عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

سرمایه گذاری بر جهل ممنوع: ضرورت توانمندسازی شهروندان به سواد رسانه ای

  فایلهای مرتبط
سرمایه گذاری بر جهل ممنوع: ضرورت توانمندسازی شهروندان به سواد رسانه ای
زندگی در جهان رسانه ای شده و در سایه فناوری های نوین ارتباطی و اطلاعاتی، نیازمند توانایی رمزگشایی، درک، ارزیابی، برقراری ارتباط با انواع رسانه ها و همچنین توانایی خواندن، تولید متن، صدا، تصویر، فیلم یا ترکیب همه آن هاست.

سواد، اطلاعات و آگاهی در چارچوب «گفتمان وبری» یکی از شاخصهای اصلی توسعه اجتماعی است. اما رسانه ای شدن جهان و رشد و توسعه فناوری های نوین ارتباطی و اطلاعاتی،  درک ما را از سواد و بیسوادی دگرگون کرده است. پیش از این و در دورانی که منابع مکتوب، اعم از کتاب، روزنامه و مجله، تنها و مهم ترین رسانه محسوب میشدند، توانایی خواندن، نوشتن، درک متن و برقراری ارتباط از طریق نوشتار مکتوب، مرز سواد و بیسوادی را تعیین و تعریف میکرد. امروز اما با رسانهای شدن جهان و توسعه فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی، اینترنت، رشد و توسعه انواع رسانه های تحت وب و شبکههای اجتماعی، تعریف سواد و با سوادی کاملاً دگرگون و متحول شده است.

سواد در دنیای نوین به معنی توانایی رمزگشایی، درک، ارزیابی، برقراری ارتباط با انواع رسانهها و همچنین توانایی خواندن، تولید متن، صدا، تصویر، فیلم یا ترکیب همه آنها در قالب مالتی مدیا ست. چنین تعریفی از سواد و سواد رسانهای طی فرایندی سه مرحلهای به توانمندسازی شهروندان در زندگی اجتماعی میانجامد:

نخست از طریق مشخص کردن میزان و نوع مصرف رسانهای. در این مرحله افراد با نوع رژیم رسانهای که اتخاذ میکنند، با اراده، اختیار و آگاهی تصمیم میگیرند، چه میزان از وقت خود را به رسانهها اختصاص دهند و از کدام رسانهها چقدر و چگونه استفاده کنند. چقدر کتاب و چه میزان روزنامه و مجله بخوانند، چه اندازه تلویزیون یا فیلم ببینند، چقدر موسیقی گوش کنند، چه میزان از اینترنت و شبکههای اجتماعی پیامرسان استفاده کنند و... آیا نسبت درست و متعادلی در مصرف رسانهای خود دارند؟

رژیم رسانهای درست مانند رژیم غذایی است. به همان اندازه که ما نسبت به میزان قند، کلسترول و... بدن خود حساس و دقیق هستیم، سواد رسانهای کمک میکند نسبت به مصرف رسانهای خود نیز دقیق و هوشیار باشیم و چگونگی مصرف رسانهای خود را کنترل و برنامهریزی کنیم. اتخاذ رژیم رسانهای از آن جهت اهمیت دارد که رسانهها معمولاً برای ورود ما به دنیایشان منتظر نمیمانند و پیامهای خود را به ما تحمیل میکنند. حتی ما را بهگونهای تربیت میکنند تا کار و زندگی خود را براساس زمانبندی و برنامههای آنها تنظیم کنیم. به همین دلیل و از آنجا که بخش قابل توجهی از میزان و نوع مواجهه ما با پیامهای رسانهای توسط خود ما برنامهریزی نمیشود و اکثر شهروندان وقوف ندارند که تا چه اندازه در معرض پیامهای رسانهای قرار دارند، رژیم رسانهای کمک میکند عنان اختیار از دست رسانهها خارج شود و افراد خود کنترل زندگی و میزان مصرف رسانهای خود را بهدست گیرند.

رسانه در عصر جدید نه ابزار که زبان، فرهنگ و محیطی است که ما در آن زندگی می کنیم، با آن سخن می گوییم و ارتباط برقرار می کنیم

گام دوم به توانایی شهروندان برای نقد و ارزیابی پیامها و محتواهای رسانهای برمیگردد. در این مرحله افراد نحوه تجزیه و تحلیل پیامهای رسانهای را یاد میگیرند و محتواها و پیامهای آشکار و نهان رسانهها را تجزیه و تحلیل، نقد و بررسی میکنند؛ اینکه کدام پیامها برجسته شده و در اولویت قرار گرفته کدام پیامها به حاشیه رفته و نادیده انگاشته شدهاند، کدام بخش از واقعیتهای اجتماعی در پیامهای رسانهای دستکاری شده و کامل نیست، و از چه ترفندهای هنری برای قلب واقعیت و کوچکنمایی و بزرگنمایی پیامها استفاده شده است.

اما قدرت و توانایی تجزیه و تحلیل شهروندان در این مرحله تنها به ظواهر و پیامهای آشکار رسانهها محدود و منحصر نمیشود، بلکه شهروندان قادر خواهند شد از ظواهر آشکار پیامهای رسانهای فراتر بروند و پیامهای مکنون و به اصطلاح بین خطوط رسانهها را بخوانند؛ اینکه: چه چیزی در متن پیامها حاضر و چه چیزی غایب است؟ چنین پیامهایی کدام ارزشهای اخلاقی و اجتماعی را ترویج میکنند و چه الگوهایی برای کنش و رفتار ارائه میدهند؟ چه متر و معیارهایی برای داوری و ارزیابی در مورد خوبی و بدی، درستی و نادرستی، حقیقت و دروغ، واقعیت و توهم و بهطور کلی ارزش و ضدارزش معرفی میکنند؟ در این مرحله همچنین شهروندان بار عاطفی پیامها را نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند؛ اینکه پیامهای رسانهای کدام عواطف و احساسات را بر میانگیزند و دامن میزنند. تفاهم یا تعارض، عشق یا نفرت، خشونت یا صلح، بردباری و تحمل، یاتعصب و پیشداوری، وحدت یا کثرت و چنددستگی، وفاق یا نفاق، رضایت یا نارضایتی؟

سواد در دنیای نوین به معنی توانایی رمزگشایی، درک، ارزیابی، برقراری ارتباط با انواع رسانه ها و همچنین توانایی خواندن، تولید متن، صدا، تصویر، فیلم یا ترکیب همه آن ها در قالب مالتیمدیاست

بهطور کلی در گام دوم از سواد رسانهای قدرت تجزیه و تحلیل، پرسشگری، تفکر انتقادی و بصیرت شهروندان افزایش پیدا میکند، به نحوی که هر پیامی را به راحتی و بدون ارزیابی اعتبار و راستیآزمایی نمیپذیرند.

گام سوم سواد رسانهای عمیقتر از دو گام قبلی است. در این مرحله شهروندان به مالکیت، مدیریت، سازمان، و مراجع و مراکز قدرت پشت رسانهها پی میبرند و در مییابند، فرستندگان و تولیدکنندگان پیامهای رسانهای چه گروهها، نهادها، سازمانها، شرکتها و افرادی هستند؟ چه اهدافی را از تولید و انتشار این پیامها و محتواها دنبال میکنند؟ آیا هدف مراکز و مراجع قدرت پشت رسانهها صرفاً تجاری و منفعت مالی و اقتصادی است، یا تغییر و دستکاری اذهان و ارزشها مدنظر است؛ و یا شاید هر دو هدف همزمان دنبال میشود! این شکل از بازنمایی واقعیتهای اجتماعی به نفع چه گروههایی است و چه کسانی از تولید و بازتولید چنین پیامهایی سود میبرند؟ منافع، ارزشها و اعتبار اجتماعی کدام گروهها توسط رسانهها تولید و بازتولید میشود و کدام گروهها طرد و حذف میشوند؟

بهطور کلی در این مرحله شهروندان به ساختار کلان مکنون نظام رسانهای و اقتصاد سیاسی رسانهها پی میبرند و با تجزیه و تحلیل معانی و تجربههای رسانهای خود و دیگران در مییابند رسانهها چگونه به تولید و بازتولید گفتمان مسلط، هژمونی فرهنگی و خلق شعور عامه کمک میکنند و گفتمانها و خردهفرهنگهای رقیب را به حاشیه میرانند و تضعیف یا سرکوب میکنند.

اما چنین درک و دریافتی از سواد رسانهای و فرایندهای سهگانه آن مرز مشخصی با تلقیهای آسیبشناسانه از سواد رسانهای دارد که تلاش میکند یاد بدهد، چگونه افراد از رسانهها استفاده نکنند و یا امکان دسترسی افراد به رسانهها را سلب کند. در چنین تلقیهایی تنها دسترسی و در معرض رسانه قرار گرفتن مهم و مورد توجه است و رسانه به یک پدیده فناورانه، فنی و سختافزارانه تقلیل داده میشود. به همین دلیل نیز در برابر آن از سیاست «فیلترینگ» و «پارازیت» بهره میگیرند. این در حالی است که رسانه در عصر جدید نه ابزار که زبان، فرهنگ و محیطی است که ما در آن زندگی میکنیم، با آن سخن میگوییم و ارتباط برقرار میکنیم، و یاد میگیریم و آموزش میدهیم. در فضای رسانهای شده کنونی، رسانه از تولد تا مرگ با ماست و رسانهای شدن به یک عامل ساختاری فرهنگی تبدیل شده است که جهان عینی و ذهنی ما را به میزان زیادی شکل میدهد.

از چنین منظری فیلترینگ و پارازیت که از احساس مسئولیت شدید نسبت به مصرف رسانهای شهروندان ناشی میشود، ریشه در درک سنتی و نادرست از رسانه، سواد رسانهای و دنیای رسانهای شده کنونی دارد. چنین اندیشه نادرستی با این پیشفرض در برابر پیامها و محتواهای رسانهای، سیاستهای سرمایه گذاری بر جهل ممنوعبازدارنده اتخاذ میکند که شهروندان قدرت تشخیص و تمیز محتواهای رسانهای را ندارند. اما بنیاد فلسفی سواد رسانهای همچنان که اشاره شد، تقویت توانایی و مهارت از یکسو و احساس تعهد و مسئولیت اجتماعی از سوی دیگر است. بهگونهای که نظام کنترلی بیرونی و فیلترینگ حذف و بیاثر شود و افراد با آگاهی و اختیار کامل دست به گزینش و انتخاب بزنند. بدین ترتیب که رسانه یا رسانههای موردنظر خود را از بین مجموع رسانهها با توجه به شاخصهای اعتبار، اعتماد و بیطرفی انتخاب کنند، میزان استفاده از هر یک از رسانهها را با توجه به زمانبندی خود مشخص سازند، پیامهای رسانهای را برحسب شاخصهایی از قبیل نیاز، علاقه، دقت، صحت و سرعت ارزیابی، تحلیل و سپس گزینش و انتخاب کنند، و در نهایت، آنچه را از پیامهایی که میپسندند و نیاز دارند، انباشت کنند و به حافظه بسپارند.

شهروندانی که در پرتو سواد رسانهای به چنین توانایی و مهارتهایی دست مییابند، با قدرت نقادی و پرسشگری راه را برای هر نوع انسداد، تحریف، پارازیت اطلاعاتی و فیلترینگ میبندند و امکان کنترل اطلاعات و آگاهی و سرمایهگذاری بر جهل انسانها را مسدود و آن را به گزینهای عبث و بیاثر تبدیل میکنند. از سوی دیگر، مجهز شدن به چنین مهارتهایی به افزایش قدرت ابتکار و خلاقیت، شکوفایی استعداد، و توانایی حل مسئله افراد کمک میکند و از آنان شهروندانی گزینشگر، فعال، پرسشگر، نقاد و مشارکتجو میسازد که قادر خواهند بود، در برابر انواع تلقینات، عقاید قالبی و پیشداوریهای رسانهها مقاومت کنند. 

۱۵۵۴
کلیدواژه (keyword): رسانه,سواد رسانه ای,جهان رسانه ای,فریبرز بیات,سرمایه گذاری بر جهل ممنوع,ضرورت توانمندسازی شهروندان به سواد رسانه ای,
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید