عکس رهبر جدید

کلمه‌های شاعرانه

کلمه‌های شاعرانه

کلمه های شاعرانه/ اسماعیل امینی

این کلمهها را بخوانید و ببینید به نظرتان کدام یک از آنها شاعرانه است؟

سنگ، سیم خاردار، شکوفه، انار، هندوانه، پیچ و مهره، قطار، کفش، جوراب، دندان، مسواک، پارک، جنگل، روغن موتور، ماهیتابه، رودخانه، کبریت، ابر، بادبادک، شال گردن، دمپایی، صخره.

از میان این کلمهها میتوانیم چند تا را که لطیفترند و در شعرها دیدهایم جدا کنیم؛ مثلاً سنگ، شکوفه، انار، جنگل، رودخانه، ابر یا صخره.

از میان بقیه کلمهها، چند تا هم این ظرفیت را دارند که به صورت نمادین در شعر بیایند؛ مثلاً سیم خاردار، قطار، کفش یا کبریت.

اما برخی از آنها انگار خیلی ظرفیت شاعرانه ندارند؛ مثل هندوانه، پیچ و مهره، روغن موتور، ماهیتابه یا دمپایی.

راستی از کجا بفهمیم کدام کلمهها شاعرانهاند و کدام ظرفیت شاعرانه ندارند؟ آیا شعر فقط از گل و بلبل و جویبار و باران حرف میزند؟ چرا خروس شاعرانه است و اردک شاعرانه نیست؟ چرا پروانه شاعرانه است و مگس شاعرانه نیست؟

بسیاری از کلمهها به خاطر اینکه در شعرهای قدیم و جدید آمدهاند، به راحتی میتوانند در شعر ما نیز بیایند و نیز کلمههایی که همراهشان، تداعیها، خاطرات و تناسبهایی ایجاد میکنند؛ مثل «سیم خاردار» که یادآور جنگ، مرز، زندان، جدایی، خطر، محدودیت، اسارت و بیرحمی است.

از طرف دیگر نیز، «خار» در همین کلمه میتواند تداعیها و تناسبهای دیگری ایجاد کند؛ از این قبیل است: کویر، گلزار، آتش، شتر، زخم یا نیش. این تداعیها و تناسبها میتوانند در شعر تصویرهای تازه و جذاب بیافرینند و دامنه تخیل را گسترش بدهند.

اما انگار کلمههایی مانند هندوانه، پیچ و مهره، روغن موتور، ماهیتابه یا دمپایی این قابلیتها را ندارند. یعنی اگر در شعر بیایند ممکن است تنها بمانند و با سایر کلمههای شعر تناسبی برقرار نکنند. مثل اینکه روی یک میز تزئینشده برای مهمانی، به جای گلدانی زیبا جعبه ابزار بگذاریم.

اما همین کلمهها نیز میتوانند به کار شعر بیایند؛ فقط کمی حوصله و خلاقیت لازم است.

 

 

ییلاق؛ شعر افغانستان/ نورالله تهماسبی خراسانی

ییلاق میروم به خدا پیش مادرم

مادر نگوی، شِیمه دل، سایه سرم

 

ییلاق میروم که پدر کار میکند

در آرزوی دیدنِ فردای بهترم

 

پشتم به کوه گفته ازینروی که پدر

کوه وقار و عزت و عشق است و باورم

 

ییلاق میروم که چپر هَی کنم دمی

خرمن کنم به سرخیِ روی برادرم

 

شاخی به باد میزنم و رقص کاه را

در پیش پای گندم خوشخنده میخرم

 

هُش میکنم چرندهی از کار رسته را

دل میدهم به پینه دست دروگرم

 

مادر به فکر پختنِ نان، نان تاوَگی

سرگرم جوشدادنِ شیر است خواهرم

 

دل خِیر کرده پای بلورین چشمه و

یاری نمیدهد به خدا پای بیسرم

 

با شَلطههای کاه و جُولان گندمم

لبخند سوی دهکده سوغات میبرم

 

پیچیده بوی تازه نان بر مشام ده

گرم است پرّه دور تنورِ پُرآذرم

 

با نان گرم و آب یخی مست میشوم

قربان مهربانی دستان مادرم!             

 

 

ستاره ها روشن ترین درخشش را دارند/ شاعر: نیکیتا گیل، مترجم: مهدی مرادی

گاهی شادترین

و سرخوشترین آدمها

توفانیترین

و جانکاهترین دردها را

در دلشان پنهان میکنند

 

نمیتوانی حدس بزنی

در دل ِدیگران چه میگذرد

ستارهها همیشه روشنترین درخشش را دارند

چند لحظه

پیش از آنکه فرو بیفتند.

 

Stars shine brightest

Sometimes the happiest

And most careftee people

Hide the stormiest

Painful ache inside their hearts

 

You cannot predict

What is in someones heart Stars always shine brightest

Seconds before

They fall apart

 

 

شعرهای من/ عاطفه رنگ آمیز طوسی

1

در تابستان

باد، چیز زیادی نمیداند از من

و بندِ رختها خستگیام را

از سَر باز میکنند

نباشی من حالِ مدرسهای را دارم

که سه ماه تنهایی

دیوانهاش میکند.

 

2

عصرِ یک روز تعطیل

پختن کیکهای فنجانی

زمان را دست به سر میکند

خُردکردنِ ساقههای تُردِ کَرفس

با حواس پرت ممکن است

تنها وقتی شیشههای ادویه میشکند

دلتنگی با رنگهای مختلف

به زحمت از کاشیها

پاک میشود.

 

3

گیره را باز کن از خطّ شانهام

مرا از بند رخت

بردار و بپوش

چهارخانه و بیدکمه

بنفشابی و دلتنگ

پیراهنهای دو نَم را

هر وقت از باد بگیری تازهاند.

۱۵۱۹
کلیدواژه (keyword): رشد جوان، شاعرانه، کلمه‌های شاعرانه، اسماعیل امینی، ییلاق، شعر افغانستان، نورالله تهماسبی خراسانی، ستاره‌ها روشن ترین درخشش را دارند، نیکیتا گیل، مهدی مرادی، شعرهای من، عاطفه رنگآمیز طوسی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید