهصورت شاهکارهای ادبیات، ماندگار میشوند» (باروتیان، ۱۳۸۷: ۱۳۵).
«این نوع ادبیات کاربردی گسترده دارد، از جمله شرح و بیان مبارزه، پایداری، از جانگذشتگی و درد و رنج مردم مبارز در به دست آوردن آزادی، استقلال و رسیدن به برابری و از بین بردن جور و ستم و کوتاه کردن دست متجاوزان و اشتغالگران از سرزمین نیاکانی خود و دفاع از فرهنگ و سنتهای قومی و حمایت از دین و باورداشتهای مردمِ سرزمین خویش» (براتی، ۱۳۸۹:۷)
«ادبیات مقاومت تلاش دارد ریشه لغزشها و تهدیدات را پیدا کند و بشناساند؛ ادبیاتی که نشاندهنده وجدان بیدار در برابر خشونت دشمنان و بازگرداندن حقوق انسانی است. گاهی ادبیات مقاومت را با اصطلاحاتی مثل «ادبیات انقلابی»، «ادبیات مقابله» و ... میسنجند.
ادبیات مقاومت شامل همه ادبیاتی است که ذکر شد و حتی ظرفیتی بالاتر نیز دارد. ادبیات مقاومت در پژوهشهای خود، برخی از هدفها را محور قرار میدهد:
تمرکز بر موقعیت ناهنجاری که مردم در آن زندگی میکنند و شاید در همین وضعیت از آزادی و رفاه بیشتر نیز برخوردار باشند. ادبیات مقاومت به مردم قدرت میبخشد تا به دستاوردهای قهرمانانه و تجارب پیروزمندانه برسند» (محنایه، ۱۳۸۹: ۸۱). سنگری تعریف دقیقی از موضوع بهدست میدهد: «ادبیات مقاومت عبارت است از آثاری که تحتتأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانونگریزی و قانونستیزی پایگاههای قدرت، غصب و غارت سرزمین و سرمایههای ملی و فردی و ... شکل میگیرد.
بنابراین جانمایه این آثار مبارزه با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی از همه حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و ایستادگی در برابر جریانهای ضد آزادی است» (سنگری، ۱۳۸۰: ۹).
کافی در تعریف ادبیات مقاومت میگوید: «ادبیات مقاومت مشتمل بر آنگونه از آثار ادبی ـ هنری است که در متن جاری زندگی تودهها در عرصه مقابله و ستیزههای اجتماعی ظهور مییابد. زادگاه ادب مقاومت در بستر حوادث است». (کافی، ۱۳۸۹: ۶۲).
ادبیات مقاومت، برخلاف پندار عمومی، ریشه در تاریخ کهن اقوام قدیمی و اصیل دارد. بعضی از حماسههای قدیمی را میتوان نمونه ادبیات مقاومت قلمداد کرد، که در ادبیات ما «شاهنامه فردوسی» سرآمد همه آنهاست. شاهنامه فردوسی، داستان مقاومت در برابر بیدادی است که از سوی غیرایرانیان ـ که همگی ناپاک هستند ـ بر کیان این سرزمین وارد شده است. در شاهنامه آغازگر جنگ، دشمناناند. از اینرو معتقدیم شاهنامه در ردیف آثاری است که به مقاومت یک ملت میپردازد.
«بارزترین دوران ادبیات پایداری در ایران، عصر مشروطه است. در این دوره گونههای مختلف ادب چون داستان، طنز، شعر، تصنیف و نمایشنامه، عرصه ستیز با بیدادگری حکومت، رخوتزدگی جامعه، تبعیض و بیعدالتی، جهل و بیقانونی، و گاه نیز ستیز با مظاهر دینی و شعائر مذهبی گردید ... . دوره پهلوی و وابستگی به انگلیس و آمریکا، وقایعی چون ملی شدن صنعت نفت، قیام پانزده خرداد و سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ ه . ش را در پی داشت و باعث شکوفایی ادبیات مقاومت شد» (شیخ و حسنزاده، ۱۳۹۴: ۲۱۱).
کافی ویژگیهای مشترک مقاومت در ادبیات ایران و جهان را به قرار زیر طبقهبندی کرده است.
«۱. ظلمستیزی، ۲. میهندوستی، ۳. تحریض به مقاومت، ۴. صلحجویی و مهرورزی، ۵. تقدیس آزادی و آزادگی، ۶. تکریم از انقلابیون، ۷. تطبیق تاریخ (تلمیح و تلویح به گذشته و همانندسازی و یادکرد گذشته)» (کافی، ۱۳۸۹: ۴۰۴)
مختصری درباره زندگی، احوال و آثار سیمین دانشور
سیمین دانشور از بزرگان داستاننویسی ایران «در سال ۱۳۰۰، در شیراز متولد شد. او سومین فرزند دکتر محمدعلی دانشور و مادری نقاش به نام قمرالسلطنه حکمت بود» (عبداللهی ۱۳۸۳: ۱۹). هنگام جنگ جهانی دوم، دانشور در دانشگاه تهران مشغول تحصیل بود و «به اقتضای شغلش (معاونت اداره تبلیغات خارجی)، با مخبران جنگی که به ایران هجوم آورده بودند، آشنا شد و در جریان جنگ قرار گرفت» (همان، ۲۰). او در سال ۱۳۲۱، سفری به زادگاهش شیراز میکند و با ستاد متفقین مستقر در شیراز مواجه میشود: «در سالهای ۱۳۲۲ ـ ۱۳۲۱ در شیراز تا بخواهید سربازان هندی پلاس بودند و تعداد زیادی افسران انگلیسی، اسکاتلندی و ایرلندی ...» (دهباشی، ۱۳۸۳: ۹۱۴). «طرح سووشون به گفته خودش، از همان سال ۱۳۲۲ در ذهنش شکل میگیرد، بیاینکه فرصت داشته باشد بنویسدش» (همان: ۹۱۵).
آثار دانشور
آتش خاموش (۱۳۲۷)، شهری چون بهشت (۱۳۴۰)، سووشون (۱۳۴۸)، چهل طوطی (۱۳۵۱)، به کی سلام کنم؟ (۱۳۵۹)، غروب جلال (۱۳۶۰)، جزیره سرگردانی (۱۳۷۳)، از پرندههای مهاجر بپرس (۱۳۷۶)، ساربان سرگردان (۱۳۸۰). همچنین کوه سرگردان، عنوان رمانی از سیمین دانشور است که طبق گزارش به دست آمده دستنویس آن از سال ۱۳۸۶ تاکنون پیدا نشده و انتشار نیافته است.
سیمین دانشور را بحق میتوان فاتح رماننویسی معاصر فارسی دانست. تا جایی که هیچ داستانپژوه یا منتقد ادبیات داستانی معاصر فارسی را نمیتوان یافت که اهل قلم باشد و از وی سخن به میان نیاورد. علاوه بر اینکه رمان سووشون وی پرخوانندهترین رمان ایرانی بوده، ساربان سرگردان وی نیز بیسابقهترین شمارگان چاپ را (۸۸۰۰۰ نسخه در چاپ اول) به خود اختصاص داده است.
افزون بر نفوذ فوقالعاده دانشور در ادب داستانی روزگار ما، از نظر فن رماننویسی نیز او یکی از خوشتکنیکترین و فنیترین رماننویسان ادبیات فارسی است. از نظر گشودن درونمایهها و نمادهای ادبیات داستانی نیز او فاتح تمامعیار است. وی با رویکردی فلسفی، اجتماعی و تاریخی، پس از دهه چهل، به نمایاندن مسائلی چون پاسداری از ارزشهای بومی و انسانی به نسل معاصر ایران پرداخته است (عابدینی،۱۳۶۹: ۷۷ ـ ۸۰).
اوج هنر داستاننویسی دانشور در رمان سووشون است که در سال ۱۳۴۸ منتشر شد. «این اثر از حیث فن داستاننویسی و هنر پردازش شخصیتهای داستانی و پرورش درونمایه به حدی قوی و سترگ است که شاید بتوان آن را نقطه عطفی در تاریخ داستان معاصر ایران دانست» (قبادی،۱۳۸۳: ۴۶).
شاخصهای مقاومت در آثار سیمین دانشور
دانشور از هنرمندانی است که قلمش را در راه آزادی انسان از ظلم و استبداد به کار گرفت و در سراسر آثارش مضامین مقاومت و پایداری موج میزند.
«رمان سووشون شاهکار و نمونه ستیزهجویی، مقاومت و ایستادگی در مقابل ستمکاران، بیگانگان و ظالمان است. هر کدام از شخصیتها بهگونهای درگیر مبارزه با استبداد، استعمار و دخالتهای بیگانگان هستند. یوسف نماد کامل مبارزه است و حس مبارزه در او موج میزند و به وضوح دیده میشود که فردی آرمانی و سازشپذیر است. علاوه بر او شوهر عمهخانم (خواهر یوسف) شخصیتی است نظیر یوسف که معتقد است باید انگلیسها از کشور بیرون بروند. مجید دوست و همفکر يوسف است که مثل یوسف میاندیشد و آذوقه به انگلیسیها نمیفروشد. پرداختن به واقعه کربلا در رمان و پیوند آن با اسطوره سیاوش، حس مبارزه با ظلم را برانگیخته است» (شیخ و حسنزاده، ۱۳۹۴: ۲۱۴ ـ ۲۱۳). هیچ اثری از دانشور وجود ندارد که شاخصهای مقاومت را در آن نتوان ردیابی کرد. در ادامه به مهمترین این شاخصها در داستانهای سیمین دانشور خواهیم پرداخت.
فقری ستیزی و ترسیم رنج مردم مظلوم
برخی از واقعیتهای اجتماعی به حدی نمایان و مشهودند که هیچ جایی برای تردید و ابهام و انکار باقی نمیگذارند و به سرعت و صراحت هر کسی را به اذعان و اعتراف وا میدارند. یکی از این واقعیتها فقر است. فقر یکی از معضلات عمده اجتماعی است که تبعات بسیاری را به همراه دارد. فقر در اندیشه هنرمندان متعهد ادب فارسی بالاخص هنرمندان معاصر جلوه خاصی داشت. بدون تردید، درد و رنج، همواره بهعنوان یکی از اصلیترین شاخصها، در بسیاری از آثار ادبی این مرز و بوم وجود داشته است. قشر مظلوم و دردمند جامعه در طول تاریخ، نهتنها در ایران بلکه در تمام کشورهای جهان تحت سلطه حاکمان و ظالمان مختلف بودهاند.
هرچند دانشور از طبقه اشراف جامعه بود، اما نگاه او به قشر فرودست، چنانکه از آثارش پیداست، نگاهی از سر تفریح و دلسوزی نبوده بلکه بر آنچه بر این طبقه از جامعه میگذشته نگاهی روشن و منطقی داشته است.
در مورد زنان و مردان فقیر و بدبخت چنان سخن میگوید که گویی سالها با آنها در ارتباط بوده و خود در فقر و فلاکت غوطه خورده است. تصویری که دانشور خلق میکند در جایجای نوشتههای وی متفاوت است.
دانشور میکوشد تا پرده از چهره مردم مظلومی بردارد که تحت سلطه استعمار، به نقطه صفر رسیده بودند، برای مثال:
عمه میگوید «دوره یوسف هنوز نرسیده ... حالا حالاها موقع بخوبریدههایی مثل خانکاکاست ... تا کی نوبت امثال یوسف برسد » (دانشور، ۱۳۴۸: ۷۸).
یوسف خطاب به خارجیان میگوید: «مردم این شهر شاعر متولد میشوند؛ اما شماها شعرهایشان را کشتهاید. پهلوانهایشان را اخته کردهاید، حتی امکان مبارز هم باقی نگذاشتهاید که لااقل حماسهای بگویند و رجزی بخوانند، سرزمینی ساختهاید خالی از قهرمان. شهر را کردهاید عین گورستان. پرجنبوجوشترین محلهاش، محله مردستان است» (همان: ۱۸).
بنا بر توصیف یوسف، محله مردستان «محلهای است که ساکنانش بیشتر زنهای فلکزدهای هستند که با سرخاب و سفیدابی که به صورتشان میمالند، معاش میکنند ...» (همان: ۱۹) و در «غروب جلال» میگوید: «یا دیدهام که از این مزرعه آفتابزده و سوخته به دنبال زارعی که عرقریزان در جستوجوی آب یا هدایت آن بیل به کول به مزرعه دیگر میرفته است، آنچنان او را به درددل واداشته است که گفتی سالهاست با هم رفیقاند ... و مخاطب جلال به داستان سیاهسرفه بچهاش و یا افتادن مرغش در چاه رسیده است» (دانشور، ۱۳۶۰: ۸). در جزیره سرگردانی نیز به شرح اوضاع حلبیآباد میپردازد:
«انگار راه تمامی نداشت. در گذرگاههای شهر قوطیکبریتی، شهر فراموششدگان، شهر دروازه تمدن بزرگ، بچه و مرغ و خروس و سگ و گربه در هم میلولیدند. به کانال عظیمی رسیدند که با تیر چوبی و تخته پلهای نامطمئن روی آن زده بودند و این پلها مردم شهر حلب را به خاکروبههای محبوبشان میرسانید» (دانشور، ۱۳۷۱: ۲۲۶).
در ساربان سرگردان نیز میگوید:
«هستی به در کوفت. از روزنه بالای در، سر همان زنی که او را به اتاق صد و چهار آورده بود پیدا شد: چه مرگته؟
• میخواهم بروم توالت. گرسنه و تشنه هم هستم.
• شام بیشام. خیال کردی اینجا خانه عمهات است؟» (دانشور، ۱۳۶۸: ۵۳).
دعوت به مبارزه
ادبیات مقاومت مقولهای است که نمیتواند جدا از مواردی چون «جنگ، قیام، تظاهرات و مبارزه ...» باشد و در این میان، کسانی که سودای حکومت یا تغییر حاکمیت را دارند، همواره در پی این مسئله بودهاند تا بتوانند به طرق مختلف طرفداران خود را به این امور دعوت نمایند.
سووشون در ادبیات مقاومت همگان را به مبارزه دعوت میکند؛ آنگونه که این روحیه نسل به نسل به صورت موروثی بهعنوان یک جلوه ماندگار تجلی پیدا میکند. در سووشون اشارههایی صریح یا رمزی، مبنی بر این که فرزند یوسف انتقام او را میگیرد، وجود دارد. در داستان سیاوش، کیخسرو انتقام خون پدرش (سیاوش) را میگیرد. در داستان سووشون فرزند یوسف خسرو نام دارد، که به یقین، نویسنده این نام را آگاهانه انتخاب کرده و خود یوسف هم خطاب به فرزندش میگوید: «اگر من نتوانستم، تو خواهی توانست» (دانشور، ۱۳۴۸: ۴۷).
در پایان داستان، همسر یوسف (زری) میگوید: «از این پس خودم به دست خسرو تفنگ میدهم و خواب دید درختی عجیب در باغشان روییده است و غلام با آبپاش کوچکی دارد خون پای درخت میریزد» (همان: ۲۵۲). در پایان داستان، مکماهون شاعر ایرلندی به زری پیغام میدهد:
«گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهد رویید و درختانی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درخت را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختان از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟» (همان: ۳۰۴). یا در جزیره سرگردانی آورده است: «مراد سیگاری پشت سیگار دیگر دود میکرد:
• نمیدانم چرا میخواهم دستیدستی پای هستی را به مبارزه بکشانم.
هستی لبخند زد و گفت:
• یادت هست سیمین سر کلاس میگفت به کمک خط و رنگ هم میتوان برای تغییر وضع موجود مبارزه کرد، همانطور که با کلام و آوا میشود.
• برای متوجه ساختن روشنفکران میشود، اما تودههای مردم چی؟ آنها نه میبینند، نه میخوانند و نه میشنوند و اگر هم ببینند و بخوانند و بشنوند سر در نمیآورند. فعلاً تنها راه مبارزه، مبارزه مسلحانه است»
(دانشور، ۱۳۷۱: ۳۳۶).
بیان جنایات و بیدادگریها
سیمین دانشور در متون خود تلاش کرده است تا بهگونهای هنرمندانه و واقعی حضور بیگانگان و جنایات آنان را به قلم بیاورد. در سووشون «سِرجِنت زینگر» شخصیتی مرموز و هزار چهره است. وی نخست مأمور فروش چرخ و سپس از فرماندهان نیروهای انگلیس در شیراز است و حمله به کاروانها به اشاره او بوده است. این نقش را در جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان «مستر کراسلی» برعهده دارد که دنبال جایی برای دفن زبالههای هستهای امریکاست و تبعید افراد به «جزیره سرگردانی» با نظر او صورت میگیرد.
در سووشن نویسنده جنایت و بیدادگری را، در قالب ظلم ظالم به رعایا، ترسیم و بیان نموده است، از جمله:
«خان کاکا گفت: هی خواب! هی خواب! در ده یا خواب است یا تو پشهبند نشسته کتاب میخواند. من پس پایم ترکیده. صورتم از آفتاب سیاه و چروک شده، اما آقا خودش را لای زرورق نگهداشته. جانم، رعیت باید از ارباب بترسد. مثل فیلبان، باید بالا سر رعیت بود. باید رعیت را به چوب فلک بست. از قدیم و ندیم گفتهاند رعیت را باید همیشه دست به دهن نگه داشت. نه از شَتَوی خبر دارد نه از صیفی. فقط چشمش به آسمان است ...» (دانشور، ۱۳۴۸: ۲۳).
نمودی دیگر از انفعال در برابر نظام موجود، زمانی است که ابوالقاسم خان، از مادیان خسرو نزد حاکم شیراز تعریف کرد. دختر کوچک حاکم شیفته آن شده است. اینک حاکم، ژاندارمی را به در خانه زری میفرستد و اسب را مطالبه میکند. نخستین بازتاب زری در برابر درخواست حاکم اندیشه ایستادگی است: خان کاکا به زری میگوید: «فردا صبح میفرستند دنبال سحر» (همان، ۱۴۲).
دانشور در توصیف جنایات ساواک، در کتاب «جزیره سرگردانی» میگوید: «فرخنده داد زد: خفه شو دختره احمق خاک بر سر. این همه زیر شکنجه دوام آوردم. زیر نور کورکننده. معلق در هوا ماندن. پیچاندن گوشتم با انبر دستی. دستهایم را ببین، ناخنهایم را کشیدهاند. همه تنم را با آتش سیگار یا فندک سوزانیدهاند. اما هیچکدام آنقدر برایم سخت نبود که لو دادن تو.» (دانشور، ۱۳۶۸: ۶۳).
و در مورد جلال در غروب جلال» مینویسد: «بار اولش که نبود، به اینجور بیکار کردنها عادت کرده بود.
پیشترها از تدریس در دانشسرای عالی، از دانشسرای مامازان، از دانشکده علوم تربیتی پس از سه سال، دو سال، یکسال تدریس معذورش داشته بودند و اتفاق تازهای نیفتاده بود که هنرسرایعالی نارمک راه آن رهروان را نرود.» (دانشور، ۱۳۶۰: ۲۴).
توصیف و ستایش جانباختگان و شهیدان
در هر کشوری معمولاً از واژه «شهید» بهعنوان یک قهرمان ملی یاد میشود. بسیارند شهدایی که در آثار نویسندگان مختلف ازآنان به نیکی یاد شده است. ارزش شهادت هم در سووشون و هم در ساربان سرگردان برجسته است. سووشون نمادی از شهادت است، در پایان ساربان سرگردان نیز برخی شخصیتهای داستان حاضرند در جبهه فعالیت کنند. نویسنده در فصل آخر «ساربان سرگردان» همه را به سوی آرامش و معنویت هدایت میکند و همه شخصیتها به ثُبات میرسند. همهچیز تغییر میکند و روشنفکران به انقلاب روحانیون میپیوندند. انقلاب اندکی بعد به جنگ متصل میشود و روشنفکرانی که تازه به انقلاب پیوستهاند نیز در جنگ شرکت میکنند.
«مراد سرش را در دست گرفته بود و راه میرفت ... میروم جبهه ... تا دستکم کاری کرده باشم» (دانشور، ۱۳۷۱: ۲۹۶).
در جزیره سرگردانی، پس از آن نشستی که آقا شیخ سعید و سلیم و هستی با اهالی حلبآباد داشتند، بنابر نظر آقا شیخ سعید مبنی بر اینکه عملیات فردا نباید متوقف شود، گفت: «خون شهید میجوشد و خونهای دیگر میطلبد» (دانشور، ۱۳۶۸: ۲۳۵).
در جایی دیگر، هستی با دیدن شرایط پیشآمده و بارداری مامان عِشی، به یاد دانشجویان انقلابی میافتد.
«... آن بدبختها حتی از عشق، از همه شادیها میبرند. رابطه عشقی را قدغن میدانند» (همان: ۲۴۶).
القای امید به آینده
یأس و نومیدی، از نتایج ناگزیر جنگ است که دانشور آن را تجربه کرده است. دانشور میگوید: «بشر فعلی، انسان بدبختی است. مرتب آشوب، ترور و وحشت جنگ اتمی بالای سر آدم آویخته شده، ترس و دلهره دیگر جزء ذات آدمی شده و برای خودش اصالتی پیدا کرده است. ترس و دلهره حاصل از جنگ اتمی، بشر را بدبخت و عقیم کرده است. پناه بردن به جنسیت افراطی، مواد مخدر، بیتفاوتی و نومیدی در غرب، اثر این دلهره و ترس است» (دهباشی، ۱۳۸۳: ۱۰۱۵).
امید و شوق رسیدن به آرزوهاست که آدمی را زنده و پویا نگاه میدارد. اگر انسان امیدی به آینده روشن نداشته باشد آینده برای او مبهم و ناخوشایند است. دانشور میگوید: «دلم میخواهد وقتی همه در قعر نومیدی هستند، من امیدوارم باشم ...» (تعریف، ۱۳۸۳: ۹۹). «به آینده همه ملتها از جمله ایران امید و ایمان دارم» (همان، ۲۲۴). همچنین معتقد است: «حتماً در روند کلی جهان ... بشریت به راهحل منطقی برای سر و سامان دادن به زندگیاش میرسد. این دنیای پرهیاهو نمیتواند ادامه پیدا کند» (دانشور، ۱۳۷۵: ۴۶۵).
از مصادیق امید به آینده در «جزیره سرگردانی» میتوان به گوشهای از گفتوگوی سلیم و هستی اشاره کرد، سلیم میگوید: «این روزگار سیاه به انتها میرسد و بشر از آن روسفید بیرون میآید. عالم غیب و شهادت در قرآن هم هست (دانشور، ۱۳۶۸: ۳۴).
دانشور حجت را درباره امید بر همگان آنجا تمام میکند که از قتل یوسف بهعنوان پیروزی خیر و یک حرکت نمادین و انقلابی یاد میکند. امید دانشور به پیروزی خیر در نقطه ختام داستان نیز تکرار میشود (دانشور، ۱۳۷۵: ۳۰۶). بنا بر گفته او: «قتل یوسف، جوششی بین مردم ایجاد میکند و این یعنی امید به پیروزی خیر» (دانشور، ۱۳۷۵: ۴۶۶).
در داستان «سووشون» مرگ یوسف، جانی تازه است به پیکر مقاومت و شجاعت در برابر بیگانه و اینگونه است که «سووشون» در زمره بهترین رمانهای اجتماعی ایران قرار میگیرد. در این باب میتوان به شعری از مکماهون نویسنده ایرلندی در سووشون اشاره کرد:
«گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهد رویید و درختانی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت و باد پیغام هر درخت را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختان از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟» (دانشور، ۱۳۴۸: ۳۰۴).
در جزیره سرگردانی، هستی هنگام اعتراف در بازداشتگاه میگوید: «فرهاد گفت: بچه مرا به دنیا بیاور و بزرگ کن تا اگر من از میان رفتم کسی باشد که انتقام مرا بگیرد» (دانشور، ۱۳۶۸: ۶۶) و اینگونه کورسوی امیدی برای خود ایجاد میکند.
وطندوستی
وطن، مأمن و مأوای آدمی و جایگاه امید و آرزوی اوست. جایگاهی است که انسان در آن خاطرات تلخ و شیرین را در حافظه دارد. عشق ورزیدن به وطن امری است فطری و در نهاد همه انسانها یافت میشود و هر نژاد و قوم و اقلیتی را در برمیگیرد. وطن جایگاهی است که روح انسان در آن به آرامش میرسد و از رنج دوری و غربت رهایی مییابد. دانشور به استناد آثارش، به وطنش عشق میورزد. در سووشون او در مدح وطن چنین میگوید:
«هرچه آذوقه دارید به ما بفروشید، درو نکردهها را هم خریداریم به هر قیمتی که باشد. یوسف پرسید« کی یادتان داده؟ زینگر؟ تا حالا حرف از خرید مازاد غله بود حالا هرچه هست و نیست را میخواهند!
دو برادر به هم نگاهی کردند و ساکت ماندند. یوسف داد زد: آذوقه میخواهید بدهید به قشون خارجی و عوضش اسلحه بگیرید و بیفتید به جان هموطنهای خودتان؟ یک لایش کردیم نرسید حالا دو لایش میکنیم! شما مگر عقل تو کلهتان نیست؟ آن دستهای مرموز که نمیخواهند شما سر و سامان بگیرید، برای چنین روزهای مبادایی است ... پس کو آن دلاوریها و مردانگی و نجابتها؟» (همان: ۴۹ ـ ۵۰).
با تحولی که دانشور در همه شخصیتهای داستانی «جزیره سرگردانی» ایجاد کرده، انسان ایرانی را دارای هویتی همراه با معنویت شناسانده است: «مراد سرش را در دست گرفته بود و راه میرفت ... میروم جبهه ... تا دستکم کاری کرده باشم» (دانشور، ۱۳۷۱: ۲۹۶). و در «ساربان سرگردان» صدای شاهین، برادر هستی، را منعکس میکند که« «شرمسارم که غیر از جان ناقابلم چیزی برای هدیه دادن به مردم کشورم نداشتم» (دانشور، ۱۳۶۸: ۲۷۰) و اینگونه عظمت سرزمین و مردمش را میستاید.
مبارزه با استعمار و استثمار
مقابله با استعمار یکی از شاخههای مبارزاتی شخصیت یوسف در رمان «سووشون» است. استعمارستیزی یکی از مضامین اصلی ادبیات سوسیالیستی است، زیرا استعمار فرزند تکاملیافته نظام سرمایهداری است. در سووشون، یوسف که مظهر مبارزه سیاسی به شمار میرود، در مبارزات ضد استعمار نیز شرکت میکند:
یوسف میگفت: «برای پدران ما آسانتر بو و اگر ما نجنبیم برای پسران ما سختتر میشود» (دانشور، ۱۳۴۸: ۱۹۶).
یوسف خود میدانست که گاهی کنایههایی راجعبه سیاست در بین جمع زده است: «سر شب حرفهایی به مکماهون زدم که اگر به گوش زینگر برسد حسابم پاک است ... . به مکماهون گفتم: بله جانم، مردم این شهر شاعر متولد میشوند اما شماها شعرشان را کشتهاید. گفتم پهلوانهایشان را اخته کردهاید. حتی امکان مبارزه هم باقی نگذاشتهاید که لااقل حماسهای بگویند و رجزی بخوانند ... . گفتم سرزمینی ساختهاید خالی از قهرمان. گفتم شهر را کردهاید عین گورستان. پرجنبوجوشترین محلهاش محلهی مردستان است» (همان: ۱۸).
در ساربان سرگردان، هستی کمکم با وجوه مختلف استعمار آشنا میشود و به دستنشاندگی حکومتهای سرسپرده پی میبرد: «هستی، استعمارگران تودههای مردم کشورهای جهان سوم را در فقر و جهل نگه میدارند تا بتوانند خوب بچاپندشان میان تودههای مردم و روشنفکران هم دیوار بلندی حائل است. حکومتها هم بیشترشان دستنشاندهاند و خفقان را ترویج میکنند و حرف روشنفکران به تودهها نمیرسد» (دانشور، ۱۳۶۸: ۱۷۹).
دانشور در «غروب جلال» با اشاره به اعتقادات جلال آلاحمد به نهضت آزادی نفت و نیز استعمار بیگانگان اشاره میکند:
«از مشروطیت به بعد، آزادی از دیدگاه استعمارگران برای ما، آزادی استخراج و صدور نفت و منابع دیگر به غرب بود. اما جلال درست برخلاف چنین آزادی گام برمیداشت. برای او آزادی، رهایی از شر مارکسیزم استالینی روس و امپریالیسم انگلیس و امریکا بود و به همین علت کوشش داشت در آثارش بندهای مرئی و نامرئی را بگسلد و شاید همین موجب مرگش شد یا دستکم موجب دقکُش شدنش.
جلال این جرئت را داشت که تف به روی استثمارکنندگان و استعمارگران بیندازد و به روشنفکران به نفع مردم و به نفع خودشان بتازد. اما جلال هرگز قدرت نمیخواست. نفوذ میخواست که به حد کافی بر معاصرانش داشت، و پیشبینی میشد که بر نسلهای بعدی هم داشته باشد» (دانشور، ۱۳۶۰: ۲۲).
مقاومت زنان در مقابل شرایط زمانه در آثار سیمین دانشور
داستاننویسی که دانشور آغازکننده آن بوده، بهعنوان نمادی از هویت زن ایرانی است که در برابر جامعه سنتی قد علم میکند تابوها را میشکند و از مرزهای تعریفشده میگذرد و علاوه بر همه اینها با خلق شخصیتهایش این مجال را به خواننده میدهد تا با او در نقد مضامین و معضلات اجتماعی سهیم شود.
در اغلب داستانهای سیمین دانشور زنان مثل مردان، تحصیلات و آگاهیشان بالاست؛ مثل یوسف و زری در سووشون. زنان در داستانهای «بیبی شهربانو، مردی که برنگشت، یک زن با مردها، عید ایرانیها، مردها عوض نمیشوند و سووشون» خانهدار و در داستانهای «صورتخانه، مدل، زایمان، سرگذشت کوچه و ...» کارمندند.
دانشور در داستان «تصادف» به نقش تأثیر فرهنگ مصرفی در فساد زنان و زندگی قسطی کارمندان میپردازد.
مجموعه داستانی «به کی سلام کنم» را در گرماگرم سیاستزدگی جامعه انقلابی در دهه پنجاه (۱۳۵۰) نوشته است. اعتراض به خفقان سیاسی و انتقاد از خودباختگی زنان در روند مدرنیزاسیون تحمیلی، بنمایه آن را تشکیل میدهد.
سووشون روایت زنان سرزمینی است که دیده نمیشدند، کسانی که با وجود حضور همپایشان در کنار مردان جامعه، نفی و انکار میشدند. برای اولین بار در ادبیات زنان، مسائل اجتماعی و سیاسی از زوایه یک زن به تصویر کشیده میشد به این ترتیب دانشور برای نخستینبار پیوند میان ادبیات زنان و جایگاهشان را در جامعه سنتی ایرانی ترسیم کرد. رمان دانشور نشاندهنده حضور حساس زنان در رشد و بالندگی اجتماعی است که پیوسته در تلاش بوده است تا فرصت هرگونه ابراز عقیده و نظر را از آنها سلب کند. دانشور نشان داد که چگونه یک ادبیات، در عین حال که متعهد و آگاه به نیازهای زمان خویش است، میتواند بازتاب تلاشها و مبارزات زنانی باشد که همیشه در حاشیه نگاه داشته شدهاند.
دانشور در جزیره سرگردانی به جای تقویت روح مبارزه در این کتاب، درس محافظهکاری میدهد. چرا که راههای مبارزهای که نسلهای قبلی طی کردهاند، همه به سرگردانی ختم شده است. در ساربان سرگردان، راه امید را برای نسل تسلیمناپذیر باز میکند.
البته تسلیمناپذیری در برابر سنتهای پوسیده، بسیار ارزشمندتر از تسلیمناپذیری در برابر نظامهای سلطهجوست و آن یک جشن فرهنگی است و زورآزمایی سیاسی، قهرمان زن این داستان، هستی نوریان، یک مبارز سیاسی است و فضای حاکم بر جامعه او را به صحنه میکشاند. ساربان سرگردان دیدگاه تازهای از رشد فرهنگی زنان در جامعه مردسالار به دست میدهد.
«بیخود نبود که پدرم حسین را دعوت کرد بیاید مرا درس بدهد. پیشش جغرافی و هندسه میخواندم. نقشه جغرافی میکشیدم. همچنین سرگرم کارم بودم که نمیفهمیدم دور و برم چه خبر است. اولین روزی که طیاره به این شهر آمد، من پشتبام نشسته بودم و نقشه هندوستان را میکشیدم» (سووشون، ۱۳۴۸: ۷۴).
«اما در دبستانی که خانم نوریان کار میکرد، کسی نه برای شهادت پسرش تره خرد میکرد و نه برای راه مصدق. توران خانم آموزگار سال ششم ابتدایی بود. مصدق که حرف میزد، دخترها پچپچ میکردند» (دانشور، ۱۳۷۱: ۱۴۹).
تورانخانم، زنی کارمند و معلمی دلسوز است. او در عین کارهای فرهنگی، به سیاست نیز میپردازد و در کلاس ضمن تدریس برای شاگردانش، حرفهای سیاسی از مصدق میزند. او زنی آرمانخواه است و روحیه مبارزه در او نهفته است؛ بهخصوص بعد از شهادت فرزندش زمینه سیاست در وجود او پررنگتر شده است.
«منصوره خانم گفت: میخواهی رساله بدهم بخوانی؟ بیشتر کتابهای دکتر شریعتی را دارم. بعضیهایشان را خودم رونویس کردهام. آیتالله طالقانی ... » (دانشور، ۱۳۵۹: ۲۴۳).
زنان دانشور، بهخصوص در بحبوحه انقلاب و بعد از آن در زمینههای سیاسی و فرهنگی حضوری جدی و ملموس دارند. «هستی، استعمارگران تودههای مردم کشورهای جهان سوم را در فقر و جهل نگه میدارند تا بتوانند خوب بچاپندشان. میان تودههای مردم و روشنفکران هم دیوار بلندی حائل است. حکومتها هم بیشترشان دستنشاندهاند و خفقان را ترویج میکنند و حرف روشنفکران به تودهها نمیرسد». (دانشور، ۱۳۶۸: ۱۷۹).
زنان در داستانهای «ساربان سرگردان» و «جزیره سرگردانی» ناخودآگاه وارد مسائل سیاسی میشوند و خود را درگیر میکنند. این داستانها بحبوبه انقلاب را به تصویر میکشند و زنان خود را در عرصه اجتماعی و سیاسی محک میزنند و دوشادوش مردان به مبارزات سیاسی خود میپردازند و دیگر از آن زن سنتی خانهنشین و دور از اجتماع خبری نیست.
«سلیم گفت: خیلی از مارکسیستها، مارکسیسم نخوانده هستند اما شما ... و ناگهان به صرافت افتاد و پرسید: پس زندان هم رفتهاید. چرا زندان رفتید؟
هستی گفت: روز شانزده آذر اعتصاب نشسته کرده بودیم دور و بر مجسمه شاه و مجسمه شاه را با کاغذ توالت، قنداقپیچ کرده بودیم و زبالهها را ریخته بودیم پای مجسمه. بالکنیها هم از ایوان شعار میدادند» (دانشور، ۱۳۷۱: ۷۸).
نتیجهگیری
سیمین دانشور، بانوی رمان ایرانی، نویسنده پرکاری نبود، اما یکی از محبوبترین چهرههای ادبی نیمقرن اخیر بوده است. او زنی مقاوم و جسور است. همپا و همراه همیشگی مردم عادی جامعه، او با همه رنجکشیدگان و مصیبتدیدگان همدرد میشود. دانشور که به پیروزی خیر اطمینان دارد، با قرار دادن روزنههای امید در گوشهگوشه رمانش خواننده را به مقاومت و مبارزه و تسلیمناپذیری تشویق کند. او مقاومت در برابر استبداد و مبارزه در راه حق را اسطورهای و مقدس میداند.
دانشور با نگرشی انسانگرایانه و آرمانی، به ترسیم سیمای ناهمگون و پیکره بیمار جامعه ایرانی در گذشته میپردازد و میکوشد عوامل و ریشههای تبعیض طبقاتی، فقر فرهنگی، ظلم و ستم، فقدان بینش لازم سیاسی و حتی وابستگیهای سیاسی کشور به استعمار جهانی را معرفی کند. رمانهای دانشور با سیاست پیوندی عمیق دارند و در رمانهای او اتفاقات و رویدادهای زندگی اقشار جامعه با حوادث سیاسی در هم آمیختهاند.
در نوشتههای دانشور، بسیاری از فعالیتهای سیاسی مردمی در ایران برای بیرون راندن استعمارگران از وطن و استقلال و ممانعت از بهرهکشیهای استعمار بوده است.
با استناد به یافتههای این پژوهش، مهمترین شاخصهای مقاومت در آثار داستانی دانشور عبارتاند از ظلمستیزی، استبداد ستیزی، آزادیخواهی، وطندوستی، دفاع از حقوق زنان، دعوت به مبارزه و تقویت روحیه مبارزه و مقاومت. همچنین او از اولین بانوان نویسنده ایرانی است که توانست اندیشههای سیاسی و اجتماعی را در قالب رمان بگنجاند و با تسلط بر سبک نوشتاری خویش به خلق آثاری پردازد که خواننده را با تاریخ معاصر ایران همراه کند.
منابع
۱. باروتیان، حسن، «شخصیتپردازی در داستانهای کوتاه ادبیات مقاومت»، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، تهران، ۱۳۸۷.
۲. پل سارتر، ژان، «ادبیات چیست»، ترجمه ابوالحسن نجفی، انتشارات زمان، تهران، ۱۳۵۶.
۳. ترابی، سیدضیاءالدین، شکوه شقایق (نقد و بررسی شعرهای دفاع مقدس)، سما قلم، تهران، ۱۳۸۴.
۴. تعریف، صدیق، «قدر استاد نکو دانستن»، در: بر ساحل جزیره سرگردانی، دهباشی، علی، سخن، تهران، ۱۳۸۳، ص. ۹۷ ـ ۱۰۰.
۵. دانشور، سیمین، «جزیره سرگردانی»، چاپ دوم، نشر زوار، تهران، ۱۳۷۱.
۶. دانشور، سیمین، «جزیره سرگردانی»، در: بر ساحل جزیره سرگردانی، دهباشی، علی، سخن، تهران، ۱۳۸۳. صص. ۵۱۰ ـ ۵۲۴.
۷. دانشور، سیمین، «ساربان سرگردان»، نشر زوار، تهران، ۱۳۶۸.
۸. دانشور، سیمین، «شناخت و تحسین هنر»، کتاب سیامک، تهران، ۱۳۷۵.
۹. دانشور، سیمین، بنال وطن، خوارزمی، تهران، ۱۳۵۱.
۱۰. دانشور، سیمین، به کی سلام کنم؟، خوارزمی، تهران، ۱۳۵۹.
۱۱. دانشور، سیمین، سووشون، چاپ نهم، سپهر، تهران، ۱۳۴۸.
۱۲. دانشور، سیمین، غروب جلال، انتشارات رواق، تهران، ۱۳۶۰.
۱۳. سنگری، محمدرضا، نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس، دوره سهجلدی، پالیزان، تهران، ۱۳۸۰.
۱۴. شیخ، محمد، حسنزاده، زهرا، «جلوههای پایداری در رمان «اصل و فصل» سحر خلیفه و «سووشون» سیمین دانشور». نشریه ادبیات تطبیقی دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال هفت، شماره ۱۲، ۱۳۹۴.
۱۵. عبداللهی، مهناز، «سالشمار سیمین دانشور»، در: بر ساحل جزیره سرگردانی، دهباشی، علی، سخن، تهران، ۱۳۸۳، ص. ۱۹ ـ ۱۳.
۱۶. قبادی، حسینعلی، تحلیل درونمایههای سووشون از نظر مکتبهای ادبی و گفتمانهای اجتماعی، فصلنامه پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شماره سوم، ۱۳۸۳.
۱۷. کافی،غلامرضا، «ویژگیهای مشترک شعر مقاومت در ادبیات ایران و جهان»، نامه پایداری، بهکوشش امیری خراسانی، کرمانی، ۱۳۸۹.
۱۸. کافی، محمدرضا، بررسی انقلاب اسلامی، بنیاد حفظ ارزشهای دفاع مقدس، تهران، ۱۳۸۹.
۱۹. محنایه، ریاض، «گفتاری در ادبیات جنگ و ادبیات مقاومت»، ترجمه سیده زهرا حقدوستراد، کتاب ماه ادبیات، شماره ۴۰. ۱۳۸۹.
۲۰. ولک، رنه و آوستین وارن، نظریه ادبیات. ترجمه ضیاء موحد و پرویز مهاجر، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳.
۱۲۸۷
کلیدواژه (keyword):
آموزشی,تحلیلی,سیمین دانشور,ادبیات مقاومت,سووشون,جزیره سرگردانی,