عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

پتوی مهربان

  فایلهای مرتبط
پتوی مهربان

عروسک دامن چین‌چینی گفت: «کی میاد خاله‌بازی؟ من خاله‌گلی هستم.»

عروسک پارچه‌ای گفت: «من میام. من مامان‌نازی هستم.»

عروسک پلاستیکی گفت: «من هم باباسبیلو، تپل‌مپلو.»

پتو با شادی گفت: «من هم فرش زیر پاتون.»

دامن چین‌چینی با اخم گفت: «نه نیا. تو کهنه‌ای. نخ‌نخی شدی. بَه بهی نیستی.»

پتو با غصّه دور شد. عروسک‌ها می‌خواستند بازی کنند که ابرها بدو‌بدو آمدند. باران شدند و باریدند. عروسک پارچه‌ای گفت: «وای، چه بارانی! خیس شدم.»

عروسک پلاستیکی گفت: «عروسک آب‌کشیده شدیم.»

عروسک دامن چین‌چینی گفت: «خیس شدیم که شدیم. خشک می‌شویم.»

باران تند‌تند بارید. دامن چین‌چینی خیس و گلی شد. لرزید و هاپوچی عطسه کرد.

عروسک پلاستیکی یواش گفت: «بگو پتو بیاید. یخ کردیم.»

عروسک پارچه‌ای گفت: «بگو بیاید. داریم می‌لرزیم.»

عروسک دامن چین‌چینی سرش گیج رفت. لرزید و اُفتاد. پتو بدوبدو آمد. دامن چین‌چینی را گرم کرد. عروسک‌های دیگر هم زیر پتو رفتند. گرم شدند و خندیدند.

 


۳۳۰
کلیدواژه (keyword): رشد کودک، قصه کوچولو،پتوی مهربان،عباس عرفانی مهر،
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید