در کنار شیوه رسمی و سنتی نقاشی ایرانی که با خصلتهایی چون فاخر، زیبا، زینتی، با شکوه و تمثیلی معرفی میشود، چهره و روشی دیگرگونه در نقاشی ایرانی وجود دارد که به نقاشی عامیانه معروف است. فصلنامه رشد آموزش هنر در مقالهای به مطالعه تطبیقی این دو پرداخته است
دکتر علیرضا مهدیزاده، استادیار دانشکده هنر و معماری دانشگاه شهید باهنر کرمان در ابتدا جنبه مضمونی و محتوایی نقاشی عامیانه را بررسی کرده است: «در نقاشی عامیانه مانند هر پدیده عامیانه دیگر، هدف اصلی، بیان آمال و اندیشههای عامه مردم به شکلی قابل درک و ساده است. به دیگر سخن، چون فرهنگ عامه متعلق به عامه مردم است، این هنر نیز بازتاب زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم و نشاندهنده رفتار، منش، اندیشه، احساس و از همه مهمتر مذهب و اعتقادات مردم است. همانطور که در جوامع بشری در مقابل وجه رسمی هر پدیده (فرهنگ، دین، هنر) صورتی دیگر نیز قرار دارد که گرایش مردمی دارد و برای توصیف و تحلیل آن از اصطلاحات عامیانه استفاده میشود، در نقاشی ایرانی نیز شیوهای عامیانه ظهور و بروز یافته است.»
درباره جنبه تولیدی و کابردی نقاشی رسمی ایرانی نیز آمده است: «نقاشی رسمی ایرانی بیشتر در کارگاههای هنر درباری برای تزیین نسخ خطی نفيس و به دور از چشم عوام تولید شده است؛ به عبارت دیگر، از نظر کاربردی، مهمترین و زیباترین جلوه نقاشی ایرانی در مصورسازی کتب ظهور یافت. نکته مهم این است که این نمونهها در کارگاههای سلطنتی و دور از چشم همگان قرار داشت و به مثابه آثاری گرانبها و باارزش در گنجینه شاهی نگهداری میشد. باید به این نکته مهم توجه داشت که کارکرد کتابهای مصور در کارگاههای درباری که دربرگیرنده متن ادبی، تصویر، نقش و نگار و تذهیب ظریف و زیبا بودند؛ از کتابهای امروزی متمایز بود و صرفاً به اطلاعرسانی مربوط نمیشد، بلکه برای تماشای افراد خاص بود و از سوی دیگر، رسانهای مهم تلقی میشد. از اینرو، دلیل حمایت صاحبان قدرت از مصورسازی کتب، همان کسب «اعتبار فرهنگی» و به رخ کشیدن شکوه و جلال سلطنت بود. در واقع یکی از دلایل اصلی تولید آنها توجه به نظر و سلیقه دستگاه حاکمه و شخص شاه بود.»
نویسنده مقاله پس از اشاره به جنبه زیباییشناسی و نمادین نقاشی ایرانی چنین نتیجهگیری کرده است: «میتوان اظهار داشت که نقاشی عامیانه از سه جنبه مضمونی و محتوایی؛ تولیدی و کاربردی و زیبایی شناسی و نمادین از نقاشی سنتی ایرانی متمایز میشود. در این میان، دو خصلت اولیه و زیربنایی نقاشی عامیانه – که همان مردمی بودن و برآمدن از نیاز و درک مردم است- کیفیت بصری و زیباییشناسی آن را تعیین میکند. این نقاشی لاجرم میبایست از اسلوب و سطحی برابر با درک و فهم مردم برخوردار باشد تا بتواند با آنها ارتباط موثر را برقرار سازد، بنابراین هنرمند عامیانه اسلوبها و امکانات بیانی هنر خود را از طریق تجربه میآموخت و برحسب سلیقه عمومی جامعه به کار میبرد و در این میان، سلیقه و پسند مردم را نیز اعمال میکرد. به همین دلیل، فضاسازیهای چندساحتی و تخیلی، رنگ گذاریهای دقیق و ترکیببندیهای سنجیده و حسابشده و نمادها و تمثیلهای چند معنا و زبان فاخر نقاشی سنتی ایرانی، جای خود را در نقاشی عامیانه به صراحت، سادگی، بیپیرایگی، خام و ابتدایی بودن میدهد و چون هدف از این هنر، برقراری ارتباط مؤثر صریح با مردم است، اثری از نشانههای چندمعنا، مبهم و رازآمیز ـ که خوانشهای متعدد را میآفریند ـ در آن دیده نمیشود. در این نوع نقاشی، فضای تاویلبرانگیز نقاشی سنتی، جای خود را به روایتی صریح می دهد؛ چرا که بحث بر سر تفاوت ذوق و پسند رسمی و خاص با نوع عامیانه آن است و طبیعتاً سلیقه عامیانه و مردمی، اسلوب و کیفیت هنری متناسب با خودر ا میطلبد که با نوع رسمی آن متفاوت است.»
متن کامل این مقاله در فصلنامه رشد آموزش هنر، شماره 43، پاییز 1394 منتشر شده است.
کلیدواژه: نقاشی سنتی ایرانی، نقاشی عامیانه، نقاشی پشت شیشه، نقاشی بقاع متبرکه، نقاشی قهوه خانهای