عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

طلوع

  فایلهای مرتبط
طلوع

اول مرتبه تربیت، تربیت‏‎ ‎‏بچه در دامن مادر است؛ برای این‌که علاقه بچه به مادر بیشتر از همه علایق هست و هیچ‏‎ ‎‏علاقه‌ای بالاتر از علاقه مادری و فرزندی نیست. بچه‌ها از مادر بهتر ‏‏[‏‏مسائل‏‏]‏‏ را اخذ می‌کنند. آن‌قدری که تحت‌تأثیر مادر هستند، تحت تأثیر پدر، معلم و استاد نیستند. از این جهت بچه‌هایتان ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ در دامنتان تربیت اسلامی و تربیت انسانی بکنید تا وقتی این بچه را به دبستان تحویل می‌دهید، یک بچه صحیح [با] اخلاق خوب و آداب خوب تحویل بدهید.‏
۱۳۵۸/۳/۲۱.

 
 

از هر چیزی که محیط خانواده را متشنج و دچار افسردگی و هیجان‌های بی‌مورد نماید، اجتناب کنید. هم زن و هم مرد بنا را بر سازش و هم‌زیستی و همراهی بگذارند. آنچه در خانواده [از] خیرات وجود دارد، مال زن و شوهر است و در نهایت مال فرزندان است؛ مال یک طرف نیست. اگر خدای ناکرده در محیط خانواده بی‌محبتی و عدم اطمینان و صمیمت باشد، رنج مال هر دو طرف است.
۱۳۷۶/۹/۶.

 

 

محبت بخشنامه‌ای نیست
محسن سیمائی

معمول است وقتی می‌خواهند درباره نوعی از کارهای غیرموفق و بی‌فایده در سازمان‌ها و گروه‌ها سخن بگویند، از عبارت «این کار، بخش‌نامه‌ای نیست» استفاده می‌کنند؛ یعنی این‌گونه نیست که بتوانید با یک حرکت آسان و دستور ساده، در مدت‌زمان کم، به هدف بزرگتان برسید؛ بلکه باید یک فرایندی را طی کنید، اقدامات مقدماتی‌ای را انجام دهید و پس از زمان مشخصی منتظر نتیجه مطلوب باشید. حالا تصور کنید برخی‌ها را که گمان می‌کنند کسب احترام، عزت و از جمله محبت مردم به سوی خود نیز می‌تواند دستوری و بخشنامه‌ای باشد. توی دنیای حقیقی و مجازی آدم‌های زیادی را می‌بینیم که کارهای عجیب‌وغریب انجام می‌دهند، البسه جورواجور را به تن خود می‌پوشانند، ادا در می‌آورند و از جیبشان هزینه‌های سنگین می‌دهند تا سر آخر به اطرافیان و دنبال‌کنندگانشان این دستور و بخشنامه را ابلاغ کنند:
«من را محبوب خودت کن!»
حال‌آن‌که دریافت محبت واقعی مردم و محبوب شدن میان آن‌ها فرایندی است که نه با کارهای عجیب‌وغریب، بلکه با همت و تلاش و درستکاری به ارمغان می‌آید. امام سجاد(ع) سه گام مهم برای رسیدن به محبوبیت را پیش رویمان می‌گذارند.

الف) منصف باشیم؛
انصاف در معاشرت با مردم، خصلت مهم افراد محبوب است. انصاف داشتن یعنی علاوه بر این‌که حق مردم را پایمال نمی‌کنیم، بدخواهشان نیز نیستیم و خیرخواهشان نیز هستیم. اگر دیگران ببینند که ما همیشه و در تمامی تعاملاتمان، حتی در مواردی که ظاهراً منصف بودن به ضرر خودمان یا اطرافیان نزدیکمان تمام می‌شود آن را زیر پا نمی‌گذاریم، با اشتیاق محبتشان را به طرفمان ارزانی می‌دارند. در مقابل، جای زخمی که از بی‌انصافی‌مان بر جان و دل دیگران بر جای می‌گذاریم، تا مدت‌ها باقی می‌ماند و به دشواری از بین خواهد رفت.

ب) هم‌دردی کنیم؛
خیلی وقت‌ها گوش ما در جامعه شنونده درد دل‌ها و چشممان تماشاگر رخساره‌های رنگ‌پریده است. طبیعتاً روی تلخ زندگی و مشکلات ریز و درشتش، دوستان و آشنایان ما را نیز در امان نخواهد گذاشت. هم‌دردی و هم‌دلی انسان هنگامی‌که دردها را می‌شنود و می‌بیند، او را به قلب مردم نزدیک‌تر کرده و محبتشان را به سوی خود جلب می‌کند. هم‌دردی یعنی حال ناخوش دیگران را درک کنیم، به آن اهمیت بدهیم و احیاناً برای برطرف ساختن آن تلاش داشته باشیم.

ج) همدم معنویات شویم
هیچ گامی به اندازه گامی به سوی خدا، کشش مردم به طرفمان و جلب محبت آنان را در پی نخواهد داشت. هر قدمی که به سوی خدا برمی‌داریم و هر مقداری که برای معنویات خودمان اهمیت قائل می‌شویم، محبوبیتمان نزد مردم را نیز افزایش داده‌ایم؛ چون سر آخر خداست که به انسان‌ها عزت و احترام می‌دهد و نزد مردمان محبوبشان می‌سازد.
بحارالانوار، ج ۵، ص ۸۲.

 

 

نگاه خدا
زهرا حاجی‌زاده

باید بیاموزیم وقتی خسته‌ایم، استراحت کنیم و بعد از رفع کسالت با شهامت ادامه بدهیم. از پا درآمدن و به مشکلات بها دادن، یعنی تسلیم و نابودی. حتی اگر ولتاژ نوسانات اقتصادی و فرهنگی در حال خشکاندن جیب و اندیشه ما باشد، حتی اگر چرخ‌وفلک زندگی سرگیجه گرفته و بی‌اختیار بالا و پایین می‌رود، نباید اسیر شد و دست روی دست گذاشت. گرچه کم‌توان اما باید در صحنه بمانیم، «حال‌ خوب ‌کُن» یکدیگر باشیم و با هم بودن را به تنها ماندن ترجیح دهیم. باید به غصه‌ها بی‌محلی کنیم تا دامن‌گیرمان نشوند. زندگی کردن مثل دوچرخه‌سواری است. برای حفظ تعادل و عقب نماندن از گردونه زمان باید پیوسته و آهسته رکاب زده و در حرکت باشیم. بله! گاهی چرخ زندگی‌مان پنچر می‌شود، دلمان از فشار غم و بی‌انگیزگی می‌گیرد و شارژ وجودمان مثل شارژ گوشی یک‌دفعه خالی می‌شود. می‌دانم هیچ‌کدام این‌ها حال خوبی نیست و همه‌شان مایه پریشان‌خاطری است؛ اما باید راهی پیدا کرد و برای گام‌های در تردید مانده، از خداوند عزم را آرزو کرد. اگر او ابیاتی را برای گریه کردن ترانه‌سرایی کرده، بی‌شک بسیاری را هم برای خنداندن ما آوا داده است. فرصت‌ها تا ابد باقی نمی‌مانند. چه خوب که با یک حبه انگیزه از سفر زندگی لذت ببریم. آینده و فردایمان را با دست‌های خودمان به خوبی ترسیم کنیم، نگران نباشیم و به در و دیوار نزنیم. خداوند با تمام ضعف‌هایی که داریم، ما را دوست دارد، رهایمان نمی‌کند و نگاهش همواره در کمین ماست.

 

 

دختر بد نداریم؟!
حمیدرضا مهدوی ارفع
یکی از راهبردهای تربیتی بسیار مهم و مؤثر، معرفی الگوی خوب و بد برای تربیت شوندگان است. اگر در قرآن کریم، عالی‌ترین کتاب هدایت و تربیت دقت کنید:

مرد خوب معرفی شده است، مرد بد هم معرفی شده است؛
مرد خوب مانند تمام انبیا، جناب خضر، مؤمن آل‌فرعون، لقمان‌حکیم، حبیب نجار و...
مرد بد هم مانند فرعون، نمرود، ابولهب، برصیصای عابد و...

برای زنان، زن بد معرفی شده است، زن خوب هم معرفی شده است؛
زن خوب مانند آسیه همسر فرعون، مادر موسی، مادر مریم و...
زن بد هم مانند همسران نوح و لوط، دو تن از همسران پیامبر اکرم (سوره تحریم)، همسر ابولهب و...

پسر خوب معرفی شده است، پسر بد هم معرفی شده است؛
پسر خوب مانند اسماعیل و یحیی.
پسر بد مانند پسر نوح.

اما نکته اصلی اینجاست که دختر خوب مانند مریم و دختران شعیب (سوره قصص) معرفی شده اما دختر بد معرفی نشده است.

سؤال: یعنی ما در طول تاریخ حتی یک دختر بد هم نداشته‌ایم؟
قطعاً پاسخ منفی است!

پس چرا برای تربیت دختران، هیچ الگوی منفی و بدی از جنس خودشان معرفی نشده است؟
به ذهنم می‌رسد که به دلیل روح لطیف دختران و ضرورت حفاظت از این لطافت، در تربیت دختران فقط باید جنبه‌های مثبت و ایجابی را مدنظر قرارداد و از ورود به مباحث سلبی، حتی معرفی و مثال زدن شخصیت‌های منفی خودداری کرد.

۷۸۰
کلیدواژه (keyword): راهنما
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید