عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

پداگوژی ما ایرانی‌ها

  فایلهای مرتبط
پداگوژی ما ایرانی‌ها
در بهار ۱۴۰۲ اولین نشست درس‌کاوان شهرستان قم به میزبانی اداره ‌کل ‌آموزش‌وپرورش استان در خانه فرهنگیان برگزار شد. در بخش اول این نشست، مدیران و معلمان به ارائه آموزه‌ها و چالش‌های واکاوی تدریس خود و بازاندیشی در عمل پرداختند. در بخش ‌دوم، محمدرضا سرکار آرانی، استاد پداگوژی دانشگاه ناگویای ژاپن، سخنان کوتاهی ارائه کرد. رشد مدیریت مدرسه با انتشار این بخش از نشست، خوانندگان را به گفت‌وگو پیرامون پرسش‌ها و بحث‌های مطرح‌شده در آن دعوت می‌کند. با تشکر از خانم طاهره خادمی، معاون مدرسه ابتدایی «شهید جعفرقلی» ناحیه یک قم، که در تهیه و تنظیم این گزارش ما را یاری کردند.

درآمد

برای بهسازی آموزش شاید کوتاه‌ترین راه این است که به معلمان ابزار، به مدیران فهمِ روش (روش‌شناسی)، به سیاست‌گذاران توانِ یافتنِ رویکردی درخور، و به حکمرانانِ آموزش در مرتبه‌های گوناگون، چشم‌انداز تازه‌ای برای واکاوی مسئله‌ها، ارائه دهیم.

روش‌های ارزشیابی به‌مثابه جعبه‌آچاری است دمِ‌دستِ معلم. ابزارها و روش‌های ارزشیابی به آموزگاران یاری می‌دهند نمای راه‌ رفته یادگیری بچه‌ها را رسم کنند. اینکه تک‌تک بچه‌ها تا کجا آمده‌اند و چه در پیش ‌دارند. در غیر این صورت، ما برای بهسازی‌آموزش در تاریکی قدم خواهیم زد. برای خودمان نمایش بازی خواهیم کرد و از حس و نیاز و راز تماشاچیان بی‌خبر می‌مانیم. درعین‌حال، فعالیت و جنب‌وجوش خود را تحسین خواهیم کرد. در چنین شرایطی، بچه‌ها هم برای خودشان بازی تازه‌ای آغاز خواهند کرد و نمایش خود را به اجرا خواهند گذاشت. آن‌وقت التماس‌های «هیس، ساکت باشید، حرف نباشد و گوش بدهید» ما هم راهی به شوق‌انگیزی و اثربخشی آموزش نخواهند برد. آن‌ها اگر شریک سناریوهای نمایش معلم نشوند و بازیگر آن در نقش‌های گوناگون نباشند، سناریوهای تدریس ما را در چشم‌برهم‌زدنی بی‌اثر خواهند کرد. اگر آن‌ها را شریک سناریونویسی آموزش کنید و به‌جای پرده‌خوانی، پرده‌نویسشان کنید، یا فراتر از آن، سناریوهای خود را بر اساس نیاز آن‌ها و با مشارکت آن‌ها بنویسید، آن‌ها نیز در فرایند تدریس یادداشت‌برداری (نوتینگ) خواهند کرد، پرده‌های خود را خواهند نوشت و به تعبیری درس و آنچه را مربوط به آن است، از آنِ خود خواهند کرد. یعنی آنچه را که در فرایند تدریس می‌گذرد، از مسئله‌های یادگیری تا کیفیت و حظ و هدف‌های آن، از آنِ خود خواهند کرد. «آن‌وقت آموزش به نفسِ جان تبدیل‌خواهد‌ شد.»

 

ترس یا التماس برای تشویق

ژاپنی‌ها در پایان هر کلاس ‌درس ‌ابتدایی یا متوسطه، سه تا پنج دقیقه به بچه‌ها وقت می‌دهند تا درباره کلاس و آنچه اتفاق افتاده است، از منظر یادگیرنده چیزی بنویسند. بچه‌ها در دفترچه‌هایی مخصوصِ خود می‌نویسند و آن‌ها را می‌گذارند و به خانه می‌روند. این روزها در مدرسه‌هایی که هر کودک یک رایانک (تبلت) دارد، همه بچه‌ها از این طریق پیام خود را برای معلم می‌فرستند. آنگاه معلم دفترچه‌ها یا فایل‌های رایانک‌ها را مرور می‌کند و مثلاً می‌بیند اکبر امروز درباره کلاس ریاضی چه نوشته، یا درباره هنر و نقاشی چه نوشته؟ معلم تک‌تک این‌ها را نگاه می‌کند و زیر آن‌ها جمله یا پیامی می‌نویسد و به‌اصطلاح به تک‌تک یادداشت‌های بچه‌ها بازخورد می‌دهد.

برای مثال احمد نوشته است: «من امروز ابتدا مسئله ریاضی را متوجه نشدم. تقی که آمد راه‌حلش را ارائه دهد، تازه مسئله را فهمیدم، ولی دیگر برای پیداکردن راه‌حلِ اختصاصیِ خودم دیر شده ‌بود. امیدوارم فردا در کلاس‌ریاضی روز بهتری داشته باشم.»

من چون در کلاس‌های درس با معلمان و بچه‌ها پژوهش‌می‌کنم، بعضی وقت‌ها این دفترچه‌ها را می‌گیرم و در کیفیت پداگوژی و تعامل ‌معلم و دانش‌آموز، حتی پس از کلاس، درباره درس ریاضی اندیشه می‌کنم. سپس بر اساس نوشته‌های بچه‌ها، با معلم مصاحبه می‌کنم. اوایل فکر می‌کردم معلم ژاپنی چند یادداشت ارزنده به نظر خودش را انتخاب می‌کند و می‌دهد تا ببینم، ولی دیدم خیلی راحت همه دفترچه‌ها را به من داد. بعدها از او پرسیدم شما نسبت به آشکارسازی واکنش بچه‌ها به تدریس خودتان که در یادداشت‌هایشان می‌آید، حساسیت ندارید؟ خیلی راحت گفت، این منش من است و واکنش‌های بچه‌ها بخشی از ادامه روند تدریس من.

«شفافیت در تعامل با بچه‌ها» در پداگوژی ژاپنی طبیعی است. اگر روزی همه بچه‌ها برای من بنویسند که امروز خیلی‌خوب بود، دست‌مریزاد و ما فکر می‌کنیم شما عالی بودید، من می‌فهمم آن‌ها من را زیادی تشویق کرده‌اند و بیشتر به فکر فرو می‌روم و دلواپس توانایی حرفه‌ای تدریس خودم می‌شوم؛ یعنی یک جای تدریس و کیفیت تعامل من با بچه‌ها عیب دارد. ببینید، الگوی تعامل ما با بچه‌ها در دو پداگوژیِ متفاوت، کاملاً فرق می‌کند: «فرهنگ آموزش مکتوب ژاپنی و فرهنگ آموزش شفاهی ایرانی» استلزامات خود را دارند و بر فرایند تدریس و از جمله رصد کیفیت یادگیری بچه‌ها تأثیر زیادی می‌گذارند. یکی در انتظار تشویقِ مدام است و دیگری از آن می‌هراسد! شناخت این ویژگی‌ها برای بهسازی تدریس اثربخش و حرفه‌ای‌ شدن معلم راهگشاست. هم به معلم ابزارهای تازه می‌دهد، و هم به مدیران و سیاست‌گذاران و حکمرانانِ آموزش روش، رویکرد، نظریه و چشم‌اندازهای تازه می‌بخشد. راستی پداگوژی ایرانی ما چه ویژگی‌هایی دارد؟ آیا تاکنون به این پرسش اندیشیده‌اید؟

 

بارِ معناییِ پداگوژی

رقابت یا همکاری؟ کدام ویژگیِ پداگوژی ایرانی ماست. ترس یا انتظار و التماسِ‌تشویق؟! بازی بولینگ یا تنیس؟ معلمی پرسید: «من سال گذشته سعی می‌کردم دانش‌آموزانم را وارد ر قابت کنم، ولی آن‌ها تن به رقابت نمی‌دادند و به من می‌گفتند آخرش که چی؟ یا اصلاً برای چه یا چه می‌شود؟ مثلاً ما بُردیم؟ که چه؟ یک‌جوری می‌گفتند که چه، که منِ معلم در نقش، حضور و تلاشم شک می‌کردم؟ آن‌ها وارد بازی رقابتی نمی‌شدند، حتی به کار من هم به‌نوعی با شک و تردید نگاه می‌کردند.

مدیر یک دبستان از «بولینگ یا تنیس» گفت و اینکه چطور معلم می‌تواند پاس رونالدینیویی بدهد. یعنی نگاه به یک‌طرف بکند، ولی به‌طرف دیگر پاس بدهد؛ چشم در چشم یکی بدوزد، ولی به سخن دیگری اشاره داشته ‌باشد. گوشش را به فعالیت یک گروه بسپارد و چشمش را به گروه دیگری بدوزد. چگونه می‌توان پاسخی را سامان داد که همه احساس کنند درباره پرسشِ آن‌هاست. یعنی مخاطب در 40 دقیقه صحبت‌های من درباره پرسش‌ها، همان‌طور که یکی از همکاران برای مثال گفتند «توی لحظه‌لحظه گفت‌وگوها حواسم جمع بود که سرکارآرانی با من صحبت می‌کند. بقیه هم همین‌طور بودند. من دوست دارم در کلاس این‌گونه باشم. ایشان کلیدواژه‌ها را ثبت می‌کردند. این برای من آغاز یک راه است. سه بار احساس کردم پاسخ سؤال‌های خودم را شنیده‌ام، از سه پنجره متفاوت».

سرکارآرانی چطور این کار را می‌کنید؟ این پرسش هم از جنس وارسی کیفیت پداگوژی است. آرانی در جواب ادامه داد: «تا وقتی یک مسئله را به مسئله دانش‌آموز تبدیل نکنیم و او آن مسئله را از آنِ خودش نکند، داشتن کلاس و مدرسه شوق‌انگیز دشوار است. یعنی کافی است این اتفاق بیفتد. بقیه کار خود به خود جلو می‌رود. و این جزو نکاتی بود که امروز یاد گرفتم و سعی می‌کنم در کنار سایر مطالب رعایت کنم. بله. تفکر انضِمامی و تفکر انتزاعی. مثال یا استعاره چیزی است بین انضمام و انتزاع. اگر کسی توانست درباره موضوعی که سخن می‌گوید مثال بزند، یعنی موضوع را از آنِ خودش کرده است. اگر کسی به شما چیزی گفت، بگویید می‌شود یک مثال بزنید. اگر نتوانست مثال بزند، یعنی موضوع برای خودش هم عاریتی است.»

 

ریشه‌ها و اندیشه‌های معلمی

پرسیدید شما آمده‌اید یاد بگیرید یا یاد بدهید؟ از شما می‌پرسم، آیا یاددادن بدون شوق و همت یادگیرنده ممکن است؟ وقتی می‌گویید آمده‌ام یک‌چیزی یاد بدهم، کار خراب می‌شود. آمده‌ام یک کاری بکنم که معنی‌اش صحنه‌پردازیِ یادگیری است. وقتی می‌نشینی و گوش می‌دهی، بچه‌ها سر حال می‌شوند. ما معمولاً می‌آییم حرف‌های خودمان را می‌زنیم و می‌رویم. کدام پداگوژی اثربخش‌تر است؟ شنیدن یا گفتن؟! کدام‌یک به تفاوت‌های فردی توجه دارد و صحنه‌پردازی اثربخش‌تری برای یادگیری فراهم می‌کند؟

خانم مدیری گفت «دوست‌دارم برگردم به 20 سال قبل و معلمی خودم را از ریشه شخم بزنم.» یعنی چه؟ آیا ریشه‌های معلمی همان ویژگی‌های پداگوژی ایرانی ماست؟ چرا شخم‌زدن لازم است و مراد از آن چیست و چگونه می‌توان این مهم را عملی کرد؟ از شما دعوت می‌کنم، با توجه به پیامدهای واکاوی تدریس، چگونگی ویژگی‌های پداگوژی ایرانی‌مان را وارسی کنیم.

