منبع: «رشد آموزش هنر»
نقاشی ایرانی در سیر تاریخی خود، متأثر از جریانات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در شیوه، محتوا و مضامین خود تغییراتی یافته است. فصلنامه رشد آموزش هنر در جدیدترین شماره خود به تحلیل مضامین در نگارههای مکتب اصفهان (نیمه
دوم عصر صفوی) پرداخته است.
مانلی میرقاید و دکتر سعید زاویه نویسندگان این مقالهاند. آنها در بخشی از مقاله آوردهاند: «آثار نگارگری در دوره صفوی، گذشته از تعدد و تنوع در شیوه، سبک و مکتب تصویرگری تحتتأثیر سیاست، اجتماع و رویکردهای مختلف آن دوره، از تعدد و تنوع مضامین هم برخوردارند.
چنانکه در هر دوره، علاوه بر مواجه شدن با آثار حماسی، رزمی، عشقی و عرفانی، داستانهای متنوعی را با رویکردهای مختلف میبینیم که در بطن آثار ادبی که مضمونی خاص را در خود جای دادهاند، مطرح میشوند.»
نویسندگان در این مقاله به چند مضمون اشاره کردهاند از جمله مضامین مردمی، مضامین تغزلی، مضامین طنزآمیز، مضامین واقعگرایی و مضمون خبرگزاری.
آنها پس از توضیح هر یک از این مضامین چندین نتیجهگیری کردهاند: «در عصر صفوی با توجه به دیدگاه شدید مذهبی و تقدس حکومت و اهمیت مذهب تشیع، دستکم در دوره شاه اسماعیل و شاه تهماسب، و از طرف دیگر جنگهای خارجی به منظور حفظ مرزهای کشور ایران، چنین بهنظرمیرسد
که مضامین ملی، مذهبی و درباری بر سایر مضامین چیرگی دارند. نمونههایی از این دست را میتوان در نگارههای شاهنامهها و دیوانهای مصور این دوره دید اما در نیمه دوم این عصر که با حکومت هوشمندانه شاه عباس و اعمال سیاستهای مناسب، رفاهی نسبی در جامعه اتفاق افتاده
بود و از طرف دیگر، نقاشی رویکردی غیردرباری را با استقلال هنرمندان از دربار تجربه میکرد، مضامین پیکرهنگاری انسان شامل تک پیکرهها، یا زوج پیکرههای عاشق نشسته در مرغزار یا منظره طبیعی که بسیار ساده هم تصویر میشدند، ماهیت مضمونی این دوره را که به مکتب اصفهان
مشهور است، شکل داده است.»
در ادامه آمده است: «ارتباط با اروپاییان در جلفای اصفهان، در تغییر، تنوع و تحول مضامین این دوره بسیار مؤثر افتاد بهطوری که برخی هنرمندان مانند محمد زمان به مضامین مسیحی و اروپایی روی آوردند و باعث شکلگیری سبک فرنگیسازی در ایران شدند.»
متن کامل این مقاله در فصلنامه رشد آموزش هنر، شماره 40، زمستان 1393 منتشر شده است.