عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

ماجرای بازرسی

  فایلهای مرتبط
به دلیل اهمیت نقش معلم، برنامه‌های آموزش معلمان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مجله رشد آموزش ریاضی در نظر دارد که این مهم را به‌عنوان یکی از وظایف اصلی خویش بداند. به‌همین منظور، ستونی در مجله با عنوان روایت‌های معلمان ریاضی باز شده است تا از طریق آن، بتوانیم رابطه نزدیک‌تری با معلمان ریاضی برقرار کنیم. این روایت‌ها برای محققان و معلمان محقق فرصت ارزنده‌ای به‌وجود می‌آورد تا به تبیین نظریه‌های آموزشی و تدریس که از دل کلاس درس و عمل معلم می‌جوشد، بپردازند. آن‌گاه نظریه‌ها به عمل درمی‌آیند و مجدداً عمل به نظریه کشانده می‌شود و این فرایند هم‌چنان ادامه پیدا می‌کند. از همکاران گرامی انتظار می‌رود که روایت‌های خود را برای ما بفرستند. علم زمانی ارزشمند است که در اختیار عموم قرار گیرد، زیرا که زکات علم نشر آن است. معلمان عزیز باید به اهمیت تجربه‌های خود واقف شوند و با پویایی به غنی‌تر کردن آن‌ها بپردازند. در ضمن، گاهی هم به‌جای شنیدن روایت از زبان معلم، می‌توان کلاس وی را مورد مشاهده قرار داده و پس از تأیید همان معلم، روایت را از زبان مشاهده‌گر شنید......رشد آموزش ریاضی

من در یک مدرسه پسرانه، در پایه پنجم تدریس میکنم. یکی از روزهای سومین ماه سال تحصیلی، یک باره و بدون اطلاع قبلی در کلاس درس باز شد. بازرس اجازه ورود به کلاس را خواست و یک راست، وارد کلاس شد! آن ساعت علوم داشتیم و دانشآموزان در گروههایشان، مشغول بحث و تبادل نظر در مورد «ماهیچه و غضروف» بودند. فرمان «برپا» از جانب آموزگار صادر شد! طبق معمول، دانشآموزان در جایشان ایستادند و آیه «الابذکرالله تطمئن القلوب» را خواندند و بعد از فرمان «بفرمائید»، در جایشان نشستند! همینطور که آنها درحال نشستن بودند، یکی از دانشآموزانِ حاضرجواب کلاس، با صدای بلند گفت: «خانم من یه سؤال دارم! چرا تا بازرس میاد تو این مدرسه، سرش را میندازه پایین و میاد وسط کلاس ما!». در آن لحظه، به دنبال پاسخی برای سؤال این دانشآموز بودم. نمیدانستم تحسینش کنم یا دعوا! ولی صادقانه بگویم که در دلم، گفتم «آفرین پسر، گل کاشتی!» اما نمیتوانستم بر زبان بیاورم! در نهایت پاسخ دادم که «آقای بازرس، برای کنترل نحوه تدریسم به این کلاس آمدهاند.» دوباره همان دانشآموز بدون معطلی و خطاب به آقای بازرس گفت: «آقا اجازه! خانوممون خیلی خوب درس میده! برامون خیلی چیزها درست میکنه و سرکلاس میاره و درسمون میده»! بقیه دانشآموزان هم برای تأیید حرف همکلاسیشان، داد و فریاد سردادند که «آقا راست میگه»! یک مرتبه صدای آقای بازرس بلند شد «ساکت»! یکی از دانشآموزان گفت «اصلاً آقا هر کی حرف زدا، بهش بگین گوشه کلاس بایسته، سطل آشغال هم بگیره رو سرش»! بازرس پاسخ داد: «در کار بزرگترها، دخالت نکنین»! همان دانشآموز گفت: «من که دخالت نکردم، فقط پیشنهاد دادم. دوست داشتین انجام بدین!» من هم پیشِ خودم میگفتم «بد نیست بدانید که ما با چه دانشآموزانی سر وکار داریم» و در صدد ساکت کردن دانشآموزان نبودم! چون نمیتوانستم! بازرس کلاسِ ما که از حاضرجوابی دانشآموزان خیلی عصبانی شده بود، گفت که «خانم بهاءلو! این ساعت چه درسی داشتین؟» من هم در جواب گفتم که «این ساعت، علوم داشتیم و دانشآموزان در گروههایشان، هر اطلاعاتی که در مورد ماهیچه و غضروف میدانستند، به یکدیگر میگفتند». هنوز صحبتهایم تمام نشده بود که یکی از دانشآموزان گفت، «تازه بحثهامون داشت نتیجه میداد که کلاسمون را به هم زدین!». بازرس رو به من کرده و گفت: «با اجازه شما من چند سؤال از دانشآموزان میپرسم» و بعد پرسید «کی دوست داره بیاد پای تابلو»؟ همه دستها بالا رفت. بازرس یکی را صدا زد که «شما بیا پای تابلو». اولین سؤال ریاضی، الگویابی بود. بعد عددنویسی. دانشآموزان همه این سؤالها را درست جواب دادند. بعد نوبت به پرسیدن مبحث ساعت شد. بازرس رو به دانشآموزان کرد و گفت، «هر ساعتی را که من گفتم، شما 20 دقیقه به آن اضافه کنین و به ترتیب جواب را بگین». همه دانشآموزان، خوشحال از سر و کله هم بالا میرفتند و میگفتند: «آخ جون، با خانوممون این بازی را خیلی انجام دادیم، بپرسین! همه را بلدیم!» بالاخره زنگ تفریح به صدا درآمد. دانشآموزان بدون توجه به بازرس، همه به سمت در هجوم بردند! من هم منتظر بودم بازرس محترم از کلاس خارج شود اما از رفتن خبری نبود! تازه بعد از دانشآموزان، بازپرسی از من شروع شد. وی از پوشه کار دانشآموز و معلم گرفته تا دستسازهها و دفترکلاسی، همه را بررسی کرد. سپس ادامه داد که «خانم بهاءلو! میدانید تدریس در دانشگاه با تدریس در مقطع ابتدایی کاملاً متفاوت است؟» گفتم «بله اطلاع دارم و به همین دلیل است که در تدریس، از انواع دستسازهها، فعالیتها و بازیها استفاده میکنم». بعد ادامه داد که «بله! اینها خیلی عالی هستند. اما تا زمانی که مدیریت کلاسی ضعیف باشه، اینها اصلاً فایدهای نداره. مدیریت در کلاس درس ابتدایی خیلی مهمه» گفتم «مدیریت کلاسی نه تنها در دبستان بلکه در دانشگاه و تمام دورههای تحصیلی مهمه. اما چرا شما فکر میکنین که مدیریت کلاسم ضعیفه؟ به نظر خودم اینطور نیست! چون دانشآموزان اول سال قابل کنترل نبودند و اصلاً سرکلاس نمینشستند، با ترفندهای مختلف به این مرحله رسیدهاند، برای همین، ضعفی در مدیریت کلاسیام نمیبینم!» ولی بازرس گفت «متأسفانه یکی از همکاران سال گذشته، در این زمینه کمکاری کرده و دانشآموزان رها شده بودند» گفتم: «شما اطلاعات کاملی، هم از وضعیت اخلاق و رفتار، و هم از وضعیت تحصیلی دانشآموزانم دارید، پس چرا همه را به نام من ثبت میکنید و به حساب بیتجربگیام میگذارید؟!» بازرس سریع بحث را عوض کرده و ادامه داد که «میدانید تفاوت بین .......... و ........... چیه. این مفاهیم را چگونه آموزش میدین؟» خیلی متعجب بودم که چرا ایشان، این سؤال را از من میپرسند؟! در هر صورت پای تابلو رفتم و بهطور کامل، برایشان توضیح دادم. از حرکات بازرس، اینگونه برداشت میشد که تازه، خودشان تفاوت این دو مفهوم را فهمیدهاند. بعد از توضیحاتم، بازرس گفت: « خیلی از همکاران، معنا و مفهوم اینها را نمیدانند و شما خیلی خوب و واضح این مفاهیم را بیان کردید.»

زنگ کلاس به صدا درآمد و دانشآموزان وارد کلاس شدند و با تعجب به بازرس میگفتند: «هنوز که تو کلاس مایی!» بازرس، کتاب ریاضی و کتاب نگارش چند نفر از دانشآموزان را نگاهی کرد و گفت: «چرا آنقدر بدخط نوشتهاند و شما با آنها کار نکردین؟»، من هم گفتم: «صفحات اول کتاب را با این قسمت مقایسه کنید، دستخطها خیلی تغییر کرده، اینطور نیست؟!»

یکی از دانشآموزان گفت: «با نوشتنمون هم کار دارین!»1، خودم را به نشنیدن زدم و رو به دانشآموزان کرده و گفتم که «کتابهای قرآنتان را باز کنید و به ترتیب، مشغول خواندن شوید.»

بالاخره بازرس کارش تمام شد و رفت. اما آیا از نظر آموزشی، چیزی عاید معلم و دانشآموزان شد؟! ای کاش بازرسان محترم، میدانستند که با این کار، بیشتر موجب آشفتگی و اضطراب دانشآموزان و معلمان میشوند و زمان تدریس آنها را کاهش میدهند. چگونه است که اگر معلم پنج دقیقه دیر به کلاس برود، همین بازرسان میگویند «شما 150 دقیقه (5 تا 30 نفر) وقتِ تلفشده دارید»، اما برای خودشان که 120 دقیقه زمان کلاس و استراحت معلم و دانشآموزان را میگیرند، ظاهراً اتلاف وقتی در کار نیست!

 

 

پی نوشت

1. طبیعی است که گفت و گوهای داخل گیومه عیناً صحبت دانشآموزان است که الزاماً قابل تأیید نیست.

 

 

۳۲۳۵
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید