رهبری تحول چیست؟
از جدیدترین رویکردهای رهبری، مدل رهبری تحولآفرین ـ مبادلهای۱ است که برنز۲ آن را مطرح و بس و آوولیو۳ آن را عملیاتی کردهاند. از ویژگیهای رهبران تحولآفرین، بالا بردن نیازها و انگیزههای پیروان است (Gardner and stough, ۲۰۰۲). رهبران تحولآفرین زیردستان خود را برمیانگیزاند تا آنچه را در توان دارند انجام دهند (Burke and Collins, ۲۰۰۱).
سطوح بیتفاوتی سازمانی در مدارس
دانشآموزان:
نگرش بدبینانه و بیتفاوتی نسبت به کارهای مدرسه و احساس شایستگی کم و فقدان احساس موفقیت در تکالیف تحصیلی (فرسودگی تحصیلی) (عظیمی و پیری، ۱۳۹۲) باعث میشود دانشآموزان دچار نوعی دلزدگی نسبت به تحصیل شوند. در چنین حالتی، آنها جهت بهبود وضعیت تحصیلی، کسب نمرات بهتر، پیروزی در رقابتها و برنامهریزی مؤثر برای آینده تلاشی نمیکنند.
معلمان
تحقق اهداف سازمان در گرو تعهد و کاردانی سرمایه انسانی آن است. از این رو، شناخت مسائلی که آنها را به سمت بیتفاوتی سوق میدهد اهمیت ویژهای یافته است (شایمی برزکی، ۱۳۹۵). معلمانی که دچار بیتفاوتی سازمانی شدهاند تأثیر آموزش خود بر دانشآموزان را بسیار کمرنگ میدانند، آنها ساعت مشخص آموزشی را با بیمیلی و اکراه میگذرانند و برای بهبود و تحلیل نتایج کارکرد خود در کلاس درس برنامهای ندارند.
عوامل اجرایی
برقراری نظم، امور دفتری، استفاده از تجهیزات هوشمند، برگزاری مراسمها و بهداشت و ایمنی در صورت بیتفاوتی عوامل اجرایی دچار مشکل اساسی میشود؛ زیرا مسئولان این حوزه در مدارس فعالیت خود را بیاثر میپندارند و برای بهینهسازی اوضاع تلاشی نمیکنند.
مؤلفههای رهبری تحولآفرین
نفوذ آرمانی: در این حالت، فرد خصوصیات پرجذبه (کاریزماتیک) رهبری را دارد؛ مورد اعتماد و تحسین زیردستان است، زیردستان او را بهعنوان الگو و مدل میشناسند و سعی میکنند همانند او شوند.
انگیزش الهامبخش: رهبر کارکنان را ترغیب مینماید تا به هدف و قابلیت دستیابی به آن باور پیدا کنند. این افراد معمولاً نسبت به آینده خوشبیناند.
ترغیب ذهنی: رهبر پیروانش را تشویق میکند که در حل مسائل خلاقانه برخورد کنند و فرضهای بدیهی را مورد سؤال قرار دهند. آنها زیردستان را به بررسی مشکلات از زوایای مختلف و بهکارگیری فنون نوآورانه حل مسئله ترغیب میکنند.
ملاحظات فردی: رهبران نیازهای احساسی پیروان را برطرف و به آنان کمک میکنند تا مهارتهایی را که برای وصول به هدف مشخص لازم است، در خود پرورش دهند. آنها ممکن است زمان درخور ملاحظهای را صرف پرورش، آموزش و تعلیم کنند (Spectorand Borman, ۲۰۰۴). رهبری تحولآفرین، القای منزلت شغلی به افراد را در بطن خود دارد. یکی از عوامل انگیزاننده مهم برای کارکنان، منزلت شغلی آنهاست و هرچه منزلت شغلی افراد بالاتر باشد، بیتفاوتی کمتر میشود (فیض، داود و شرفی، ۱۳۹۵).
راهکارهای کاهش بیتفاوتی در مدارس
• اغلب اعمالی که ناشی از بیتفاوتی سازمانی در مدارس است، در صورت حضور رهبر دارای جذبه (کاریزماتیک) بهعنوان مدیر، از بین خواهند رفت.
• مدیران مدارس میتوانند بیتفاوتی ایجادشده در مدارس را با امیدآفرینی و تلقین حس مثبت نسبت به آینده تعلیموتربیت، کاهش دهند.
• مدیران مدارسی که میتوانند نظرات متفاوت را با سعهصدر بشنوند و از آنها برای تعالی سازمانی بهره گیرند، در کاهش بیتفاوتی سازمانی نقش مهمی دارند.
• اغلب معلمان از اینکه مسائل شخصی آنها در برنامههای مدرسه مدنظر قرار نمیگیرد، گلهمندند. رهبران تحولآفرین با ملاحظات فردی و درک نیازهای شخصی معلمان، میتوانند بیتفاوتی را کاهش دهند.
نتیجه
آنچه میتواند تلاشهای صورتگرفته در حوزه آموزشوپرورش را موریانهوار به نابودی بکشاند، بیتفاوتی سازمانی در مدارس است. کشورهای پیشرفته اکنون به دنبال شیوههای جدید برای رفع این معضلاند. رهبری تحولآفرین نوعی مهارت روانشناختی محسوب میشود که اجرای آن به انتخاب افراد دارای زمینه رهبری برای مدیریت مدارس، آموزش و تمرین نیاز دارد. برای کاهش بیتفاوتی سازمانی در مدارس باید از مدیرانی بهره گرفت که رهبری تحولآفرین را میشناسند و تلاش میکنند آن را عملیاتی نمایند. بدین منظور، باید برای آموزش و بهسازی نیروهای مدیریتی بر اساس مؤلفههای رهبری تحولآفرین توسط استادان متخصص اقدام گردد.
پینوشتها
1. Transactional
2. Burns
3. Bass & Avolio
منابع
۱. اکرادی، محمدنیا و عباسی. رابطه سبک رهبری تحولگرا با تعالی سازمانی.
2. Gardner, L. & Stough, C. Examining the relationship between leadership & emotional intelligence, 2002.
3. Burke, S. & Collins, M. Gender differences in leadership styles, 2001.
٤. عظیمی، محمد و پیری. (۱۳۹۲). رابطه فرسودگی تحصیلی و یادگیری خودتنظیمی با عملکرد دانشآموزان.
٥. شایمی برزکی، علی. (۱۳۹۵) بررسی تأثیر ویژگیهای شغلی بر بیتفاوتی سازمانی.
6. Spector, P. Borman, W. emotional intelligence & leadership styles, 2004.
۷. فیض، داود و شرفی. (۱۳۹۵). رابطه بین منزلت شغلی و زیرکاردرروی؛ بررسی نقش بیتفاوتی سازمانی.