«فصلنامه رشد آموزش هنر» در جدیدترین شماره خود مقالهای را به سیر تحول نقاشی در عصر صفوی اختصاص داده است. روند ظهور مکاتب نقاشی عصر صفوی و تحولات و ویژگیهای هریک از این ادوار در مقاله مورد بررسی قرار گرفته است
این مقاله در چند بخش با عناوین: مقدمه؛ هنر نقاشی دربار صفویه در سالهای اولیه تأسیس این حکومت؛ پیدایش مکتب تبریز و ویژگیهای آن؛ مکتب نقاشی قزوین و ویژگیهای آن؛ نگارگری مشهد استمرار بخش سنتهای نقاشی گذشته و زمینهساز مکتب اصفهان؛ پیدایش مکتب اصفهان؛ ویژگیهای مکتب نگارگری اصفهان؛ ظهور انحطاط و فرنگیمآبی در سبک نقاشی اصفهان و نتیجه تنظیم شده است.
درباره پیدایش مکتب تبریز و ویژگیهای آن میخوانیم: «با انتقال کمالالدین بهزاد و شاگردانش به تبریز توسط شاه اسماعیل و واگذاری ریاست کتابخانه سلطنتی به او، سنت نقاشی ترکمانان به شدت تحتتأثیر مکتب نقاشی هرات قرار گرفت و با ادغام و آمیزش این دو سبک، سبک نقاشی اصیل و کاملی بهوجود آمد که درخشانترین نمودهای آن را در شاهنامه تهماسبی و نسخه مهم دیگری به نام خمسه تهماسبی میتوان دید. این نسخه، به قلم محمود نیشابوری نگاشته شده و در فاصله سالهای 946 تا 950 ق، نقاشانی چون سلطان محمد، میرسیدعلی، مظفرعلی و... با 14 تصویر بزرگ آن را مزین کردهاند. در نتیجه تلفیق دو سنت نقاشی غرب (تبریز) و شرق (هرات) ایران، ویژگیهای هر دو مکتب با هم درآمیختند؛ سلطان محمد متأثر از مکتب هرات، خیالپردازی سبک ترکمانان را با ترکیببندی بیضیشکل و کلاسیکگرایی ناب مکتب هرات تلفیق نمود و اگرچه موجودات عجیب و پنهان سبک ترکمانان همچنان در میان صخرهها و ابرها باقی ماندهاند، با نرمی و لطافت به تصویر درآمدهاند و نظم و منطق فضاسازی مکتب هرات بر کل صحنه حاکم است. بنابراین ویژگیهای اصلی سبک نقاشی کمالالدین بهزاد، نظیر برجسته ساختن نقش انسان و توجه به تناسبات واقعی و حرکات بدن، نمایاندن حالت ظاهری و دنیای درونی افراد، نمایش تفاوت پیکرهها، بر حسب سن و وضعیت ظاهری آنها، بهرهگیری از تأثیر متقابل رنگها در ترکیببندی، و... به شکل عمیقی سنت شمال غرب ایران را متحول ساخت و توجه نگارگران دربار صفوی را به سنت نگارگری هرات جلب نمود.»
نویسنده مقاله در ادامه پس از اشاره به مکاتب قزوین و اصفهان چنین نتیجهگیری کرده است: «با انتقال پایتخت صفویات به قزوین ابداعاتی چون توجه به مسئله حرکت، ترکیبات منطقی و نیز مسئله حجم و ژرف نمایی تصاویر، در مکتب تبریز پدید آمد. این ابداعات، در شهر مشهد، تشدید شد و استمرار یافت. هنرمندان در دربار محلی این شهر به نوآوریهایی چون حذف نماها و پس زمینههای پشت صحنه، توجه به موضوعات روزمره و مناظر روستایی، کاهش تعداد پیکرهها و تنوع رنگها، طراحی با خطوط نازک و ظریف و گرایش به کشیدن نقاشی تک ورق روی آورند. این تحول زمینه را برای پیدایش مکتب اصفهان در دربار شاه عباس اول فراهم نمود. هنرمندان مکتب اصفهان نیز هر چند در ابتدا به سنتهای هنری گذشته وفادار ماندند و با شاهکارهای خود نقاشی عصر صفوی را به اوج شکوفایی خود رساندند ولی در نتیجه گرایش پادشاهان صفوی و طبقات مرفه جامعه به هنر اروپا، هنرمندان این دوره به الگوبرداری ناقص از نقاشی طبیعت گرای غرب پرداختند. سرانجام نیز به رغم تلاشهایی که برای سازگاری هنر ایرانی و اروپایی انجام گرفت سنت نقاشی ایران تا حد زیادی مغلوب نقاشی غرب گردید و در دورههای بعد هنر نقاشی غرب بر نقاشی ایران فائق آمد.»
نویسنده: عادل رستمی، دبیر دبیرستانهای اصفهان
کلیدواژهها: صفویه، هنر نقاشی، مکتب تبریز، مکتب اصفهان