کاریزمای معلمی
۱۳۹۹/۱۱/۰۴
شاید بتوان گفت چالشیترین مفهوم در کلاس درس، کنترل آن است. در طول تاریخ معلمی، روشهای متعددی برای مدیریت کلاس استفاده شدهاند.
شاید بتوان گفت چالشیترین مفهوم در کلاس درس، کنترل آن است. در طول تاریخ معلمی، روشهای متعددی برای مدیریت کلاس استفاده شدهاند.
بعضی معلمان اعتقاد دارند حداقل تا نیمه سال نباید در کلاس درس لبخند زد و از میانه سال کمکم اولین لبخندها را شروع و ارتباط را برقرار کرد و در پایان سال که دیگر قرار است از دانشآموزان جدا شویم، رابطه دوستانه و عاطفی برقرار کرد.
بعضی دیگر میگویند، ما، بیش از آنکه معلم باشیم، باید با دانشآموزان دوست باشیم و بدون ضابطه و قاعده وارد ارتباط با آنها شویم.
بعضی از معلمان هم معتقدند اگر گربه را دم حجله بکُشید، دیگر تا پایان سال مشکلی پیش نخواهد آمد. برخورد شدید با یک دانشآموز، حساب کار را دست همه میدهد. آنها میگویند، با این روش، دانشآموزان قدرت معلم را درک میکنند و میدانند که ما چنین قدرتی داریم، اما ترجیح میدهیم از آن استفاده نکنیم. پس متوجه میشوند که قدرت کلاس در دستان معلم است. این یک توافق نانوشته اما محکم است.
منابع قدرت معلم در کلاس درس را میتوان در پنج عاملی که گریفین1 معرفی کرده است، پیدا کرد:
1. قدرت تنبیه؛
2. قدرت پاداش؛
3. قدرت قانون؛
4. قدرت کاریزماتیک؛
5. قدرت تخصص.
معلمان در کلاس درس به شیوه خودشان از این منابع قدرت استفاده میکنند.
تنبیه جعبه ابزاری است با امکانات فراوان در اختیار معلمان. تهدید، تحقیر، تنبیه فیزیکی و سرزنش، شاید پرکاربردترین ابزارهای معلمی هستند. استفاده از این ابزارها، از گذشته، اصلیترین راه کنترل کلاس بوده و متأسفانه هنوز هم رواج دارد. بعضی از معلمان، بدون استفاده از این ابزارها، احتمالاً حتی نمیتوانند یک زنگ هم کلاس درس خود را اداره کنند!
خاطرم هست، روزی معلمی در دفتر دبیران مدرسه با افتخار تعریف میکرد که چند سال قبل، یکی از دانشآموزان قدیمیام را دیدم که میگفت آن سیلی که شما در دوره دانشآموزی بر صورت من زدید، باعث موفقیتم شد! من به آن معلم گفتم، تا حالا فکر کردهاید چند نفر به خاطر تنبیه ما معلمان ترک تحصیل کردهاند و مثل آن یک نفر که فرمودید رستگار نشدهاند!؟
با ممنوع شدن تنبیه در مدرسه و امکان پیگیری قانونی خانوادهها نسبت به تنبیه فیزیکی، به نظر میرسد معلمان از ابزارهایی همچون تهدید و تحقیر بیشتر استفاده میکنند.
پاداش یکی از ابزارهایی است که در سالهای اخیر نسبت به گذشته بیشتر بهکار میرود. بهنظر میرسد پاداش دادن میتواند انگیزه دانشآموزان را افزایش دهد و محیط یادگیری را جذابتر کند، اما روانشناسی جدید معتقد است، پاداشدادن اثربخشتر از تنبیه نیست! اگر بتوان تنبیه را ابزار غالب معلمان گذشته دانست، پاداش برای معلمان امروزی ابزار قدرت است. باجدادن یا پاداشدادن به خاطر انجام کار، احساس افراد را نسبت به آنچه انجام میدهند تغییر میدهد. در واقع، استفاده از پاداش، انگیزه درونی دانشآموزان را از بین میبرد (اریک جنسن2 ، 1998).
قدرت قانونی معلمی و مشخصشدن جایگاه معلم در کلاس درس و جا انداختن قوانین کلاس موضوع مهمی است، اما برای ایجاد رابطه عاطفی و مؤثر با دانشآموزان، صرفاً قدرت قانونی نمیتواند اثربخشی بالایی داشته باشد. محیط مدرسه بسیار پیچیده است و معلم در کلاس درس باید چهار نقش تدریسکردن، مدیریت، مشاوره و دوستی را همزمان داشته باشد. به نظر میرسد، با پیادهسازی قدرت قانونی معلم در کلاس درس، نمیتوانیم نقشهای کیفی و ارتباطی معلم را با دانشآموزان بهراحتی مشخص کنیم.
قدرت تنبیه، قدرت پاداش و قدرت قانونی معلم، بیش از آنکه انگیزههای درونی دانشآموز را برای رعایت نظم و انضباط در کلاس درس رشد دهند، نوعی کنترل بیرونی محسوب میشوند.
قدرت کاریزماتیک و نفوذ معلم در دانشآموزان عامل مهمی در ایجاد انضباط در کلاس درس است؛ شاید این جمله را شنیده باشید که دانشآموزان، قبل از اینکه درس معلم را بپذیرند، باید خود معلم را قبول کنند.
قدرت تخصص و توانایی معلم در فعالیتهای کلاس و ایجاد این احساس در دانشآموزان که آنچه معلم به من آموزش میدهد حتماً مفید است و در زندگی شغلی از آن استفاده خواهم کرد، در ایجاد انگیزه درونی دانشآموزان و بهتبع آن انضباط کلاس درس، تأثیرگذار است.
قدرت کاریزماتیک و تخصص معلم، اصلیترین منابع قدرت در کلاس درس هستند. به نظر میرسد برای ورود به دنیای مطلوب دانشآموزان، داشتن این دو قدرت لازم است. اگر به گذشته خود برگردیم، اثرات این دو قدرت را در معلمان محبوب خود خواهیم یافت. شاید تنها راه معلم اثربخش، توسعه فردی برای تقویت این دو عامل قدرت باشد.
ویلیام گلاسر معتقد است: ما نیاز به قدرت و پیشرفت خود را به سه روش ارضا میکنیم.
1. زورگویی و مسلط شدن بر دیگران؛
2. به اشتراکگذاشتن قدرت خود با دیگران و ایجاد احساس مشارکت در افراد؛
3. توسعه فردی و افزایش توانمندسازی خود (گلاسر3، 1985).
حال به این دو سؤال فکر کنیم:
- آیا معلمان کنترلگر بیرونی از قدرتهای تنبیه، پاداش و قانون، و معلمان کنترلگر درونی از قدرت کاریزماتیک و قدرت تخصص استفاده میکنند؟
- آیا معلمان کنترلگر بیرونی از نیروهای زورگویی و تسلط بر افراد و معلمان کنترلگر درونی از بهاشتراکگذاشتن قدرت و توسعه فردی بیشتر بهره میبرند؟
به نظر میرسد، معلمانی که از دو قدرت کاریزما و تخصص استفاده میکنند و با اشتراکگذاری قدرت و توسعه فردی خود تلاش میکنند ارتباط مناسبی با دانشآموزان برقرار کنند، معلمان موفقتری هستند.
پینوشت
1. R.W.GRIFFIN
2. ERIC JENSEN
3. WILLIAM
GLASER
منابع
۱. گریففین، ریکی و مورهد گرگوری. ترجمه سید مهدی الوانی (۱۳۹۵). رفتار سازمانی. مروارید. تهران.
۲. جنسن، اریک. ترجمه علیرضا عراقینیا (۱۳۹۷). یادگیری مغزمحور (پارادایم جدید آموزش). رشد فرهنگ. تهران.
۳. گلاسر، ویلیام. ترجمه صاحبی، علی (۱۳۸۹). تئوری انتخاب و کاربستهای آن. سایه سخن. شهر؟.
۲۳۶۸
کلیدواژه (keyword):
رشد معلم، مهارتها