عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

قهرمان پا برهنه

  فایلهای مرتبط
قهرمان پا برهنه
دونده‌ای که بدون کفش قهرمان شد

به‌نظر شما، ورزشکار چه امکاناتی باید داشته باشد تا بتواند به‌خوبی ورزش کند؟ لباس، کفش، مربی، ساعت، کلاه، تغذیه مناسب یا چیزهای دیگر؟

حالا اگر شما بخواهید ورزش کنید و یک یا چند تا از این وسایل را نداشته باشید، چه می‌کنید؟ مثلاً  لباس‌های  رنگ و وارنگ و شیک نداشته باشید؟ شاید فقط یک کفش ورزشی داشته باشید که باید با آن، هم پیاده‌روی کنید و هم ورزش و هم به مهمانی بروید. شاید غذایتان هم خیلی ساده باشد و همان چیزی باشد که مادرتان برایتان می‌پزد، نه یک غذای مخصوص که ورزشکاران حرفه‌ای می‌خورند.

با این شرایط آیا می‌توانید به موفقیت امیدوار باشید؟ اگر می‌خواهید بگویید شانسی ندارید، ابتدا داستان زیر را بخوانید!

 

 

یک مسابقه متفاوت

ماراتن المپیک 1960 با تمام مسابقات تاریخ المپیک متفاوت بود. اولین بار بود که مسابقه در شب برگزار می‌شد. دلیل این امر هم مشکلاتی بود که همواره گرما برای دوندگان ایجاد می‌کرد.

مسئولان برگزاری مسابقه، مسیر را طوری طراحی کرده بودند که دوندگان می‌باید از کنار آثار باستانی کشورشان عبور کنند. در این میان، کسی به سیاه‌پوست شماره 11 اهمیتی نمی‌داد؛ پابرهنه‌ای از آفریقا!

 

 

چرا بدون کفش؟!

برای خبرنگاران عجیب بود که چرا آبِب بیکیلا پابرهنه می‌دود؟ یعنی در کشور او مردم این‌قدر فقیر بودند که حتی نتوانستند برای او کفشی مناسب تهیه کنند؟ اما نه! کفش آبب برای دویدن در این مسابقه مناسب نبود و او پس از مشورت با مربی خود، تصمیم گرفت پابرهنه بدود.

او پیش از این، تمرینات زیادی را با پای برهنه انجام داده بود و می‌دانست که از عهده این کار برمی‌آید.

 

 

نماینده قاره سیاه

قاره آفریقا تا آن زمان در طول 60 سال برگزاری مسابقات المپیک حتی یک قهرمان سیاه‌پوست هم نداشت. آبب بسیار راحت می‌دوید و آن‌قدر سریع که خبرنگاران بعدها نوشتند: «انگار سگی به دنبال آبب کرده بود و او فرار می‌کرد!»

تازه این آغاز کار بود. اونی نیسکانِن، مربی سوئدی آبب، به او گفته بود که انرژی خود را برای کیلومترهای پایانی ذخیره کند. آبب هم در حالی به شدت تمرین می‌کرد که وقت زیادی برای این کار نداشت و هر روز باید ساعت‌های زیادی کار می‌کرد تا خرج زندگی خود و زن و بچه‌اش را فراهم کند.

 

 

پایانی باشکوه

در اواخر مسابقه، رقابت آبب با رقیب قدرتمند مراکشی، رازی بن عبدالسلام، به اوج رسید. در تاریکی شب، مسیر مسابقه چندان نورانی نبود، با این حال توجه همه تماشاگران با دیدن آبب به پاهای برهنه او جلب می‌شد ... در کیلومتر آخر مسابقه، آبب ناگهان بر سرعت خود افزود و فاصله او با رقیبش لحظه به لحظه بیشتر شد. مردم زیر نور مشعل‌ها انتظار ورود قهرمان را می‌کشیدند. اندکی بعد، آبب با اختلاف 200 متر نسبت به نفر دوم از خط پایان گذشت. او مسیر 42 کیلومتری را با زمان 2 ساعت و 15 دقیقه و 16 ثانیه به پایان رسانده بود. حالا او رکورددار جهان بود!

 

 

دونده شماره 11

مدال طلای آبب اولین مدالی بود که اتیوپی در تاریخ المپیک کسب کرده بود. همین امر سبب شد تا در مراسم افتتاحیه المپیک 1964 (توکیو ـ ژاپن) هیچ‌کس شایسته‌تر از او برای حمل پرچم اتیوپی نباشد.

البته این بار کمتر کسی روی آبب حساب می‌کرد. چرا؟ به خاطر جراحی آپاندیس او که تنها 40 روز از آن می‌گذشت. مگر می‌توان بعد از چنین عملی، به سرعت ورزش کرد؟! بله! البته به شرط اینکه بدن انسان آمادگی فراوانی داشته باشد. بدن آبب این شرایط را داشت که این به لطف سال‌ها تمرین و تلاش به دست آمده بود.

 

 

نرمش پس از پایان مسابقه!

آبب این بار کفش‌هایی سپید به پا کرده بود. در هوای نمناک و بارانی پایتخت ژاپن، آبب از نیمه‌راه دیگر دوندگان را پشت سر گذاشت. وقتی وارد «ورزشگاه المپیک توکیو» شد، فاصله‌اش با نفر دوم بیشتر از 4 دقیقه بود. او به راحتی تمام قهرمان شد و پس از گذشتن از خط پایان مسابقه به قدری سرحال بود که به نرمش پرداخت. حالا اتیوپی دو طلای المپیک داشت که هر دو توسط آبب به دست آمده بود. پس از آن هم در 14 مسابقه ماراتن صاحب 12 قهرمانی شد.

 

 

استقبال تلخ از قهرمان

در سال 1969 اتفاقی تلخ برای آبب افتاد. او سوار بر خودروی خود به شدت تصادف کرد و از ناحیه نخاع آسیب دید. 9 ماه را در بیمارستان گذراند و نتوانست راه برود. در آن لحظات چه احساسی داشت. خودش گفت: «اگر خدا بخواهد، باز هم خواهم دوید.» اما خواست خداوند این بود که او دیگر نتواند راه برود. وقتی دوران درمان او تمام شد و به کشورش بازگشت، مردم زیادی به استقبالش رفته بودند. ولی هیچ کس نمی‌توانست باور کند آبب بیکیلا حالا نمی‌تواند قدم از قدم بردارد. در صورت زنان، مردان و حتی کودکان اندوه و یأس مشهود بود.

آبب در آن لحظات مملو از نومیدی چنین گفت: «اتفاقات تلخ، بخشی از زندگی انسان موفق است. همه آنان با این لحظه‌های سخت ملاقات می‌کنند. این خواست خداوند بود که قهرمان المپیک شدم و حالا این خواست خداوند است که روی ویلچر باشم. دو بار قهرمانی در المپیک می‌توانست مرا از خود بی‌خود سازد. اما من آن قهرمانی‌ها را پذیرفتم، همان‌گونه که امروز این غم را پذیرفته‌ام. من خود را با هر دوی این شرایط وفق داده‌ام. امروز هم خدا را شکر می‌کنم و در آرامش زندگی خواهم کرد.»

 

 

آخرین المپیک

قهرمان ملی اتیوپی در سال 1972 به المپیک آمد، اما روی صندلی چرخ‌دار. در آنجا به شدت مورد تشویق و استقبال مردم قرار گرفت. این آخرین المپیکی بود که آبب بیکیلا در زندگی‌اش می‌دید. این بار به عنوان نماینده تیراندازی با کمان کشورش از روی ویلچر.

آبب به همه ورزشکاران سیاه‌پوست آفریقایی ثابت کرد که با تلاش و تمرین می‌توانند کمبودهای خود را جبران کنند و در مسابقات بزرگ بدرخشند.

۱۸۲۰
کلیدواژه (keyword): رشد نوجوان، جهان ورزش،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید