سپهری و آدونیس
-
دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیامنور تهران
-
محمد منفرد
۱۳۹۸/۱۱/۱۴
در فرهنگهای مختلف مشابهتهای فکری و نظری فراوانی وجود دارد که مایه تحقیقات پژوهشگران شده و عنوان ادبیات تطبیقی نیز از دل همین مشابهتها بیرون آمده است. نگارنده در این مقاله میکوشد تشابهات و تفاوتهای سپهری و آدونیس را که دو شاعر معاصر از دو زبان و فرهنگ متفاوتاند، نقد و بررسی کند و اشتراکات و اختلافات فکری و زبانی و فردی و اجتماعی آن دو را با توجه به آثارشان نشان دهد. به زعم بسیاری از پژوهشگران، این دو از نظر زبانی و فکری بسیار به هم نزدیکاند و تحقیق در آثار آنها میتواند نشاندهنده تأثیر ادبیات کشورهای مختلف بر یکدیگر باشد. نگارنده میکوشد موضوعاتی مانند خدا، انسان، زندگی، مرگ، و وطن را در اندیشه آنان بررسی کند و حجم آثار، عنوان آنها و سرگذشت تاریخی هر دو را تا حدودی به خواننده بشناساند.
پیشدرآمد
عرصههای وسیع ادبیات و فرهنگ ملل مختلف با هم ریشههای مشترک دارند. بررسی این ریشهها میتواند موجب تحقیقات گسترده و به تبع آن باعث گسترش ادبیات در سطح جهان شود. آرا و نظریات محققین هر کشور نیز میتواند در کشورهای دیگر نیز مورد نقد قرار گیرد.
در حوزه شعر، به دلیل اینکه زبان مشترک همه انسانهاست، مشابهتهایی به چشم میخورد که بررسی آنها به ما کمک میکند تا علاوه بر آگاهی از ادبیات کشورهای جهان از نزدیکی اندیشهها و حس مشترک انسانها باخبر شویم. در شعر معاصر این ویژگیها فراوان است.
چند جمله زیر از دکتر شفیعی کدکنی، که در کتاب شعر معاصر عرب آمده است، مقدمهای شد تا با مقایسه دو شاعر با دو زبان مختلف (سپهری و آدونیس)، ویژگیهایشان مورد بررسی قرار گیرد و اشتراکات و اختلافات آنها در حوزه فکر و زبان مشخص شود:
در زبان عربی تصور میکنم آدونیس ترکیبی باشد از شاملو به خاطر تجربه زبانی و کشفهای زبانی او و فروغ به خاطر حالات و لحظههای زندگی یک روشنفکر عصر ما و سپهری به غرابت بیان و انحراف از نُرم (NORM) در تصاویر. اما حجم کار آدونیس از همه اینها بیشتر است (شفیعی کدکنی؛ ۱۳۸۲، ۲۸).
برای اثبات این موضوع دوپاره شعر از نظر تصویر و زبان از این دو شاعر انتخاب کردهام تا با ارزیابی و دقت نظر دریابیم که تشابه آن دو تا چه اندازه است. آنگاه در مقایسه با همدیگر ارزیابی دقیقتری نسبت به موضوع خواهیم داشت.
سپهری: پس از لحظههای دراز/ سایه دستی روی وجودم افتاد/ و هنوز من/ پرتو تنهای خودم را/ در ورطه تاریک درونم نیفکنده بودم/ که به راه افتادم (سپهری؛ ۱۳۷۸، ۳۵).
آدونیس: و من سرور نور/ اما برای دست سودن بر دورترین مسافتها/ گاهی از خویشتن بیرون میآیم/ و از گامهایم خارج میگردم/ و بر خویشتن تاج امیری مینهم/ به نام نور خویش؛ در سلطه ظلمات (آدونیس ۱۳۸۰۰، ۲۵).
در ادامه سعی خواهیم کرد این تشابه را به صورت ویژه و تخصصی با شاهد مثالهایی متعددی بررسی کنیم.
الف) همآوایی حیات
این دو شاعر روستازادهای هستند که در فاصله زمانی یکسان و در دوران اجتماعی و سیاسی مشترک پا به جهان گذاشتهاند و تحت تأثیر اتفاقات و جریانهای سیاسی و اجتماعی بودهاند. علی احمد سعید (آدونیس) در سال ۱۹۳۰ م [۱۳۰۹ش] در یکی از روستاهای سوریه به نام قصابین متولد شد و دو سال قبل از آن یعنی ۱۹۲۸م [۱۳۰۷ ش] در یکی از روستاهای کاشان سهراب چشم به جهان گشود. علاقه آنها به روستا و محل زندگی خود و گذشت و گذار در هوای روستا و معلمی از شاخصههای مشترک زندگی آنهاست.
هر دوی آنها سفرهایی به اروپا داشته و در یک دوره مشترک در آنجا زندگی کردهاند. سپهری در سال ۱۹۵۷ به لندن و پاریس سفر میکند و با نامنویسی در مدرسه هنرهای زیبا ادامه تحصیل میدهد. آدونیس هم، در سال ۱۹۶۰ به دانشگاه سوربن میرود و با بورسی که داشته است به مطالعه ادبیات فرانسه میپردازد و حاصل آن مقداری ترجمه از ادبیات فرانسه است.
در سال ۱۹۶۶ سهراب به فرانسه میرود و علاوه بر تحصیل و تحقیق، به برپایی نمایشگاه نقاشی مبادرت میورزد. در سال ۱۹۵۱ اولین مجموعه شعر او به نام مرگ رنگ منتشر میشود و در سال ۱۹۵۷ نخستین مجموعه اشعار آدونیس به نام نخستین شعرها انتشار مییابد.
هر دوی آنها سنتشکنی کردهاند: «آدونیس مرزی برای تجدد نمیشناسد و معتقد است که شاعر در هر لحظه مرزی تازه آنها سنتشکنی کردهاند: «آدونیس مرزی برای تجدد نمیشناسد و معتقد است که شاعر در هر لحظه مرزی تازه وافقی نو را میگشاید و تجربه میکند. بنابراین شکستن سنتها و ایجاد بدعت حد و مرزی وجود ندارد» (فرزاد، ۱۳۸۰، ۲). درباره سپهری هم گفته شده است: «او در میان تمامی شعر یک دوره از ادبیات ما چهرهای خاص دارد و کمابیش بیرون از جریان همگانی شعر فارسی امروز راه خود میرود» (آشوری، ۱۳۷۵: ۱۸).
این دو شاعر خوانندگان و طرفداران مخصوص به خود دارند و به همین دلیل ذائقه افراد خاصی معنی و مفهوم آن را درک میکنند. «توفیقی که در شعر البیاتی یا نزارقبانی است شاید در شعر آدونیس نباشد، همانطوری که توفیقی که در شعر شاملو یا فروغ باشد در شعر سپهری نباشد و این اقبال در اشعار این دو نفر است و در فرانسه در شعرهای سن ژون پرس هم است.» (شفیعی کدکنی؛ ۱۳۸۰: ۲۸).
جالب است که آثار سن ژون پرس در فکر و اندیشه آنها تأثیر گذاشته است. در زندگی آنها چند شاعر اروپایی تأثیر گذاشتهاند، از جمله ریلکه ورمبو و هولدرین، که از بزرگان مدرنیته غرباند و افکار سورئالیست دارند. همچنین عرفان و سمبولیسیم نیز که ناشی از زندگی و تفکر خاص این دو شاعر است سرچشمههای طبیعی شعرشان است.
ب) همآوایی اندیشه و بیان
۱. این دو شاعر کوشیدهاند با ایجاد زبان نو، طرحی نو در شعر ایجاد کنند، مرز واژهها را درهم بشکنند و از ورای معنای کلمات، ترکیبات نو بسازند. به گفته دکتر فرزاد: «شعر به یک معنا عبارت است از واداشتن زبان به گفتن چیزهایی که عادت به گفتن آنها ندارد» (فرزاد، همشهری ماه، سال دوم، ش ۱۲: ۴۵).
همانطور که شعر آدونیس حاصل کاویدن در درون و راه یافتن به اعماق ذات است، شعر سپهری نیز راهی است برای نفوذ به ذات و معماری کلمات؛ که علاوه بر رنگارنگ بودن، به گونهای متضاد در کنار هم گذاشته شده است و بدینگونه ساختمانی ساختهاند که از نمای دور بسیار زیبا به نظر میرسد. علاوه بر این، نمادهای اساطیری طبیعت، آب و آینه در شعر آنها موج میزند.
اشعار هردوی آنها کمترین وابستگی به زمان و مکان را دارد و در آن ها نوعی تداخل در زمان و مکان صورت میگیرد. در حوزه موسیقی و تصویر نیز طرحهای نو در افکندهاند. یکی از آنها پشت هیچستان قرار دارد و دیگری در تنهایی خود زندگی میکند و اجازه خروج ندارد. «آسمان بر شانه پژمردن» و «حقیقت را از لبان مرده شنیدن» در اشعار آدونیس و درخت ناتمامِ «شنا کردن کاغذ درباد و هجرت آسمان» در شعر سهراب نشان از زبان نو و تصویر تازه در شعر آنها دارد.
۲. هر دو شاعر اعتقاد دارند که زندگی همیشه جاری است و حرکت و رفتن و مهاجرت را بر ایستایی و سکون ترجیح میدهند. زندگی و رفتنی که در آن جستوجوگری و کاوشگری ادامه یابد و شاهد زایش لحظههای نو باشد.
آیندهنگری و ساختن آیندهای که به کام همه باشد و همگان آرزوی ساختن آن را دارند، در مضامین شعر هر دو وجود دارد. در این ساختن تحرک و پویایی است و تصاویر شعری آنها با گام زدن، رفتن، حرکت و از سکون خارج شدن متبلور میشود و خواننده را به مسیری هدایت میکند که زایش و پویایی و نو شدن را انتظار بکشد نه اینکه منتظر یک ناجی بماند. این حرکت از ذات شاعر و از خود او شروع میشود.
آدونیس میگوید: «پس مهم این است که حرکت کنم و برای نورافشانی بکوشم و در این روشنا به برخی از مشکلات شخصی خود که برمیخورم باز هم حس میکنم که توانستهام حجابی را کنار بزنم. حس میکنم کاری را به سرانجامی رساندهام». (عامری؛ ۱۳۸۹: ۶۲).
واژه زندگی با مفاهیم خاصی در اشعار این دو مشاهده میشود که در اشعار کمتر شاعری این مفاهیم منتقل میگردد. تصاویری که آنها از واژه زندگی ساختهاند بسیار متنوع و جذاب و گاهی متناقضاند.
مثلاً سپهری زندگی را به رسم خوشایند - بال و پری دارد به وسعت مرگ - جذبه دستی که میچیند نوبر انجیر سیاه- تجربه شاپره در تاریکی- سوت قطار- دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیما- شستن بشقاب- مجذور آینه- گل به توان ابدیت - ضرب زمین در ضربان دل ماه ... تشبیه میکند.
و آدونیس به اکسیر مرگ - جاری شدن در رودخانه - سرودی که در رخسار ذوب میشود ... تعبیر میکند.
آ: در رودخانه جاری شدیم/ همانند زندگی/ به گونه حباب در آمدیم (عامری؛ ۱۳۸۹، ۲۶)
• در خویش به پای و پویهام؛ تا/ آن نیروی ناب را بیابم. (شفیعی کدکنی؛ ۱۳۸۲، ۱۴).
• در خویش به جستوجوی آنم/ کز نادانی و جوانی/ رنگ دگری دهم به فردا (همان، ۱۵).
