هنر کنترل کلاس
-
جنی مککِی؛ ترجمه حبیب یوسف زاده
۱۳۹۶/۱۲/۲۶
اگر شما کنترل کلاس را به دست نگیرید، دانش آموزان این کار را خواهند کرد. اما اگر کنترل کلاس همراه با اعمال زور باشد، ممکن است موجب عصیان آن ها شود. گاهی معلم ها گله می کنند: «چهکار کنم که بچهها ساکت باشند و به حرفهایم گوش کنند؟ بعضی وقتها آنقدر خستهام میکنند که بی اختیار سرشان داد می زنم، اما فایده ای ندارد و فقط سر و صدایشان بیشتر میشود.»
کنترل ناکارامد
«سخن گفتن» اساس تدریس است. وقتی این گفتن برای آموزش نکات درسی باشد، کاملاً طبیعی جلوه میکند، اما بسیاری از معلمان بهطور ناخواسته سعی میکنند رفتار دانشآموزان را نیز با «گفتن» کنترل کنند. باید دانست، وقتی دانشآموزی را به خاطر رفتارش توبیخ میکنیم، در واقع به او میگوییم که بلد نیست چطور رفتار کند. چنین کاری میتواند موجب سرخوردگی و حتی احساس حقارت طرف مقابل شود که نتیجهی آن از دست رفتن اعتمادبهنفس دانشآموز خواهد بود و میتواند به جبههگیری و مقاومت او منجر شود. این نوع تعامل میان معلم و دانشآموز میتواند سوءرفتار دانشآموز و معلم را نهادینه کند! در این حالت، معلم میکوشد دانشآموز خاطی را یک «مشکل» تلقی کند و دانشآموز تمایل دارد معلم را دیکتاتور تصور کند. بنابراین، استفاده از ابزار سخن برای کنترل رفتار، نوعی خودزنی است. با «گفتن» این فرصت از دانشآموز گرفته میشود که خودش نسبت به اصلاح رفتارش اقدام کند و به تبع آن، فرصت بهعهده گرفتن مسئولیت رفتارش نیز از او سلب میشود و چهبسا انگیزهی تلاش را از دست بدهد. توبیخ کلامی با ایجاد رنجش، موجب لجبازی دانشآموز خواهد شد و او ممکن است پیش خود بگوید: «میتونی بهم بگی چهکار کنم، اما نمیتونی وادارم کنی انجامش بدم!»
با این وصف، ایجاد میل باطنی برای انجام یک کار، در مدیریت رفتار نقش کلیدی دارد. شما میتوانید بستری فراهم کنید که دانشآموز فرصت داشته باشد اوضاع را به میل خود بهبود بخشد. میتوانید این کار را از طریق جلبتوجه او به موقعیتی خاص انجام دهید. مثلاً میتوانید رفتاری را که از او میبینید، توصیف کنید یا بپرسید: «چهکار داری میکنی؟» و ادامه دهید: «الان قراره چهکار کنی؟» این یک واکنش ساده و آسان است. با دانشآموز وارد بحث نشوید، فقط برایش فرصت تأمل در رفتار خودش را ایجاد کنید.
تنبیه
تنبیه برای کنترل رفتار میتواند شکلهای متفاوتی داشته باشد که خفیفترین آنها تحقیر از طریق نیش و کنایه است. بچهها معمولاً عواقب کارها را سبکسنگین میکنند و اگر احساس کنند سوءرفتارشان ارزش تنبیه دارد، سعی میکنند آن را تجربه کنند! برای همین، اگر تنبیه شوند، وانمود میکنند برایشان اهمیتی ندارد. ناکارامدی تنبیه در گذر سالیان به اثبات رسیده است. در برخیها ایجاد ترس میکند و بعضی را گستاختر میکند. در هر دو حالت به مقاومت منفی در برابر حاکمیت معلم منجر خواهد شد. برای همین، معلمی که مرتب به تنبیه متوسل میشود، در نظر دانشآموزان بیعرضه جلوه میکند.
گریگوری بودنهامر1، متخصص کنترل رفتار کودکان، میگوید: اگر تنبیه توانایی تغییر رفتار را داشت، لازم نبود همچنان از آن استفاده کنیم. زندانها و پلیسهای کمتری میداشتیم و درِ محاکم کیفری تخته میشد. بسیار حیرتانگیز است که در جامعهی ما، افراد هر چه بیشتر تنبیه میشوند، تمایل بیشتری به سوءرفتار پیدا میکنند.
با اینحال، گاهی مجبور میشویم از تنبیه بهعنوان ابزاری برای کنترل استفاده کنیم، به خصوص وقتی عصبانی هستیم و راهحل دیگری برای پایان دادن به سوءرفتار بچهها به ذهنمان نمیرسد. اغلب معلمان بدون توجه به عواقب کارشان دست به تنبیه میزنند. این یک مُسکّن آنی است که کاری به عوارض جانبی و درمان قطعی سوءرفتار ندارد. در این مواقع، معلم از خود نمیپرسد: با انجام این تنبیه قصد یاد دادن چهچیزی را دارم یا دانشآموز از این تنبیه من چهچیزی عایدش میشود؟ واقعیت این است که تنبیه موجب آزردگی و بیعلاقگی به یادگیری میشود. همچنین، میتواند به خشم و نفرت از تنبیهکننده و حتی نظام آموزشوپرورش منجر شود. تلاش برای کنترل رفتار دانشآموزان در کلاس بهندرت نتیجه میدهد. چه تعداد دانشآموزانی را میشناسیم که مدام تنبیه میشوند؟ چه تعداد معلمانی را میشناسیم که دائم بچههای مشکلدار را به دفتر مدیر میفرستند؟ اگر قرار بود این کارها نتیجه دهد، بعد از مدتی رفتارهای سوء باید کمتر میشد. معلم باید از خودش سؤال کند چه نیازی به تنبیه است، در حالیکه میتوانم به دانشآموز یاد بدهم طور دیگری رفتار کند؟
کنترل مؤثر
کنترل رکن اساسی مدیریت کلاس و توانایی کنترل خویش یکی از مهارتهای حیاتی زندگی است. نحوهی خویشکنترلی معلم موفقیت او را در تدریس و افزایش یادگیری دانشآموزان تضمین میکند. اگر معلمی مصمم به کنترل کلاس باشد، به احتمال زیاد با مشکل مواجه خواهد شد. بین کنترل از طریق اعمال زور و «ایجاد نیاز به کنترل» تفاوت ظریفی وجود دارد. قدرت معلم در «نحوهی اِعمال» کنترل او بر کلاس و استمرار آن نهفته است. چه معلم تازهکاری باشیم و چه معلم پیشکسوتی که در کلاس با مشکلی مواجه شده، همیشه ترسی پنهان از ناتوانی در ادارهی کلاس ذهن ما را به خود مشغول میکند؛ ترس از اینکه بچهها حرفمان را گوش نکنند و نتوانیم به آنان درس بدهیم. اگر هنگام ورود به کلاس این ذهنیت را داشته باشید که من باید کنترل این کلاس را در دست بگیرم و آنها را وادار به اطاعت کنم، به احتمال زیاد سر از فرایند توبیخ و تنبیه درخواهید آورد و هر چه بر این کار اصرار بورزید، اوضاع بدتر خواهد شد. با این رویه ممکن است در برابر اعمال فشار تسلیم شوند و با بیمیلی حضور شما را تحمل کنند، یا ممکن است راه «بچرخ تا بچرخیم» را در پیش گیرند و فضایی پرتنش و تهی از روح یادگیری ایجاد شود.
راه دیگر این است که با اعمال محدودیتهایی نهادینه شده، هدایت و راهنماییشان کنیم. به آنان یاد دهیم که کنترل و مسئولیت رفتارهای خود را به عهده گیرند. چنین چیزی چطور ممکن است؟ از طریق مدیریت - نه کنترل رفتار- و ارتقای توانمندی خود تا جایی که در مدیریت رفتار نیز به اندازهی موضوع تدریس مسلط باشیم. یادگیری در واقع نوعی فرایند رشد و ارتقای توانمندی است و یادگیری مدیریت رفتار خود، به اندازهی یادگیری حل مسائل ریاضی، اهمیت دارد. کنترل کلاس بیش از هر چیز به مدیریت و کنترل خویشتن باز میگردد تا کنترل دیگران. وقتی دانشآموزان احساس کنند معلم کنترل اتفاقات کلاس را در دست دارد، احساس امنیت خواهند کرد و آمادگی بیشتری برای یادگیری خواهند داشت. سؤالی که باید از خودتان بپرسید، این نیست که چطور میتوانم این بچهها را کنترل کنم؟ بلکه باید بپرسید: چطور میتوانم این کلاس را مدیریت کنم تا مدیریت خودشان را یاد بگیرند و کنترل رفتار و کارهای خود را بیاموزند؟
راهی برای به دست گرفتن کنترل
مدیریت رفتار چیزی شبیه رهبری ارکستر است. لازم است با اصول موسیقی و خصوصیات هر سازی آشنا باشید تا بتوانید از جمعی که هرکدام ساز خود را میزند، آهنگی دلنشین بیرون بکشید. در کت نامرئی شما تعداد زیادی جیب در دسترس قرار دارد که میتوانید در مواقع نیاز قواعدی متناسب با هر موقعیت را از آنها بیرون بکشید و به کار بندید:
درنگ کنید و تا پنج بشمارید!
برای اجتناب از واکنشهاش انفجاری و مدیریت شرایط پیشآمده، قبل از هر چیز لازم است کنترل خود را به دست بگیرید.
مثال: ناگهان در انتهای کلاس غوغایی درمیگیرد، کتابها به هوا پرت میشوند و نیمکت واژگون میشود. معلم مثل فنر از جا میپرد و بر سر یکی از دانشآموزان داد میزند: بس کن! ؟ باز هم که تویی! چطور جرئت میکنی، با چه جرئتی کلاس رو به هم میریزی، غیر از این هم ازت انتظاری ندارم، زود باش برو بیرون. مستقیم برو دفتر مدیر تا تکلیفت روشن شه!
دانشآموز نگاهی سرسری به معلم میاندازد، آهسته بلند میشود، پوزخند موذیانهای میزند و در حالیکه پاهایش را روی زمین میکشد، لِخلِخ کنان طول کلاس را طی میکند و در را محکم پشت سرش میکوبد. معلم قدمی به داخل راهرو میگذارد و داد میزند: واسه من در میکوبی! حقتو میزارم کف دستت تا آدم بشی! حالا بقیهی بچهها دست از انجام تمرینات برداشتهاند و مشغول تماشای این صحنه هستند. یکی از بچهها با حیرت میگوید: «اووف! این دفعه دیگه شَلوپَلِش میکنه! زده به سیم آخر...»
در همین حین، معلم به کلاس برمیگردد و با صدای بلند به بچهها میگوید: «به چی زُل زدید؟ برید سر درستون!» همهمه در کلاس پیچیده و از انتهای کلاس صدای نیشخندی آهسته شنیده میشود و مثل شکارچیانی که پرندهای را در دام خود مشاهده کنند، آثار رضایت در چهره تکتک بچهها دیده میشود.
هنگام زنگ تفریح، معلم با یکی از همکاران درددل میکند: «نمیدونم با این کلاس چهکار کنم؟ یه عده از بچهها خیلی بدند، احضار کردن پدر و مادرشان هم بیفایده بوده. این هفته سومین باره که اون دختر رو تنبیه کردهام. به هیچ صراطی مستقیم نیست. دائم رو مخم وول میخوره. همیشه بعد از این کلاس باید یه قرص سردرد بخورم!» در کلاس دیگری همان غوغا ایجاد میشود. این بار مشاجرهای لفظی درگرفته است. معلم آهسته و با تأمل از صندلیاش بلند میشود، به دانشآموز خاطی نگاهی میاندازد و با طمأنینه به سمتش میرود، مستقیم به چشمش خیره میشود و با لحنی ملایم میگوید: «من در کلاسم آنطوری حرف نمیزنم، انتظار دارم شما هم رعایت کنید.»
سپس در سکوت به دانشآموز نگاه میکند. دانشآموز سرش را پایین میاندازد و میگوید: ببخشید. معلم جواب میدهد: ازت ممنونم. بعد به صندلی خود برمیگردد. بچههای اطراف آن دانشآموز احساس راحتی میکنند و کارهای خود را از سر میگیرند. این معلم هنر درنگ و «تا پنج شمردن» را بلد است و در مواجهه با شرایط دشوار به خودش فرصت میدهد.
ادامه دارد...
پی نوشت
1.Gregory Bodenhamer
۴۰۳۰
کلیدواژه (keyword):
کت جادویی معلم,هنر کنترل کلاس,جنی مک کی,حبیب یوسف زاده,کنترل موثر,کنترل ناکارامد,تنبیه