در «رشد آموزش معارف اسلامی»
آیا هستیشناسی میتواند با روانشناسی ارتباط داشته باشد؟ و آیا عرفان اسلامی میتواند با روانشناسی مرتبط باشد؟ اینها برخی از پرسشهایی است که داریوش حلوایی در مقالهای به آنها پاسخ داده است. این مقاله در فصلنامه رشد آموزش
معارف اسلامی منتشر شده است.
«ارتباط عرفان و روانشناسی» عنوان بخشی از این مقاله است. در این بخش میخوانیم: «با تأمل در علوم باطنی درمییابیم که اهمیت این موضوع به هر دو شاخه روانشناسی نظری و تجربی برمیگردد. چرا که مطالعات اعمال و فعالیتهای روانی انسان از دید دانشمندان از جمله غزالی
به نحوی است که به نوعی بر تجربی بودن نسبی و تأمل درونی و مطالعه و تحلیل رفتار دیگران و نیز تحلیل پدیدههای مختلف روانی مبتنی است. پس مسئله اثبات وجود نفس از حقایقی است که نمیتوان صرفاً از راه علمی به آن دست یافت بلکه باید به مدد ذوق عرفانی که به منزله نوعی
از تأمل و تفکر عمیق درونی است، به آن حقایق راه یافت. روان انسان همچون «ماهیتی» است، باید از درون او و نه از بیرون وجود او مورد مطالعه قرار گیرد.»
به گفته نویسنده مقاله، عارفان واقعی معتقدند: «انسان از دو نظر جامعیت دارد: اولاً دارای ویژگیهایی است که هر یک از عالم خاص گرفته شده و به تعبیری از کلیه مراتب هستی عصارهای در انسان وجود دارد و بههمین جهت به او عصاره هستی و نسخه مختصر هستی میگویند. زیرا بدن
او جسمانی و از همین عالم ناسوت – طبیعت- است و روان (روح) او از عالم مثال و عقل او از عالم جبروت است.
ثانیاً بهطور معمول تمام منابع و ابزار شناخت در او جمعاند. بهوسیله حواس، عالم طبیعت را میشناسد، بهوسیله تخیل، عالم ملکوت – مثال- را میشناسد و بهوسیله عقل، عالم جبروت و بهوسیله شهود قلبی به تمام مراتب هستی علم پیدا میکند. عقل نمیتواند در ناسوت بهوجود
بیاید بلکه باید از عالم مربوط به خود باشد.
با دقتی ظریف میتوان اذعان نمود که بین هستیشناسی و روانشناسی و عرفان اسلامی رابطه معناداری وجود دارد.»
متن کامل این مقاله در فصلنامه رشد آموزش معارف اسلامی، شماره 95، زمستان 1393 منتشر شده است.