• گام میزنم به سوی خویش/ سوی روز دیگری و گام میزنند/ در پیام ستارهها (همان، ۱۸).
س: زندگی تر شدن پیدرپی/ زندگی آبتنی کردن/ در حوضچه اکنون است (سپهری؛ ۱۳۶۷، ۹۶).
• خواهم آمد و سر هر دیواری/ میخکی خواهم کاشت/ پای هر پنجره شعری خواهم گفت/ هر چه دیوار؛ از جا خواهم کند (همان، ۹۷).
• روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد/ در رگها؛ نور خواهم ریخت (همان، ۹۷).
۳. مرگ نیز در اشعار این دو شاعر یک عنصر خاص است؛ پایان دنیا و انسان نیست، مرگ ادامه زندگی است. مرگ و زندگی در این جهان بین همه جانداران پیوستگی و ادامه دارد. روحهای موجود در همه اشیا به هم پیوسته است. با مرگ یکی دیگری نیز خواهد مرد و همه اجزای طبیعت درد را در رگ و پوست خود احساس میکنند.
آ: زندگی اکسیر مرگ است/ از اینرو هرگز پیر نمیشود (عامری؛ ۱۳۸۹، ۵۴).
س: چیزهایی است که نمیدانم/ میدانم؛ سبزهای را بکنم خواهم مرد (همان، ۹۸).
تفسیری که در نگاه این دو شاعر از مرگ وجود دارد تفسیری روشن و آگاهانه است؛ وحشتی از آن نیست و پذیرش آن برای انسان به راحتی انجام میگیرد. ترس از مرگ به واسطه گناهانی است که در وجود انسان جا خوش کردهاند. با ساده کردن مسئله مرگ میخواهند به انسان بفهمانند که فارغ از گناه میتوانند به مرگ بیندیشند و بپذیرند. آدونیس عمر را حربه مرگ و پردهای بر شانه تاریکی میداند و میگوید:
آ: همپای واژگان به بسترشان میروم/ تا دریاچه مرگشان را ببینم (همان، ۶۵).
و سپهری از مرگ بهعنوان نبودن پایان کبوتر؛ چیدن ریحان و ... یاد میکند:
س: مرگ پایان کبوتر نیست/ مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید/ مرگ گاهی ریحان میچیند (سپهری؛ ۱۳۶۷، ۶۲).
۴. حضور خداوند را در همه جای شعر آنان میتوان احساس کرد. میتوان با او حرف زد، ملاقات کرد و از او کمک خواست. به خصوص سهراب در معراج هنر عفیف خویش به جایی میرسد که همه جا نور و همه جا خدا را میبیند و عشق را حس میکند.
س: تو اگر درتپش باغ خدا را دیدی؛ همت کن/ و بگو ماهیها حوضشان بیآب است (سپهری؛ ۱۳۶۷، ۶۹).
و خدایی که در این نزدیکی است/ لای این شب بوها؛ پای آن کاج بلند/ روی آگاهی آب، روی قانون گیاه/ باد میرفت به سر وقت چنار/ من به سر وقت خدا میرفتم (همان، ۵۸).
آ: شمعها برافروختیم و نماز گزاردیم/ و آرزومند شدیم/ و آنگاه خدا را - به هیچ میعادی- دیدار کردیم (ش۱۲)
۵. نوع ترکیبهایی که این دو شاعر در شعر خود استفاده میکنند ماورایی و سمبولیک و گاه متناقضنماست و گاهی حسآمیزی را القا میکنند؛ ترکیبهایی که انحراف از نرم و ساخته ذهن فعال و پویای آنهاست و به این ترتیب به دنبال آشناییزدایی و ساختن ترکیبات نو هستند.
س: بوی هجرت: بوی هجرت میآید (سپهری؛ ۱۳۶۷، ۹۷)
• طلوع انگور: تا طلوع انگور چند ساعت راه است (همان، ۹۸).
• موسیقی احساس: خاک موسیقی احساس تو را میشنود (همان، ۱۰۸).
و ترکیباتی مانند پر از نور - نبض عناصر- پیراهن تنهایی- پشت هیچستان
آ: رنج تکاندن: چه مایه رنج از سرودههای خود تکاندیم (آدونیس؛ ۱۳۸۹، ۵۸).
• لبریز از پلک: و افق را از پلک لبریز کردیم (شفیعی کدکنی؛ ۱۳۸۲، ۱۱۵).
• رنج تیره: از گذار رنج تیره (همان، ۱۱۶).
کشته شدن گام: گامهای من کشته میشوند (همان، ۱۱۶).
و ترکیباتی مانند: احتضار واژهها - دشت واژهها- کاشتن تخییل
۶. یکی دیگر از تشابهات زیبای این دو شاعر بهرهگیری از «تشخیص» است. شخصیت بخشیدن به اشیای بیجان یا به مفاهیم یا به معانی، یکی از نشانههای مکتب سورئالیسم است. شاعر با استفاده از این آرایه خود را با طبیعت و جهان همآواز میکند و با اعجاز کلمات، افسون شعر را در جان خواننده مینشاند.
س: در «صدای پای آب»، که به قول مرحوم حسینی جشنواره تشخیص نام دارد، پر است از ترکیبات احساسی و جاندار که خواننده با خواندن آن احساس طراوت و سرزندگی میکند:
• نفس باغچه- صدای ظلمت- عطسه آب- آواز خواندن تنهایی- آواز خواندن میوهها- چشیدن روشنایی- هیاهوی میوه- خراش صورت احساس- گردن حس
آ: بیاعتنایی صخره- بیرون آمدن از تنهایی- نسیم تنبل- برف روشن- پژمردن آسمان- احتضار واژهها- سخن گفتن روز- خلسه دریا- کاشتن تخیل- ترجمه احشا
۷. «وطن» نیز در شعر این دو معنایی دیگر دارد و در آن از مرزهای جغرافیایی معمولی اثری نیست. آنها نام و نسب خود را به جایی پیوند میزنند که به اقوام و تاریخ خاصی محدود نمیشود. آنها در این کائنات بیانتها وطنی ندارند.
س: اهل کاشانم/ اما/ شهر من کاشان نیست/ شهر من گم شده است (سپهری؛ ۱۳۶۸، ۹۶).
• اهل کاشانم/ نَسَبم شاید برسد/ به گیاهی در هند به سفالینهای از خاک «سیلک»/ نَسَبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد (همان؛ ۹۷).
آ: هرگز مرا وطنی نیست/ جز این ابرها که از دریاچههای شعر بر میخیزد (عامری؛ ۱۳۸۹، ۱۲۸).
• هیچ پیامبری در وطن خود کرامتی ندارد/ و درستش/ پیامبران بیوطناند (همان، ۱۴۵).
• من تبعیدی همه قبیلههایم/ .../ در آن پیکری که وطن نامیدمش/ و خود بیوطن میزیست (همان، ۱۴۶).
یکی دیگر از نشانههای «بیوطنی» یا بهتر بگویم جهان وطنی این دو شاعر به کار بردن کلمه «دور» است. این تعبیر علاوه بر اینکه معنی بیوطنی را القا میکند به نوعی رفتن و بریده شدن از جنس زمانه و برونرفت از حصار نیز اشاره دارد:
س: قایقی خواهم ساخت/ خواهم انداخت به آب/ دور خواهم شد از این خاک غریب/ که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق/ قهرمانان را بیدار کند (همان، ۸۵).
• دور باید شد دور/ مرد آن شهر اساطیر نداشت/ زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود (همان، ۱۰۲).
آ: من دورم و دور وطن من است (عامری، ۴۲۰)
ج) تفاوتها
۱. حجم اشعار و آثار سپهری اندک است. اشعار سپهری در مجموعهای به نام «هشت کتاب» گردآوری شده که حاصل عمر کوتاه اوست. اگر عمری مییافت و زنده میماند شاید آثار بیشتری خلق میکرد. بیشتر اشعار او در قالب شعر سپید است و فقط چند مقاله و دستنوشته از او باقیمانده که در مقایسه با شعرش چندان مطرح نیست. در مقابل آدونیس در حوزههای مختلف، از جمله شعر، نقد شعر، مقالات و تحقیقات ادبی گزیدههای اشعار و انتشار مجلات (شعر- مواقف) کار کرده و آثاری از خود به جا گذاشته است و نزدیک به شصت عنوان کتاب و مقاله و دفتر شعر به چاپ رسانده، که زبانهای مختلف ترجمه شده است، از جمله:
نخستین شعرها/ برگهایی در باد/ سرودههای مهیار دمشقی/ تحولات و هجرت در اقالیم شب و روز/ تئاتر و آینهها/ زمانی میان خاکستر و گل سرخ/ گزینهای از اشعار کلاسیک عرب.
۲. یکی دیگر از تفاوتهای آنان انتخاب نام و عنوان برای اشعار و قطعات است. عنوانهایی که انتخاب میکنند یکی دارای پیچیدگی و رمزآلود و سمبلیک و حسآمیز و ترکیبات متضاد است و دیگری عناوین ساده و خالی از پیچیدگی بهکار برده و این در حالی است که مضامین هر دو شاعر دارای ابهام و پیچیدگی و سورئالیسم است.
به چند عنوان شعری آنها توجه کنید:
س: جنبش واژه زیست- ندای آغاز- پیامی در راه- واحهای در لحظه - پرهای زمزمه و ...
آ: از یادها (منالذاکره)- سرود (اغنیه)- جستوجو (ابحث عن معنی)- ستارهها (الأنجم)
۳. تفاوت دیگر این دو شاعر اینکه آدونیس در فکر و عمل به شدت طرفدار غرب بود، تا آنجا که آثار و نمادهای آنها را مورد توجه قرار میدهد و تحتتأثیر آنهاست و به قول دکتر شفیعی کدکنی غربزدهترین شاعر عرب است. وی به گونهای پیش رفت که باعث روی گردانی او از اسلام و پذیرفتن مسیحیت شد و به همین دلیل مورد انتقاد متعصبان دینی قرار گرفت. نگاهی به شعر «برای نیویورک» این غربزدگی را به خوبی نشان میدهد.
اما سپهری خود منتقد غرب و نظام آنهاست و تجدد را مورد انتقاد قرار میدهد. از نمادهای دینی و مذهبی استفاده میکند و آیههای قرآنی را به صورت غیرمستقیم بهکار میبرد. در جای جای «هشت کتاب» معانی و مفاهیم پر گل و شکوفه قرآنی وجود دارد و خواه ناخواه این مفاهیم در آیینه ذهن شاعر جای گرفته و در بستر کلام وی جاری است.
• سر هر کوه رسولی دیدند/ ابرِ انکار به دوش آوردند/ باد را نازل کردیم/ تا کلاه از سرشان بردارد (همان، ۸۵).
• به تماشا سوگند/ و به آغاز کلام (همان، ۱۱۲)
• من نمازم را وقتی میخوانم/ که اذانش را باد گفته باشد؛ سرِ گلدسته سرو/ من نمازم را پی تکبیرئالاحرام علف میخوانم/ پی قدقامت موج (همان، ۱۱۵).
۴. هنر سهراب، علاوه بر شعر، نقاشی نیز هست. به گفته دکتر ثروتیان: «لازم است دانسته شود که شغل شاغل و هنر جهانآوازه سهراب سپهری نقاشیهای وی است که در موزهها و نمایشگاههای خارج از کشور به معرض تماشا گذاشته شده و بیشتر مردم دنیا سهراب را با نقاشیهایش میشناسند» (ثروتیان؛ ۴۹، ۱۳۸۹). اما آدونیس برخلاف سپهری در حوزه نقد معروف است. او به مدت بیستوپنج سال مجله «مواقف» را منتشر و خود را در حوزه نقد معرفی میکند.
۵. اشعار آدونیس در اروپا به زبانهای مختلف ترجمه شده و این شاعر برای اروپائیان در حد لورکا واکتاویو پاز است و در ادبیات جهان از نامهای آشنا محسوب میشود. اما با کمال تأسف اشعار سهراب در اروپا ترجمه نشده و برای جهان شناخته شده نیست (اخیراً کوششهایی در جهت ترجمه اشعار شاعران معاصر شده، از جمله آنها ترجمه اشعار سهراب به ترکی استانبولی است).
نتیجهگیری
سیری در اشعار شاعران معاصر نشان میدهد که بین آنان مشابهتهای فکری و زبانی متعددی وجود دارد. در این نوشته، با انتخاب دو شاعر (سپهری - آدونیس) از دو فرهنگ مختلف به بررسی این مشابهتها پرداختهایم.
در این مقال به موضوعاتی مانند خدا، مرگ، زندگی، وطن و ... پرداخته شده و زبان و بیان زیبای آنها در استفاده از تصاویر و بهکار بردن ترکیبات منحصربهفرد و نازکاندیشی در بهکارگیری استعارات و تشبیهات بررسی گردیده است.
در کنار این، برای درک بهتر موضوع، دوپاره از شعر دو شاعر انتخاب شده و بدون هیچ توضیحی در محضر نقد خوانندگان قرار گرفته است. با این کار مشخص شد که این دو شاعر در زندگی فردی و اجتماعی شاخصهای مشابهی دارند و در یک دوره خاص تحت تأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی بودهاند و عوامل محیطی در ساختار شخصیت آنها تأثیر داشته است. از اینرو عرفان و سمبولیسم سرچشمه شعری آنها شده و اندیشههای سورئالیستی و ماورائی در کلمات و ساختن ترکیبات و جملات آنها مشهود است.
وجه اشتراک آنها در موضوعات ذکر شده فراوان است. با تمام این اوصاف در مواردی نیز اختلاف دارند که نسبت به تشابهات کمتر است. اگر تعدد آثار و عناوین و افکار مذهبی و سیاسی این دو را جزو موارد اختلافی بدانیم میتوان تا حدودی به حوزه تفاوتها وارد شد. به نظر میرسد آنچه که دکتر شفیعی کدکنی در شعر معاصر عرب ذکر کرده و در مقدمه نیز به آن اشاره شده است غرابت بیان و انحراف از نُرم از ویژگیهای اختصاصی و مشترک این دو شاعر است.
منابع
۱. آشوری، داریوش (۱۳۷۴)، باغ تنهایی، چاپ سوم، تهران، پرنگار پارس
۲. ثروتیان، بهروز (۱۳۸۹)، صدای پای آب، چاپ سوم، تهران، نگاه
۳. حسینی، سید حسن (۱۳۶۷)، بیدل، سپهری و سبک هندی، چاپ اول، تهران، سروش
۴. سپهری، سهراب (۱۳۶۸)، هشت کتاب، چاپ هشتم، تهران، طهوری
۵. سیدی، سید حسن (۱۳۸۴)، به باغ همسفران، چاپ اول، مشهد، دانشگاه فردوسی
۶. شفیعی کدکنی، محمدرضا (۱۳۸۰)، شعر معاصر عرب، چاپ اول، تهران، سخن
۷. عامری، رضا (۱۳۸۹)، آدونیسخوانی در تهران، چاپ اول، تهران، مؤسسه ثالث
۸. فرزاد، عبدالحسین، درد زایش دمکراسی در شعر عرب، همشهری ماه، ش ۱۲، سال دوم، ۱۳۸۰
۴۸۹
کلیدواژه (keyword):
آموزشی,تحلیلی, سپهری,آدونیس,تفاوت و تشابه,شعر معاصر,زبان فارسی و عربی,ادبیات,