فصلنامه «رشد آموزش زبان و ادب فارسی» در جدیدترین شماره خود مقالهای را به نقد و بررسی داستان گلدستهها و فلک اثر جلال آل احمد اختصاص داده است
نویسنده پس از اشارهای به زندگی آلاحمد درباره داستان گلدستهها و فلک آورده است: «داستان کوتاه گلدستهها و فلک جلال در حقیقت برشی از زندگی است و نویسنده در آن، دریچهای به روی زندگی شخصیت داستان گشوده است و به خواننده فقط امکان میدهد که از این دریچه به چشمانداز وقایع در حال گذر نگاه کند. این داستان را میتوان از داستانهای نمادین نویسنده دانست.
اصولاً آلاحمد از نویسندگان «تزدار» است که معمولاً در ورای ظاهر داستانهایش، همواره اندیشهای نهفته است. میتوان گفت که تفکر و اندیشه بر روح داستانهایش حاکم است. او از داستان تنها بهعنوان وسیلهای برای بیان افکارش بهره میگیرد. وجود واژههایی چون فلک، گلدسته، پله، صعود و... مفاهیم عروج، تعالی و کمال را به ذهن میرساند.»
نویسنده مقاله در بررسی لحن این داستان نیز آورده است: «آنچه در این داستان ما را مجذوب میکند لحن نیرومند داستان است که پیش از موضوع داستان، خود را به چشم ما میکشد. نویسنده با لحنی قوی، فضای ملموسی را بر داستان حاکم میکند و از این طریق شخصیتها را بهخوبی به خواننده میشناساند.
لحن همه شخصیتهای داستان محاورهای و گفتاری است و آنها را از طریق لحنشان میشناسیم. نویسنده با انتخاب لحن عامیانه و کودکانه و صمیمی به طرح موضوع اصلی پرداخته است. راوی داستان یک کودک است و شخصیتپردازی و تقویت داستان با سخنان دو کودک و گفتههای آنان صورت میگیرد.
اما لحن به داستان کیفیت دلنشین و خصلتی نمادین داده است که ضعف و نقض عناصر داستان را میپوشاند. در واقع، لحن بر عناصر دیگر مسلط است و موضوع صحنه داستان را تحتالشعاع قرار میدهد.»
نویسنده: رضا کریمی لاریمی، دبیر شهرستان جویبار
کلیدواژهها: جلال آل احمد، گلدستهها و فلک، عناصر داستان (شخصیتها، لحن، طرح، زاویه دید و درون مایه)