عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

مطالعه سیر تحول وطن در شعر فارسی

مطالعه سیر تحول وطن در شعر فارسی
در این پژوهش، هدف‌ اساسی پاسخ دادن به پرسش اصلی تحقیق و روشن ساختن مسائل وطن، آزادی، قانون و عدالت در دیوان شاعران گذشته و شاعران مطرح معاصر است. مطالعه کل اشعار این شاعران و بررسی اشعار مربوط به وطن و مضامین آن‌ها به منظور شناخت روحیات آنان و جامعه ایرانی در رابطه با این موضوع، از اجزاء موردتوجه این تحقیق است. تا آنجا که نگارنده مطلع است، اثر منحصر و مبسوط در رابطه با وطن و مضامین آن نگاشته نشده است. لذا ضروری به نظر رسید که در این‌باره تحقیقی صورت پذیرد و روشن کند که با توجه به وسعت موضوع چه اندازه کمبود در این زمینه احساس می‌شود. این اثر کمک خواهد کرد که درک درست و روشنی از وطن و موضوعات مربوط به آن در ذهن خوانندگان ایجاد شود.

مقدمه
در بررسی و مرور دیوان شاعران گذشته و معاصر، درمی‌یابیم که همه آن‌ها خواهان سربلندی سرزمین باستانی خود و استقلال آن در همه زمینه‌ها هستند. اما وقتی این قاعده را حکومت و عناصر داخلی یا دول بیگانه بر هم بزنند، باید به هر شیوه‌ای که هست، با شخص یا اشخاص خاطی یا دول متجاوز، به مقابله پرداخت.
شاعران همواره در شعر خود، اختصاصاً در این موضوع، به مسائلی که بر‌هم‌زننده آرامش و تهدیدکننده هویت ملت ایران باشد، به مقابله برخاسته‌اند و مردم، به‌ویژه جوانان را به دفاع از وطن و حفظ نام و شهرت کشور باستانی خود تشویق و ترغیب کرده‌اند. بنابراین وطن و سرزمین هر ملت، از جمله مواردی است که برای ساکنان آن کاملاً حیاتی و پرارزش است.
نگارنده در این مقاله می‌کوشد فقط به مسائلی بپردازد که در پیشبرد تحقیق مؤثر باشد و سیر تحول وطن در مفاهیم گوناگون آن بررسی شود.

 

بیان مسئله
همان‌گونه که اشاره شد، در مورد وطن در شعر فارسی بررسی‌ها و نقدهایی صورت گرفته و در کتب صاحب‌نظرانِ ادبیات معاصر این موضوع از نظر دور نمانده است، اما این مبحث مجزا و مستقل بررسی نشده و مسئله وطن و مضامین آن در کنار دیگر مباحث مطرح گردیده است.
لذا تحقیقات انجام گرفته در این مقال از لحاظ دامنه وسعت کار و بررسی زمینه‌های مختلف آن می‌تواند به‌عنوان یک مسئله تحقیقاتی جدید قابل طرح باشد.

 

روش تحقیق
روش تحقیق به‌صورت مطالعه کتابخانه‌ای صورت گرفته است. هرچند کار در آزمایشگاه علوم ادبی، یعنی کتابخانه همیشه آسان نیست (با توجه به فقدان منابع کتابخانه‌ای مهم، کمبود امکانات در شهرهای کوچک و حتی نسبتاً بزرگ، کمیاب بودن تعدادی از آثار ادبی و ...)، ولی با این وجود روش یاد شده آسان‌ترین راه به نظر می‌رسید.
در این پژوهش، گستره پژوهش اشعار دیوان شاعران گذشته و معاصر است، در حد توان.

 

سیر تحول وطن
استاد محمدجعفر یاحقی در کتاب «چون سبوی تشنه» درباره «وطن» می‌گوید:
«قبلاً وطن بیشتر به معنی زادبوم و سرزمینی به‌کار می‌رفت که شخص در آن پرورش یافته بود و یا در معنای وسیع‌تر دینی، مثلاً در مورد مسلمانان، کل عالم اسلام را در بر می‌گرفت. از نظر سیاسی، شعار اتحاد اسلامی را کسانی مثل سیدجمال‌الدین اسدآبادی مطرح کرده بودند و بعدها علامه اقبال لاهوری شاعر پارسی‌گوی شبه قاره هند از وطن اسلامی سخن گفت و ندا در داد.

ما که از قید وطن بیگانه‌ایم
چون نگه نور دو چشمیم و یکیم

٭٭٭

از حجاز و چین و ایرانیم ما
شبنم یک صبح خندانیم ما»

از نظر دکتر شفیعی کدکنی «مسئله وطن» یکی از مسائل مطرح در این دوره است. به هیچ وجه همانند تلقی‌ای نیست که ما بعد از انقلاب کبیر فرانسه از وطن داریم و از نظر ایشان،  اقبال لاهوری بهترین تصویرکننده انترناسیونالیسم و جهان وطنی اسلامی است.

از عراق و روم و ایرانیم ما
شبنم یک صبح خندانیم ما

همان‌طور که بیان شد وطن در گذشته، به‌خصوص در ادبیات حماسی (به غیر از عرفان)، به معنی محل، مکان و زادگاه تولد یا مرز و محدوده جغرافیایی بیشترِ مورد نظر شاعران بود که نامور شاعر ایران‌زمین «فردوسی» حق مطلب را در این‌باره خوب ادا کرده است. زیرا عشق فردوسی به ایران و سرزمین آبا و اجدادی‌اش همان «حب‌الوطن» است و بدین جهت یکی از مبانی اعتقادی و عاطفی حکیم فرزانه طوس، که در جای جای شاهنامه‌اش متجلی است، ایران‌دوستی و احترامی است که او برای هموطنان خود قائل است:

چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
دریغ است ایران که ویران شود
کُنام پلنگان و شیران شود
ز بهر بر و بوم و فرزند خویش
زن و کودک خُرد و پیوند خویش
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم

عواطف وطن‌دوستی و علاقه استاد طوس به ایران‌زمین به پایه‌ای است که به نظر او هرکس در جنگ با دشمنان وطن و پاسداری از خاک ایران کشته شود، شهید است و جایگاه او در آخرت، بهشت برین خواهد بود. این نکته ارزنده و حائز اهمیت را فردوسی از زبان کیخسرو، قبل از جنگ وی با افراسیاب، خطاب به پهلوانان سپاه ایران، این‌گونه اظهار داشته است:

اگر کشته گردد کسی زین سپاه
بهشت بلندش بود جایگاه

فردوسی بخش‌هایی از سرزمین پهناور ایران، نظیر خطه مازندران و البرزکوه را با چنین صفات بدیعی، که حاکی از علاقه او به ایران‌زمین است، توصیف کرده است:

ز یک میل ره تا به البرز کوه
یکی جایگه دید بس باشکوه
درختان بسیار و آب روان
نشستنگه مردم نوجوان

از دیگر نشانه‌های ایران‌دوستی استاد طوس این است که ایران را در شاهنامه با نام‌های «آزادبوم» و «شهر آزادگان» می‌خواند و از مردمش با صفات «آزادمردان» یاد می‌کند:

به درگاه شاه آفریدون رسید
برآورده از دور ایران بدید
نشسته به در بر گرانمایگان
به پرده درون، جای آزادگان

«با این تفصیل، حکیم ابوالقاسم فردوسی، ضمن آنکه به ایران عشق می‌ورزد و ایرانیان را قومی نژاده و اصیل و آزاده می‌خواند، اما میهن‌دوستی او یک ملی‌گراییِ افراطیِ توأم با تحقیر سایر اقوام و نژادها نیست. چون خداپرست و عدالتخواه است و برای انسان مقامی والا و رفیع قائل است. احساسات وطن‌دوستانه حکیم طوس موجب گردیده است که در میان ملت ایران به مقامی دست یابد که هیچ سراینده‌ای در میان قوم خویش به آن مقام نرسیده و نخواهد رسید. فردوسی هزار سال است فرمانروای روح ایرانی است و هزار سال است که در دل‌های مردم ایران سلطنت می‌کند».

به گفته برتلس مستشرق روسی: «مادام که در جهان مفهوم ایرانی وجود دارد، نام پرافتخار این شاعر بزرگ که تمام عشق سوزان قلب خود را به وطن خویش وقف کرده است، جاوید خواهد ماند».

بی‌گمان همین عشق پرشور او به ایران و ایرانی است که او را برانگیخته تا سی و پنج سال از عمر پربرکت خود را صرف ایفای این وظیفه خطیر کند. فردوسی با سرودن شاهنامه، تاریخ پر از غرور ملی و سلحشوری ایران را زنده نمود و افسانه‌های تاریخی ایران را برای آیندگان حفظ کرد. «این شاعر آزاده و وطن‌دوست آرزومند بازگشت عظمت ایران باستان بود و آرزو داشت رهبری از نژاد پاک ایرانی و نسل شهریاران آرمانی ایرانی باستان بر وطن او حکمران گردد. پس ایران‌دوستی وی را برانگیخت تا در زنده نگه داشتن نام و نشان از یاد رفته ایران بکوشد و روح آزادمنش و استقلال‌جوی ایرانیان را، که گذشت ایام و تسلط بیگانگان آن را ناچیز کرده بود، تقویت کند».

از میان شاعران معاصر نیز باید از «عارف» یاد کرد. بزرگ‌ترین هنر و خدمت عارف، آموزش وطن و معنی آن به مردم ایران است. موضوعی که تا آن زمان در جای دیگر جز در شاهنامه فردوسی دیده نشده است. همه ترانه‌ها و تصنیف‌های عارف در وصف وطن است.

عارف در این‌باره می‌گوید: «نه‌تنها فراموشم نخواهد شد، بلکه معاصرین دوره انقلاب نیز هیچ‌وقت از خاطر دور نخواهند داشت وقتی که من شروع به تصنیف ساختن و سرودهای ملی و وطنی کردم، مردم خیال می‌کردند که باید تصنیف برای .... های دربار یا «ببری خان» گربه شاه شهید یا تصنیفی از زبان گناهکاری به گناهکاری باشد ... . وقتی تصنیف وطنی ساخته‌ام که ایرانی از ده هزار نفر، یک نفرش نمی‌دانست وطن یعنی چه؟ تنها تصور می‌کردند وطن شهر یا دهی است که انسان در آنجا زائیده شده باشد!‍ شکر خدا بعد از مشروطه معنی «وطن» فهمیده شد. اکنون که معنی وطن تا اندازه‌ای معلوم گردید. پس می‌توانم با قوت قلب بگویم:

اندر وطن کسی که ندارد وطن، منم
آن کس که هیچ کس نشود مثل من، منم
اندر لحد کسی که بدرّد کفن به تن
از بهر آن وطن که نشد آنِ من، منم
آن مرد با تعصب و غیرت که زندگی
کرده است در فشار ز درد وطن، منم»

 

وطن در مفهوم شهر و دیار
هرچند با توجه به واژه «وطن» که در لغت به این معانی آمده است: «جای باش، زادگاه، زاد و بوم، میهن، نشیمن و آنجا که شخصی در یکی از نواحی آن متولد شده و رشد و نما کرده»، اغلب تصورشان از وطن: «محدوده‌ای از کره زمین است با مردمی که زبان، نژاد، دین و تاریخشان یکی است و آن را به منزله مادر دوم انسان دانسته‌اند. چنان‌که گفته‌اند: «الوطن ام‌الثانی» و در مقابل برخی معتقدند که در اصل چنین حقیقتی برای وطن وجود ندارد. زیرا زمین از آنِ خدای است و خلق بنده اویند و این خط‌کشی‌هایی که تاکنون بر چهره جغرافیایی کره زمین به نام مرز و گروه‌بندی برای ملت‌های مختلف انجام شده، مفهوم و معنایی ندارد.

وطن ما به جای مادر ماست
ما گروه وطن‌پرستانیم
شکر داریم کز طفولیت
درس حب‌الوطن همی خوانیم»

دوست داشتن زادبوم همچون دوست داشتن مادر علقه‌ای که با شیر به بدن وارد شود و با جان از آن خارج گردد. لذا انسان به هر کجای عالم سفر کند و رحل اقامت افکند ولو در آنجا همه وسایل رفاه و آسایش و ترقی برایش فراهم باشد، باز دل در گرو زادگاه خود دارد. به قول مولوی:

در سفر گر رُوم بینی یا خُتَن
از دل تو کی رود حبّ‌الوطن

کلمه «وطن» در ادبیات گذشته به غیر از ادبیات عرفانی، همان‌طور که گفته شد، معانی دیگری دارد، از جمله: اقامت کردن، مقام، مسکن، محل اقامت، مقیم شدن در جایی و زادگاه و کشوری که شخص در یکی از نواحی آن متولد شده و نشو و نما کرده است. شواهد شعری فراوانی وجود دارد که کاربرد واژه «وطن» را در ادبیات کلاسیک ایران نشان می‌دهد، از جمله:

از وطن دورم و امید خراسان شدنم نیست
که بدان مقصد کیهان شدنم نگذارند

٭٭٭

تو فکندی ز وطن دور مرا، دستم گیر
که چنین بی‌دل و بی‌صبر ز حب‌الوطنم

٭٭٭

هوای کوی تو از سرنمی‌رود، آری
غریب را دل سرگشته با وطن باشد

٭٭٭


سعدیا حب وطن گرچه حدیثی است صحیح
نتوان مُرد به خستی که من آنجا زادم

٭٭٭

این وطنگاه دامیاران است
جای صیاد و صیدکاران است

اما واژه «وطن» در دوره معاصر، به‌ویژه در دوره «بیداری» مفهوم تازه‌ای پیدا می‌کند و پس از مشروطه، در معنای سیاسی آن به‌کار گرفته می‌شود. شواهد شعری زیر بیانگر مفهوم «وطن» در دوره بیداری است:

زان که وطن خواهم و نجات وطن را
دارم چشم از خدایگان سلاطین

٭٭٭

ز خون وطن دوستان مست یکسر
چو میخواره از باده ارغوانی

٭٭٭

فکری ای هموطنان در ره آزادیِ خویش
بنمایید که هرکس نکند مثل من است

٭٭٭

وطن است شیره جان ما وطن است روح و روان ما
وطن است گنج نهان ما وطن است توشه و راحله

 

وطن عارفانه
در دنیای عرفان، به‌خصوص در شعر عرفانی، کلمات دارای معنایی ورای معنی ظاهری خود هستند. کلمه «وطن» هم از این خصوصیت به دور نیست. مفهوم «وطن» و «حبّ‌الوطن» از نظر عارفان و اصل و مبارزان با نفس، که در حدیث معروف نبوی «حب‌الوطن مِن‌الایمان» به آن اشاره شده است، «دلبستگی و احیاناً تعصب به محدوده‌هایی از کره خاک به نام کشور و عناوینی چون ایران، پاکستان، چین، عربستان و ... نیست، بلکه مقصود از «وطن» جای ابدی انسان یعنی عالم مَلَکوت و جهان متعلق به ارواح نفوس است. به تعبیر جلال‌الدین مولوی، فرزندان آدم چونان نی‌هایی هستند که برای مدتی از نیستان جدا شده و ناگزیر باید به آنجا مراجعت کنند:

هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

در ارتباط با این مفهوم و مقصود عالی است که می‌بینیم همین فرزانه صافی‌ضمیر درباره وطن واقعی از لحاظ عرفانی، ضمن تفسیر حدیث مذکور، توصیه می‌کند:

از دم حب‌الوطن بگذر مایست
که وطن آن سوست، جان این سوی نیست
گر وطن خواهی گذر ز آن سوی شط
این حدیث راست را کم خوان غلط
همچنین حب‌الوطن باشد درست
تو وطن بشناس ای خواجه درست

اصولاً عُرفا، که بیشتر متأثر از تعالیم اسلام‌اند، وطن به معنی قومیِ آن نمی‌پذیرند و روایت معروف «حب‌الوطن من‌الایمان» را در حوزه تفکرات عالی خود تفسیر و توجیهی خاص می‌کنند:

«آن‌ها انسان را از جهاتی دیگر می‌دانند که چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنش و عاقبت باید این قفس تن را بشکند و در هوای وطن مألوف بال و پر بگشاید. به همین جهت می‌کوشند تا منظور از حدیث حب‌الوطن را شوق بازگشت به عالم روح و ملکوت توجیه کنند و در این زمینه، چه بسیار سخنان نغز و شیوایی که از زبانشان می‌توان شنید. چنان‌که مولانا در غزلیات شمس گفته است:

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست
ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست؟
ما به فلک بوده‌ایم یار مَلَک بوده‌ایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
خود ز فلک برتریم و ز مَلَک افزون‌تریم
زین دو چرا نگذریم، منزل ما کبریاست
خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان
کی کند اینجا مقام، مرغ کز آن بحر خاست

قبل از مولوی نیز شهاب‌الدین سهروردی در کلمات ذوقیه یا رسالئ‌الأبراج خود در تفسیر حب‌الوطن بدین‌گونه آورده است: «بدانید ای برادران تجرید! که خدایتان به روشنایی توحید تأکید کُناد. فایده تجرید سرعت بازگشت به وطن اصلی و اتصال به عالم عِلوی است. و معنای سخن حضرت رسول علیه‌الصلوئ والسلام که گفت: «حبّ‌الوطن من‌الایمان»، اشارت به این معنی است و نیز معنی سخن خدای تعالی در کلام مجید که فرموده است: «ای نفس آرام گرفته! به سوی پروردگار خویش بازگرد در حالت خشنودی، همان است زیرا «رجوع» مقتضی آن است که در گذشته در جایی حضور به هم رسانیده باشد، تا بدان جا باز گردد. لذا به کسی که مصر را ندیده نمی‌گویند به مصر بازگرد. و زنهار تا وطن، دمشق و بغداد فهم نکنی که این‌ها از دنیایند».

حافظ هم در شعر خود کلمه «وطن» را به‌کار برده است، که هم معنی شهر و دیار را مدنظر داشته و هم در بعضی ابیات منظور از سفر از وطن، سیر و سلوک معنوی و وطن عرفانی بوده است.

هراس حافظ از سفر و محنت غربت معروف است و بارها در غزلیات خود به آن اشاره کرده است:

چه آسان می‌نمود اول غم دریا به بوی سود
غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد

البته حافظ منظور از سفر را در بعضی ابیات، همان‌طور که گفته شد، سیر و سلوک معنوی می‌داند و آن را بر سیر و سلوک خارجی ترجیح می‌دهد:

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
نسیم روضه شیراز پیک راهت بس
دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش
که سیر معنوی و کُنج خانقاهت بس

 

نتیجه‌گیری
همواره در طول تاریخ مرام و عقیده تمام انسان‌های آزاده و نیک‌سرشت آزادی وطن و سربلندی آن در همه صحنه‌ها و زمان‌ها بوده است. لذا شاعران و آزادی‌خواهان هر دوره در صف مقدم این جبهه قرار داشته‌اند و همواره در اشعارشان دفاع از وطن و آرمان‌های آن دفاع کرده‌اند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزیده‌اند.

آن‌ها همواره حاکمانی را که از وطن خود دفاع کرده‌اند مورد تحسین و تشویق قرار داده‌اند و نه‌تنها حاکمان و پادشاهانی را که از وطن خود دفاع کرده‌اند، ارج نهاده‌اند، زیرا آن‌ها دست دشمن را از سرزمین خود کوتاه کرده‌اند.

این روحیه وطن‌دوستی و وطن‌خواهی در طول تاریخ ایران‌زمین همواره در شعر شاعران گذشته و معاصر نمود روشنی داشته است و اشخاصی که در راه دفاع از وطن و مردم مبارزه و کوشش نموده‌اند مورد بغض و کینه حسودان تنگ‌نظر و خائنان وطن واقع می‌شدند و سعی نموده‌اند به هر طریقی که امکان داشته آن‌ها را از سر راه بردارند به‌طور کلی دفاع از وطن، مقابله با دخالت بیگانگان، مبارزه با ظالمان و استبدادگران برای شاعران دوستدار وطن از اهم واجبات بوده است.


 

منابع
۱. بهار، مهرداد (۱۳۸۶)، دیوان بهار، تهران، جلد اول و دوم، انتشارات طوس.
۲. تفضلی، تقی (۱۳۶۲)، دیوان عطار، تهران، چاپ سوم، انتشارات علمی و فرهنگی.
۳. سیدهادی، حائری (۱۳۶۸)، افکار و آثار ایرج (جلال‌الممالک)، تهران، چاپ سوم، سازمان انتشارات جاویدان.
۴. خطیب رهبر، خلیل (۱۳۷۴)، دیوان غزلیات سعدی، تهران، چاپ هشتم، انتشارات مهتاب.
۵. خرمشاهی، بهاءالدین (۱۳۷۳)، حافظ‌نامه، تهران، بخش اول، انتشارات علمی و فرهنگی.
۶. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، تهران، جلد ۴۹ (ذیل کلمه وطن)
۷. رزمجو، حسین (۱۳۸۱)، قلمرو ادبیات حماسی ایران، تهران، جلد اول و دوم، ناشر پژوهشگاه علوم انسانی و فرهنگی.
۸. زمانی، کریم (۱۳۷۴)، شرح جامع مثنوی، تهران، دفتر اول و دوم، انتشارات اطلاعات.
۹. سیف ‌آزاد، عبدالرحمن (۱۳۵۸)، دیوان عارف قزوینی، تهران، چاپ هشتم، انتشارات امیرکبیر.
۱۰. سجادی، ضیاءالدین (۱۳۵۷)، دیوان خاقانی، تهران، چاپ دوم، انتشارات زوار.
۱۱. فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۷۰)، شاهنامه، تصحیح ژول مول، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، شرکت (سهامی).
۱۲. نمینی، حسین (۱۳۷۱)، کلیات جاودانه نسیم شمال، سیداشرف‌الدین گیلانی، تهران، انتشارات اساطیر.
۱۳. نورمحمدی، مهدی (۱۳۸۰)، دیوان عارف قزوینی، تهران، انتشارات سنایی.
۱۴. یاحقی، محمدجعفر (۱۳۷۴)، چون سبوی تشنه، تهران، انتشارات جامی.
۱۵. مولانا جلال‌الدین رومی، مثنوی، به سعی و اهتمام رینولد، آلین نیکلسون،‌دفتر اول و چهارم.
۱۶. شفیعی کدکنی، تلقی قدما از وطن (۱۳۵۲)، الفبا به همت غلامحسین ساعدی، جلد دوم.
۱۷. فلسفی، نصرالله، وطن‌پرستی، مجله مهرماه ۱۳۱۳.
۱۸. ماهنامه اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی ویژه مشروطیت،‌۳۳۰ـ۲۲۷، سال بیست و یکم، شماره اول و دوم، مرداد و آبان ۱۳۸۵.

۳۰۹۴
کلیدواژه (keyword): آموزشی,تحلیلی, وطن,شعر فارسی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید