مقالهای از «رشد آموزش زبان و ادب فارسی»
آزادی و آزادگی در شعر فرخی یزدی موضوع یکی از مقالات فصلنامه رشد آموزش زبان و ادب فارسی است.
فریبا عطا شیبانی، مدرس دانشگاه پیام نور طبس نویسنده این مقاله است.
در ابتدای مقاله میخوانیم: «آغاز شاعری فرخی (15 سالگی) مقارن با آستانه مشروطیت بود. او استعداد شعری و جوهر اعتراض را از همان ایام تحصیل در کار و کردار خود آشکار کرد و به سبب شعری که سروده بود از مدرسه اخراج شد. اندیشه آزادیخواهی یکی از بنیادیترین مضامین شعر
دوران مشروطه است. اندیشهای که سالیان دراز بعد از آن دوره نیز در شعر شاعران حضور دارد. البته فرخی صرفاً شاعر دوره مشروطیت به حساب نمیآید و بسی بیشتر از شاعران مشروطیت طعم ناگوار استبداد و خودکامگی را چشیده است. او به عنوان شاعر از نخستین دوران حیات اجتماعی،
خود را در قفس میدید و در تکاپوی رسیدن به شاهد آزادی آماده باختن سر و جان بود.»
در ادامه آمده است: «آزادیخواهی فرخی معجونی است از چند اندیشه جدید و قدیم دوران معاصر. فکر رهایی از قید تعلق صوفیه در کنار اندیشه حکومت مردمسالار چنان ذهن فرخی را آکنده بود که او فرصت بیان شیوههای دستیابی به مقصود را از دست داد.»
همچنین میخوانیم: «فرخی یزدی بهعنوان شاعر، روزنامهنگار، مسئول و علاقهمند به مسائل مختلف روزگار خود همچنین به دلیل رسالتی که بر دوش خود احساس میکرد، از آزادیهای اجتماعی و آنچه در قانون مشروطه برای مردم تعیین شده بود دفاع کرده است:
حال ما یک چند دیگر گر بدینسان بگذرد/ بدتر از ماضی شود ایام استقبال ما/ شیخ و شاب و شاه و شاهد شحنه و شبرو شدند/ متفق بر محو آزادی و استقلال ما
عشق و شیفتگی او نسبت به آزادی تا جایی است که هیچ صفحهای از دیوان وی را خالی از این کلمه خجسته نمیتوان یافت. «آزادی» این محبوب از جان شیرینتر، همسنگ و همطراز استقلال است که دلداران عالم از دل و جان، دل به پایش میریزند.
فرخی ز جان و دل میکند در این محفل
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی
ادامه مقاله در فصلنامه رشد آموزش زبان ادب فارسی، شماره 114، تابستان 1394 منتشر شده است.