عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

خوراک در ایران باستان

  فایلهای مرتبط
خوراک در ایران باستان
نقطه عطف مهاجرت بزرگ آریایی‌ها به فلات ایران ترکیب آن‌ها با اقوام بومی بود که به ایجاد یک جامعه تازه منجر شد. تقریباً با قطعیت می‌توان گفت که خوراک آریایی‌ها پیش از این مهاجرت، متفاوت از خوراک آن‌ها پس از اسکان در فلات ایران بوده است، زیرا یکجانشینی، تغییر محیط جغرافیایی، تغییر شغل، آمیختگی با بومیان و تماس با همسایگان جدید، می‌توانست موجب تغییراتی در وضع تغذیه ایرانیان گردد و درباره این موضوع تاکنون هیچ‌یک از مورخان به صورت جامع تحقیق نکرده است که این خود بر اهمیت موضوع می‌افزاید. منابع تحقیق در این موضوع چندان زیاد نیست و تنها شامل اندک کتیبه‌ها و متون باقی‌مانده از ایران باستان و نیز بیانیه‌های سیاسی و دینی و شرح کشورگشایی شاهان است. البته از اطلاعات منابع یونانی، رومی، ارمنی، سریانی و نیز منابع دوره اسلامی هم نباید غافل شد. همچنین خوراک ایرانیان امروز و به‌ویژه اقلیت زردشتیان می‌تواند در این کنکاش مفید واقع شود. عصر مورد بررسی در این تحقیق شامل چهار دوره مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران، دوره هخامنشی، دوره اشکانی و دوره ساسانی می‌باشد و محدوده مکانی تحقیق نیز حوزه فرهنگی فلات ایران در آن دوره را شامل می‌شود که از هند تا آسیای صغیر و از رود جیحون تا دجله و فرات را دربرمی‌گیرد.

خوراک اقوام آریایی  در آغاز مهاجرت به فلات ایران

آریایی‌هایی که از سرزمین‌های یخبندان و سرد جنوب سیبری به ایران مهاجرت کرده بودند، پایه خوراکشان محصولات دامی بود، اما پس از سکونت در ایران و انتخاب زندگی کشاورزی نوع خوراکشان تغییر عمده‌ای یافت. این تغییر به سمت گیاه‌خواری سوق پیدا نمود (زرین‌کوب، 1380: 69- 77) چرا که «شرایط جغرافیایی خاص ایران مانند فراوانی عناصر گیاهی و تعدد محصولات مختلف باعث شد که سفره آنان رنگین و لباس‌هایشان متنوع و ذهنشان بارور و مشربشان نیز به همان روال گسترده باشد» (شعبانی، 1381: 106)؛ از سوی دیگر این تنوع جغرافیایی موجب شد که «خودکفایی یا نیمه‌خودکفایی اقتصادی در هر اجتماع کوچک امری رایج شود.» (سلیم، 1390: 133).

در شاهنامه فردوسی که داستان‌های دوره پیشدادیان آن مربوط به دوره مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران است می‌توان به تغییر نوع خوراک ایرانیان در یک دوره خاص تاریخی در این ایام پی برد، این تغییر در بخش پادشاهی ضحاک از گیاه‌خواری به سمت گوشتخواری است.

«فراوان نبود آن زمان پرورش - که کمتر بُد از کشتنی‌ها خورش
جز از رستنی‌ها نخوردند چیز - ز هر کز زمین سر برآورد نیز
پس اهریمن بدکنش رای کرد - به دل کشتن جانور جای کرد
ز هر گونه از مرغ و از چارپای - خورش کرد و یک‌یک بیاورد جای
به خونش بپرورد برسان شیر - بدان تا کند پادشه را دلیر
خورش‌ها ز کبک و تذرو سفید - بسازید و آمد دل پرامید
سوم روز خوان را به مرغ و بره - بیاراستش گونه‌گون یکسره
به روز چهارم چو بنهاد خوان- خورش ساخت از پشت گاو جوان
بدو اندرون زعفران و گلاب- همان سالخورده می‌ و مشک ناب»
(فردوسی، 1379: 12).

همان‌گونه که در این ابیات ملاحظه می‌کنید، در آغاز از کمبود کشتزار و رستنی‌ها سخن گفته و اینکه به دلیل کمبود یا نبود گیاهان، به فرمان اهریمن، انسان‌ها روی به کشتن جانوران، مرغ، چارپا، بره، کبک و تذرو آوردند و با پختن گوشت پشت گاو جوان و ترکیب آن با زعفران، گلاب، می و مشک ناب، خورشی لذیذ ساختند. این کمبود کشتزارها و نبود رستنی‌ها، انسان را به یاد عصر یخ‌بندان می‌اندازد که انسان‌ها به ناگزیر از گیاه‌خواری به گوشت‌خواری روی آوردند. باید دانست که هر چند عصر یخ‌بندان بیش از ده‌هزار سال پیش پایان یافت اما دوره‌های کوتاه‌مدت دیگری نیز از عصر یخ‌بندان گزارش شده است. به نظر ما روایت فردوسی می‌تواند مربوط به یکی از آن دوران‌های زودگذر باشد که موجب مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران شد.



خوراک ایرانیان در دوره هخامنشی

خوراک ایرانیان در دوره هخامنشی ترکیبی از گوشتخواری برجای‌مانده از جامعه دامپرور و گیاه‌خواری جامعه کشاورز بوده است. هرودوت در ضمن تشریح آداب و رسوم ایرانیان بیان می‌دارد: «هنگامی‌که کسی مایل است قربانی را به یکی از خدایان تقدیم کند قربانی را به محل پاکی می‌برد و آن خدا را صدا می‌کند، در حالی‌که بر سر خود حلقه‌ای از گل زده که معمولاً از مورد سبز  است ... آنگاه که قربانی را سر برید فرشی از علف نرم می‌سازد و تمام گوشت را بر روی آن قرار می‌دهد...». (رضایی، 1374: 254). البته رسمی که هرودوت در اینجا مطرح کرده یک رسم عادی و مربوط به مغان می‌باشد.

وی در جای دیگر می‌گوید: «از تمام روزهای سال یگانه روزی را که ایشان بیش از ایام دیگر جشن می‌گیرند روز تولدشان است؛ و مرسوم است که در آن روز خانه‌ها را با اسباب بیشتر از معمول مفروش و مزین می‌کنند. ایرانیان ثروتمند گاو یا شتری قربانی می‌کنند. طبقات فقیر به جای آن حیوانات اهلی کوچک‌تر می‌پزند، ایشان غذاهای پرگوشت کم می‌خورند ولی میوه‌های فراوان صرف می‌کنند و چند ظرف از آن بر سفره می‌گذارند. به همین دلیل است که ایشان می‌گویند یونانیان از سفره طعام گرسنه برمی‌خیزند، زیرا بعد از غذا چیز قابل ذکری برای آن‌ها نمی‌آورند در صورتی‌که اگر باز هم پیش آن‌ها چیزی می‌گذاردند از خوردن دست می‌کشیدند» (هرودوت، 1387: 104).

گزنفون که مدت کمی پس از هرودوت در جریان لشکرکشی کوروش صغیر تا بابل آمده و کتاب «کوروش‌نامه» را نگاشته، نظری شبیه هرودوت دارد. او درباره کوروش می‌نویسد: «[کوروش] وقتی به سرزمین آشور رسید فرمان داد که گاوی برای هرمزد، اسبی برای میترا و ستوری برای زمین و چندین قربانی نیاز پروردگاران آشور کنند» (رضایی، 1374: 255).

اگر سخنان مورخین یونانی را ملاک قرار دهیم درمی‌یابیم که گوشتخواری و کشتن دام‌ها تنها در مراسم و جشن‌های خاص اتفاق می‌افتاده و نان و شراب جزو خوراکی‌های مهم و تجملاتی در آن دوره بوده و گذاشتن میوه‌های گوناگون نیز بر سر سفره مرسوم بوده است. البته بیشتر خوراک ایرانیان در دوره هخامنشی را گیاهان تشکیل می‌داده است.



خوراک ایرانیان در دوره اشکانیان

از دوره اشکانی منابع مکتوب اندکی باقی‌ مانده است. یکی از این منابع درخت آسوریک است که «منظومه مفاخره‌آمیزی است میان بز و نخل که به زبان پارتی یا پهلوی اشکانی سروده شده است» (تفضلی، 1376: 257)؛ این منظومه شرح منازعه بین یک نخل و بز است که در نهایت بز پیروز میدان است و خود گویای نزاع بین دو جامعه دامدار و کشاورز می‌باشد. در بیت 18 درخت خرما بر خود می‌بالد که برزگران از شیر آن استفاده می‌برند و آزاد مردان از انگبین یا میوه شیرین آن؛ و در بند 27 می‌گوید کسانی که می‌ و نان ندارند از میوه من می‌خورند تا سیر شوند. در بیت 50 بز پاسخ می‌دهد: هنگام نیایش شیر مرا استفاده می‌کنند. در بیت 61 می‌گوید با کباب من سوری بزرگ برپا می‌کنند و در بیت 77 تا 78 می‌گوید از پوستم انبان درست می‌کنند و در آن نان و پنیر و روغن، کافور و .... نگه می‌دارند. در بیت‌های 90 تا 94 از مردمی سخن می‌گوید که از نژادی دیگرند و سرشان به شکل سگ است و غذایشان برگ درخت و شیر بز. در بیت‌های 98 و 99 بز می‌گوید از شیر من پنیر و ماست و افروشِه می‌سازند و دوغم را برای کاخ شاهان کشک می‌کنند (عریان، 1371: 146- 151).

منبع دیگر دوره اشکانی سفال‌نوشته‌های شهر نسا است که به خط پارتی بر روی کوزه‌های حمل شراب یافت شده است و  اهمیت این ماده را در اقتصاد آن دوران نشان می‌دهد و «تاریخ نگارش بیشتر آن‌ها سده اول پیش از میلاد است» (تفضلی، 1376: 76).

در کتب آشپزی باستانی رومیان شیوه پختن بزغاله یا بره به شیوه پارتی توضیح داده شده است. در همین آثار طبخ جوجه به روش پارتی نیز توضیح داده شده. در این دستور پخت، گویا پارتیان از آنقوزه (گیاه کتیرا) استفاده می‌کردند و بعدها رومی‌ها این صمغ را به بهای گزافی از پارتیان می‌خریدند. همچنین پارتیان در مناسبات تجاری خود با چین در این دوره زردآلو و هلو از چین وارد نموده و میوه پارتی یعنی انار را به چین صادر می‌کردند. روغن زیتون نیز در مسیر جاده ابریشم به‌عنوان یک کالای  اساسی مبادله می‌شده است (گیرشمن، 1383: 326 - 332).

در مجموع می‌توان نتیجه گرفت که خوراک ایرانیان در دوره اشکانیان متنوع بوده و انواع مختلف گیاهان و جانوران را در بر می‌گرفته است.



خوراک ایرانیان در دوره ساسانی

در دوره ساسانی روحانیون زردشتی قدرت را در دست گرفتند و دین رسمی کشور قرائت خاصی از دیانت زردشت شد. این مسئله روی خوراک ایرانیان نیز تأثیر گذاشت. برای نمونه کشتار جانوران و خوردن گوشت آن‌ها چندان مورد پسند جامعه دینی زردشتی نبود. این کار در متون مختلف نکوهش شده اما کاملاً ممنوع نبوده است. برای مثال در اوستای نو کسی که گوشتْ سیر می‌خورد (با توجه به نکوهش گوشتخواری) از آدم گرسنه و روزه‌دار بهتر دانسته شده، زیرا فرد سیر توانایی کار و جنگ با پلیدی‌ها را دارد اما فرد گرسنه نه. در پند «آذرباد مارسپندان» در نکوهش گوشتخواری آمده: «از خوردن گوشت گاوان و گوسپندان سخت پرهیز کنید چه شما را در این جهان و آن جهان کیفری سخت بود.» (عریان، 1371: 177)؛ و در این قطعه از متون پهلوی در این‌باره می‌خوانیم: «و اگر کسی گوشت خورده است او را به سن چهل‌ساله برانگیزند و اگر کسی گوشت نخورده است او را به سن پانزده‌ساله برانگیزند.» (همان: 144)؛ امروزه نیز «بنا بر سنت دیرین و پیروی از اصل نیک‌اندیشی و بی‌آزاری و پاس داشتن حال چهارپایان، زردشتیان ماهی چهار روز از کشتار دام و خوردن گوشت خودداری کرده و آن را به نام روز نَبُر یا پرهیز از گوشتخواری می‌نامند.» (شهزادی، 1388: 63).

منبع بسیار مهمی که اطلاعات خوبی درباره خوراک ایرانیان باستان می‌دهد، متن پهلوی «خسرو قبادان و ریدگ» است. این متن درباره جوانکی در اصل اشرف‌زاده ولی هم‌اینک فقیر و یتیم است که با شاه ایران در راهی بر می‌خورد و شاه از وی پرسش‌هایی می‌پرسد و جوان باکیاست به درستی به آن‌ها پاسخ می‌دهد و شاه به او منصبی مهم در دربار می‌بخشد. این متن دارای 125 بند است. در بند 20 خسرو از جوان می‌پرسد: «بگو که کدام خورشی خوش‌تر و بامزه‌تر است؟ ریدگ گوید که  آن خورشی که اندر گشنگی و تندرستی و بی‌بیمی (آرامش) خورند خوش‌تر و بامز‌ه‌تر است» (عریان، 1371: 73)؛ در بند 21 ادامه می‌دهد که: بزغاله دوماهه یا سینه گاو فربه که خوب پخته شده باشد و با شکر و تبرزد خورده شود بهتر است. در بند 23 پرندگانی مانند طاووس، قرقاول، کبک انجیر، تذرو، تیهو، سپید دنب، سرخ‌پرک، چکاوک، پرورده، کلنگ جوان، چَرز تیرماه‌ ای (نوعی چکاوک مهاجر)، خَشنسار (نوعی پرنده بزرگ سرسیاه)، و مرغابی را نام می‌برد که گوشت لذیذی دارند. در بند 30 از میان چهارپایان: گاو، گورخر، گوزن، گراز، بچه‌شتر، گوساله یکساله، گاومیش، گور خانگی و خوک خانگی را نام می‌برد که گوشت نیکویی دارند. در بند 31 روش پختن گوشت گورخر جوانی راکه پی دارد توضیح می‌دهد که باید آن را در سرکه بخوابانند و به آن چاشنی بزنند و بگذارند خوب بماند تا خوشمزه‌تر شود. در بند 34 و 35 بیان می‌کند که خامیز یا دل خرگوش و تذرو و‌ آهوی ماده سترون که پی دارد بسیار لذیذ است. در بند 39 تا 41 درباره بهترین شیرینی‌ها سخن می‌گوید که در تابستان عبارت‌اند از: لوزینه و جوزینه، جوز ‌آفروشه (نوعی نان گردو)، چرب آفروشه و چرب انگشت که از اندام آهو می‌سازند و با روغن گردو برشته می‌کنند؛ و نیز می‌گوید در زمستان بهترین شیرینی‌ها عبارت‌اند از: لوزینه و شفتینه، برفینه، تبرزد (نبات)، گشنیز، گلاب و بهترین شیرینی‌ها نیز آن است که با آب سیب و به ساخته شده باشد. در بند 43 تا 46 پادشاه از بهترین انبه می‌پرسد و ریدگ بهار بادرنگ را که با پوست می‌خورند و هلیله، گردوی تازه، بهمن سپید، زنجبیل چینی و هلیله پرورده را نام می‌برد. در بند 48 تا 54 خسرو از بهترین میوه‌ها می‌پرسد و ریدگ می‌گوید: نارگیل که با شکر می‌خورند و پسته وحشی که با ‌آب نمک برشته می‌کنند و نخود تازه که با آبکافه (نوعی نان ترش) می‌خورند و خرمای ایرانی که با گردو پر شده باشد و پسته تازه و شفتالوی ارمنی، بلوط و شاه‌بلوط و شاهدانه سیاه جنگلی که با پی برشته شده باشد نیز بسیار خوش‌گوار است؛ در بندهای 55 تا 58 خسرو درباره بهترین باده می‌پرسد و ریدگ پاسخ‌هایی می‌دهد (همان: 73- 82).

منبع دیگر ساسانی هیربدستان و نیرنگستان است، «نیرنگستان شرح قوانین آیین‌های دیني است و در آن از هوم، درون (نان دعا خوانده) و ... به تفصیل سخن رفته است» (تفضلی، 1376: 62).

نان درون نانی گرد و بدون خمیرمایه (فطیر) بوده که در مراسم مذهبی استفاده می‌شده و همواره با مَیزَد به معنی نذر یا ولیمه غیر مایع مانند گوشت و نان و غیره همراه بوده است. در روایت پهلوی «داتستان دینیک» درباره روش خوردن دَرَونَ مَیزَد (آبگوشت) می‌نویسد: «هست آب به درون همچون آب به دریا ... اندر میزد پاره‌ای بادرنگ (ترنج) خورید از او باد خیزک به درنگ نبود ... مَیزَد مه (بهتر) است دست شستن ... و بستر و بالش راحت نهادن ...» (عفیفی، 1383: 152). در اوستای نو، مکرر از شربت هوم سخن رفته است. در ویسپرد می‌خوانیم «این هوم را به اهورامزدا پیش‌کش می‌کنیم» (دوستخواه، 1385: 545)، این  نوشیدنی مقدس که بسیار نیز نیایش شده، در ترکیب با شیر نوشیده می‌شده «بهرام مزدا آفریده را به شیوه نخستین آیین اهورایی با هوم آمیخته به شیر با بَرسُم ... می‌ستاییم» (همان:432)؛

در کتاب «ارداویرافنامه» که احتمالاً در زمان انوشیروان نگاشته شده و شرح معراج ارداویراف موبد به بهشت و دوزخ است آمده است: «پس دستوران دین سه جام زرین می و منگ گشتاسبی پر کردند .... ، به ویراز فرا دادند» (آموزگار، 1386: 184). منگ گشتاسبی نیز گویا همان شراب هوم بوده که «مشروبی سکرآور که از گیاهی به عمل می‌آوردند» (گیرشمن، 1383: 184) و با منگ که نوعی ماده مخدر بوده ترکیب می‌کردند و نیز همان نوشیدنی مقدسی است که هرودوت اشاره کرده مغان در مراسم مذهبی خود از آن استفاده می‌کرده‌اند اما دین زردشت از آغاز با آن سر ستیز داشته و گویا با قدرت گرفتن روحانیون زردشتی نیز این رسم  دیگرباره مرسوم شده است. در فصل 98 ارداویرافنامه از مجازات زن و مردی نوشته که «گوشت مردار خوردند و ببرک آبی (سگ آبی) را در آب کشتند و دیگر آفریده‌های اورمزدی را زدند و کشتند» (آموزگار، 1386: 66). متن پهلوی «اندرز دستوران به بهدینان» علاوه بر اینکه خوردن گوشت مردار را نکوهش کرده دلیل مذهبی آن را نیز ذکر کرده است: «اگر پرسیده شود که چرا گوشت مردار نخورند؟ گفته شود بدین سبب که دیوان در آن تباهی می‌کنند و آن به زیان مردمان می‌تواند باشد» (عریان، 1371: 162).

در اوستای نو درباره غذای زنی که دچار عادت ماهیانه شده است می‌نویسد: «چه اندازه خوراک و چه اندازه نان باید برای او ببرند؟ تنها به اندازه دو دینار نان و به اندازه یک دینار شیربا (شیربرنج) تا مبادا نیرو بگیرد» (دوستخواه، 1385: 837)؛ در روایت پهلوی خوردن همه جانوران مفید به غیر از سگ، کلاغ سیاه، کرکس و مرغ شکاری توصیه شده است «گوسپند (جانور مفید) دویست و پنجاه و دو نوع است و آن به پنج شکل است: گونه‌ای که او را سنب [سُم] دوگانه است چون گاو. گونه‌ای که او را سنب گرد است چون اسب، گونه‌ای آن که پای چونان شتر است. گونه‌ای مرغ، گونه‌ای آبی و ماهی ... جز سگ و سارگر (نوعی مرغ شکاری) و کلاغ سیاه و دالمن (کرکس)، بقیه را باید خورد. سگ را بدان سبب که نطفه کیومرث در اوست و سارگر و کلاغ سیاه و دالمن را به سبب آنکه تن همه آلوده است و برای جسد خوردن آفریده شده‌اند نباید خورد.» (بهار، 1362: 98). البته جانوران غیر مفید خرفستران نامیده می‌شوند که زاده اهریمن هستند و آلوده می‌باشند و نه‌تنها نباید آن‌ها را خورد بلکه با خرفسترغن که نوعی ابزار است، باید آن‌ها را از بین برد، مانند: مگس، پشه، کرم، وزغ، مار و ....؛ گزید‌ه‌های زاد‌اسپرم خوردن کنجد و گَرگَر (نوعی باقلا) و شاخ میشو (نوعی ماش) را موجب رشد مغز می‌داند و آویشن را جگربند می‌نامد)؛ در کتاب پهلوی اندرز دستوران به بهدینان زردشتیان را به: «پرهیز از سخن گفتن هنگام غذا خوردن و پرهیز از خوردن گوشت تا سه شب در خانه‌ای که کسی درگذشته است» (تفضلی، 1376: 189). سفارش می‌کند و دلیل آن را آلوده شدن انسان توسط دیو نسروشت پتیاره می‌داند که موجب کم شدن  عمر و سخت جان دادن می‌شود. در کتاب «دادستان مینوی خرد» که متنی پهلوی و شامل 63 پرسش و پاسخ می‌باشد در پرسش 15 دانا از مینوی خرد درباره بهترین خوراک می‌پرسد و مینوی خرد در پاسخ بهترین خوراک را شیر گوسفند معرفی می‌کند و از میان غلات گندم را بهترین می‌داند و از میوه‌ها خرما و انگور را از همه بهتر می‌داند و سفارش می‌کند که برای میوه‌ها قبل از خوردن دعا خوانده شود و در ادامه از فواید به اندازه خوردن می و مضرات زیاده‌روی در خوردن آن می‌نویسد.



خوراک در جشن‌های فرهنگی، مذهبی ساسانی

در جشن‌های فصلی، مانند چهارشنبه‌سوری، نوروز، مهرگان، تیرگان و .... ایرانیان خوراک‌های ویژه‌ای بر سر سفره خویش می‌گذاشتند. برای نمونه در جشن چهارشنبه‌سوری هر خانواده ایرانی «آجیل مشکل‌گشا که از هفت نوع میوه خشک تهیه شده بود .... به نام هفت امشاسپند در سفره ... می‌گذاشت. از این آجیل مشکل‌گشا همه خانواده برای شگون و تندرستی می‌خوردند.» (رضایی، 1374: 476). و در جشن نوروز هفت‌سین امروزی یا هفت‌چین باستانی را بر سر سفره می‌گذاشتند؛ این هفت‌چین شامل هفت خوراکی مهم ایرانی بود که به تناسب اقلیم و فصل بر سر سفره می‌گذاشتند و شامل نان، انگور، می، سمنو و ... بود.عبدالله بن مقفع در کتاب «بلوغ الرب» و ابوجاحظ در کتاب «المحاسن و الاضداد» این هفت خوراکی را گندم، جو، ارزن، ذرت، نخود، برنج و لوبیای پخته نامیده‌اند و عنوان می‌کنند که بعد از هفت‌سین یا هفت‌چین انواع شیرینی و شربت و آجیل و خوراکی پخته از قبیل شیرین‌پلو، انواع سبزی خوردنی، ماست، پنیر و کوزه آب نیز باید بر سر سفره موجود باشد (همان: 479).

در جشن تیرگان ایرانیان به میمنت پیروزی منوچهر بر افراسیاب در 13 تیرماه «یعنی تیر روز از تیرماه» جشن می‌گرفتند و شادی می‌کردند. در این جشن ایرانیان آشی نذری تهیه می‌کردند و بین یکدیگر تقسیم می‌نمودند. این رسم امروزه نیز بین ایرانیان در اعیاد مذهبی مشاهده می‌شود (قدیانی، 1384: 908).

در جشن مهرگان که بعد از نوروز بزرگ‌ترین جشن ایرانیان باستان بود و شش روز طول می‌کشید، مانند نوروز هفت‌چین بر سر سفره می‌گذاشتند، این هفت‌چین بنا بر نوشته‌های مورخین ایرانی و عرب شامل لیمو، شکر، نیلوفر، به، سیب، یک خوشه انگور سفید و هفت دانه مورد ... بود (رضایی، 1374: 494).

در جشن بهمنگان که در روز دوم بهمن‌ماه انجام می‌گرفت، ایرانی‌ها خوراکی‌هایی در این مراسم استفاده می‌کردند که ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» برخی از آن‌ها را نام برده است: «ایرانیان در این روز بهمن‌سفید [نام گیاهی] با شیر خالص و پاک می‌خورند و می‌‌گویند حافظه را زیاد می‌کند و فراموشی را از بین می‌برد. اما در خراسان هنگام این جشن مهمانی می‌دهند و بر دیگی که در آن از هر دانه خوردنی و گوشت حیوان حلال‌گوشت و تره و سبزی‌ها وجود دارد غذا می‌پزند و به مهمانان می‌دهند» (همان: 499). اسدی طوسی نیز در «لغت فرس» خود به خوردن گیاه بهمن‌سفید و بهمن‌سرخ در جشن بهمنگان اشاره کرده که گویا همان گیاه مقدس هوم می‌باشد. در خرده اوستا نیز تأکید شده است که باید از خوردن گوشت در این جشن خودداری کرد.

غذاها و شیرینی‌هایی که در ایران باستان طرفدار داشته‌اند برخی هنوز با همان نام پرطرفدارند، مانند پسته شورکرده، خرمای آکنده با مغز گردو و شیربرنج و برخی از این غذاها تغییر نام پیدا کرده‌اند اما هنوز هم پخته می‌شوند، مانند: لوزینه (شیرینی بادامی)، شفتینه (شیرینی مربایی)، نان دَرَونَ (نوعی فطیر دعا خوانده)، میزد (آبگوشت)، تبرزد (نبات) و برفینه (احتمالاً نوعی بستنی). و برخی نیز مشخص نیست چگونه آماده می‌شده‌اند، مانند نحوه پختن بره در صمغ که پارتیان به کار می‌بردند.



منابع
1. آموزگار، ژاله. ارداویرافنامه. تهران: معین. 1372.
2. بهار، مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران. تهران: طوس. 1362.
3. بیات، عزیزالله، شناسایی منابع و مآخذ تاریخ ایران. تهران: امیرکبیر. 1391.
4. تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن. 1376.
5. تفضلی، احمد. مینوی خرد. تهران: طوس. 1379.
6. دوستخواه، جلیل. اوستا. تهران: گلشن. 1385.
7. دیاکونوف، ایگور. تاریخ ماد. ترجمه کریم کشاورز. تهران: پیام. 1357.
8. رضایی، عبدالعظیم. اصل و نسب دین‌های ایران باستان. تهران: رضایی. 1374.
9. زرین‌کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران قبل از اسلام. جلد1. تهران: امیرکبیر. 1380.
10. سلیم، محمدنبی. تاریخ تمدن و فرهنگ ایران زمین. تهران: جامی. 1390.
11. شعبانی، رضا. مبانی تاریخ اجتماعی ایران. تهران: نشر قومس. 1381.
12. شهزادی، رستم. جهان‌بینی زردشتی. تهران: فروهر. 1388.
13. فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه. تهران: بهزاد. 1379.
14. قدیانی، عباس. فرهنگ توصیفی تاریخ. جلد 2. تهران: فرهنگ مکتوب. 1384.
15. عریان، سعید. متون پهلوی. تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. 1371.
16. عفیفی، رحیم. اساطیر و فرهنگ ایران. تهران: طوس. 1383.
17. گیرشمن، رومن. 1383. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمدمعین. تهران: معین. 1383.
18. نوابی، ماهیار. درخت آسوریک. تهران: فروهر. 1386.
19. هرودوت، تاریخ هرودوت. ترجمه وحید مازندرانی. تهران: علمی و فرهنگی. 1387.
20. هینلز، جان راسل. شناخت اساطیر ایران. ترجمه باجلان فرخی. تهران: اساطیر. 1383.

۴۹۶۶۴
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش تاریخ، آریایی‌ ها، ایران باستان، خوراک ایرانیان،
Tara
۱۴۰۱/۰۸/۱۸
0
1
2

راجب تاریخچه قهوه در ایران هم نوشته؟ من مطالب زیادی از الفا کافه راجبش خوندم و واقعا کنجکاوم بدونم گذشته قهوه در ایران به چه شکل بوده حتی عده ای معتقد هستن دانه قهوه رو جادویی می‌دونستن!

بهزاد جمارانی
۱۴۰۱/۰۶/۲۱
0
0
7

برعکس نظری که درباره این شعر فرمودید "«فراوان نبود آن زمان پرورش - که کمتر بُد از کشتنی‌ها خورش جز از رستنی‌ها نخوردند چیز - ز هر کز زمین سر برآورد نیز" فردوسی به روشنی اشاره دارد که از حیوانات پرورشی خورشت و خوراک چندانی وجود نداشت و مردم اغلب از گیاهان بعنوان غذا استفاده میکردند و اهریمن این تریتب را برای ضحاک معکوس کرد

آرمان
۱۳۹۹/۱۲/۲۰
5
1
12

مقاله جالبی بود.گسترش این مقاله میتواند تبدیل به یک کتاب شود .البته دوره سلوکی واشکانی مطالبش کم بود و باید بیشتر کار شود


نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید