زنگ تفریح که میخورد، غیر از خوردنیها و نوشیدنیهایش، دورهمیهایش خیلی میچسبد؛ حتی اگر مهم نباشد. چرا دور هم جمع میشویم! همین که گوشه حیاط را پاتوق میکنیم و لقمه به دست حرف میزنیم، خودش کیف میدهد؛ همان وقتها که معاون مدرسه هم زیر چشمی ما را زیر نظر میگیرد که آتشی نسوزانیم، و ما هم با یک «آقا بفرما» اعتمادش را جلب میکنیم که خبری نیست، یک دورهمی ساده است.
تازه، وقتهایی که خیلی هم ساده نیست، کیفش بیشتر هم میشود. مثلاً وقتی برای مسابقات فوتبال کلاسهای هنرستان با جدیت در همان پاتوق گوشه حیاط مشغول مشورت میشویم، باز هم البته لقمه به دست! یا برای آزمون عملی (ژوژمان) طراحیهای کلاس با هم نقشه میکشیم که مچ کلاسهای دیگر را بخوابانیم، با طعم لقمه... . یا دور هم یک انجمن علمی یا هنری داخل هنرستان راه بیندازیم.
در این دورهمیها زورمان زیادتر میشود. ارادههای آدمها در هم ضرب و بزرگتر میشوند. هر چه هدف دورهمی بزرگتر، انگیزه و انرژی هم بیشتر. مثل اینکه تصمیم بگیرید یکی از این دورهمیها را پاتوق تصمیمگیری برای راهاندازی یک کسبوکار با رفقا کنید، یا برای کمک به مردم فلسطین و لبنان یک نمایشگاه خیریه از توانمندیهایتان بزنید، شاید هم دورهمیتان برای ایستادن جلوی ظالم و زورگو و دشمن باشد، مثل رفقای میرزا کوچکخان.
یا شب چله که همه دورهم جمعیم، کنار خانواده، وقت خوبی است که دعاها را در هم ضرب کنیم تا ظهور امام زمان «عج» فرا برسد.