عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

گوشت بده، کوزه بگیر

  فایلهای مرتبط
گوشت بده، کوزه بگیر
آشناکردن دانش‌آموزان با کسب‌وکار و مدیریت مالی

اغلب دانش‌آموزان دبستانی، مبلغی از پدر و مادر خود به‌عنوان پول توجیبی دریافت می‌کنند و حتی ممکن است از پایه‌ی چهارم به بعد، برخی از خریدهای منزل هم به آن‌ها سپرده شود. لذا آشنا‌کردن آنان با اندکی از مفاهیم اقتصادی، دخل و خرج و مدیریت مالی ضروری است. پیشنهاد ما این است که در آموزش این مفاهیم، به جای پرداختن به نظریه‌ها و تعریف‌ها، بحث‌ها را با داستان و تمثیل و نیز طرح مسئله و پرسش از بچه‌ها پیش ببرید. بعد از آن‌ها بخواهید هر پرسشی را که شما مطرح می‌کنید، هر وقت فرصت کردند، با دوستان خود به بحث و گفت‌وگو بگذارند. بدیهی است در شرایط حاضر که بخش یا همه‌ی آموزش‌های مدرسه‌ای به فضای مجازی کشانده شده است، استفاده از فرصت‌های این فضا، برای دامن زدن به این موضوع در قالب فعالیت‌های فرهنگی مناسب‌تر خواهد بود.

 

آشنایی با مفهوم دادوستد و  کسبوکار از آغاز تاکنون

ابتدا داستان پول1  را که در اینجا میآید، برای دانشآموزانتان بخوانید:

در زمان‌های قدیم، مرد کفاشی، کفش‌هایی را که می‌دوخت، با چیزهایی که لازم داشت عوض می‌کرد. به نانوا کفش می‌داد و به‌جایش از او نان می‌گرفت. به شکارچی کفش می‌داد و از او گوشت می‌گرفت. اما این کار بی‌دردسر هم نبود. یک روز که پیش نانوا رفت تا از او نان بگیرد، نانوا گفت: «من به کفش احتیاجی ندارم. کوزه‌ی سفالی من شکسته است، یک کوزه بیاور و به‌جایش نان ببر!»

 کفاش نزد کوزه‌گر رفت و از او کوزه خواست. کوزه‌گر به او گفت: «من هم به کفش احتیاج ندارم، ولی کمی گوشت لازم دارم. اگر برایم گوشت بیاوری، به تو کوزه می‌دهم.»

کفاش نزد شکارچی رفت، ولی او هم کفش لازم نداشت، ولی یک عدد چاقو می‌خواست. شکارچی گفت: «چاقوی من شکسته است، برایم یک چاقو بیاور تا به تو گوشت بدهم.»

 کفاش نزد چاقوساز رفت، اما او هم کفش نمی‌خواست. پیرمرد خسته شده بود. آیا برای به دست آوردن یک کالا باید این همه سختی کشید؟

پیرمرد به میدان ده رفت، مردم را جمع کرد و مشکلش را گفت. همه‌ی مردم با او موافق بودند، چون آن‌ها هم دچار همین مشکل بودند. با خود گفتند باید راه‌حلی بیابیم. فردی از داخل جمعیت فریاد زد: «‌ فهمیدم. باید چیزهایی را که به آن نیاز داریم، با طلا یا نقره یا یک چیز با‌ارزش دیگر که بتوان آن را مدتی طولانی نگه داشت، عوض کنیم.»

 یکی گفت: «درست است! چون نان فاسد می‌شود، کاسه می‌شکند و... ولی طلا و نقره همیشه سالم می‌مانند.»

آن دیگری گفت: «آن‌ها را به اندازه‌ی یک بند انگشت می‌سازیم و اسمشان را هم سکه می‌گذاریم.»

 همه خوشحال شدند و این کار را انجام دادند. از آن به بعد خریدکردن بسیار آسان شد.

سال‌ها گذشت. همه‌ی مردم برای کارهایشان از سکه استفاده می‌کردند، ولی به‌تدریج باز هم دچار مشکل شدند. وزن تعداد زیادی سکه، خیلی سنگین بود و مردم برای اینکه پول زیادی همراه خود ببرند، دچار مشکل می‌شدند. باز نشستند و تصمیم گرفتند از پول‌های کاغذی استفاده کنند. اسم آن را هم اسکناس گذاشتند تا سبک باشد و بتوانند به‌راحتی پول زیادی را همراه خود ببرند.

 

پرسشهایی برای بحث و تبادل نظر با دوستان خود

از بچهها بپرسید:

1. اگر مجبور شوید چیزی را جایگزین پول کنید، به‌جای ارائه‌ی پول، چه کارها یا چیزهایی را پیشنهاد می‌دهید؟

2. فکر می‌کنید در آینده ممکن است چه چیزی جایگزین پول امروزی شود؟ در متن داستان گفته می‌شود معامله‌ی پایاپای، به‌تدریج به معامله با سکه و سپس اسکناس تبدیل شد. آیا در حال حاضر ابزار جدیدی برای معامله سراغ دارید؟

3. اگر دو میلیون تومان پول داشته باشید، با آن چه کارهایی انجام می‌دهید؟

راهنمایی: اگر می‌خواهید بدانید چنانچه دیگران دو میلیون تومان پول داشته باشند، چه می‌کنند، نشانی زیر را در بخش جست‌وجوی رایانه یا تلفن همراه خود وارد کنید و متن را بخوانید.

http://www.roshdmag.ir/Roshdmag_
content/media/article/7993.pdf

 

داستان زیر را برای بچهها بخوانید و در مورد آن، با توجه به پرسشهای داده شده، گفتوگویی کلاسی راه بیندازید.

خرید از فروشگاههای بزرگ به همراه خانواده.

ریحانه، به همراه مادر و پدرش در یک شهر بزرگ زندگی می‌کنند. او پایه ششمی است. آن‌ها اکثر ملزومات موردنیاز خود در طول یک هفته را روز جمعه از فروشگاه زنجیره‌ای بزرگی خرید می‌کنند. رفتن به این فروشگاه، به‌دلیل بزرگی آن، راهروها و غرفه‌های فراوان و محصولات متنوعی که دارد، مورد علاقة ریحانه و برادر کوچک‌تر او بود. او هر چیزی را که دوست داشت، از قفسه‌ها برمی‌داشت و در داخل سبد چرخ‌داری می‌انداخت. ولی از موقعی که کمی بزرگ‌تر شد، و از دوره‌ی اول ابتدایی گذر کرد، پدرش گفت او اجازه ندارد هر چیزی را که خوشش آمد، داخل سبد بیندازد و کل مبلغ کالاهای او نباید از رقم مشخصی، که مادر و پدرش تعیین کرده بودند، بیشتر شود.

ریحانه این شرایط را دوست ندارد، چون پدرش چیزهایی را که او انتخاب کرده است، جداگانه به صندوق‌دار می‌دهد و اگر مبلغشان از مقدار مشخصی بیشتر شود، او را وامی‌دارد بین چیزهایی که انتخاب کرده است، اولویت‌بندی کند. پدر می‌گوید کل خرید ما برای خانواده‌ی 4 نفر‌ی خودمان این مقدار، و سهم اختصاصی تو هم این مقدار است.

ریحانه، اوایل مقاومت کرد، حتی قهر کرد. ولی پدرش گفت این‌طوری چیزی درست نمی‌شود، فقط سهم اختصاصی خودت از خرید هفتگی را از دست می‌دهی. ولی وقتی استدلال پدر را دید، به‌تدریج دست از مقاومت برداشت و به سهم خود قانع شد. او اکنون حتی برخی از خریدهای مربوط به خانواده را هم از سبد برمی‌دارد و به غرفه یا قفسه برمی‌گرداند و می‌گوید این چیزی که برداشتیم، جزو ضروریات زندگی نیست و می‌تواند هزینه نشود. یکی دیگر از حساسیت‌های ریحانه، جایگزین‌کردن کالاهای ایرانی با کالاهای خارجی است که اعضای دیگرِ خانواده در سبد خرید می‌گذارند. او یک بار به پدرش که دو بسته از نوعی ماکارونی خارجی را در سبد گذاشته بود، اعتراض کرد و گفت: «پدرجان! اصلاً می‌دانی چند کارخانه‌ی خوب و با کیفیت ایرانی در زمینه‌ی تولید ماکارونی داریم؟!»

 

 پرسشهایی برای گفتوگو و تبادلنظر با دوستان

(این تجربه مناسب دانش‌آموزان دوره‌ی دوم ابتدایی است. شما برای کودکان اول تا سوم چه داستانی پیشنهاد می‌کنید؟)

1. آیا خرید هفتگی برای منزل را می‌پسندید؟ این روش چه مزایا و معایبی دارد؟

2. عده‌ای می‌گویند وجود فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ مانعی برای کسب‌وکارهای کوچک و مغازه‌ها و فروشگاه‌های محلی است. آیا با این نظر موافق هستید؟ چرا؟

3. آیا روش پدر ریحانه را که ریحانه فقط باید مبلغ مشخصی کالا بخرد، قبول دارید؟ کدام قسمت از کار او درست و کدام بخش آن نادرست است؟

4. چرا ریحانه اول قهر و مقاومت کرد، ولی بعداً روش پدرش را پسندید؟

5. آیا اگر پدر ریحانه اجازه نمی‌داد او در کودکی هم هر کالایی را انتخاب کند، درست‌تر نبود؟ به عبارت دیگر، این کار پدر ریحانه باعث نشده بود این رفتار ریحانه تا زمان رسیدنش به کلاس ششم، به عادت تبدیل شود؟

6. آیا موافقید پدر ریحانه، حتی خرید کالا و حساب کردن اجناس مخصوص ریحانه را به خود او بسپارد و او فقط به پدرش فاکتور خرید را نشان دهد؟

7. به نظر شما برای مثال ریحانه چه کالاهایی را می‌توانست بردارد و بگوید: «لازم نیست این را بخریم، این جزو ضروریات زندگی نیست.»

8. در منزل، با بررسی وسایل و امکانات خودتان، مانند لوازم‌التحریر، لباس، خوردنی، وسایل برقی و غیره، ببینید چه قسمتی از آن‌ها ساخت داخل
و چـه قسمتـی خـارجـی هستند. دلایل خریـد ایـن

وسایــل را به‌صورت مطلبـی کوتـاه بنـویسیــد و بگـوییـد در چه مـواردی ایــن امـکان وجـود دارد که فقط کالای ایرانی بخریم.

 

پینوشت

1. این داستان از کتاب «سواد مالی برای کودکان» نوشته‌ی دکتر محرم آقازاده از انتشارات مرآت برگرفته شده است.

 

۵۹۷
کلیدواژه (keyword): رشد آموزش ابتدایی، آموزش، کسب و کار، سواد مالی،دانش آموزان
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید