گویی زبان یکسان نداریم. دانشآموز چیزی میگوید و من چیز دیگری. نگاهش مِکنم و آرز میکنم بتوانم یادش بدهم که استدلال کند و از چشمانس مشخوانم که او هم آرزو دارد من حرفش را بفهمم. درگیری سادهای است. هر دو پذیرفتهایم که دو پارهخط AP و AQ هم طول هستند. اما من استدلال مفصلی دارم و او بسیار ساده و روان استدلال میکند. از شما چه پنهان بیشتر بچههای کلاس با او همراه و همسخن هستند و همگی شگفتزده شدهاند و میگویند: «آقا چرا این قدر مطلب را میپیچانی؟ چیز به این سادگی این قدر دنگ و فنگ ندارد.»