مقدمه
(شامل طرح موضوع یا مسئله تحقیق، ضرورت و پیشینه تحقیق، تعریف مفاهیم و واژگان
اختصاصی طرح)
می
دانیم هر فعل یک شناسه دارد که همیشه با آن است. شناسه، نشانه فعل است. فعل ها از
دو بن ماضی و مضارع تشکیل می شوند. همچنین، آن ها را به گذرا و ناگذر تقسیم می کنند.
فعل ناگذر به نهاد نیاز دارد و فعل گذرا ممکن است گذرا به مفعول یا گذرا به مسند و
یا گذرا به متمم باشد. بسیاری از منابع دستور زبان فارسی، که در منابع مقاله به آن
ها اشاره شده است، گفته اند به وقت ضرورت، افعال لازم (ناگذر) را می توان متعدی
(گذرا به مفعول) کرد و طریق گذرا ساختن فعل آن است که به بن مضارع آن فعل «اند» یا
«انید» افزوده گردد.
گاه
فعل متعدی (گذرا به مفعول) را نیز به همین ترتیب بار دیگر گذرا میسازند؛ چون:
به
نظر میرسد که چون دستورنویسان فارسی تقریباً از یکدیگر تقلید
کردهاند، بهطور عمیق و دقیق وارد مباحث زبان و زبانشناختی فارسی نشدهاند و بحث فعل سببی را که باید در مدخل
جداگانهای درباره آن بحث شود، در دل و
درون بحث فعل متعدی (گذرا به مفعول) آوردهاند.
هر چند فعلهای سببی همیشه گذرا هستند،
تنها دستوری که راقم سطور با آن برخورد کرده که بحث سببی را تحت عنوان افعال سببی
آورده باشد، دستور زبان فارسی معاصر تألیف ژیلبر لازار فرانسوی است. البته توضیح ایشان
نیز چندان شفاف نیست؛ چون دو مقوله گذرای سببی و«گذرا به مفعول» را با هم خلط کرده
است. بهنظر میرسد این آمیختگی و نبود مرزبندی دقیق باعث ناهماهنگیها و تناقضات و توجیهات بلاوجهی هم در
کتب دستوری زبان فارسی و هم در کتابهای درسی فارسی (1) و (3) شده
است که سعی میگردد در حد توان در متن مقاله
مورد بحث قرار گیرند.
تعریف
مفاهیم و کلیدواژههای طرح:
فعل
سببی: فعلی که دلالت دارد بر اینکه کسی یا چیزی مسبب انجام گرفتن عملی یا به وقوع
پیوستن حالتی میشود.
فعل
گذرا به مفعول: فعلی که به مفعول بیواسطه نیاز دارد.
تکواژ:
کوچکترین واحد نقشمند زبان است.
بن:
ریشه و ستاک فعل که در ساختن زمانهای ماضی و مضارع از آن استفاده
میشود.
شناسه:
تکواژی که شخص و شمار را در فعل نشان میدهد.
فعل
سببی: «فعلی است که دلالت دارد بر اینکه شخصی یا چیزی سبب انجام گرفتن عملی یا به
وقوع پیوستن حالتی میشود. در برخی زبانها، فعل سببی با افزودن وندهایی به فعل
غیرسببی ساخته میشود. فعلهای سببی همیشه متعدی هستند (لانگمن:
67). مصادری که به «اندن» یا «انیدن» ختم شده باشند با قاعده حساب میشوند؛ چون متعدیشده مصادر دیگرند» (شریعت، 1366: 101).
«اگر
بخواهیم از مصدر لازمی مصدر متعدی بسازیم، باید ریشه مضارع آن را به دست آوریم و
پس از آن، «اندن» یا «انیدن» اضافه کنیم؛ مانند:
مصدر
لازم بن مضارع مصدر متعدی شده
دویدن دو
دواندن/ دوانیدن
رسیدن رس
رساندن/ رسانیدن
خندیدن خند
خنداندن/ خندانیدن
پریدن پر
پراندن/ پرانیدن
نشستن نشین
نشاندن/ نشانیدن
نوشتن نویس
نویساندن/ نویسانیدن
گذشتن
گذر
گذراندن/ گذرانیدن
(همان111-110)
طریق
متعدی ساختن فعل: افعال لازم را به وقت ضرورت متعدی میسازند و طریق متعدی ساختن فعل آن است که
آخر صیغه امر حاضر مفرد، «اند» یا «انید» افزوده و ماضی فعل را بهوجود آورند و سایر صیغهها را از آن بسازند:
گری
گریاند/ گریانید
خند
خنداند/ خندانید
سوز
سوزاند/ سوزانید
جوش
جوشاند/جوشانید
پوش
پوشاند/ پوشانید
گاه
فعل متعدی را نیز به همین ترتیب بار دیگر متعدی میسازند؛ چون: خوردن و چریدن و نوشتن که
خورانیدن و چرانیدن و نویسانیدن را از آنها
ساختهاند.
«متعدی
ساختن افعال با «اند» و «انید» به طریقی که گذشت، قاعده عمومی است و از روی قیاس
مزبور میتوان هر فعل لازم را متعدی کرد»
(پنج استاد، 1380: 124-123).
«در
صورتهای صرفی گوناگون فعل سببی بهدنبال پایه فعل عنصر سببی «ان» و به
دنبال آن به ترتیب اجزای دیگر واژه فعل ظاهر میشود:
میخورانم
خوراندم
خورانده
است
و
...
«یادآوری
میشود که همه پایههای فعلی بهصورت سببی بهکار نمیروند بلکه تنها گروهی از آنها به این شکل ظاهر میشوند. از لحاظ معنی فعل سببی با فعل عادی
متفاوت است. فعل سببی بر این معنا دلالت دارد که کننده آن سبب میشود که شخص دیگری فعل را به انجام
برساند یا اثر آن را بپذیرد. باید توجه داشت که بهعنوان یک مفهوم نحوی «شخص» به انسان، حیوان
یا چیزی دلالت میکند» (مشکوئالدینی،
130:1379)
«پسوند
ان-an/ اون un/ در زبان گفتار از پارهای از افعال، فعلهای موسوم به «سببی» میسازد. این پسوند به ریشه1 (بن مضارع)
فعل پایه افزوده میشود تا ریشه 1 فعل مشتق را
بسازد. ریشه 2 (بنماضی) این فعل با افزودن- اید-
دd/ ساخته میشود. بنابراین، ریشه 2 مختوم به انید anid-/- یا - اند and-/- خواهد بود.
مثال:
فهمیدن/ فهم--------- فهمانیدن یا فهماندن/ فهمان
اینگونه افعال همیشه متعدیاند و فقط گاهی معنی آنها واقعاً سببی است.
هرگاه
فعل پایه لازم باشد، فعل مشتق متعدی است.
مثال:
ترسیدن/ ترس---- ترساندن/ ترسانیدن
دویدن/
دو------دواندن/ دوانیدن
برگشتن/
برگرد---- برگرداندن/ برگردانیدن
این
مطلب در مواردی که بتوان فعل پایه را بهصورت
لازم یا متعدی، هر دو، بهکار برد نیز صادق است؛ مثال:
سوختن/
سوز----- سوزاندن یا سوزانیدن
هرگاه
فعل پایه متعدی باشد، فعل مشتق معمولاً سببی است. این حالت در مواردی که فعل پایه
بیانگر عملی جسمانی یا ذهنی است، صدق میکند.
مثال:
فهمیدن/
فهم---- فهماندن/ فهمانیدن
شناختن/
شناس----- شناساندن/ شناسانیدن
خوردن/
خور ------ خوراندن/ خورانیدن»
متن
(طرح مقدمات، بحث)
در
درس هشتم زبان فارسی (1) صفحه 39 آمده است: «فعلها از دو بن ماضی یا مضارع درست شدهاند.
1.
بن ماضی= مصدر بدون-َ ن پایانی
{دیدن=
دید}
{کاشتن=
کاشت}
{بردن=
برد}
2.
بن مضارع= فعل امر مفرد بدون بـ آغازی
{ببین=
بین}
{بکار=
کار}
{ببر=
بر}.»
در
درس دهم زبان فارسی (1) با عنوان ویژگیهای
فعل (2) ناگذر و گذرا آمده است: «فعلها
از نظر ویژگی گذر دو گونهاند: ناگذر و گذرا.
الف)
فعلهای ناگذر
فقط
به نهاد نیاز دارند و معمولاً از مصدرهایی مانند: رفتن، آمدن، نشستن، برخاستن،
خوابیدن، دویدن، چرخیدن، گریستن، پوسیدن و... ساخته میشوند.
جمله
با فعل ناگذر:
نهاد گزاره
کودک دوید
ب)
فعلهای گذرا
1.
فعلهای گذرا به مفعول که فقط به
مفعول نیاز دارند و از مصدرهای شناختن، آوردن، بردن، دیدن، پوشیدن، کاشتن، پاشیدن،
بافتن، دوختن، داشتن، ساختن و .... ساخته
میشوند.
اگر
به بن مضارع برخی از افعال ناگذر «ان» بیفزاییم، بن مضارع گذرا به دست میآید. بن ماضی این نوع فعلها نیز اینچنین ساخته میشود:
بن
مضارع گذرا شده+ د← بن ماضی مانند:
{پر+
ان+د}
{دو+
ان+ د}
{بار+
ان+د}
به
جای ((د)) گاهی ((ید)) بهکار میرود: پرانید، دوانید.
2.
فعلهای گذرا به مسند.... 3. فعلهای گذرا به متمم.»
(زبان فارسی1. صفحات 48 تا 50)
در
کتاب زبان فارسی (3) شاخه نظری به استثنای رشته ادبیات و علوم انسانی آمده است: «گذرا
کردن فعلها: خواندیم که برخی از فعلها را میتوان با افزودن تکواژ ((انـ)) گذرا
ساخت. «انـ» تکواژ گذرا ساز است.
این
تکواژ به بن مضارع بعضی از فعلهای ناگذر افزوده میشود و آن را گذرا به مفعول میکند.
بن
مضارع بقیه فعلهای این گروه را میبینیم:
پوس،
پیچ، تَزَک، جُنب، جوش، جَه، چرخ، چک، خشک، خواب، دو، رقص، رم، رُو، کش، گرد، گری،
لرز، لغز، نشین.
برخی
از فعلهای گذرا نیز تکواژ «ان» را میپذیرند.»
(زبان
فارسی3. صفحات 47 و 48)
«جمله
زیر را در نظر میگیریم:
هوا سرد
گردید
نهاد مسند
فعل
اگر
به فعل این جمله تکواژ سببی «ان» بیفزاییم _ (گردید← گردانید)، به مفعول نیاز پیدا میکند و به این صورت کامل میشود:
باران
هوا را سرد گردانید.»
(زبان
فارسی3. صفحات 65-66)
نویسنده
مقاله اعتقاد دارد که:
1.
شناسهها را در کتاب زبان فارسی (1)
صفحه 50 به فعل اضافه نکردهاند؛ یعنی، بهنظر میرسد همین توضیح کتاب هم اشتباه است ولی
بهتر بود مینوشتند:
پر+
ان+ د+ شناسهها ---- پراندم- پراندی-
پراند....
دو+
ان+ د+ شناسهها ---- دواندم- دواندی-
دواند....
بار+
ان+ د+ شناسهها ---- ٭باراندم- باراندی-
باراند....
تبصره:
علامت ستاره (٭) در ابتدای کلمه یا عبارت، یعنی به این صورت در زبان دیده نشده است.
سؤال:
آیا نمیشود گفت: میپرانم، میدوانم، میچرانم و ...؟ «د» در میپرانم وجود ندارد.
2.
بهنظر میرسد به همه پایههای فعل گذرا و ناگذر (متعدی و لازم)
تکواژ «ان» اضافه نمیشود:
علی
داستان را پرسید (گذرا) ٭علی داستان
را پرساند.
حسن
آب را ریخت (گذرا) ٭حسن آب را ریزاند.
رضا
آمد (ناگذر) ٭ رضا آماند
احمد
دوید (ناگذر) احمد دواند
3.
بهنظر میرسد سه تکواژ «ان»، «اند» و «انید»
تکواژهای گذرای سببیساز هستند و نباید درکتاب زبان
فارسی (1) نوشت: «ان»+ د. در اینجا «د» نشانه چیست و چه توجیهی دارد؟ به تعبیر دیگر،
باید گفت سه تکواژ «ان»، «اند» و «انید» با توجه به زمان و نوع فعل اضافه میشوند. این سه تکواژ منحصراً به بن مضارع
بعضی افعال اضافه میشوند ولی میتوان انواع زمانهای ماضی و مضارع و آینده را به کمک آنها نشان داد:
چون
انواع زمان ماضی و آینده با بن ماضی افعال ساخته میشود، در اینجا اند/ انید به بن مضارع← افعال اضافه میشوند و به این ترتیب برای «د» فوقالذکر توجیهی یافته میشود.
4.
بن مضارع گذرا شده با «ان» و بن ماضی گذرا شده یعنی چه؟ بن فعل، طبق متن کتاب، تعریف
دارد و هر فعل دو بن ماضی و مضارع دارد و لاغیر. به نظر میرسد باید گفت به بن مضارع برخی فعلهای ناگذر، تکواژهای سببیساز «ان»، «اند» و «انید» اضافه میگردد و آنها را گذرا میسازد.
جملههای زیر را در نظر میگیریم:
الف:
پرنده پرید (ناگذر)----- پرنده را پراند/ پرانید (گذرا)
ب:
علی دوید (ناگذر)------ علی را دواند/ دوانید (گذرا)
ج:
حسن خندید (ناگذر)----- حسن را خنداند/ خندانید (گذرا)
5.
بهنظر میرسد هرگاه فعل پایه متعدی (گذرا به
مفعول) باشد، فعل مشتق معمولاً سببی است.
الف:
او من را شناخت (گذرا) ----- او مرا شناساند/ شناسانید
ب:
او غذا را خورد (گذرا)------- او غذا را خوراند/ خورانید
وقتی
میگوییم: علی غذا را خورد، خورنده
غذا علی است که نهاد (فاعل) جمله است، ولی وقتی میگوییم: علی غذا را خوراند، دیگر علی در
این جمله خورنده غذا نیست بلکه مسبب و عامل انجام گرفتن عملی که فرد دیگری بهجز او انجام داده، است. این همان تفاوت
ظریف فعل گذرا به مفعول و گذرای سببی است؛ هر چند گذرای سببی در دل و درون فعل
گذرا به مفعول است.
نتیجهگیری از منابع
با
توجه به منابعی که ذکر گردیدهاند معلوم میشود دستورنویسان زبان فارسی بهطور ضمنی متوجه «فعل سببی» و «سببی
کردن» فعل حداقل از زمان تألیف «دستور پنج استاد» بودهاند ولی این مورد را که به نظر میآید باید در مدخل جداگانهای از آن بحث شود، در دل و درون مبحث
متعدی آوردهاند. تنها دستوری که راقم سطور
با آن برخورد نموده و بحث سببی را تحتعنوان
افعال سببی آورده، «دستور زبان فارسی معاصر» تألیف ژیلبر لازار است.
شاید
یکی از علل عمده مسکوت ماندن بحث سببی در زبان فارسی تا این اواخر این بوده که
دستورنویسان فارسی تقریباً از یکدیگر
تقلید کردهاند و بهطور عمیق و دقیق وارد مباحث زبان و زبانشناختی زبان فارسی نشدهاند. به نظر میرسد از زمانی که دستوریان با شیوه دستورنویسی غربی آشنا شدهاند یا اینکه غربیزبانان از جمله ژیلبر لازار به توصیف
زبان فارسی پرداختهاند، بحث سببی و سببی کردن در
دستورنویسی فارسی رواج یافته باشد و
معلوم نیست چطور دستورنویسان زبان فارسی متوجه این
اختلافات ظریف نشدهاند که:
1.
علی غذا را خورد - علی غذا را
خوراند/ خورانید
2.
حسن پیراهن را پوشید حسن پیراهن را
پوشاند/ پوشانید
3.
حسین موضوع را فهمید حسین موضوع را
فهماند/ فهمانید
4.
او چهره را پوشید او چهره را
پوشاند/ پوشانید
5.
علف را چریدند - علف را چراندند/
چرانیدند
در
این موارد، بحث متعدی کردن فعل لازم نیست، که اکثراً گفتهاند با کمک «اند» و«انید» فعل لازم را
متعدی میکنند بلکه در اینجا بحث بر سر این
است که فعل متعدی دوباره تکواژ اند/ انید میگیرد و مفهوم ضمنی جمله را عوض میکند و این در واقع، همان بحث سببی است.