معلمی به‌خوبی درباره این چگونگی به نکته ظریفی اشاره کرد. آنجا که گفت: «من از سال 95 با چند نفر از هم‌دوره‌ای‌ها که انگیزه درونی بالایی داشتند، وارد بحث درس‌پژوهی شدم. سال اول به آن چیزی که فکر می‌کردیم باید برسیم، رسیدیم. الان وقتی نگاه می‌کنم، می‌بینم در کل اشتباه بوده راه‌رفته ما... غیر از اینکه تمام‌وقت و باانرژی شرکت می‌کردیم، دائم هم به دنبال تغییر بودیم. هر روز علاقه‌مندتر می‌شدیم. ولی سؤال من این است که چکار کنیم سایر معلمان و مدیران هم این‌گونه علاقه‌مند شوند. به‌ویژه کارورزهای تربیت‌معلم!» وقتی کسی حاضر شود درِ کلاس را باز کند و زیر ذره‌بین برود، تغییر می‌کند. معمولاً معلمان سریع به سراغ اصل مطلب می‌روند و راه را نشان می‌دهند. بچه‌ها در ظاهر متوجه می‌شوند، ولی وقتی چرایی و چگونگی را می‌پرسیم، نمی‌توانند. خود ما نیز گاهی نمی‌توانیم پاسخ بدهیم. بنابراین، روش‌های ارزشیابی و واکاوی پداگوژی ایرانی ما بهتر است درک و وارسی شوند و احتمالاً تنگناهای فرهنگی ما درباره پژوهش در آموزش نیز. این نکته اساسی و شوق‌انگیزی است. ما بر اساس فرهنگی به ارث برده تدریس می‌کنیم و با وجود خواندن واحدهای تدریس درباره شیوه تازه آموزش و یادگیری، خیلی وقت‌ها نمی‌توانیم از روش‌هایی که خودمان در کلاس‌های درس دیده‌ایم، فراتر برویم.

 

بازی بولینگ یا تنیس

گفت‌وگو بر اساس متن و شواهد عینی کلاس درس برای ساختن ‌معنا، یعنی طراحی صحنه برای بازی تنیس است؛ دو نفره یا چهار نفره. ما غالباً تنیس بازی نمی‌کنیم. بیشتر بولینگ بازی می‌کنیم. هر کس دنبال بازی خودش است. شنیدن و گفتن هم‌وزن نیستند. بعضی وقت‌ها گوش‌ها را سخت گرفته‌ایم و دهان‌ها باز هستند. یک‌وقت در کلاس پایه دوم بودیم. گفتم چرا این بچه‌ها وقتی سؤال می‌پرسیم همه با هم داد می‌زنند؟ چرا یکی‌یکی بازخورد نمی‌دهند. گفتند. نمی‌دانیم. شما درس‌پژوهید آقای دکتر! پس از کلاس، از بچه‌ها پرسیدم چرا تا معلم صحبت می‌کند، همه با هم داد می‌زنید؟ همه با هم شروع کردند به دادزدن که: آقا نمی‌بیند، نگاه نمی‌کند، با چند نفر بیشتر اخت نیست، ما را به حساب نمی‌آورد، تندی می‌کند. گفتم لطفاً یکی‌یکی. نفر سوم گفت آقا می‌دانید، تا گفت آقا می‌دانید، دوباره همه شروع کردند با هم حرف‌زدن و ... افتد و دانی! بهتر است بگوییم دادزدن! خیلی جالب بود. دوباره گفتم نشد که. یکی از بچه‌ها گفت، آقا ببخشید، یادمان می‌رود. ولی قول می‌دهیم. گفتم، خب دوباره دست‌ها را بالا بگیرید. شما بگو. گفت آقای سرکارآرانی علتش خیلی ساده است. ما پارسال اول بودیم خب، هر چه یکی‌یکی دستمان را بالا می‌گرفتیم، معلم به ما گوش نمی‌داد. بعداً یاد گرفتیم منتظر اجازه نباشیم و با هم حرف بزنیم. حرفمان را که نمی‌شنید، دنبال دادزدن رفتیم. بعدش سرعتمان را هم در این کار زیاد کردیم.

خیلی تعجب کردم! ببینید، بچه‌ها دوست دارند دیده شوند. معلم گاهی با دو سه نفر کار خودش را پیش می‌برده است. بقیه انگار اصلاً نبودند. معصومانه یک سالی صبر کردند، ولی بر اساس تجربه، در پایه بالاتر از اول، شروع کردند به تغییر رفتار و دادزدن. بچه‌ها به‌روشنی و صادقانه می‌گویند: آقا، خانم، شما ما را به بازی نمی‌گیری، ما هم ‌بازی شما را به هم می‌زنیم.

 

سخن پایانی

کلاسی هیجان‌انگیز است که دانش‌آموزان آن نتوانند رفتار معلم را پیش‌بینی کنند. کیفیت مدیریت مدرسه و رفتار مدیر نیز از این جنس است. بعضی وقت‌ها سر کلاس می‌روی، بچه‌ها می‌گویند، آقا اسلاید نشان نمی‌دهی؟ وقتی دانش‌آموزان می‌فهمند معلمشان هر وقت وارد می‌شود، کلاس را با نشان‌دادن اسلاید شروع می‌کند، نجوا می‌کنند که معلم شروع کرد، ولی مثل همیشه. وقتی بچه‌ها پیش‌بینی می‌کنند که ما می‌خواهیم چکار کنیم، جلب مهر و توجه آن‌ها به موضوع یادگیری دشوار می‌شود.

من این نکته را از خود بچه‌ها یاد گرفته‌ام. گاهی بچه‌ها از معلم یا مدیر و ناظم گله دارند. می‌گویند معلم یک بار فکر نکرده که یک شروع دیگر داشته باشد. برای مثال یک کیسه بردار بگذار روی میز! بچه‌ها بپرسند آقا این چیست؟ خوردنی است؟ این‌ها را برای چه آورده‌اید؟ با این شروع کن. بچه‌ها با شما شروع به گفت‌وگو  می‌کنند.

این می‌شود همان «کیوزای کنکیو». یک بار با نقشه شروع کن، یک بار با یک ساز شروع کن، یک بار با یک قطعه‌‌فیلم شروع کن. بار دیگر با یک عکس یا آهنگ. یک بار بگو حالم خوب نیست، سکوت کن و به بچه‌ها بگو شما شروع کنید! بچه‌ها اگر نتوانند پیش‌بینی کنند شما امروز کلاس را چطور شروع می‌کنید، شما در هیجان و شوق و برانگیختن آن‌ها برای تعامل با موضوع تدریس یک گام برداشته‌اید. هر وقت متوسط به بالای کلاس، دی‌ان‌ایِ تدریس معلم را درآوردند و ساختار تدریس را پیش‌بینی کردند، آنگاه وسوسه می‌شوند بازیگوشی کنند و معلم را به زحمت بیشتر بیندازند.

به هوش باشید. بچه‌ها زیرک و فعال‌اند. دانش‌آموزان پایه دوم معلم را سرکار می‌گذارند. ببینید، معلم درس ریاضی در درس جمع پایه دوم ابتدایی کلاس را شروع می‌کند و می‌پرسد گردوها را چطور زیاد ‌کنیم؟ می‌گویند می‌رویم می‌خریم. یک گروه می‌گوید درخت گردو می‌کاریم. گروه بعد می‌گوید خب خردش می‌کنیم و... خب این چقدر از وقت کلاس را می‌گیرد. چون سؤال از اول اشتباه بوده است. خیلی وقت‌ها پیش‌فرض ما این است که اگر این کار را انجام دهیم، زودتر به نتیجه می‌رسیم، ولی در واقع ما را راهیِ بیابان عملِ غیراثربخش می‌کند. دقت کنید، بچه‌ها از این بیابان‌گردی شما ناراحت نمی‌شوند، چون به‌چالش‌کشیدن شما را دوست دارند! درس‌کاوی ما را به عمق پیش‌فرض‌های ذهنی تدریس و شاکله فکری سناریوهای آن می‌برد و تفسیر و بازبینی خود ما و همکارانمان، ما را یاری می‌کند اثربخش‌تر به واسازی آن‌ها بپردازیم. به این امید که در عمل صحنه‌پردازی، یادگیری بهتری فراهم آوریم و با بچه‌ها با هم بیاموزیم.

به خاطر داشته باشید، ما با هم می‌آموزیم!


۴
کلیدواژه (keyword): رشد مدیریت مدرسه، رهبری در مدرسه های امروز، درس پژوهی، بهسازی آموزش، واکاوی تدریس، پداگوژی ما ایرانی ها، دکتر محمدرضا سرکار آرانی
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید