عکس رهبر جدید

جذابیت‌افزایی به تدریس ادبیات

  فایلهای مرتبط
جذابیت‌افزایی به تدریس ادبیات

اشاره
در روز دوشنبه 14 بهمن ماه 1398، نشستی با عنوان راهکارهای جذابیت افزایی به تدریس ادبیات در دفتر انتشارات و فناوری آموزشی سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی کتاب‌های درسی برگزار شد که دکتر محمدرضا سنگری، سردبیر، دکتر حسین داودی عضو شورای نویسندگان مجله، بهیاد صدیق‌پور و صمد نعمانی، دبیران با سابقه زبان و ادبیات فارسی و جواهر مؤذنی مدیر داخلی مجله درآن حضور داشتند.

اگر از مخاطبان و همراهان همیشگی مجله رشد آموزش زبان و ادب فارسی باشید، می‌دانید که پیش از این و در نشست‌های قبلی، عوامل مطلوب و عوامل نامطلوب در تدریس ادبیات با حضور معلمان و کارشناسان ادبیات فارسی مطرح شده و مورد بررسی و بحث‌های کارشناسانه قرار گرفته است. اکنون و در این نشست، روش‌های افزایش جذابیت در تدریس ادبیات بررسی می‌شود.

 

دکتر محمدرضا سنگری: بسم‌الله الرحمن الرحیم. سلام و خوشامد عرض می‌کنم خدمت دوستان و استادان عزیز و بزرگوارم که لبیک گوی دعوت مجله رشد آموزش زبان و ادب فارسی شدند تا توفیق گفت‌و‌گو درباره جذابیت را که از مسائل مهم در تدریس ادبیات است، داشته باشیم.

ابتدا باید ببینیم ادبیات جذابیت و ربایش دارد یا نه. پاسخ این است که ذات ادبیات رباینده است و کشش دارد. سبب این موضوع را در چند مسئله می‌توان یافت؛ اول اینکه ادبیات ذاتاً زیباست و همین زیبایی و گره‌خوردگی با ذوق انسان زمینه‌ساز جذابیت ادبیات می‌شود. نکته دیگری که به همان عالم زیبایی برمی‌گردد، آهنگ و موسیقی موجود در ادبیات و شعر است. متن منثور ادبی هم آهنگین است، سبب ربایش می‌شود و با ذهن و عاطفه انسان گره خوردگی دارد. به همین سبب، در حافظه جامعه‌مان متن‌های ادبی فراوانی را می‌توانیم بیابیم؛ سروده‌هایی که مردم آن‌ها را ‌حفظ کرده‌اند یا نکته‌ها و جمله‌هایی که شاخص‌اند و به سبب بافت ادبی‌ای که دارند، با حافظه و ذهن گره‌خورده‌اند.

نکته دیگری که ادبیات را جذاب می‌کند، پرداخت شگفت‌آور مضامین و مفاهیم در ادبیات است. همان مفاهیم معمولی و عادی را شاعر و نویسنده ما با بافت و ساختی نو عرضه می‌کند و همین، زمینه‌ساز شگفتی می‌شود و وقتی شگفتی ایجاد شد، جذابیت هم در پی آن است؛ یعنی اصولاً شگفتی، شیفتگی و شکفتگی در پی دارد. این طبیعت ادبیات است که شاید بتوان وجه دیگری هم بدان افزود و آن، وجه روایی و داستانی است که ما در ادبیات داریم. ادبیات معمولاً یک ساختار روایی دارد؛ یعنی با داستان و تمثیل و مَثل سر و کار دارد و به همین سبب، جذاب و رباینده است.

سؤالاتی که با عنایت به دستور این جلسه مطرح است، به هم نزدیک‌‌اند؛ اول اینکه چه عناصری بر جذابیت کلاس درس ادبیات می‌افزایند و برعکس، چه عناصری از جذابیت کلاس درس ادبیات می‌کاهند؟ چگونه درس ادبیات را برای دانش‌آموزان جذاب‌تر و پذیرفتنی‌تر کنیم  و چگونه با مشارکت دانش‌آموزان، کلاس ادبیات را پویاتر و فعال‌تر سازیم؟

سازه‌های کلاس هم در اینجا مورد بحث قرار می‌گیرند؛ مثلاً خود معلم یکی از این جاذبه‌هاست. اگر معلم جذاب باشد، جذابیت او (نگاه، صدا و چهره) بر جذابیت کلاس می‌افزاید. همچنین است جذابیت فضای درس و ابزاری که معلم برای القا و انتقال بهتر درس از آن استفاده می‌کند. ابزارهای آموزشی‌ جدیدی وجود دارند که با بهره‌گیری از آن‌ها می‌توان درس را چندرسانه‌ای کرد؛ مثلاً تصویر، موسیقی و نمایش می‌توانند کلاس ادبیات را جذاب‌تر کنند.

فعلاً سؤال اول را پاسخ بدهید. خوشبختانه همه شما سال‌های زیادی است که تدریس می‌کنید و به‌خوبی می‌دانید که تدریس چه الزامات و التزامات و پیوستارهایی دارد. یاریگر ما باشید تا از کارآزمودگی‌تان بهره‌گیری کنیم.

دکتر حسین داودی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. من صحبت‌هایم را با یک خاطره و آیاتی از قرآن آغاز می‌کنم. در سال 42 و 43 در تهران دانشجو بودم. استاد ما، آقای بدیع‌الزمانی، بسیار باسواد بود، جزوه‌ای به ما داد که به ادبیات قبل از اسلام مربوط می‌شد و گفت این متن را بخوانید. کل متن درباره عشق و مغازله و همه‌اش معلّقات سبعه بود؛ در حالی که ما تازه وارد دانشگاه شده بودیم و تازه می‌خواستیم با زبان عربی آشنا شویم. انگار می‌خواستند به‌صورت حساب شده و رندانه ما را از زبان عربی بیزار کنند. در آن سال‌ها ما حتی یک صفحه هم قرآن و نهج‌البلاغه نخواندیم.

خداوند در سوره شعرا می‌فرماید: «وَالشُعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُن». این آیه و سه آیه بعد از آن، یعنی چهار آیه پایانی سوره  شعرا، در مدینه بر پیامبر (ص) نازل شد؛ هرچند که سوره شعرا مکّی است. کفار، پیامبر (ص) را شاعر می‌دانستند. البته این اعترافی بود از سوی کفار مبنی بر اینکه نفوذ کلام پیامبر(ص) و آیات قرآن چقدر زیاد است. خداوند در این آیه می‌خواهد این نکته را بیان کند که مقوله شعر یک چیز است و مقوله وحی، چیزی دیگر. شعرا قبل از ورود اسلام هم حضور جدّی و پر رنگی داشتند و کسانی که شهوت‌پرست و می‌خواره بودند، از آن‌ها پیروی می‌کردند. خداوند در این آیه می‌فرماید: پیامبر شاعر نیست؛ زیرا غاوون ـ  یعنی گمراهان ـ‌‌ به دنبال شعر می‌روند. خدا می‌خواهد مشخصات این‌گونه شعرا را بیان کند. «اَلَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ وادٍ یَهیموُنَ» ؛ آیا نمی‌بینی که این شعرا در هر وادی سرگردان‌اند؟ یعنی مثلاً امروز از کسی خوششان می‌آید و به نفع او شعر می‌سرایند و فردا از دست آن فرد ناراحت می‌شوند و هجوش می‌کنند. «وَ اَنَّهُم یَقولونَ ما لا یَفعَلونَ» : حرف‌هایی می‌زنند که خودشان به آن‌ها عمل نمی‌کنند. خداوند این ویژگی‌ها را برای این‌گونه شاعران برمی‌شمرد و بعد استثنا می‌گذارد؛ این استثنا که درآیه بعد قائل می‌شود خیلی مهم است: «اِلَّا الّذینَ آمَنوُا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُواللهَ کَثیراً وَانتَصَروُا مِن بَعدِ ما ظُلِموا وَ سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموُآ اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبوُنَ» : مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و خدا را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه به آن‌ها ستم می‌شود، انتقام می‌گیرند و اهل مقاومت هستند و به سرنگونی ظالمان امیدوارند.

بنابراین، معلمی که در نظام جمهوری اسلامی تدریس می‌کند و به تعبیر و تأکید رهبر انقلاب باید به اسلام ناب برگردد و به فضای قرآنی تکیه کند و به آن معتقد شود، در کلاس وقتی می‌خواهد برای دانش‌آموزان ادبیات تدریس کند باید وارد این استثنا شود که خداوند در آیه آخر سوره شعرا فرموده است. مانند شاعرانی که وقتی آثارشان را می‌خوانیم دائم به یاد خدا می‌افتیم؛ مثل حافظ که اشعارش یادآور خداست.

قبلاً در صفحه اول کتاب‌ها «بسم‌الله» می‌گذاشتند اما الآن آن را برداشته‌اند. متأسفانه اخیراً باب شده که بعضی‌ها وقتی مقاله یا کتابی می‌نویسند و به چاپ می‌رسانند، در ابتدای آن «بسم‌الله» نمی‌گذارند و می‌گویند اثر اُفت می‌کند؛ در حالی که «وَذَکَرُاللهَ کثیراً». ما باید با ادیبان و شاعران و نویسندگانی سروکار داشته باشیم که دائم ما را به یاد خدا بیندازند و اهل مقاومت باشند؛ یعنی باید ادبیات مقاومت را به آن‌ها آموزش دهیم. طوری که به ادبیات مقاومت مقیّد، به انتقام گرفتن از ظالمان معتقد و به سرنگونی آن‌ها امیدوار باشند(فوّاره چون بلند شود سرنگون شود) و بدانند که زمین از آنِ صالحان خواهد بود. ما باید با این مجموعه تفکر، کتاب درسی را در اختیار دانش‌آموزان بگذاریم که الحمدلله از بعد انقلاب سعی شده است متونی آورده شود که زیر این چهار مجموعه بماند؛ یعنی از شاعران، آن‌هایی که ایمان آورده‌اند و عمل صالح انجام می‌دهند و دائم به یاد خدا هستند و در برابر ظالمان مقاومت می‌کنند و به سرنگونی ظالمان امیدوارند. البته از اینکه هست باید بیشتر کار شود و لازم است کتاب‌های موجود با این دیدگاه اصلاح شوند و معلم هم ادبیات را با این دید تدریس کند که ان‌شاءالله قرآنی عمل کرده باشیم.

دکتر محمدرضا سنگری: از این آیات سوره شعرا درمی‌یابیم که ادبیاتی مورد تأیید ساحت ربوبی است که زیست کسی که آن را خلق می‌کند، مؤمنانه باشد (آمَنوا) و کُنشِ صالحانه داشته باشد و هماره در فضای یاد خدا باشد و بیدادستیز باشد؛  ویژگی‌هایی که ادبیات متعهد را برای ما رقم می‌زند. طبیعی است ادبیاتی که از این جنس باشد و این ویژگی‌ها را داشته باشد، پیوندش با جان و سرشت انسان عمیق‌تر خواهد بود و مانا خواهد شد. البته جز مانایی، زایایی هم خواهد داشت و زمینه رویش روحی و روانی را برای مخاطب ما فراهم می‌کند.

بهیاد صدیق‌پور: به نام خداوند جان و خرد. ابتدا چند نکته را به‌عنوان مقدمه عرض می‌کنم و بعد وارد بحث می‌شوم و به پاسخ سؤالات می‌پردازم.

من فکر می‌کنم تدریس جذاب با تدریس موفق تفاوت دارد؛ یعنی عمداً این عنوان انتخاب‌شده است. ما یک تدریس موفق و مؤثر داریم و یک تدریس جذاب. گاهی این‌ها تلفیقی از هر دو هستند و گاهی این‌ها را از هم جدا می‌کنند. تدریس ادبیات را در دو حوزه می‌توان بررسی و تلقّی کرد: یکی در حوزه علم و آموزش، که بر اساس علم و عقل است و یکی هم در حوزه هنر که به جذابیت تدریس مربوط می‌شود. در این تقسیم‌بندی که ادبیات نمایشی و ادبیات هنری است، به عقیده من جذابیت به بخش هنری برمی‌گردد. بخش آموزشی آن بر اساس علم و عقل، و بخش هنری آن بر اساس زیبایی و جذابیت است. سؤال شما بیشتر به جنبه هنری تدریس اشاره دارد تا جنبه آموزشی آن.

نکته بعدی این است که جذابیت تدریس در زمان قدیم با جذابیت تدریس در زمان حاضر تفاوت دارد. تلقی‌ای که در زمان قدیم  از آموزش و پیشرفت علمی وجود داشت،  بر اساس ساختار و فضا و زمان گذشته بود که با زمان جدید متفاوت است. در قدیم، تدریس خوب و جذاب ارائه مطلب، سخنرانیِ خوب و تک‌صدایی و در نهایت یک جزوه خیلی خوب بود. همین‌که استاد درس را به شیوه سخنرانی ارائه می‌کرد و نکته‌های درس را می‌گفت، تدریسش خوب محسوب می‌شد اما اکنون با پیشرفت فناوری و علم و آمدن کتاب‌های کمک‌آموزشی، دست معلم از این بابت خالی شده است؛ چون همه آن مطالب در کتاب‌ها هم هست. اینجاست که ارزش معلم و تدریسش مشخص می‌شود. وقتی سیر تا پیاز مطالب درسی در کتاب‌های کمک‌آموزشی آمده، نقش معلم در تدریس چیست. حتی در بعضی کتاب‌ها مطالب و نکته‌ها و تست‌ها و لغت‌ها  و سایر چیزها خیلی بیشتر و بهتر از معلم گفته شده‌ است. اینجاست که معلم بودن و قدرت معلمیِ معلم خودش را نشان می‌دهد. اینجاست که معلم باید به دنبال جایگاه خود در کلاس بگردد. اگر قرار است معلم همان مطالبی را که در کتاب‌ها هست بگوید، چه فایده‌ای دارد؟ چون دانش‌آموز این کتاب‌ها را تا پایان سال در اختیار دارد و حتی ممکن است به معلم بگوید ما این‌ها را می‌دانیم. اینجاست که جذابیت تدریس در زمان معاصر معنی پیدا می‌کند.

به عقیده من هر تدریس جذاب سه مرحله دارد: اولین مرحله، قبل از تدریس، مرحله دوم حین تدریس و مرحله سوم پس از تدریس است. اگر معلمی تدریس را به‌درستی انجام بدهد اما برای مرحله بعد از آن فکری نکند، تدریسش ابتر می‌ماند. قبل از تدریس مسائلی وجود دارد که بعضی از آن‌ها به معلم کمتر ارتباط دارد. معلم باید در کنار انواع جذابیت که شامل جذابیت در درس و متن و کتاب و کلاس و معلم و مدرسه و منطقه و استان و حتی رشته درسی هم می‌شود، برای قبل از  تدریسش هم فکر کند. پس باید به فضای مقدماتی و زمینه‌های تدریس هم توجه کرد. اگر خود معلم جذاب نباشد، به‌سختی می‌تواند تدریسش را جذاب کند. عوامل ظاهری و باطنی یا پیدا و پنهانی هم در تدریس وجود دارند. عوامل پنهان در تدریس مهم‌تر و تأثیرگذارتر از عوامل آشکار در تدریس‌اند. من معتقدم نه‌تنها در تدریس بلکه در کل زندگی ما و جامعه و کل جهان هستی هم عوامل پنهان از عوامل پیدا مهم‌تر و مؤثرترند. مثلاً این خلوت شاعر است که شعر را می‌سازد.

علاوه بر این مقدمات، حتی طراحی معلم برای تدریسِ جذاب و ایجاد کلاس جذاب هم مؤثر است. عوامل پنهان تدریس همان عوامل مقدماتی تدریس‌اند و معلم باید به این عوامل بیندیشد تا تدریسش را جذاب کند. موضوع تدریس هم مهم است و اهمیت دارد که تاریخ ادبیات تدریس می‌کنیم یا نثر و یا شعر. معلم باید با توجه به موضوع تدریس، مقدمات تدریس جذاب را فراهم کند. مسلماً معلم به‌صورت تک‌صدایی نمی‌تواند به کلاس جذابیت ببخشد. باید در تدریس از عوامل پیشرفته و جدیدتری مثل پاورپوینت، عکس، کلیپ و صدای خوانندگان استفاده کند. باید در تدریس، مخاطب را به کار بکشد. اگر مخاطب در تدریس فعالیت نکند، کلاس دچار رخوت و سستی می‌شود و تدریس موفقیت‌آمیز نخواهد بود. ارتباط بین معلم و دانش‌آموز باید صمیمی باشد؛ در غیر این صورت، دانش‌آموز به گوش کردن رغبتی نشان نمی‌دهد. توجه به این موارد خیلی مهم است.

یکی دیگر از موارد مهمی که من روی آن تأکید می‌کنم و در آموزش‌وپرورش ما قدری مورد غفلت قرارگرفته، توجه به حال و هوای دانش‌آموز در هر جلسه از تدریس است. آیا دانش‌آموز خسته و خواب‌آلوده، گرسنه یا ناراحت است؟ یک معلم باهوش تدریس را با توجه به حال و هوای مخاطب خود شروع می‌کند. اگر سر دانش‌آموز روی میز باشد، معلم ابتدا باید ببیند مسئله چیست و به او بگوید که سر و صورتش را آب بزند و او را از نظر روحی و روانی آماده کند و بعد از انگیزه‌بخشی تدریس را شروع کند. این‌ها مقدمات تدریس و عوامل پنهان و روحی و روانی است. بعد از این موارد،  معلم می‌تواند وارد تدریس شود. او در تدریس باید دانش‌آموزان را هم به کار بگیرد؛ با انگیزه‌بخشی و طرح پرسش و استفاده از عوامل کناری تدریس مانند عکس و کتاب و نمودارهای مختلف و پاورپوینت و سایر وسایل کمک تدریس که برای آن‌ها جذاب است. به نظر من، موفقیت معلم در کلاس درس چیزی فراتر از موضوع درس است؛ یعنی او باید به چیزی بپردازد که دانش‌آموز غافلگیر شود. مثلاً اگر درباره شاعری صحبت می‌کند که دانش‌آموز تا به حال تصویر او را ندیده است، عکس شاعر روی تابلو چسبانده شود. این غافلگیری برای دانش‌آموز جذاب است و ضمن ایجاد انگیزه در او، کمک می‌کند که درس را بهتر فرابگیرد. اگر برای فهم بهتر دانش‌آموز چیزی را که او تاکنون نشنیده است به متن درس بیفزاییم، تدریس جذاب‌تر می‌شود. مثلاً به او بگوییم «سُهر» که در کلمه سهراب و سهروردی هست به معنی آب است. دانش‌آموز چیزهای عادی را نمی‌پسندد؛ چون می‌بیند همه مطالب درسی در کتاب درسی و کمک‌درسی هست و می‌خواهد ببیند معلم فراتر از درس چه چیزی برای گفتن دارد. معلم باید با وسایل کمک‌آموزشی و پرسشگری و به بحث کشیدن و سایر چیزهایی که درس را برای دانش‌آموز جذاب می‌کند، او را به درس علاقه‌مند سازد. گاهی دانش‌آموز نمی‌تواند یک بیت را از نظر وزن درست بخواند؛ اتفاقی که دیروز در کلاس من افتاد. در این حالت، معلم باید یک بیت را با برجسته کردن و رعایت وزن شعر بخواند و سپس به‌کل دانش‌آموزان بگوید که آن را با هم بخوانند. این با هم خواندن از تک‌خوانی معلم و دانش‌آموز برتر است؛ چون اگر دانش‌آموز خجالتی باشد، این حالتش در جمع خوانی رفع می‌شود. نیز اگر اشتباهی در خوانش داشته باشد، در جمع‌خوانی از بین می‌رود. به‌علاوه، همه دانش‌آموزان از حالت سکون و مخاطب محض بودن خارج می‌شوند و گاه با خواندن، به ریتم خاصی دست می‌یابند و کلاس نشاط و شادابی پیدا می‌کند. دانش‌آموزان از حالت سستی خارج می‌شوند و یک‌طرفه بودن تدریس از بین می‌رود. لذت ادبیات در همین است که جنبه‌های زیبای آن را به بچه‌ها منتقل کنیم. اگر تدریس فقط به صورت سخنرانی یک‌طرفه معلم باشد و فقط نمره و بخش آموزشی و علمی درس مطرح باشد، کلاس به وجد نمی‌آید و تدریس جذابیت پیدا نمی‌کند.

مثلاً اگر موضوع درس تاریخ ادبیات باشد، من از قبل موضوع را تعیین می‌کنم و دانش‌آموزان را در گروه‌های سه چهارنفری قرار می‌دهم. بچه‌ها هم می‌روند تحقیق می‌کنند و خودشان از مباحثی که من به‌طور خلاصه روی تخته نوشته‌ام،  یک موضوع را انتخاب و تدریس می‌کنند. من عکس‌های مربوط به درس را هم که به کلاس آورده شده است، روی تخته  نصب می‌کنم. با این روش، دانش‌آموزان بیشتر تشویق می‌شوند، بیانشان تقویت می‌شود، ترسشان از گویندگی در جمع از بین می‌رود، هرکدام وظیفه‌ای را بر عهده می‌گیرند و احساس مسئولیت پیدا می‌کنند. وقتی بعضی از دانش‌آموزان بعد از پایان تدریس سؤال‌هایشان را مطرح می‌کنند، خود بچه‌ها به آن‌ها پاسخ می‌دهند و من هم هر جا لازم باشد، توضیح می‌دهم. بنابراین، اداره کلاس بر عهده خود دانش‌آموزان است و من فقط در مواردی که دانش‌آموز قدرت انتقال خوبی ندارد و یا نیازی هست، آن‌ها را راهنمایی می‌کنم. به این ترتیب، تدریس جذاب و کلاس فعال می‌شود و من می‌توانم نشاط و علاقه را در نگاه دانش‌آموزان ببینم. دانش‌آموزان از مخاطب محض بودن خارج می‌شوند و از مشارکت در تدریس لذت می‌برند.

دکتر محمدرضا سنگری: ایشان یک هندسه منظم فکری نسبت به موضوع داشتند. همان‌طور که فرمودند، ادبیات آموزشی محتوای درسی است که ارائه می‌شود و ادبیات هنری روش و شیوه عرضه درس است که می‌تواند آموزش را لذت‌بخش و شیرین و جذاب کند. مراحل و عوامل پیدا و پنهان در تدریس و بهره‌گیری فعالانه از دانش‌آموز را هم مطرح فرمودند.

صمد نُعمانی: بسم‌الله الرحمن الرحیم. من دبیر زبان و ادبیات فارسی منطقه چهارده تهران و دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علوم و تحقیقات هستم. با توجه به اُفت محسوسی که در سطح آموزشی و مدارس با آن مواجهیم، سؤالی که آقای دکتر سنگری مطرح فرمودند بسیار بجا و بحث مهم روز است. در تکمله فرمایش آقای دکتر داودی که آیاتی از قرآن را قرائت فرمودند، از این بیت خاقانی شروانی وام می‌گیرم که «مرا به منزل الا الذین فرود آور/  فروگشای ز من طمطراقِ والشعرا». مطابق گفته خاقانی در مصراع دوم این بیت، دبیر ادبیات باید به کار و هنرش ایمان داشته باشد. این ایمان داشتن به کار تدریس سرلوحه کار ماست. من معتقدم که اگر دبیر ادبیات به کارش ایمان نداشته باشد، سایر موارد کأن لم یکن تلقی می‌شود. دبیر ادبیات از همان بدو ورود به کلاس باید به کارش ایمان داشته باشد و این موضوع را خیلی مهم تلقی کند. این ایمان داشتن بسیاری از نارسایی‌های تدریس را در خود هضم می‌کند و از بین می‌برد.

من کل فرمایش آقای صدیق‌پور را در یک واژه وندی ـ مرکّب خلاصه می‌کنم و آن «فراهم‌آوری» است؛ یعنی معلم ادبیات باید به‌صورت خودجوش برای خود فراهم‌آوری کند. قبل از ورود به کلاس باید موضوعاتی مرتبط با درس را برای خود فراهم آورد؛ یعنی هیچ‌گاه فی‌البداهه و بدون عقبه فکری تدریس را شروع نکند؛ چون تبعاتش مشخص است اما اگر با فراهم‌آوری وارد کلاس شود، شروع کلاس جذاب و مفید و کاربردی خواهد شد و دانش‌آموز طالب چنین معلمی است. او باید حس کند که معلم آماده وارد کلاس شده است. مطالبی که معلم از قبل جمع‌آوری کرده است، باید منطبق با درس جدید باشند. مهم‌ترین مسئله این است که ارزش ادبی منابعی که او تهیه‌کرده چقدر است و توانایی معلم در بیان این مطالب در شروع و پایان کلاس چقدر می‌تواند باشد. من این موضوع را خیلی مهم می‌دانم. یکی از الزامات جذابیت بخشیدن به درس، لحن معلم است. آن درس هنر سهراب سپهری که در آن گفته می‌شود: «روان بود، خشکی نداشت، معلم دور نبود، صورتک به رو نداشت» وقتی با لحن زیبا و مناسب بیان گردد، بچه‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. نکته بعدی این است که درس باید برای خود معلم مهم باشد و دانش‌آموز هم این مهم دانستن درس توسط معلم را حس کند. در صورتی که معلم درس را مهم نداند، دانش‌آموز هم آن را مهم تلقی نمی‌کند. نکته دیگر، طرز بیان معلم در انتقال درک مطلب است. من درک مطلب را یک اهرم و ستون اصلی در درس ادبیات می‌دانم. به عقیده من، درک مطلب مترادف با خود ادبیات است و تدریس آن بسیار اهمیت دارد. شعر هزار گونه گفتن و هزار گونه فهمیدن است. بنابراین، معلم باید مجهز به بیان و توانا در تدریس درک مطلب باشد ؛ یعنی قدرت و شیوه آموزش درک مطلب را داشته باشد.

دکتر محمدرضا سنگری: همان‌طور که آقای نعمانی گفتند، معلم باید قبل از شروع درس فراهم‌آوری کند و به درس ایمان داشته باشد. اگر دانش‌آموزان معلم را قبل از درس نپذیرند، هرگز او را نخواهند پذیرفت؛ یعنی پیش از درس، معلم باید به درون دانش‌آموز نقب بزند و راه پیدا کند. از این فراهم‌آوری برای تدریس، در سال‌های بعد هم می‌توان بهره‌گیری کرد. مثلاً اگر تصاویری تهیه‌کرده‌اید یا برای تدریس از وسایل صوتی و فناوری آموزشی کمک گرفته‌اید، در سال‌های بعد هم می‌توانید از آن‌ها بهره ببرید. تناسب لحن و صدای معلم با متن بسیار مهم است؛ مثلاً صدای آقایان اغلب تناسب بیشتری با متن حماسی دارد و برعکس، در متون تغزلی معمولاً لحن و صدای خانم‌ها مناسب‌تر است.   

ظاهر و چهره معلم هم خیلی مهم است. او باید قبل از ورود به کلاس، خود را در آینه نگاه کند و ببیند آیا خودش می‌تواند ظاهر خود را تحمل کند که انتظار داشته باشد دانش‌آموزان هم نود دقیقه تحملش کنند یا نه. معلم باید با ظاهری خوب و دل‌نشین و آراسته وارد کلاس شود. همچنین، باید درس و تدریس برایش مهم باشد. این اهمیت به تدریس در حالات و روابط معلم هم قابل‌تشخیص است. معلمِ بی‌علاقه به درس در طول تدریس دائم به ساعتش نگاه می‌کند و منتظر تمام شدن کلاس است. این معلمان شیفتگان زنگ‌اند و صدای زنگ برایشان شیرین‌ترین موسیقی عالَم است. توجه به این موارد بر جذابیت درس می‌افزاید.

دکتر حسین داودی: با توجه به برداشتی که از آیات قرآن داریم، باید مرز را مشخص کنیم؛ چون جذابیت در مرزی که قرآن تعیین می‌کند یک معنا دارد و در خارج آن، معنایی دیگر. چیزهای جذاب زیادی وجود دارد که مجاز و مثبت و قرآنی نیستند. مسلماً بچه‌ها انتظار دارند معلم برایشان جوک تعریف کند و آن‌ها قاه‌قاه بخندند. این‌گونه جذابیت افزایی بی‌فایده است. بنابراین، حد و مرزها باید مشخص شود. فرق بین معلم خوب و معلم جذاب مثل فرق بین باغبان است و خیاط. کار خیاط خدماتی است؛ یعنی پارچه را از شخصی می‌گیرد و به اندازه تن او می‌دوزد و به سایر مسائل کاری ندارد اما باغبان هر گیاهی را به‌تناسب توانایی‌هایش پرورش می‌دهد. نوع غذا و پرورش و مراقبت بسته به نوع گیاه و محصولی که قرار است به بار بیاید، متفاوت است. بنابراین، معلم هم باید مانند باغبان جذابیت مثبت ایجاد کند؛ یعنی نقش پرورشی و تربیتی داشته باشد و دوره‌ها و شیوه‌های تدریس را آموزش‌دیده باشد، به اصول یاددهی مسلط باشد، بیان فصیح و روان و جذاب داشته باشد، با دانش‌آموزان خوش‌برخورد باشد، متکلم وحده نباشد و به همه فرصت مشارکت در تدریس را بدهد.علاوه بر این‌ها، معلم ادبیات باید بتواند عبارت‌ها و جمله‌های عربی را درست بخواند.

دکتر محمدرضا سنگری: بسیار ممنونم. این تقسیم‌بندی که فرمودید بسیار مهم است. جذابیت گاهی فروکاهنده و گاهی فرابرنده است. فرو کاهنده یعنی اینکه در خدمت یادگیری و متن نباشد؛ هرچند برای بچه‌ها جذاب باشد. این نوعی خیانت به دانش‌آموزان است. فرابرنده یعنی در خدمت تدریس و متن باشد. متون درسی ما هم مثبت هستند. گذراندن دوره‌های روش تدریس هم بسیار مهم است.

معلم باید بداند که در قلمرو یادگیری به چه مسائلی توجه کند. اگر به هرکدام از هشت سازه آموزشی توجه نشود، آموزش و تدریس لطمه می‌بیند. در نشست‌های قبلی هم به این سازه‌ها اشاره‌کرده‌ایم.

یکی از این سازه‌ها خود معلم است. شخصیت معلم و ارتباطی که با متن برقرار می‌کند مهم است. سازه دوم متن است و اگر خصوصیات آن را ندانیم، نمی‌توانیم درست تدریس کنیم. متن روایی با متن غیر روایی بسیار متفاوت است. متن تعلیمی با متن تغزلی و یا متن حماسی متفاوت است و تدریس هرکدام روش خاص خود را طلب می‌کند. تدریس نثر هم با شعر متفاوت است. تدریس متن دیروزین با متن امروزین یکسان نیست. پس معلم باید دقیقاً متن را بشناسد.

سازه سوم مکان است. اینکه معلم در چه مکانی تدریس می‌کند بسیار اهمیت دارد. گاهی لازم است بچه‌ها را به بیرون از کلاس ببریم؛ مثلاً به کتابخانه یا نمازخانه. گاهی لازم است جای بعضی از دانش‌آموزان را عوض کنیم. بعضی از آن‌ها سماعی هستند و با شنیدن خوب یاد می‌گیرند. بعضی دیگر دیداری هستند و با دیدن بهتر یاد می‌گیرند.

سازه چهارم زمان است. معلم باید به زمان تدریس توجه کند. حالات روحی بچه‌ها  در ساعت 8 صبح با ساعت 11 قطعاً متفاوت است. آیا در فصل بهار تدریس می‌کنیم یا در فصل زمستان؟ گاهی فصلی که در آن هستیم به ما فرمان می‌دهد که درس یا فصلی از کتاب را تغییر بدهیم؛ مثلاً بهتر است درسی را که درباره  پاییز است، در فصل پاییز تدریس کنیم.

سازه مخاطب هم مهم است. معلم باید شرایط و ویژگی‌های روحی و روانی و عاطفی و جنسیتی و فیزیولوژیکی  مخاطب خود را بشناسد و به آن‌ها توجه کند.

سازه بعدی ابزار است و معلم باید از ابزارهای جنبی و کمک‌درسی استفاده ‌کند.

فرایند تدریس و آغاز و پایان آن‌ هم از سازه‌های تدریس و بسیار مهم است. ارزیابی تدریس نشانگر موفقیت تدریس است و بسیار اهمیت دارد.

فضا هم از دیگر سازه‌های مهم تدریس است. منظورم از فضا، نه جغرافیا بلکه اتمسفر و موقعیت است؛ مثلاً ممکن است اتفاقی که روز قبل افتاده، بر روح بچه‌ها سایه افکنده باشد. شاید دانش‌آموزی یکی از عزیزانش را از دست داده باشد یا در کلاس جالباسی نباشد و یکی از دانش‌آموزان لباس زمستانی‌اش را روی پایش قرار داده باشد و با این کار برای هم‌کلاسی‌اش که در کنار او نشسته‌است، مزاحمت ایجاد کند. شاید کلاس در کنار یک خیابان شلوغ قرار داشته باشد و سر و صداهای بیرون مزاحم تدریس معلم و توجه دانش‌آموزان به درس باشد. معلم نمی‌تواند فارغ از این اتفاق‌ها به تدریس بپردازد بلکه باید برای چنین موقعیت‌هایی چاره‌اندیشی کند. معلم موفق نه‌تنها به این موقعیت‌ها توجه می‌کند بلکه زیرکانه از آن‌ها برای جذابیت تدریسش بهره می‌برد.

بهیاد صدیق‌پور: من می‌خواهم جمع‌بندی دیگری ارائه کنم که قدری کلی‌نگر است. در تدریس مثلثی داریم که معلم یکی از اضلاع آن است. ضلع دوم، دانش‌آموز و ضلع سوم، ابزار تدریس است که واسطه تدریس معلم به دانش‌آموز است. معلم علاوه بر همه ویژگی‌ها و صفاتی که باید داشته باشد و بارها برایش برشمرده شده است، باید مخاطب شناس هم باشد؛ یعنی علاوه بر شناخت موقعیت دانش‌آموز بداند که ظرفیت تحمل او چقدر است و بیشتر از آن تدریس را ادامه ندهد. گاهی بیست دقیقه تدریس کافی است و اگر بیشتر از آن طول بکشد، دانش‌آموز خسته می‌شود و توجه نمی‌کند.

ابزارهای کمک‌آموزشی مانند عکس و داستان و فیلم هم که پل بین دانش‌آموز و معلم هستند، باید به‌روز و متنوع باشند. دانش‌آموز معلم را با توجه به روزآمدی‌اش می‌سنجد؛ مثلاً معلمی که سواد رسانه دارد، گوشی تلفن همراهش نباید قدیمی باشد. معلمی که خودش با فناوری ارتباط ندارد، نمی‌تواند سواد رسانه را آموزش دهد. معلمی که گوشی هوشمند ندارد و فیلم‌ها و بازی‌های جدید را ندیده است، چطور می‌خواهد مشکلات نرم‌افزاری و رسانه‌ای دانش‌آموزان را درک کند؟ پس، معلم که ضلع اول مثلث آموزشی است، باید به‌روز باشد. ابزارهای آموزشی هم که ضلع دوم مثلث آموزشی هستند، باید جدید و به‌روز باشند. به این ترتیب، دانش‌آموز حس می‌کند که معلم هم مثل خودش به‌روز است و فقط جایگاهشان با هم تفاوت دارد. معلم برای تدریس موفق و جذاب باید بیانی ساده، روشی جدید و ابزاری مفید داشته باشد. ابزار با توجه به موضوع و زمان و موقعیت باید تغییر کند. ابزار تدریس تاریخ ادبیات، نثر، شعر و ... با هم متفاوت‌اند. هر ابزاری برای هر زمان و هر مکان و موقعیتی کارآمد نیست. معلم باید ابزار آموزشی را با توجه به مخاطب خود و نوع درس انتخاب کند. توجه به عوامل پنهان تدریس نیز بسیار اهمیت دارد. با انگیزه بودن معلم از عوامل پنهان تدریس است. معلمی که خود را به مادیات و موقعیت‌ اجتماعی گره بزند هیچ‌گاه موفق نیست. معلم باید دلگرمی‌اش را از جای دیگری بگیرد. معلمی موفق و سرآمد و برتر است که خودش را به‌جایی دیگر گره بزند؛ یعنی کمال‌گرا باشد و خود را با ایده‌آل‌هایش و درنهایت با خدا گره بزند. معلم باید معتقد به این باشد که اگر آموزش‌وپرورش او را نمی‌بیند و تشویق نمی‌کند و قدردانش نیست خدا او را خواهد دید. معلم باید برای ارتقا و کمال و تعالی خود و افزایش قدرت معلمی‌اش تدریس کند. معلم‌هایی که توانسته‌اند تدریس جذاب و موفق داشته باشند، معلم‌هایی هستند که این‌گونه فکر کرده‌اند و خود را به معنویت و کمال وجودی خود و خدای خویش گره‌زده‌اند؛ معلمان خلاق و زیرک و مسلطی که آرمان‌گرا هستند و به تدریس عشق و  ایمان دارند.

دکتر محمدرضا سنگری: سپاسگزارم. گاهی این انگاره نادرست در منِ معلم وجود دارد که این منم که دارم تدریس می‌کنم؛ در حالی که این منم که دارم دریافت می‌کنم. این خود منم که دارم رشد می‌کنم. کلاس جریانی یک‌سویه نیست. یک خیابان دوطرفه است؛ می‌دهیم و دریافت می‌کنیم. گاهی لذت معلم از تدریس بیش از لذتی است که در دانش‌آموز مشاهده می‌شود.

دکتر حسین داودی: معلم باید طرح درس داشته باشد. تدریس بدون طرح درس در دانش‌آموزان دلسردی ایجاد می‌کند. معلمی که به دستور زبان فارسی علاقه‌مند است، اگر به‌جای تشویق به خواندن درست یک شعر زیبا و ایجاد التذاذ در دانش‌آموزان، از آن‌ها بخواهد که فقط ارکان و موارد دستوری آن را پیدا کنند، ارزش درس ادبیات را پایین می‌آورد و فقط بچه‌ها را خسته می‌کند و از جذابیت تدریس می‌کاهد.

دکتر محمدرضا سنگری: نکته‌ای که به آن اشاره کردید، خیلی مهم و کلیدی است. گاهی معلم به یک شاخه خاص علاقه و در آن تبحر دارد و همه‌چیز را از آن دریچه می‌بیند. درواقع، ندانسته‌هایش را به آن دانسته‌اش وصل می‌کند. درست آن است که طرح درس متناسب با موضوع درس باشد.

صمد نعمانی: بعضی از دبیران ادبیات اصول یاددهی و یادگیری را نمی‌دانند. از فرمایش آقای صدیق پور وام می‌گیرم و معتقدم معلم یک مجموعه کوچک است و برای بالا بردن کیفیت آموزش باید از خودش شروع کند و منتظر مجموعه  بزرگ‌تر، که همان وزارتخانه است، نباشد. مدیر و مشاوره تحصیلی و برنامه‌ریز آموزشی از عواملی هستند که باید در کنار معلم باشند.

ارزشیابی‌های ما نامعتبرند؛ به‌خصوص در زمینه ادبیات فارسی. مثلاً به دانش‌آموزان سؤال می‌دهیم که شعر زیر را بخوانید و معنی آن را بنویسید. این ارزشیابی به اعتقاد من معتبر نیست؛ چون دانش‌آموز را درگیر عمق مطلب نمی‌کند.

نکته بعدی که من تجربه کرده‌ام، این است که بعضی از معلمان ادبیات ما از موضع خود در تدریس ادبیات فارسی عقب‌نشینی می‌کنند؛ یعنی شانه خالی می‌کنند. مثلاً در یک کلاس، معلمی علوم و فنون ادبی تدریس می‌کند و معلم دیگری در همان کلاس عهده‌دار تدریس فارسی است. با توجه به تداخل آرایه‌های ادبی در فارسی یک و دو و سه و علوم و فنون یک و دو و سه، معلم ادبیات می‌گوید که جناس را باید معلم علوم و فنون بگوید و من دیگر برای تدریس جناس وقت نمی‌گذارم. اُفت تحصیلی در همین‌جا اتفاق می‌افتد. فاجعه و معضل از همین‌جا ریشه می‌دواند.

خواهش می‌کنم به درس نگارش اهمیت بیشتری بدهیم. در درس نگارش وقتی به دانش‌آموز بارش فکری می‌دهیم، شروع به حرکت می‌کند. امیدوارم مدیران مدارس و برنامه‌ریزان به درس نگارش بیشتر اهمیت بدهند؛ به‌خصوص در پایه‌های دهم و یازدهم. با توجه بیشتر به این درس، دانش‌آموزان اصول نویسندگی را یاد می‌گیرند و شروع به نویسندگی می‌کنند. در پایان، خواهش می‌کنم به درس‌های آزاد بیشتر اهمیت بدهیم.   

دکتر محمدرضا سنگری: از همه دوستان بسیار ممنونم.     

 

۱۴۹۱۱
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش زبان و ادب فارسی,میز گرد,تدریس ادبیات
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید