عکس رهبر جدید
۰
سبد خرید شما خالی است.

باید برای نمایش جا باز کنیم!

باید برای نمایش جا باز کنیم!
بیش از پنج دهه حضور درخشان در صحنه‌ها و عرصه‌های گوناگون هنر نمایش و تألیف مجموعه شصت‌جلدی «نمایشنامه‌های آسان» برای کودکان و نوجوانان، از جمله فعالیت‌های درخشان دکتر دولت‌آبادی است. به‌علاوه، داشتن رتبه برتر جشنواره‌های معتبر داخلی و بین‌المللی، داوری مسابقات بین‌المللی و ملی تئاتر و قصه‌گویی، تدریس در دانشگاه‌های نمایش کشور، عضویت در شوراهای سیاست‌گذاری و هیئت‌های علمی و انجمن‌های مرتبط با هنر نمایش و فعالیت در تلویزیون، رادیو و سینما، از دیگر نقاط برجسته یک‌عمر تلاش فرهنگی و هنری این معلمِ هنرمند هستند. در سال ۱۳۳۵ قدم به صحنه زندگی گذاشته و از حدود پنجاه سال پیش آینه‌گردان زندگی در صحنه‌های نمایش بوده است. پس از سی سال تلاش، تولید و تدریس نمایش در تهران، با برگشتن به زادگاهش، ساری، به تولید و آموزش نمایش در آن شهر مشغول است و همچنان به اعتلای هنر نمایش و تأثیر آن در غنی‌سازی فضای آموزش و یادگیری می‌اندیشد. برای بررسی اهمیتِ هنرِ نمایش در فرایند تربیت و یادگیری، با این هنرمند پیش‌کسوت به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

به‌عنوان مقدمه بفرمایید اصولاً نمایش چگونه اثر می‌کند و دلیل تأثیرگذاری آن چیست؟

نمایش در واقع داستانی تجسم‌یافته و عینی شده است که روی صحنه در معرضِ نگاه تماشاگر قرار می‌گیرد و به او فرصت می‌دهد با شخصیت‌های نمایش همدل و همراه شود و به‌اصطلاح با آنان هم‌ذات‌پنداری کند؛ پدیده‌ای که قدمتی چندهزار ساله دارد و ارسطو هم در رساله «فن شعر» به آن اشاره کرده و مدعی است در این شرایط نوعی تزکیه نفس در مخاطب رخ می‌دهد. به استناد تاریخ نمایش، انسان از زمان اندیشیدن و جست‌وجو برای یافتن علت وقوع پدیده‌های دنیای پیرامون خویش به «نمایش» پرداخته و کوشیده است به مدد آن از فردیت خود خارج شود و ارزش‌ها و اهداف خود را تبیین و آن را به امکانی برای یاددهی و یادگیری بدل کند. به دلیل همین عجین‌بودن نمایش با زندگی است که تماشاگر از چارچوب‌ها و کلیشه‌های کسالت‌بار روزمره خارج و طوری مجذوب جهان نمایش می‌شود که با کامیابی قهرمانِ داستان، احساس بهجت و کامیابی می‌کند و برعکس، از شکست او دچار اندوه می‌شود. البته از آنجا که به‌طور معمول در آثار ویژه کودکان باید روی «امیدبخشی» تأکید شود، در اغلب نمایشنامه‌های ویژه این گروه سنی، مخاطب خود را متحد و طرفدار قهرمان داستان تصور می‌کند و نوعی احساس رضایت و گرایش به خیر و دوری از شر و پلیدی در ذهن او شکل می‌گیرد.

 

اگر بخواهیم مقایسه کنیم، تفاوت نمایش زنده و فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی، از لحاظ کیفیت تأثیرگذاری، به چه صورت است؟

در مجموع نباید اهمیت فیلم را دستِ‌کم بگیریم، چرا که علاوه بر ابزارهای فناورانه و امکان خلق جلوه‌های ویژه، آنجا دست کارگردان برای ایجاد تنوع در زاویه دید و حرکت‌دادن دوربین در جهت‌های گوناگون باز است؛ چیزی که هر فیلم‌ساز مجرب و دانا می‌تواند به‌خوبی از آن بهره ببرد و روح و ذهن مخاطب را تسخیر کند. حتی در نخستین روزهای پیدایش فیلم و سینما، این نگرانی وجود داشت که دوران نمایش به سر آید و به تاریخ بپیوندد، اما در ادامه مشخص شد، نمایش نه‌تنها با سینما تعارضی ندارد، بلکه منبع الهام‌بخش آن است و زمینه بی‌بدیلی است برای پرورش استعدادهایی که در سینما به اوج درخشش می‌رسند.

پس در قابلیت‌های خارق‌العاده سینما و تلویزیون تردیدی وجود ندارد، اما با وجود مشترکات زیاد، از لحاظ بهره‌گیری از عناصری داستانی همچون شخصیت‌پردازی، تعلیق، کشمکش و غیره، در نمایش کودک و بزرگ‌سال، با تأثیر متقابل انسان زنده بر انسانِ زنده دیگر مواجه هستیم. یعنی تماشاگر نه‌تنها ناظری منفعل نیست، بلکه وارد تعامل با بازیگر می‌شود. لذا گرچه نمایش هرگز عینِ زندگی نیست، اما می‌توان گفت شبیه‌ساز زندگی و عصاره آن است. یعنی به تعبیر عامیانه که دقیق هم نیست، نسبت نمایش و زندگی مثل نسبت گلاب و گل است. پس امتیاز مهم نمایش زنده‌بودن آن است و طبیعی است ضریب نفوذ آن هم بر مخاطب افزون‌تر است.

 

فرض کنیم از یک معلم بخواهیم از هنر نمایش در تدریس خود استفاده کند. می‌توان تصور کرد که بهانه‌های متعددی را برای شانه‌خالی‌کردن از این کار مطرح کند. مثلاً بگوید، با این همه درس و برنامه در مدرسه، من همین تدریس کلاسی خودم را داشته باشم، از سرم هم زیاد است، نمایش و ادابازی در کلاس پیشکش!

پاسخ جناب‌عالی برای این معلم فرضی چیست؟ آیا اجرای نمایش در کلاس درس واقعاً تجملی و دور از دسترس است؟

امکان بهره‌مندی از هنر نمایش در کلاس، موضوع چندان پیچیده‌ای نیست و گاهی با ساده‌ترین ابزارها و روش‌ها امکان‌پذیر است. اما گاهی مطلق‌گرایی و دورخیزهای خیلی بلند، جرئتِ پرش را از ما می‌گیرد و موجب می‌شود ذهن ما نسبت به آن موضوع قفل شود. برای کمک به گشودن این قفل، من سعی کرده‌ام پاسخ این قبیل بهانه‌تراشی‌های احتمالی را با نوشتن حدود دویست «نمایشنامه آسان» برای اجرا در کلاس و مدرسه، بدهم. لطف خداوند بود که پس از پایان خدمت سربازی این توفیق را داشتم که مدت دو سال در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شاغل باشم و آنجا با بچه‌ها کار نمایش انجام بدهم و بعد، چهار سال در آموزش‌وپرورش به ادامه آن فعالیت‌ها بپردازم و نشریه‌هایی هم در این زمینه انتشار دهم که عبارت بودند از: «شکوفه انقلاب» و «جوانه انقلاب»؛ با شمارگانی حدود سی‌وپنج هزار نسخه، که در ناحیه آموزش‌وپرورش استان مازندران چاپ و توزیع می‌شدند. با توجه به این فرصت‌های پیش‌آمده، توانستم هم تولید نمایش کنم و هم برای معلمان پرورشی در زمینه هنر نمایش تدریس داشته باشم و نیاز «مدرسه» را در این خصوص با تمام وجود درک کنم. برای همین در این مجموعه سعی کرده‌ام فرصت نشو و نمای عملی را برای دانش‌آموزان فراهم کنم.

البته معلمان هم حق دارند گله کنند. نظام آموزشی باید در خصوص کاستن از حجم درس‌ها و حرکت به‌سوی کیفیت و «شخصی‌سازی آموزش» گام‌های مؤثری بردارد. همچنین، از بسترسازی و ایجاد فرصت برای معلمان هم نباید غافل باشیم، چرا که هنر، به‌ویژه هنرِ نمایش، صرفاً جنبه سرگرمی ندارد. اگر در کلاس فرصت خودابرازگریِ سالم را برای بچه‌ها فراهم کنیم، در پرورش هوش عاطفی و هیجانی آن‌ها تأثیر عمده‌ای خواهد داشت. یعنی انگشتِ هنر نمایش دقیقاً روی نقطه حساسِ «هوش هیجانی» بچه‌هاست. به این ترتیب هم معلمان راضی‌تر خواهند بود و هم دانش‌آموزان.

 

مجموعه نمایشنامه‌هایی که تدارک دیده‌اید، از نظر سهولت اجرا و ارتباط با برنامه درسی چه ویژگی‌هایی دارند؟

در این مجموعه تلاش شده است با حداقل امکانات، بهترین نتیجه ممکن حاصل شود. مثلاً برای ایجاد صدای باران حتماً به دستگاه صوتیِ آن‌چنانی و پخش صدای باران نیاز نیست. بلکه بچه‌ها می‌توانند با ضربه‌های متناوب انگشت اشاره و میانیِ یک دست بر کفِ دست دیگر، صدای باران را تداعی کنند. همچنین، کل مسیر و فرایندی که معلم باید از داستان اولیه تا نمایشِ قابل‌اجرا در کلاس طی کند، در تک‌تک این نمایشنامه‌ها شرح داده شده است؛ طوری که با اقدام به اجرای آن‌ها، می‌توانند با مبانی کارگردانی و صحنه‌آرایی نیز آشنا شوند و صفر تا صدِ کار را پیش ببرند. حتی کارگردانیِ عروسکی و غیرعروسکی را شرح و نحوه ایفای نقش بازیگران را توضیح داده‌ام. به‌علاوه، در محتوای آن‌ها به هویت و ارزش‌های دینی و ملی توجه شده و سعی کرده‌ام برخی مفاهیم اعتقادی همچون معاد و جهان آخرت را از طریق تمثیل و نظریه‌سازی، بدون اشاره‌ای به موضوع مرگ، عینت ببخشم. در خصوص مسائل علمی، مهارت‌های ارتباطی و حتی مفاهیم ریاضی، مثل ارزش مکانی اعداد، نیز به همین نحو کار شده است. نکته مهم دیگر اینکه استفاده از این نمایشنامه‌ها به اخذ مجوز از نویسنده نیاز ندارد و معلمان عزیز می‌توانند با آسودگی خاطر از این مجموعه بهره‌مند شوند. ناگفته نماند، اغلب این نمایشنامه‌ها موســـیقایی (موزیکال) هســتند و خصوصـیات روان‌شناخـتی مخاطبان و گروه‌بندی سنیِ ابتدایی و متوسطه در تألیف آن‌ها لحاظ شده است.

 

در ساختار تربیت‌معلم پرداختن به مقوله نمایش را چقدر ضروری می‌بینید؟ آیا شرایط و برنامه‌های کنونی نیاز معلمان جوان ما را در این حوزه برآورده می‌‌کنند؟

البته در برنامه درسی معلمان، آشنایی با هنر نمایش گنجانده شده است و برخی مراکز تربیت‌معلم در این زمینه آموزش‌های ضمن‌خدمت برگزار می‌کنند. همه این‌ها غنیمت است، اما کافی نیست. امروز در کشورهای توسعه‌یافته بودجه کلانی را صرف بهره‌مندی از نمایش در آموزش و یادگیری می‌کنند. یعنی نهادهای اجتماعی از بستر نمایش برای پیشبرد اهداف و القای آموزه‌های خود بهره می‌برند. نباید تردید کرد، معلمانی که در زمینه نمایش مهارت کسب کنند و با کارکرد آن در تسهیل تدریس و انتقال مفاهیم آشنا شوند، به‌طور طبیعی به آن گرایش خواهند داشت. مهم‌ترین نکته لازم این است که سیاست‌گذاران و مدیران ارشد نظام آموزشی برای هنر نمایش جای بیشتری باز کنند و طوری به آن بها بدهند که از حاشیه به متن بیاید.

 

با توجه به اینکه داوری جشنواره‌های متعدد نمایش را بر عهده داشته‌اید، بفرمایید معیارهای نمایش خوب برای کودکان و نوجوانان چیست؟

به‌نظر بنده، اولین و پررنگ‌ترین جنبه نمایش مناسب برای کودکان و نوجوانان، علاوه بر جذابیت، جنبه تعلیمی آن است. پس یک معیار تعیین‌کننده، آموزشی‌بودن و امکان تأثیرگذاری آن بر دیدگاه و رفتار مخاطب است. اینکه موجب شود مخاطب در برابر بدی‌ها و ناهنجاری‌ها موضع‌ بگیرد. معیار دیگر این است که نمایش‌های دانش‌آموزی نباید بدآموزی یا سوء تأثیر داشته باشند. مثلاً ممکن است یک نمایش در پی انتقال پاره‌ای مفاهیم مهم باشد، اما در عمل اضطراب، ترس و خشونت را در مخاطب القا کند و این می‌تواند نقطه‌ضعف آن نمایش تلقی شود. متأسفانه برخی نمایش‌های عروسکی که از رسانه ملی هم پخش می‌شوند، اشارات بزرگسالانه‌ای دارند که به هر صورت در مخاطب کودک تأثیر منفی دارند. معیار بعدی، استواری و استحکام ساختار نمایش و داستان است که شرح آن در کتاب‌های آموزشی آمده است. البته در شکل اجرا و نکات فنی نیز ضوابطی وجود دارند که تخصصی هستند و شرح آن‌ها از حوصله این گفت‌وگو خارج است.

 

در گزینش موضوع‌‌های نمایش چه منابعی را پیشنهاد می‌کنید؟

هر آن چیزی که سؤالی در ذهن مخاطب ایجاد کرده باشد و هر رویداد و مسئله‌ای که دغدغه او باشد، می‌تواند موضوع نمایش باشد. اما یکی از منابع غنی ما برای رشد و بالندگی شخصیت مخاطبان، قصه‌ها و افسانه‌های عامیانه و متن‌های کهن ادب فارسی هستند. متن‌هایی مثل حکایت‌های سعدی، قصه‌های مثنوی، شاهنامه فردوسی و آثار نظامی گنجوی. اما همیشه باید تناسب محتوای آن آثار را با درک و فهم مخاطب در نظر داشت تا اثر ضدتربیتی و مفسده در پی نداشته باشند. چنانکه مثلاً برخی اشارت‌های بلند مثنوی مولوی به شکلی بیان شده‌اند که مناسب کودکان نیستند.

 

به نظر شما آموزش مبانی نمایش و بازیگری در مدرسه امکان‌پذیر است؟

باید توجه کرد، بازیگری یک مهارت عملی است و مثل شنا و دوچرخه‌سواری نمی‌توان آن را با کتاب به کسی یاد داد. اما می‌توان دوره‌های فشرده و کوتاه‌مدتی را برای این منظور تعریف و جرقه را در ذهن علاقه‌مندان ایجاد کرد. نکته اصلی این است که این باور در مسئولان آموزش‌وپرورش ایجاد شود که نمایش موضوعی تفننی نیست و می‌تواند در متن برنامه درسی ایفای نقش کند. در آن صورت به‌یقین شاهد اثرگذاری خارق‌العاده آن خواهند بود و اتفاق‌های خوبی رقم خواهد خورد.

بنده بشخصه طرحی در نظر دارم با عنوان «از قصه تا نمایش» که به‌طور آزمایشی در برخی مناطق آموزش‌وپرورش برای مربیان اجرا شده است. به این ترتیب که یک نمایش برای مربیان، در مقام مخاطب و دانش‌آموز، اجرا می‌شود. آنگاه از آنان خواسته می‌شود همان نمایش را برای مخاطبان واقعی خود (کودکان) اجرا کنند. بازدهی این فرایند فوق‌العاده است. در روندِ تبدیل قصه به نمایش، روی موضوعاتی مثل تاب‌آوری و استقامت در بحران‌ها و مشکلات نیز کار می‌شود که برای مربیان و مخاطبان جذابیت خاصی دارد.

 

ختم کلام؟

خداوند را شاکرم که توفیق داشته‌ام چند دهه از عمرم را برای درک نیازهای دانش‌آموزان و تألیف و پژوهش و تلاش در این عرصه صرف کنم. از این رو، با اتکا به تجربه زیسته‌ام، به مسئولان محترم آموزش‌وپرورش عرض می‌کنم، اگر در جست‌وجوی جامعه‌ای سالم و حیات طیبه هستیم، شالوده آن را باید از دوره کودکی فراهم کنیم. یعنی اگر در کودکیِ کارِ «نرم» و تربیتِ زیبایی‌شناسانه صورت نگیرد، لاجرم در بزرگ‌سالی برای مواجهه با آنان باید به نیروی قهریه متوسل شویم! یکی از نرم‌ترین و جذاب‌ترین رسانه‌های تربیتی و اقناع مخاطب نیز همین نمایش است، که امیدوارم ظرفیت‌های آن بیش از پیش شناخته و در فضای تعلیم و تربیت ما جدی‌تر از این‌ها تلقی شود. به عبارت دیگر، امروز ترویج نمایش یک ضرورت است نه موضوعی حاشیه‌ای.

 

سپاس از اینکه دیدگاه‌ها و تجربه‌های ارزشمند خود را در اختیار خوانندگان «رشد مدرسه فردا» گذاشتید.

 

 


۰
کلیدواژه (keyword): رشد مدرسه فردا، دیدگاه، باید برای نمایش جا باز کنیم، گفت و گو،دکتر حسن دولت آبادی، حبیب یوسف زاده
نام را وارد کنید
ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید