نه یک ستاره بود، نه نور ماه بود
تاریکی بود وهمه جا سیاه بود
مرغ و خروس وجوجه دونه دونه
خوابیده بودن همه توی لونه
شغاله، توی تاریکی، بی چراغ
نشسته بود دزدکی گوشهی باغ
خوردن مرغ و جوجه کار اون بود
با شکمش همیشه مهربون بود
یواشکی پاورچین و پاورچین
پرید توی لونه ی پشت پرچین
مرغ و خروس یهو پریدن از جا
شغال بدو خروس بدو با مرغا
قدقد و جیک جیک و سروصدا شد
شغال میبرد جوجه خروس رو با خود
از اون طرف باد اومد و هوار زد
ابر سیاه رو یک طرف کنار زد
ماه قشنگ چراغ آسمون شد
زمین پر از نور قشنگ اون شد
شغاله از جوجه و مرغا گذشت
دوید و رفت و گم شد اون سوی دشت
زوزه کشون فراری شد تو بیشه
«ماه پشت ابر نمی مونه همیشه»