مدیر، رهبر محیط یادگیری عنوان مقالهای است که در شماره جدید فصلنامه رشد مدیریت مدرسه به چاپ رسیده است.
نویسنده در ابتدای مقاله در تعریف محیط یادگیری آورده است:
«سازه محیط یادگیری در موقعیت مدرسهای اشاره به موقعیت، بافت و خردهفرهنگهای متنوعی دارد که در آن، معلمان فرصت رشد حرفهای و دانشآموزان در محیطهای گسترده و متنوع خارج از موقعیت مدرسهای و در محیطهای بیرونی در معرض فرصتهای یادگیری نامحدودی قرار دارند، معمولاً این واژه ترکیبی، جایگزین عنوان مدارس و کلاسهای درس سنتی میشود که پیوندهای محدود و کنترلشدهای دارند. بعضی از پژوهشگران تربیتی معتقدند که کیفیت محیطهای یادگیری بهطور مستقیم و غیرمستقیم در یادگیری دانشآموزان و رشد حرفهای معلمان، از جمله درگیری فعال آنها در آنچه آموزش داده میشود، انگیزه آنها برای یادگیری توأم با احساس بهزیستی، تعلق و امنیت شخصی تأثیر دارد. تعامل بزرگسالان با دانشآموزان و نحوه تعامل دانشآموزان با یکدیگر نیز ممکن است جنبههایی از یک محیط یادگیری در نظر گرفته شود.
این تعریفها بر این نکته تأکید دارند که دانشآموزان و معلمان در بسترهای متفاوت به روشهای مختلف رفتار میکنند و یاد میگیرند. لذا لازم است مدیران مدارس محیطی یکپارچه و منسجم برای یادگیری خلق کنند تا امکان رشد حرفهای معلمان و توانایی دانشآموزان برای یادگیری به بیشترین حد ممکن برسد»
در ادامه این مقاله، به فرایند نفوذ مدیر به محیط یادگیری اشاره شده و آمده است: «پرسش درباره اینکه چه مؤلفههایی باید به محیط یادگیری اضافه شوند و چه مؤلفههایی لازم است حذف گردند، یک موضوع مدیریتی در بحث فرایند نفوذ به محیط یادگیری است. این پرسشها به ویژه، هنگامی مهمتر میشوند که صحبت درباره مؤلفههایی است که تحت کنترل مدیران و معلمان مدارس نیستند. مدیران مدارس به خوبی درک میکنند که مدرسه چیزی فراتر از تعدادی کلاس درس مجهز به میز و صندلی و تخته نوشتن و سایر ابزارهای فناورانه مرتبط است. مدرسه فراتر از این موارد، متشکل از جمعی از اندیشهورزان، ارتباطگران، مشارکتکنندگان، و آفرینندگانی است که از این ابزارها و منابع استفاده میکنند تا بتوانند اطلاعات را سازماندهی، ترکیب و تسهیم کنند و به آنها هویت بخشند. مدیر، معلم، دانشآموز، فعالیتها و منابع، همه عناصری فعال برای خلق یک محیط یادگیری معتبر هستند. نقش اولیه مدیر مدرسه، تسهیل یادگیری از طریق تنظیم مؤثر اطلاعات و منابع در متن مدرسه است. در این شرایط، یادگیری به نوعی توسعه دانش، مهارت، نگرش و ارزشهای جدید است. در این تعریف، یادگیری یک پدیده فرهنگی متکی بر شرایط اقتصادی اجتماعی است و یادگیری معتبر مستلزم پیوند دانشآموزان با محیطهای واقعی است.
مدیران مدارس بهعنوان رهبران آموزشی مسئولیت نفوذ در محیط یادگیری را دارند. هدف از نفوذ به محیط یادگیری، غنیسازی آن است. یک محیط یادگیری غنی شده از طریق تمرکز بر چهار بعد محیطی توسعه مییابد:
تمرکز بر معنا، حمایتهای فردی شده، ساختارهای فردی شده و مشارکتی مبتنی بر ارزش افزوده.»
نویسنده در انتهای مقاله، با عنوان کلام آخر، آورده است:
«درباره خلق محیطهای یادگیری با کیفیت و غنی شده آثار پژوهشی گسترده و ارزشمندی، توأم با شواهد تجربی معتبر در دسترس است لیکن درباره رویکرد ترجیحی در خلق و مدیریت چنین محیطی کمتر سخن گفته شده است. در واقع، محیطهای یادگیری میتوانند با رویکرد یادگیری گسترده و با یادگیری عمیق توسعه یابند. در محیط یادگیری با رویکرد یادگیریهای گسترده، عمق یادگیری، اولویت اول نیست بلکه بسط و گسترش تجارب یادگیری در وسعت زندگی واقعی و عمومی اهمیت دارد. در مقابل، در محیطهای یادگیری با رویکرد به یادگیریهای عمیق، ژرفا و اصالت یادگیری در اولویت قرار دارد. فرا تحلیلها نشان میدهند. عمده کسانی که بر استفاده از سازه محیط یادگیری تأکید دارند، معمولاً به یادگیری عمیق علاقه نشان میدهند و اساساً تفکر درباره عمق یادگیری را نوعی گرایش خودنمایانه (لاکچری) تلقی میکنند اما در رویکرد یادگیری عمیق، قرار گرفتن در متن تجربه، حس نوعی یادگیری منحصربهفرد و اصیل و لذت ناشی از این تجربه، مهمتر از یادگیری عمومی محسوب میشوند. هوشیاری مدیران مدارس نسبت به این دو طیف از محیط یادگیری، برای انتخاب فرایند غنیسازی چنین محیطی مهم است.»
نویسنده: دکتر علی خلخالی، دانشیار مدیریت آموزشی
برای دریافت متن کامل مقاله اینجا کلیک کنید.