عکس رهبر جدید

فکر کردن درباره فکر کردن

  فایلهای مرتبط
فکر کردن درباره فکر کردن
مقاله پیش رو‌ نخستین نوشته از مجموعه مقالاتی درباره چیستی تفکر، ابعاد آن و اصول و روش‌های پرورش تفکر در دانش‌آموزان است. به‌عنوان شروع، لازم است اول بدانیم دقیقاً درباره چه چیزی صحبت می‌کنیم؟ تفکر چیست؟ چه انواعی دارد؟ و چه نقشی در وجود انسان ایفا می‌کند؟

تفکر یعنی ...

در یک تعریف ساده، تفکر یعنی تلاش و جست‌وجو در میان معلوماتِ کسب‌‌شده و اندوخته‌های ذهنی برای دست‌یافتن به پاسخ یک پرسش، و معلوم‌کردن یک مسئله مجهول. در این تعریف، تفکر به معنای «فکر‌کردن» و یک «فرایند درونی» در نظر گرفته شده‌است. علاوه بر این معنا، تفکر معمولاً به معنای «نیرو» یا «توانایی» انسانی نیز در نظر گرفته می‌شود. یعنی به معنای «تواناییِ فکر کردن». این معنا نه به یک «فرایند ذهنی»، بلکه به «تواناییِ پیمودن چنین فرایند ذهنی» اشاره دارد. در پرورش تفکر، معمولاً می‌خواهیم ببینیم چه کنیم که این نیروی درونی را تقویت کنیم؟

برای اینکه بتوانیم ایده و برنامه‌ای برای پرورش تفکر داشته باشیم، باید تعریف ساده خود را از تفکر دقیق‌تر کنیم. دقیقاً به همین خاطر است که تاکنون رویکردها،‌ نگرش‌ها و دیدگاه‌های متفاوتی درباره چیستی تفکر و انواع آن و چگونگی رشد و پرورش آن پدید آمده‌اند که هر کدام نیز مبانی فلسفی و نظام معناییِ ویژه خود را دارند: تفکر انتقادی، تفکر خلاق، فراشناخت، تفکر سیستمی، تفکر طراحی و ... . البته در میان این دیدگاه‌ها نقاط مشترکی هم وجود دارند،‌ ولی تفاوت‌ها نیز پابرجا هستند. طبیعی است ما نیز برای فهم دقیق تفکر و انواع آن، از نظام معنایی و مبانی فلسفه اسلامی شروع کنیم و البته از نکات مثبت و مفید دیگر دیدگاه‌ها نیز، پس از بررسی و تحلیل آن‌ها، استفاده کنیم.

قبل از صحبت درباره خود تفکر، شایسته است در نگاهی کل‌نگرانه ببینیم اصلاً این توانایی در نقشه وجودی انسان چه موقعیتی دارد، زیرا شناخت برخی ویژگی‌های تفکر، به نسبتی وابسته است که با دیگر ابعاد وجودی انسان دارد.

براساس آنچه در فلسفه و حکمت اسلامی تبیین شده است، هر انسانی موجودی جسمانی - روحانی است که نوعی به‌هم‌پیوستگی و یگانگی دارد. مرتبه روحانی انسان (که در ادبیات فلسفی «نفس» نامیده می‌شود) در عین یکپارچگی و وحدت خود، صحنه حضور نیروهای مختلف شناختی و انگیزشی با مجموعه‌ای از روابط پیچیده است. مهم‌ترین نیرو از میان این نیروها، حقیقتی است که «عقل» نامیده می‌شود. این نیرو که وجه تمایزِ اصلی انسان از موجودات بی‌جان و جاندارانی همانند حیوانات و گیاهان است، در واقع خود از دو نیرو یا مرتبه کلی تشکیل ‌شده‌است که با عنوان‌های «عقل نظری» و «عقل عملی» شناخته می‌شوند. «عقل نظری» که در رتبه‌ای بالاتر نسبت به «عقل عملی» قرار دارد، در مراتب سطحی و ابتدایی عهده‌دار شناخت حقایق کلی به‌واسطه مفاهیم ذهنی و «استدلال» است و در مراتب عالی خود به درک حضوری و شهود حقایق متعالی و معنوی می‌پردازد. به عبارت دیگر، یافته‌های «عقل نظری» همیشه مفهومی و «ذهنی» نیستند، بلکه با رشد روحانی انسان، این شناخت‌های مفهومی به عمق جان او نفوذ می‌کنند و از «دانسته‌ها» به «داشته‌های وجودی»‌ تبدیل می‌شوند.

«عقل عملی» که در رتبه نازل‌تری نسبت به «عقل نظری» قرار دارد، نیرویی است که وظیفه تدبیر جسم و قوای جسمانی و همچنین، دیگر نیروهای درونی را براساس یافته‌ها و راهنمایی‌های کلی «عقل نظری» به عهده دارد. به عبارت دیگر، «عقل عملی» با تشخیص اینکه در هر موقعیتی‌ چه عملی پسندیده و کدام یک ناپسند است، بدن و نیازهای بدنی و تمایلات و خیالات درونی را به‌گونه‌ای مدیریت و هدایت می‌کند که زمینه برای رشد معنوی و تقرب حداکثری انسان نسبت به خداوند حاصل می‌شود و عقل (که وجهِ معنوی و متعالی وجود انسان است)، اسیر هواها و هوس‌ها نشود1.

در حالی‌که از یک سو «عقل»، به‌عنوان شریف‌ترین نیرو یا مرتبه انسانی، رو به‌سوی عالم بالا دارد و در پی حقیقت، خیر و تعالی معنوی است، «وهم» دیگر نیروی درونی انسان است که متوجه ابعاد حیوانی و مادی انسان و به دنبال هواها و هوس‌های این دنیایی است.



تفکر؛‌ نیرویی در خدمت «عقل»

علاوه بر «عقل» (در دو مرتبه نظری و عملی) و «وهم»، نیروی حفظ و ذخیره ادراکات و تجربه‌های پیشین از دیگر نیروهای درونی مهم انسان هستند که می‌توانیم آن را به‌صورت کلی «حافظه» نام ‌بگذاریم2. در کنار این نیرو، نیروی «تفکر» قرار دارد که عهده‌دار جست‌وجو در ادراکات و تجربه‌های ذخیره‌شده و تغییر، تجزیه و ترکیب آن‌هاست. این دو نیرو بیشتر خدمت‌دهنده نیروهای دیگر هستند. به همین خاطر، نکته مهم در تعیین شایست یا ناشایست بودن تفکر (هم به‌عنوان یک فرایند و هم به‌عنوان یک توانایی)، این است که این جست‌وجو و تحلیل و ترکیب به چه هدفی و در خدمت کدام نیرو از نیروهای درونی انسان است؛ عقل یا وهم؟ در اینجاست که یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های نگاه اسلامی با دیگر نگاه‌ها آشکار می‌شود: اگر نیروی تفکر در خدمت «عقل» و در مسیر دستیابی به حیات طیبه و نزدیکی انسان به خداوند باشد، شایسته و پسندیده است (حتی اگر درباره امور دنیوی باشد)؛ ولی اگر هدف از تحلیل و ترکیب معلومات و تجربه‌ها، فرورفتن در زندگیِ این جهانی و غفلت بیشتر از حیات معنوی انسان باشد، چنین تفکری از نگاه اسلامی بی‌ارزش و بلکه حتی ضد انسانی است3.



انواع تفکر شایسته

با نظر به توضیحاتی که داده شد، باید نیروی تفکر را به‌گونه‌ای پرورش دهیم که تنها در خدمت عقل باشد و به گونه‌هایی از فرایند فکر کردن بپردازد که عقلی هستند. با نظر به منابع دینی و آثار حکمت اسلامی، می‌توانیم بگوییم تفکر شایسته شامل این گونه‌های متفاوت است:

- تفکر استدلالی: هدف از این گونه تفکر، کسب شناخت درباره یک موجود یا پدیده حقیقی به‌واسطه ترکیب و تحلیل شناخت‌های پیشین است. نیروی تفکر در اینجا تحت استخدام «عقل نظری» است.

- تفکر سنجشگرانه: در این نوع تفکر، دلایل و مسیرهای طی‌شده برای اثبات یک ادعا وارسی، و صحت و سُقم آن‌ها ارزیابی می‌شود. این تفکر، رویه دیگر تفکر استدلالی است. در آنجا فرد بر اثبات یک ادعا دلیل می‌آورد و در اینجا فرد به دنبال بررسی آن است که آیا دلیلِ اقامه‌شده برای اثبات یک ادعا، از صحت و کفایت برخوردار است؟

- تفکر عملی: نوعی تأمل و تدبر در موقعیت و هنگامه عمل است که از مهم‌ترین وظایف «عقل عملی» است. «عقل عملی» در این نوع تفکر با استفاده از شناخت‌های کلی و تجربه‌های شخصی پیشین، و همچنین ملکات اخلاقیِ متناسب با افعال پسندیده که پیش از این کسب کرده است، به تشخیص وظیفه یا شایسته‌ترین اقدام در هر یک از موقعیت‌های عمل می‌پردازد.

- تخیل پسندیده: تخیل به معنای تحلیل و ترکیب صورت‌هایی است که از محسوسات و تجربه‌های پیشین در ذهن ما بایگانی شده‌اند. این تحلیل و ترکیب تنها هنگامی که تحت مدیریت عقل عملی باشد، به سمت و سویی می‌رود که انسان را در مسیر حیات طیبه قرار دهد. ابداع‌های هنریِ معنوی یا نوآوری‌ها و خلاقیت‌هایی که به‌نوعی انسان را در سیر مراتب کمالی‌اش یاری می‌کنند، از این جمله‌اند.

- تفکر باطن‌نگر: مقصود از این تفکر نوعی تدبر در هستی خود و دیگر موجودات، به‌عنوان «نشانه»های خداوند و رهنمون شــدن از «نشانه» به‌سوی «صاحب نشانه» است. این نوع تفکر که می‌توان از آن به «تفکر در آفاق و انفُس» نیز یاد کرد، نوعی تفکر بصیرت‌افزا و باطن‌بین است که انسان در آن از سطح به عمق حرکت می‌کند و در جهت‌بخشی به شناخت‌های نظری انسان از یک سو، و هدایت صحیح عقل عملی در تشــخیص و اقدام مناســب از سوی دیگر، نقش بســزایی دارد. واژه‌های «تفکر» و «تدبر» در آیات قرآن در موارد قابل توجهی ناظر به این‌گونه تفکر هستند.




پی‌نوشت‌ها
1. این سخن، مطابق با حدیثی مشهور از امام علی (علیه‌السلام) است: «چه بسیار عقل‌ها که اسیرِ هوا و هوسی هستند که بر آن‌ها حاکم‌اند!» (نهج‌البلاغه، حکمت 211).
2. برای پرهیز از ابهام و پیچیدگی متن، برخی از واژه‌های به کار رفته در اینجا دقیقاً مطابق اصطلاحات فلاسفه و حکمای مسلمان نیستند.
3. همین معنای ناپسند از تفکر است که در آیات 18 تا 20 سوره مدّثر مذمت شده‌ است.

۶۸۰۶
کلیدواژه (keyword): رشد معلم، مهارت‌ ها
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید